#عکسواره
دست هایش
پشت خستگی ها پنهان شده
پشت پنجره ای
که از پشتش هیچکس پیدا نیست
روح در دستانش مرده است
چطور باید از این برزخ خستگی گریخت؟..
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
دست هایش
پشت خستگی ها پنهان شده
پشت پنجره ای
که از پشتش هیچکس پیدا نیست
روح در دستانش مرده است
چطور باید از این برزخ خستگی گریخت؟..
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
غم
نردبانی بر دلم زده
و پیچ و تاب
روزهای تلخ را بالا میرود
در سرم
عقربهی ساعتی مدام دور میزند
و بیوقفه
خاطرات گذشته را در سرم میتراشد
من
تندیسی از سالهای بد،خاطرم
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
نردبانی بر دلم زده
و پیچ و تاب
روزهای تلخ را بالا میرود
در سرم
عقربهی ساعتی مدام دور میزند
و بیوقفه
خاطرات گذشته را در سرم میتراشد
من
تندیسی از سالهای بد،خاطرم
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
نگاه کن
در انتظار تو
از تنم صد گیاه سبز شد
درخت سبز تنم
تن پوشی از گل برگهای سیب شد
وقتی در ایستگاه مترو منتظر بودم
کسی مرا درختی بی ریشه دید
با شکوفه هایی پژمرده
در خیابان چناری کنارِ جویی از لجن
که هیچ برگ و بویی ندارد
نه سایبانی
نه جای امنی برای نشستن
حتی ..
به قدر نوشیدن جرعه ای عشق
نمیدانم میآیی یا نه
در غروبی سرد و تاریک
یا طلوع صبحی منصور
و منِ منتظر
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
در انتظار تو
از تنم صد گیاه سبز شد
درخت سبز تنم
تن پوشی از گل برگهای سیب شد
وقتی در ایستگاه مترو منتظر بودم
کسی مرا درختی بی ریشه دید
با شکوفه هایی پژمرده
در خیابان چناری کنارِ جویی از لجن
که هیچ برگ و بویی ندارد
نه سایبانی
نه جای امنی برای نشستن
حتی ..
به قدر نوشیدن جرعه ای عشق
نمیدانم میآیی یا نه
در غروبی سرد و تاریک
یا طلوع صبحی منصور
و منِ منتظر
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