This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قشنگ بود ، همین. 💚
@e.gomade
@e.gomade
آلفرد بینه فکر نمی کرد که هوش از نظر بیولوژیکی ثابت است، اما طرفداران اصلاح نژاد از آزمایش او استفاده کردند و شروع به استفاده از آن برای دستور کار خود کردند. از نظر او، ضریب هوشی را می توان با آموزش تغییر داد. اما اعضای جنبش اصلاح نژادی چیزها را متفاوت می دیدند. آنها معتقد بودند که هوش ارثی و غیرقابل تغییر است. تا سال 1907، برخی از بخشهای ایالات متحده شروع به تمرین عقیمسازی اجباری «ابلهها» کردند و نسخههای آزمایش بینه برای غربالگری مورد استفاده قرار گرفت. هنری گدارد، که برای اولین بار تست بینه را به انگلیسی ترجمه کرده بود، از سیاستهای مهاجرتی محدودکننده برای فیلتر کردن افراد دارای سطح فکری ضعیف حمایت کرد. این امر منجر به سیاستهای مهاجرتی شد که علیه ایتالیاییها، آسیاییها و یهودیان و غیره تعصب داشت. کار گدارد در نهایت بی اعتبار شد، اما تست ضریب هوشی عمیقاً در فرهنگ آمریکایی جا افتاد.
📚از کتاب Beyond human nature
📚از کتاب Beyond human nature
در دهه 1970، با ظهور آزمایشهای وراثتپذیری مدرن، ایدههای گدارد رشد زیادی پیدا کرد. محققان دریافتند که عملکرد در تست های IQ بسیار قابل وراثت است. نتایج از مطالعه ای به مطالعه دیگر متفاوت است، اما یک تخمین رایج این است که هوش دارای وراثت پذیری 0.50.14 است که به این معنی است که 50 درصد واریانس در یک جمعیت معین با تنوع ژنتیکی مرتبط است. سهم محیط مشترک، مانند مدرسه، به طور قابل توجهی کمتر است. برای مثال، در مطالعهای بر روی جفتهای فرزندخوانده (که از نظر ژنتیکی متفاوت هستند اما در یک محیط بزرگ شدهاند)، همبستگی 0.29 وجود داشت که نشان میدهد محیط مشترک 29 درصد از تغییرات را به خود اختصاص میدهد.
📚از کتاب Beyond human nature
📚از کتاب Beyond human nature
همچنین مشکلات جدی تری برای نتیجه گیری قوی طبیعت شناسان از تحقیق در مورد IQ وجود دارد. بیشتر مطالعات وراثتپذیری در جمعیتهای نسبتاً همگن و با نمرات IQ مشابه انجام میشود. برآوردهای وراثتپذیری را میتوان به این صورت تفسیر کرد که نشان میدهد، در چنین نمونههای همگن، حدود نیمی از واریانس با عوامل ژنتیکی همبستگی دارد. اما اگر واریانس زیادی وجود نداشته باشد، این موضوع چیز زیادی در مورد نقش ژن ها در تعیین وراثت نشان نمی دهد. اگر دو نفر در آزمون هوشی 103 و 115 امتیاز بگیرند، اختلاف بین آنها 12 امتیاز در آزمون است، اما 103 امتیاز همپوشانی دارد. فرض کنید قبول کنیم که نیمی از گسترش ناشی از عوامل بیولوژیکی است. بنابراین یکی از این افراد دارای مزیت بیولوژیکی 6 امتیازی می باشد . اما نمرات وراثتپذیری به ما نمیگوید که چگونه همپوشانی عظیم را توضیح دهیم. این افراد چگونه توانستند 103 امتیاز مشترک خود را به دست آورند؟ یک احتمال این است که افراد دارای ژن های مشابهی هستند، بنابراین در نهایت سطح هوشی نسبتاً مشابهی دارند. اما یک توضیح به همان اندازه قابل قبول این است که افراد حاضر در این مطالعات تجربیات مشابهی دارند. مطالعات وراثت پذیری تقریباً همیشه به افرادی می پردازد که در همان کشور در یک طبقه اجتماعی و تحت آموزش بسیار مشابه زندگی می کنند، زیرا آموزش تا حد زیادی استاندارد شده است. مدارس مهارتهایی را آموزش میدهند که با عملکرد ضریب هوشی مرتبط هستند، بنابراین ممکن است شباهت گسترده در IQ در یک فرهنگ نشاندهنده آموزش باشد. اگر نوجوانی را در نظر بگیرید که به مدرسه رفته و نوجوانی که به مدرسه نرفته است، به جای دو نفر که به مدارس مشابه رفته اند، احتمالاً اختلاف زیادی در نمرات IQ وجود دارد. اگر چنین است، IQ بیشتر توسط تحصیلات تعیین می شود.
