کاش جرعت ابراز رو داشتم و میتونستم بگم که دلم تنگ شده .

خب چون‌جرعت ابراز ندارم اینجا میگم‌.

تنم به پیله‌ی تنهایی‌ام نمی‌گنجد!

صداتو داره یادم میره
با من حرف بزن

+

کاش یه کافه بودم تو قلبِ بیروت.

دلم تنگه .

دیگه کم کم باید بساط رو جمع کنیم بریم سراغ زندگی دانشجویی🦦

صدایِ درونم اگر نبود
‏از تنهایی می‌مُردم.

یسریا با گاولاردن(لاوگاردِن) دانشگامون خصومت دارن🦦

+فراموشش کردی؟
_آره
+پس چرا فهمیدی کیو میگم.

تمامِ زخم هارا از نمک پرورده ها خوردیم.

دقیقا همون تایمی که من دلم فلافل میخواد از زمین وزمان عکس فلافل میباره.

جایی که مامانم نباشه من بی پناه میشم.

خسته شدم از بس که با غریبه ها دیدمت.

یادتونه دیشب میگفتم حس میکنم قراره یه بلایی سرم بیاد؟
بله! انگشتم آسیب دیده و مصدوم و مجروحم.

ای فرزندِ آدم، عمرت را چگونه گذراندی؟
-با عشقِ حسین...

در بی‌خبری‌ هامان یک نسل به یغما رفت.

؛

آه از رفتن های بی بازگشت.

‏یه روزی تو زندگی هرکس یه نفر میره که بعد از رفتنش بقیه رفتنها رو خیلی راحتتر میشه تحمل کرد؛
به قول رشیدی سمرقندی:
چون بی تو گذشت، بگذرد بی دگران.