💢انواع مدیران بد !
🔹 مدیر انفجاری: اتخاذ تصمیم های ناگهانی و غیر قابل کنترل ، عصبانیت غیرقابل پیش بینی و تحریکات شدید رفتاری را میتوان از مشخصه های بارز آنان تلقی کرد.
🔹مدیر مقررات زده : به برقراری نظمی که به صورت پیشداوری در ذهن خود متصور هستند وسواس شدید نشان می دهند و در اجرای آن غیرقابل انعطاف به نظر می رسد.
🔹 مدیر نمایشی :بطور معمول تظاهر به جرات و نو آوری دارند و سعی دارند از طریق دوری از نرم های شناخته شده تعجب زیردستان را برانگیخته کنند و نظر آنان را جلب نمایند.
🔹 مدیر بی اعتماد : پیوسته خود را در معرض توطئه دیگران تصور میکنند و شکستهای خود را به غرض ورزی دیگران و کم کاری دیگران نسبت می دهند.
🔹 مدیر واکنشی: تزلزل و بی ثباتی شخصیت مبنای رفتار و هویت این قبیل مدیران را تشکیل میدهد. در اتخاذ تصمیم های مدیریتی ایجاد موقعیتهای عاطفی میکنند.
@Eqtasad4You
🔹 مدیر انفجاری: اتخاذ تصمیم های ناگهانی و غیر قابل کنترل ، عصبانیت غیرقابل پیش بینی و تحریکات شدید رفتاری را میتوان از مشخصه های بارز آنان تلقی کرد.
🔹مدیر مقررات زده : به برقراری نظمی که به صورت پیشداوری در ذهن خود متصور هستند وسواس شدید نشان می دهند و در اجرای آن غیرقابل انعطاف به نظر می رسد.
🔹 مدیر نمایشی :بطور معمول تظاهر به جرات و نو آوری دارند و سعی دارند از طریق دوری از نرم های شناخته شده تعجب زیردستان را برانگیخته کنند و نظر آنان را جلب نمایند.
🔹 مدیر بی اعتماد : پیوسته خود را در معرض توطئه دیگران تصور میکنند و شکستهای خود را به غرض ورزی دیگران و کم کاری دیگران نسبت می دهند.
🔹 مدیر واکنشی: تزلزل و بی ثباتی شخصیت مبنای رفتار و هویت این قبیل مدیران را تشکیل میدهد. در اتخاذ تصمیم های مدیریتی ایجاد موقعیتهای عاطفی میکنند.
@Eqtasad4You
💢 نشخوار فکری به چه معناست؟
🔹فکر کردن درباره مسائل مختلف خوبه؛ اما اگه از حدی بیشتر بشه میتونه مشکلساز شود.
چون به تدریج ممکن است به یک عادت ذهنی تبدیل شود و قضاوت و برداشت شما رو نسبت به مسائل دچار ابهام کند. حتی سطح استرس و اضطراب شما هم تو این حالت زیاد میشود.
به این حالت، «نشخوار فکری» هم میگویند و به این معنیه که جزئیات یه حادثه یا شرایط اطرافمون رو بیش از حدی که نیاز هست، تجزیهوتحلیل میکنیم و این عامل میتونه تمرکز ما رو تو زمان حال دچار اختلال کند.
🔹فکر کردن بیش از حد انواع مختلفی دارو که در این پست، ۹ مورد اون رو بررسی کردیم.
@Eqtasad4You
🔹فکر کردن درباره مسائل مختلف خوبه؛ اما اگه از حدی بیشتر بشه میتونه مشکلساز شود.
چون به تدریج ممکن است به یک عادت ذهنی تبدیل شود و قضاوت و برداشت شما رو نسبت به مسائل دچار ابهام کند. حتی سطح استرس و اضطراب شما هم تو این حالت زیاد میشود.
به این حالت، «نشخوار فکری» هم میگویند و به این معنیه که جزئیات یه حادثه یا شرایط اطرافمون رو بیش از حدی که نیاز هست، تجزیهوتحلیل میکنیم و این عامل میتونه تمرکز ما رو تو زمان حال دچار اختلال کند.
🔹فکر کردن بیش از حد انواع مختلفی دارو که در این پست، ۹ مورد اون رو بررسی کردیم.
@Eqtasad4You
💢 *«اسب مُرده» در مدیریت کسب وکار نماد چیست؟*
سرخپوستان آمريکا یک ضربالمثل قدیمی دارند با اين مضمون که: "وقتی ديديد اسبتان مرده، پياده شويد." شاید گمان کنید که اين ضربالمثل بيان بدیهيات است. با اين وجود، کافيست کمی به شرکتها و سازمانهای اطراف خود نگاه کنیم.
