داستان نویس نوجوان
1.54K subscribers
10.8K photos
709 videos
42 files
15.1K links
تجربه خوب نوشتن!
کانال رسمی داستان نویس نوجوان
آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی

آدرس وب‌سایت:
dastannevis.com
آدرس ایمیل پشتیبانی:
support@dastannevis.com
ارتباط با ما و تبلیغات:
@ashkanhasebi
@firouzirad
Download Telegram
چه چیزی باعث ایجاد یک داستان خوب می شود؟ عناصر مشترک خوب داستان نویسی کدامند؟ در اینجا چند مورد مشترک وجود دارد که من مشاهده و خواندن داستان نویسان مورد علاقه خود را مشاهده کرده ام:

1. ساده

درک داستانهای خوب آسان است. به آنها همچنین به زبانی گفته می شود که با نحوه ارتباط مخاطب مورد نظر مطابقت داشته باشد ، بنابراین نیازی به صرف وقت برای تفسیر و سپس جذب نیست. سادگی در یادآوری نیز کمک می کند ، زیرا به طور خلاصه درک کل درس آسان است.

2. احساسی

درست مثل روی هنری که هنگام گفتن داستان هایی که تعریف می کند را تجربه می کند ، داستان سرایی خوب نیاز به یک م emotionalلفه احساسی دارد. بیشتر افراد خاطره انگیز دارای شوخ طبعی ، درد یا شادی هستند (گاهی اوقات هر سه). اگر هر داستان به سادگی واقعیت هایی بیان می شد ، یکی پس از دیگری ، بسیاری از ما هیچ یک از آنها را گوش نمی دادیم و به یاد نمی آوردیم.

3. راستگو

نه حقیقت به معنای علمی ، جایی که یک واقعیت عینی بیان شده است ، بلکه واقعیت تا آنجاست که گوینده به گفته های خود اعتقاد داشته باشد و با خود و مخاطبانش در این باره صادق باشد.

4. واقعی

داستان های خوب تجربیاتی دست اولی است که گوینده واقعاً شاهد آن بوده است. حتی اگر این داستانی باشد که به صورت نسلی منتقل شده باشد ، در یک داستان م stillثر هنوز عنصری از نحوه ارتباط مستقیم آن داستان با گوینده وجود دارد که به قول خود گوینده بیان شده است.

5. معتبر

صرف نظر از میزان مخاطب ، یک داستان خوب برای هر مخاطبی کارساز است. یک تا یک میلیون این موضوع به این فکر نمی کند که چند نفر می توانند آن را بشنوند ، فقط کسی در جایی به آن گوش می دهد.

📘 نویسنده: PAUL JARVIS
📎 سایت زبان اصلی: Inc

🔹 داستان نویس نوجوان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
من
شيفته ی خوشی های ساده ام.
همین فنجان چای عصر گاهی !
این ها آخرين پناه جان های خسته اند....

#اسکار_وایلد
#عصر_بخیر☕️
dastannevis.com
طرفداران کتاب های هری پاتر، حتما این جمله را بارها شنیده اند که هری پاتر بر روی دستمال کاغذی متولد شد. درواقع معنی این جمله این است که جی کی رولینگ در آن زمان وضعیت مالی مناسبی نداشت و به علّت فقر نمی توانست کاغذ بخرد! بنابراین هرروز به یک کافه می رفت و بر روی دستمال کاغذی های آن کافه، صفحات اول هری پاتر را نوشت.

بیوگرافی جی کی رولینگ (زندگینامه بزرگان)

برای مطالعه زندگینامه ی جذاب این بانوی نویسنده که یک باره توانست از وضعیت رقت بار خود، به یکی از معروف ترین و ثروتمندترین نویسنده های دنیا تبدیل شود، با ما همراه باشید.

دوران کودکی جی کی رولینگ

در زندگی نامه جی کی رولینگ اینگونه آمده است که : جوآن رولینگ متولد ۳۱ جولای ۱۹۶۵ در انگلستان است. او عمدتاً کودکی شادی داشت و از همان دوران به نام خانوادگی پاتر علاقه خاصی داشت. از همان کودکی دوست داشته است نویسنده باشد و هرازگاهی هم می نوشت اما اوایل کمتر موفق می شد که نوشته ی خوبی ارائه دهد.

وقتی ۶ ساله شد یک داستان جالب درباره یک خرگوش نوشت و نام آن را «خرگوشی به نام خرگوش» گذاشت. وقتی مادرش از داستان خوشش آمد و از آن تعریف کرد، رولینگ به او جواب داد: «پس چاپش کنیم!» خود رولینگ در ادامه این خاطره می گوید، گفتن این حرف از زبان یک کودک ۶ ساله بسیار عجیب بود اما من واقعا نمی دانم آن موقع این حرف از کجا آمده است!