📚 از کتاب Beyond human nature
📚 از کتاب Beyond human nature
هوش و نژاد
یکی از فاجعههای بزرگ تست IQ این است که محققان از نتایج خود برای استدلال غلط مبنی بر اینکه گروههای خاصی از افراد از نظر هوش متفاوت هستند، استفاده کردهاند. ادعاهایی از این دست در طول این سال ها بارها مطرح شده است. جدیدترین نمونه در سال 1994 بود، زمانی که ریچارد هرنشتاین و چارلز موری کتاب منحنی زنگ را منتشر کردند: هوش و ساختار طبقاتی در زندگی آمریکایی (نیویورک: مطبوعات آزاد). هرنشتاین و موری چندین ادعای شگفت انگیز دارند. آنها می گویند که مردان نسبت به زنان توانایی هوشی بالاتری دارند، سفیدپوستان به طور متوسط باهوش تر از رنگین پوستان هستند، و شرق آسیایی ها و یهودیان به طور متوسط باهوش تر از مسیحیان هستند. این ادعاها با مفروضات پیشانظری گسترده ای که معمولاً به عنوان تعصب نفرت انگیز رد می شوند مطابقت دارد: زنان به اندازه مردان باهوش نیستند، سیاه پوستان احمق هستند، و یهودیان و آسیای شرقی ها به طرز خطرناکی باهوش هستند. هرنشتاین و موری با ارائه صد صفحه نمودار و جدولی که تفاوتهای قابل اندازهگیری در هوش را مستند میکنند، به این نگرشها هوای محترمانه علمی میدهند.
📚 از کتاب Beyond human nature
یکی از فاجعههای بزرگ تست IQ این است که محققان از نتایج خود برای استدلال غلط مبنی بر اینکه گروههای خاصی از افراد از نظر هوش متفاوت هستند، استفاده کردهاند. ادعاهایی از این دست در طول این سال ها بارها مطرح شده است. جدیدترین نمونه در سال 1994 بود، زمانی که ریچارد هرنشتاین و چارلز موری کتاب منحنی زنگ را منتشر کردند: هوش و ساختار طبقاتی در زندگی آمریکایی (نیویورک: مطبوعات آزاد). هرنشتاین و موری چندین ادعای شگفت انگیز دارند. آنها می گویند که مردان نسبت به زنان توانایی هوشی بالاتری دارند، سفیدپوستان به طور متوسط باهوش تر از رنگین پوستان هستند، و شرق آسیایی ها و یهودیان به طور متوسط باهوش تر از مسیحیان هستند. این ادعاها با مفروضات پیشانظری گسترده ای که معمولاً به عنوان تعصب نفرت انگیز رد می شوند مطابقت دارد: زنان به اندازه مردان باهوش نیستند، سیاه پوستان احمق هستند، و یهودیان و آسیای شرقی ها به طرز خطرناکی باهوش هستند. هرنشتاین و موری با ارائه صد صفحه نمودار و جدولی که تفاوتهای قابل اندازهگیری در هوش را مستند میکنند، به این نگرشها هوای محترمانه علمی میدهند.
📚 از کتاب Beyond human nature
سلام دوستان ، امیدوارم حالتون خوب باشه از این به بعد مطالبی از کتاب های مختلف علمی در حوزه علوم شناختی براتون قرار داده میشه🌱💚
Alikheirandish pinned «سلام دوستان ، امیدوارم حالتون خوب باشه از این به بعد مطالبی از کتاب های مختلف علمی در حوزه علوم شناختی براتون قرار داده میشه🌱💚»
رنگ تفاوت ایجاد می کند: تغییر رنگ یک قرص می تواند اثرات آن را به طرق مختلف تغییر دهد. با توجه به یک جنبه خاص، ده ها یا چند مطالعه نشان داده اند که قرص های قرمز معمولا به عنوان محرک/ بالا عمل می کنند، در حالی که قرص های آبی تمایل دارند به عنوان پایین آورنده/ آرام بخش عمل کنند. علاوه بر این، اگرچه آنها احتمالاً متوجه نیستند که این کار را انجام می دهند، تولید کنندگان دارو تمایل دارند از این روش پیروی کنند و داروهای خود را مطابق با این انتظارات فرهنگی رنگ آمیزی کنند. De Craen نشان داده است که این به طور کلی درست تر است. او و همکارانش مطالعه ای بر روی چهل و نه داروی مؤثر بر سیستم عصبی انجام دادند که برای فروش در هلند موجود است. آنها دریافتند که داروهای محرک تمایل دارند در قرص های قرمز، نارنجی یا زرد به بازار عرضه شوند، در حالی که داروهای ضد افسردگی یا آرام بخش ها تمایل دارند به رنگ های آبی، سبز یا بنفش به بازار عرضه شوند (de Craen et al. 1996).
📚 از کتاب Placebo Talks
📚 از کتاب Placebo Talks