متاسفانه اسب بسياری از شرکتها و سازمانهای ايرانی مرده است! بیشتر شرکتهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، به ارائه محصولات و خدماتی مشغولند که دوره آنها گذشته و مشتريان از آنها استقبال نمیکنند. بیشک شما هم تایید میکنيد که این شرکتها و سازمانها باید پيشتر از این برای توسعه محصولات و خدمات بهتر و جايگزین، نوآوری پيشه میکردند.
اگر اين کار را کرده بودند، الان میتوانستند از اسب مرده پیاده و به سرعت اسبی چالاک، جوان و تازهنفس را سوار شوند.
هنوز هم فرصت نوآوری برای برخی از این شرکتها کاملا از دست نرفته است. اما در کمال شگفتی بيشتر آنها بهجای پياده شدن از اسب مرده، کارهای عجيب ديگری میکنند. مثلاً:
🔸تازیانه محکمتری میخرند!
🔸 اسبسواران را عوض میکنند!
🔸کميتهای برای بررسی اسب منصوب میکنند!
🔸ماموريتی به ديگر کشورها میروند تا ببینند دیگران چگونه اسب مرده سوار میشوند!
🔸استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شوند!
🔸اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام "زنده بیتحرک" دستهبندی میکنند!
🔸پيمانکار برونسازمانی میگيرند تا اسب مرده را سوار شود!
🔸چند اسب مرده را همزمان به کار میگيرند تا سرعت زیاد شود!
🔸بودجه و آموزش بيشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند!
🔸اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزينهها کاهش و سود افزايش میيابد!
🔸اهداف عملکردی کل اسبهای ديگر را کاهش میدهند!
Beat a dead horse اصطلاح
🔹اصطلاح «شلاق زدن اسب مرده» یا «سوارشدن اسب مرده» دو کاربرد دارد؛ اولی به معنای گفتگوی بیمورد در موضوعیست که قبلا بحث شده و دوم بمعنای اتلاف زمان و تلاش در
انجام کاریست که غیرممکن و یا بیحاصل است.
@Eqtasad4You
سرخپوستان آمريکا یک ضربالمثل قدیمی دارند با اين مضمون که: "وقتی ديديد اسبتان مرده، پياده شويد." شاید گمان کنید که اين ضربالمثل بيان بدیهيات است. با اين وجود، کافيست کمی به شرکتها و سازمانهای اطراف خود نگاه کنیم.
متاسفانه اسب بسياری از شرکتها و سازمانهای ايرانی مرده است! بیشتر شرکتهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، به ارائه محصولات و خدماتی مشغولند که دوره آنها گذشته و مشتريان از آنها استقبال نمیکنند. بیشک شما هم تایید میکنيد که این شرکتها و سازمانها باید پيشتر از این برای توسعه محصولات و خدمات بهتر و جايگزین، نوآوری پيشه میکردند.
اگر اين کار را کرده بودند، الان میتوانستند از اسب مرده پیاده و به سرعت اسبی چالاک، جوان و تازهنفس را سوار شوند.
هنوز هم فرصت نوآوری برای برخی از این شرکتها کاملا از دست نرفته است. اما در کمال شگفتی بيشتر آنها بهجای پياده شدن از اسب مرده، کارهای عجيب ديگری میکنند. مثلاً:
🔸تازیانه محکمتری میخرند!
🔸 اسبسواران را عوض میکنند!
🔸کميتهای برای بررسی اسب منصوب میکنند!
🔸ماموريتی به ديگر کشورها میروند تا ببینند دیگران چگونه اسب مرده سوار میشوند!
🔸استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شوند!
🔸اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام "زنده بیتحرک" دستهبندی میکنند!
🔸پيمانکار برونسازمانی میگيرند تا اسب مرده را سوار شود!
🔸چند اسب مرده را همزمان به کار میگيرند تا سرعت زیاد شود!
🔸بودجه و آموزش بيشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند!
🔸اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزينهها کاهش و سود افزايش میيابد!
🔸اهداف عملکردی کل اسبهای ديگر را کاهش میدهند!
Beat a dead horse اصطلاح
🔹اصطلاح «شلاق زدن اسب مرده» یا «سوارشدن اسب مرده» دو کاربرد دارد؛ اولی به معنای گفتگوی بیمورد در موضوعیست که قبلا بحث شده و دوم بمعنای اتلاف زمان و تلاش در
انجام کاریست که غیرممکن و یا بیحاصل است.
