در کنج بی‌کسی شبِ بی‌روشنائیم ...
#کلیم_کاشانی

زِ دیده‌ام گُلِ خون جوش می‌زند ، گویی
که قتلگاهِ شهیدان کربلا اینجاست ...
#طالب_آملی

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت...

زِ زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
#حافظ

شب زِ آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
#رهی_معیری

داغ تو زِ بسکه سینه‌تاب است
اشکم زِ گُل رخت گلاب است
#اسیر_شهرستانی

مسیحِ‌عاشورا
حنجر شد از سه‌شعبه مشبّک ، ضریح شد

حیات تشنه‌لبان وصل آن مسیح‌ دَم است
که با وجود لبش آب زندگی عدم است ...
#اهلی_شیرازی

باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش‌گوشه شود با تو ضریحم پسرم
#سیدحمیدرضابرقعی

دل پاره پاره از سر مژگان فرو چکید
در روضه‌ی تو طرفه گُلی داد خار ما
#صفایی_جندقی

رود را تا به ابد تشنۀ مهتاب گذاشت
داغ لب‌های خودش را به دل آب گذاشت
#سیدحمیدرضابرقعی

ای ساقی از آن پیش که مستم کُنی از می
من خود زِ نظر در قد و بالای تو مستم ...
#سعدی

مکن ای صبح طلوع ... 🖤

ای تشنه که افتاده‌ای از مرکب عالی
افتادی و شد خاک زِ شأنت متعالی
#معنی_زنجانی