جی کی رولینگ تو اتوبیوگرافی خود نوشته است: «برای نخستین بار یکی از دوستانش به نام سین او را بسیار تشویق کرد و به او گفت که باید یک روز نویسنده ی بزرگی شود». سین یک اتومبیل فورد قدیمی داشت که در کتاب های هری پاتر به عنوان ماشین پرنده وارد می شود.

پس از این که رولینگ مدرسه اش را تمام کرد، در امتحان ورودی دانشگاه آکسفورد شرکت کرد اما پذیرفته نشد! پدر و مادرش او را تشویق کردند تا در دانشگاه اِکستر انگلستان، زبان فرانسه بخواند. خود رولینگ بعضی اوقات با حسرت می گوید که بسیار علاقه داشته در دانشگاه زبان انگلیسی بخواند؛ اما پدر و مادرش خیلی دوست داشتند او یک زبان پرکاربرد تر از انگلیسی یاد بگیرد.

شکل گیری ایده ی هری پاتر

در سال ۱۹۹۰ اولین ایده ی هری پاتر به ذهن او رسید. بنا به گفته های خودش در یک سفر طولانی با قطار این ایده به ذهن او رسید و همان جا شخصیت های داستان را پرداخت کرد. اولین چیزی که به ذهن رولینگ رسید، داستان یک پسربچه بود که خودش نمی دانست جادوگر است.

قطار حدود چهار ساعت تاخیر داشت و رولینگ هم هیچ خودکار یا مدادی همراهش نبود. خودش می گوید برایم خیلی سخت بود، چون هیچ خودکاری نداشتم و خجالت می کشیدم آن را از کسی قرض بگیرم. به محض این که به مقصد رسید و وارد آپارتمانش شد، سریع دست به کار شده و شروع به نوشتن کرد و چند سال هم برای ویرایش آن زمان صرف کرد.

در سال ۱۹۹۰ بود که مادر رولینگ از دنیا رفت. در جریان فوت مادرش، رولینگ خیلی آزرده خاطر شد و این آزردگی را توانست به صورتی کاملا هنرمندانه به ماجرای مرگ مادر هری پاتر منتقلش کرد. ازنظر خودش یکی از زیباترین و دوست داشتنی ترین صحنه های فیلم هری پاتر، آن موقع است که هری، پدر و مادر خودش را در آیینه می بیند.

ازدواج و جدایی رولینگ

در سال ۱۹۹۰ پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، در سازمان عفو بین الملل به عنوان منشی و مترجم مشغول به کار شد و بعد از دو سال با یک روزنامه نگار پرتغالی به نام «ژورگه آرانتس» آشنا شد. هردوی آن ها به سبک نویسندگی جین آستین علاقه داشتند. رولینگ با هزاران امید و آرزو به ژورگه علاقه مند شد و در همان زمان باهم ازدواج کردند.

حاصل این ازدواج دختری به نام «جسیکا» بود. اما پس از گذشت دو سال، جوآن متوجه شد همسرش مرد رویاهای او نیست به این دلیل که ژورگه با او به شدت بدرفتاری می کرد به اندازه ای که خشونت و رفتارهای او سبب کلافگی و عصبی شدن رولینگ شده بود. سرانجام در سال ۱۹۹۳ آن دو پس از یک دعوای سخت، که باعث شد همسرش او را از خانه بیرون کند، از یکدیگر جدا شدند.

طلاق رولینگ روی روحیات او تاثیرات منفی زیادی برجای گذاشت و باعث شد شغل خود را از دست دهد.

او در سال ۱۹۹۳ به ادینبرو اسکاتلند رفت در حالی که افسردگی و سختی های زندگی او را به سختی تحت فشار قرار داده بود. به اندازه ای که چندبار اقدام به خودکشی کرد اما هربار خودکشی هایش ناموفق بود.