@Eqtasad4You
💢دونالد بودرو، اقتصاددان دانشگاه جورج میسون:
همچنان که تاریخ به ما میآموزد، ثروت و کامیابی برای توده مردم معلول نوآوری در بازارهای آزاد است و بازارها آزادند، تنها اگر اکثریت مردم پیمان بورژوا را بپذیرند که از این قرار است: نوآوران، کارآفرینان و تاجرها میتوانند هرچقدر که دلشان خواست ثروتمند شوند، اما بهشرطی که مشتریان و کارگرانشان را هم ثروتمند کنند.
@Eqtasad4You
همچنان که تاریخ به ما میآموزد، ثروت و کامیابی برای توده مردم معلول نوآوری در بازارهای آزاد است و بازارها آزادند، تنها اگر اکثریت مردم پیمان بورژوا را بپذیرند که از این قرار است: نوآوران، کارآفرینان و تاجرها میتوانند هرچقدر که دلشان خواست ثروتمند شوند، اما بهشرطی که مشتریان و کارگرانشان را هم ثروتمند کنند.
@Eqtasad4You
💢شاخص آزادی اینترنت کشورها
🔹ایران با امتیاز ۱۶ از ۱۰۰ امتیاز، پس از چین دومین کشور جهان با پایین ترین نمره شاخص آزادی اینترنت در سال ۲۰۲۱ میلادی به شمار می رود.
🔹ایران دارای پایین ترین نمره شاخص آزادی اینترنت در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی است.
@Eqtasad4You
🔹ایران با امتیاز ۱۶ از ۱۰۰ امتیاز، پس از چین دومین کشور جهان با پایین ترین نمره شاخص آزادی اینترنت در سال ۲۰۲۱ میلادی به شمار می رود.
🔹ایران دارای پایین ترین نمره شاخص آزادی اینترنت در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی است.
@Eqtasad4You
💢در باب منشأ پول از نظر کارل منگر (۱۹۲۱_۱۸۴۰.م)
منشأ پول (نه فقط مسکوکات که تنها یک شکل از پول میباشد) کاملاً طبیعی است و از این رو پیدایش پول تنها در معدود مواردی حاصل تأثیر عامل قانونی است. پول نه اختراع دولت است و نه حاصل یک عامل قانونی دیگر. برای موجودیت یافتن پول تصویب و تصدیق مقامات سیاسی ضرورت ندارد؛ لذا به این دلیل که روابط اقتصادی مستقل و خارج از قدرت دولت بوده است، کالاهایی خاص به شیوه ای کاملا طبیعی به پول تبدیل شدهاند.
پول نه ماحصل توافق با افراد و نه حاصل قوانین حقوقی میباشد. هیچ کس عامل پیدایش پول نبوده است. در صورتی که افراد در خصوص منافع اقتصادی خود، آگاهی بیشتری کسب کنند، در خواهند یافت که واگذاری کالاهایی که از قابلیت فروش کمتری برخوردارند در قبال دریافت آن دسته از کالاهایی که از قابلیت فروش بیشتری برخوردارند، به طرز قابل توجهی آنها را در رسیدن به اهداف اقتصادی که دارند، یاری خواهد کرد. بنابراین، همگام با رشد فزاینده اقتصاد، پول در مراکز تمدنی مختلف به گونهای مستقل شکل گرفت. با این حال، از آنجایی که پول نتیجه طبیعی رفتار اقتصاد انسانی است، شرایط اقتصادی متغیر و ثابت باعث شدند که پول در هر زمان و مکان به شکلی خاص در آید.
پ.ن:
با بررسی منشأ پیدایش پول (به عنوان یک کالا) میتوان به این نتیجه رسید که با توجه به تعهد بسیار متزلزل دولتها به انضباط پولی و در نتیجه دهها سال تورم مزمن، راهحل انقلابی هایک(خصوصیسازی پول) برای ایجاد یک نهاد پولی نوین و مستقل از دولت، واقع بینانهتر از بسیاری توصیههای ناظر به اصلاح نهاد پولی دولتی باشد.
پولی که عرضه آن آزادانه توسط بنگاهی تولید میشود که به خاطر منافع خود ناچار است خواستههای کاربران را برآورده کند، بهترین پول خواهد بود.
@Eqtasad4You
منشأ پول (نه فقط مسکوکات که تنها یک شکل از پول میباشد) کاملاً طبیعی است و از این رو پیدایش پول تنها در معدود مواردی حاصل تأثیر عامل قانونی است. پول نه اختراع دولت است و نه حاصل یک عامل قانونی دیگر. برای موجودیت یافتن پول تصویب و تصدیق مقامات سیاسی ضرورت ندارد؛ لذا به این دلیل که روابط اقتصادی مستقل و خارج از قدرت دولت بوده است، کالاهایی خاص به شیوه ای کاملا طبیعی به پول تبدیل شدهاند.
پول نه ماحصل توافق با افراد و نه حاصل قوانین حقوقی میباشد. هیچ کس عامل پیدایش پول نبوده است. در صورتی که افراد در خصوص منافع اقتصادی خود، آگاهی بیشتری کسب کنند، در خواهند یافت که واگذاری کالاهایی که از قابلیت فروش کمتری برخوردارند در قبال دریافت آن دسته از کالاهایی که از قابلیت فروش بیشتری برخوردارند، به طرز قابل توجهی آنها را در رسیدن به اهداف اقتصادی که دارند، یاری خواهد کرد. بنابراین، همگام با رشد فزاینده اقتصاد، پول در مراکز تمدنی مختلف به گونهای مستقل شکل گرفت. با این حال، از آنجایی که پول نتیجه طبیعی رفتار اقتصاد انسانی است، شرایط اقتصادی متغیر و ثابت باعث شدند که پول در هر زمان و مکان به شکلی خاص در آید.
پ.ن:
با بررسی منشأ پیدایش پول (به عنوان یک کالا) میتوان به این نتیجه رسید که با توجه به تعهد بسیار متزلزل دولتها به انضباط پولی و در نتیجه دهها سال تورم مزمن، راهحل انقلابی هایک(خصوصیسازی پول) برای ایجاد یک نهاد پولی نوین و مستقل از دولت، واقع بینانهتر از بسیاری توصیههای ناظر به اصلاح نهاد پولی دولتی باشد.
پولی که عرضه آن آزادانه توسط بنگاهی تولید میشود که به خاطر منافع خود ناچار است خواستههای کاربران را برآورده کند، بهترین پول خواهد بود.
@Eqtasad4You
📢توجه.
درود بر همراهان گرامی کانال آموزشی اقتصاد مدیریت.
عزیزان عذر ما را جهت عدم پخش و نشر مطالب پذیرا باشید. چون بنا به مشکلاتی که داریم و در جریان سفر هستیم به درستی نمی توانیم مطالب تهیهو نشر کنیم؛ از آن عده اساتید،محصلین و همراهان عزیز که میخواهند بطور دوطلبانه در این کانال مطالب شان با ذکر نام شان یا بدون ذکر نام شان نشر نمایند دعوت به عمل می آید در قسمت کامنت این پست اعلان حضور نمایند با سپاس
مدیریت کانال.
درود بر همراهان گرامی کانال آموزشی اقتصاد مدیریت.
عزیزان عذر ما را جهت عدم پخش و نشر مطالب پذیرا باشید. چون بنا به مشکلاتی که داریم و در جریان سفر هستیم به درستی نمی توانیم مطالب تهیهو نشر کنیم؛ از آن عده اساتید،محصلین و همراهان عزیز که میخواهند بطور دوطلبانه در این کانال مطالب شان با ذکر نام شان یا بدون ذکر نام شان نشر نمایند دعوت به عمل می آید در قسمت کامنت این پست اعلان حضور نمایند با سپاس
مدیریت کانال.
💢داستان مدیریتی: لذت زندگی
🔘یک گروه از دوستان به ملاقات استادی رفتند.
گفتگو خیلی زود به شکایت در مورد استرس و تنش در زندگی تبدیل شد.
🌀استاد از آشپزخانه بازگشت و به آنان قهوه در چند فنجان مختلف تعارف کرد؛ فنجان شیشهای، فنجان کریستال، فنجان چینی، بعضی درخشان، تعدادی با ظاهری ساده، تعدادی معمولی و تعدادی گرانقیمت.
🌀وقتی همه آنان فنجانی در دست داشتند، استاد گفت: اگر توجه کرده باشید تمام فنجانهای خوشقیافه و گران برداشته شدند در حالیکه فنجانهای معمولی جا ماندند!
هر کدام یک از شما بهترین فنجانها را خواستید و آن ریشه استرس و تنش شماست!
آنچه شما واقعاً میخواستید قهوه بود نه فنجان!
اما با این وجود شما باز هم فنجان را انتخاب کردید!
🔴 اگر زندگی قهوه باشد پس مشاغل، پول، موقعیت، عشق و غيره، فنجانها هستند!
فنجانها وسیلههایی هستند که زندگی را فقط در خود جای دادهاند.
لطفاً نگذارید فنجانها کنترل شما را در دست گیرند!
از قهوه لذت ببرید...
@Eqtasad4You
🔘یک گروه از دوستان به ملاقات استادی رفتند.