وضعیت روحی رولینگ به قدری وخیم بود که مدتی در درمانگاه افسردگی بستری شد. او شغلی نداشت به همین دلیل دخترش را با کمک هایی که از خیریه می گرفت، بزرگ می کرد.


dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/story/

و یا از طریق این یکی لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید 😉:

https://dstn.ir/literary/


داستان نویس نوجوان 😎
@dastannevisenojavan
داستان فیلم: The Rise of Gru

در سال ۱۹۷۶، یک گرو ۱۱ ساله به مینیون ها اجازه می دهد تا برای او به عنوان رهبر جدید خود کار کنند.
یک روز، گرو دعوتنامه ای از طرف Vicious 6 دریافت می کند، یک سازمان جنایی که توسط ابرشرور Wild Knuckles تأسیس شده است. اکنون توسط رهبر تازه منصوب شده Belle Bottom به دنبال تلاش به ظاهر موفق آنها برای کشتن Knuckles، که امیدوارند یک عضو جدید پیدا کنند، رهبری می شود. مصاحبه گرو بد پیش می رود، اما با خشم Vicious ۶، او موفق می شود سنگی را بدزدد که می تواند هر کسی را تا سال نو چینی به یکی از حیوانات زودیاک چینی تبدیل کند.

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت

زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
مدت ها است که فانتزی، جزء جدایی ناپذیر تمام جوامع بشری بوده است. برای قرن ها مردم سراسر جهان، قصه هایی از اتفاقات شگفت انگیز و فراتر از زندگی انسان ها، خدایان، قهرمانان و ضدقهرمانان نقل کرده اند.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
داستان فانتزی ۱

دلایل متعددی وجود دارد که نیاکان ما از هیچ، داستان خلق می کردند: ترس از ناشناخته ها، سردرگمی و گیجی بعد از وقوع حوادث ناگوار و تمایل به دانستن اسرار دنیایی وسیع و غیرقابل درک. زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟ ویژگی های اصلی ژانر فانتزی چیست و چرا این ژانر برای جامعه و فرزندانمان از اهمیت بالایی برخوردار است؟

در این مطلب به ویژگی ها و جنبه های مختلف رمان های فانتزی خواهیم پرداخت و پس از آشنایی بهتر با این ژانر فوق العاده پرطرفدار و خیال انگیز، در مورد دو نمونه از جریان سازترین و تأثیرگذارترین عناوین این ژانر، مجموعه ی «ارباب حلقه ها» نوشته ی جی. آر. آر. تالکین و مجموعه ی «هری پاتر» نوشته ی جی.کی. رولینگ صحبت خواهیم کرد و اهمیت این دو عنوان به خصوص برای کودکان و دانش آموزان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ملت عشق - قسمت پانزدهم
داستان نویس نوجوان
#داستان_شبانه 🌙
🔹 ملت عشق ❤️
🔸 قسمت پانزدهم (بخش اول: خاک - قسمت دهم: نامه، از قیصریه به بغداد، شعبان ۶۴۰)

📕 پرفروش‌ترین کتاب‌ رمان در ترکیه و ایران
تهیه اختصاصی در داستان نویس نوجوان

داستان نویس نوجوان 😎
مسابقه داستان نویسی تابستانه - ۱۴۰۱
به زودی! 🤩🥳

🔹 صفحه جشنواره ها و مسابقات:
https://dastannevis.com/festivals/

داستان نویس نوجوان 😎
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال۱۳۹۶ دوشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۱
dastannevis.com
خیلی مشکل است،
آدم بخواهد تمام وقت
مراقب خودش باشد
تا آنچه را که احساسش میخواهد
به کسی نگوید...




🎥 بابالنگ‌‌دراز

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
در هر دقیقه صد کلمه تایپ می‌کنم. وقتی کار تمام شد نوشته را کنار می‌گذارم، برای یک هفته، یک ماه یا گاهی بیشتر. بعد که دوباره سراغ آن می‌روم بدون هیچ احساسی آن را می‌خوانم، برای یکی دو تا از دوستان آن را با صدای بلند می‌خوانم. آن موقع تصمیم می‌گیرم چه تغییراتی بدهم.


ترومن کاپوتی

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جعبهٔ ایده‌های نویسنده

آن تایلر

نوشتن، خواست انجام چيزي بيش از زندگي معمول است، براي من خيلي خسته‌كننده است كه فقط زندگي خودم را داشته باشم! من مي‌خواهم به جاي ديگران هم زندگي كنم.
برای این کار جعبه‌اي دارم كه در آن ايده‌هايم، قسمتي از مكالمه شخصيت‌ها و مواد لازم براي داستان‌نويسي را نگه مي‌دارم. اهميتي ندارد كه اين ايده‌ها چندسال در آن جعبه بمانند اما در نهايت براي آغاز نگارش به سراغ اين جعبه مي‌روم و كارت‌هاي اين جعبه را ورق مي‌زنم تا احساس كنم كه زمان مناسب نوشتن فرا رسيده؛ اين شيوه من است. پس از آن به سراغ كاغذهاي سفید مي‌روم؛ كاغذهاي بدون خط كه منتظرم هستند تا داستان را روايت كنم. زمان برنامه‌ريزی برای نوشتن يك داستان معمولا يك ماه به طول مي‌انجامد تا جايي‌كه ناخودآگاهم حكم كند كه ديگر وقت نوشتن است. «مي‌دانم كه به نظر عجيب مي‌آيد، در مراحل اوليه نوشتن زماني كه به كاغذ سفيد خيره مي‌شوم، با خودم مي‌گويم كه چه مي‌توانم بكنم و صدايي را از درونم مي‌شنوم كه به من کمک می‌کند. صدايي كه به من مي‌گويد بايد اولين شخصيت داستان چه كسي باشد.»


dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شاهزاده و گدا


شاهزاده و گدا، اولین اثر داستانی مارک توین محسوب می‌شد که در سال ۱۸۸۲ منتشر شد. توین این داستان را که درباره‌ی پادشاه ششم انگلستان نوشته بود، به دختران خود، سوزی و کلارا تقدیم کرد.

اما داستان شاهزاده و گدا، درباره‌ی گدا زاده‌ای به نام تام کانتی و شاهزاده‌ای به نام ادوارد است که در یک روز به دنیا می‌آیند؛ اما تام، شب و روز، خواب پادشاهان را می‌بیند، روزی ادوارد، او را به قصر می‌برد و وقتی با هم آشنا می‌شوند لباس‌هایشان را عوض می‌کنند. بعد شگفت‌زده می‌شوند، چون قیافه‌هایشان کاملا به هم شبیه است. شاهزاده به خانه‌ی تام می‌رود و تام در قصر می‌ماند و داستان از این‌جا شکل می‌گیرد.

مارک توین، نویسنده‌ی کتاب در کودکی ترک تحصیل کرد و با ماجراجویی وارد شغل‌های گوناگونی چون حروف‌چینی، کارگری، کشتیرانی و کار در معادن طلا شد. او سرانجام با آموخته‌ها، تجربه‌ها و قلم آتشینش به شهرتی جهانی رسید. این اثر، بارها مورد اقتباس تصویری در قالب فیلم سینمایی، سریال تلویزیونی و انیمیشن قرار گرفته ‌است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

روز بعد، سفرا و همراهان شرفیاب شدند. تام در همان حال که بر تخت سلطنت تکیه داده بود، همه را به حضور پذیرفت. نخست عظمت و شکوه مراسم، تام را شگفت‌زده و خوشحال کرد. ولی این حالت مدت زیادی دوام نداشت، زیرا مراسمی خسته‌کننده و طولانی بود و سخنان ردوبدل شده نیز هیجانی نداشت. هر کس سخنرانی می‌کرد، نخست مطالبی جالب می‌گفت، ولی پس از خواندن چند عبارت، حرف‌هایش کسالت‌بار می‌شد. تام می‌کوشید آنچه را لرد هارتفورد به او آموخته بود، درست بازگو کند، ولی چون در این کار تجربه زیادی نداشت و از رمز و راز کار بی‌اطلاع بود، علی‌رغم ظاهر شاهانه، نمی‌توانست به خوبی از عهده برآید؛ بنابراین هنگامی‌که تشریفات به پایان رسید، نفس راحتی کشید و خوشحال شد.

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
یک نویسنده حتی پشت درهای قفل شده می‌نویسد. او بدون هر گونه اتصالی به فضای بیرون می‌نویسد. چون او کتابش را در اعماق قلبش دارد. هنری میلر می‌گوید:« از زمانی که با جدیت شروع به نوشتن کردم، یکی از آرزوهایم این بوده که کتابی را که در اعماق شکمم، در تمام عرض‌ها و طول‌های جغرافیایی، در تمام دردها و فراز و نشیب‌های زندگی با خود به همه جا برده‌ام، خالی کنم. همیشه هدف و اشتیاقم این بوده که این کتاب را از درون بدنم بیرون بیاورم و گرم و زنده و ملموسش کنم.»



dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
درام تاریخی نایولا زمان خود را بین سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۱۱ در کشور آفریقای جنوب غربی آنگولا، مستعمره سابق پرتغال، تقسیم می‌کند تا زخم‌های نسلی ناشی از درگیری‌های مسلحانه نه چندان دور را تشریح کند. کارگردان خوزه میگل ریبیرو از فیلمنامه ای که ویرجیلیو آلمیدا نوشته و از نمایشنامه صحنه ای خوزه ادواردو آگوالوسا و میا کوتو به نام جعبه سیاه اقتباس شده است، داستانی غنی و قدرتمند درباره رها کردن می سازد.

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