گفتگو خیلی زود به شکایت در مورد استرس و تنش در زندگی تبدیل شد.
🌀استاد از آشپزخانه بازگشت و به آنان قهوه در چند فنجان مختلف تعارف کرد؛ فنجان شیشهای، فنجان کریستال، فنجان چینی، بعضی درخشان، تعدادی با ظاهری ساده، تعدادی معمولی و تعدادی گرانقیمت.
🌀وقتی همه آنان فنجانی در دست داشتند، استاد گفت: اگر توجه کرده باشید تمام فنجانهای خوشقیافه و گران برداشته شدند در حالیکه فنجانهای معمولی جا ماندند!
هر کدام یک از شما بهترین فنجانها را خواستید و آن ریشه استرس و تنش شماست!
آنچه شما واقعاً میخواستید قهوه بود نه فنجان!
اما با این وجود شما باز هم فنجان را انتخاب کردید!
🔴 اگر زندگی قهوه باشد پس مشاغل، پول، موقعیت، عشق و غيره، فنجانها هستند!
فنجانها وسیلههایی هستند که زندگی را فقط در خود جای دادهاند.
لطفاً نگذارید فنجانها کنترل شما را در دست گیرند!
از قهوه لذت ببرید...
@Eqtasad4You
💢در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود. فقر، بيمارى، فساد و جرم و جنايت بيداد میکرد.
✨مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمتها را پيشنهاد میکردند فروخته میشد.
🔻پليس دخترکان را براى روسپىگرى میربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم میکرد. فرماندهان ارتش زمينها و برنج زارها را احتکار کرده بودند و قضات احکام خود را میفروختند.
🔺همه ميگفتند اصلاحات ناممکن است!
اما من به معلمان روى آوردم. آنان در فلاکت بودند!
به آنها بالاترين حقوقها را پرداختم و به ايشان گفتم:
من موسسات دولتى را مىسازم و شما براى من انسان بسازيد.
و اينگونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد.
👤لى کى وان يو "بنيان گذار سنگاپور جديد"
@Eqtasad4You
✨مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمتها را پيشنهاد میکردند فروخته میشد.
🔻پليس دخترکان را براى روسپىگرى میربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم میکرد. فرماندهان ارتش زمينها و برنج زارها را احتکار کرده بودند و قضات احکام خود را میفروختند.
🔺همه ميگفتند اصلاحات ناممکن است!
اما من به معلمان روى آوردم. آنان در فلاکت بودند!
به آنها بالاترين حقوقها را پرداختم و به ايشان گفتم:
من موسسات دولتى را مىسازم و شما براى من انسان بسازيد.
و اينگونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد.
👤لى کى وان يو "بنيان گذار سنگاپور جديد"
@Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (םבםבَ ﷺَ َ)
تاریخچه سیاست پولی
مبدا اصلی اجرای سیاست پولی مدرن به دوران رژیم پولی استاندارد طلا باز میگردد که طی سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۴۰، رژیم پولی اغلب کشورهای دنیا محسوب میشد. استاندارد طلا، در واقع تکاملیافته سیستم دو فلزی (طلا و نقره) است که پیشتر اجرا میشد. تحت استاندارد طلا، تمامی کشورها میبایست ارزش پول کشور خود را بر مبنای وزن مشخصی از طلا تعیین مینمودند و بر این اساس تمامی پولهای کاغذی قابل تبدیل به طلا بود. در چنین سیستمی، کارکرد اصلی بانک مرکز این بود که امکان و همچنین تضمین تبدیل پولهای کاغذی به طلا را فراهم مینمود. بانکهای مرکزی، همچنین از موقعیت سیاستگذاری خود استفاده مینمودند و نرخ تنزیل را به گونهای تنظیم مینمودند که اقتصاد با سرعت بیشتری به شوکهای خارجی واردشده به تراز پرداختها پاسخ دهد. در واقع، این اولین نمونه از اجرای سیاست پولی مدرن است که در تاریخ ثبت شده است. بانکهای مرکزی، زمانی که کسری تراز پرداختها رخ میداد، نرخ تنزیل را افزایش میدادند و از این طریق تلاش میکردند تا کسری به وجود آمده را از بین ببرند. در واقع، زمانی که کسری تراز پرداختها رخ میداد، طلای بیشتری از کشور خارج میشد و این موضوع سبب کاهش ذخایر طلای بانک مرکزی میشد. بر اساس قواعد، در چنین حالتی بانک مرکزی نرخ تنزیل را افزایش میداد. این موضوع باعث میشود تا تقاضای کل، کاهش یابد و کسری به وجود آمده در تراز پرداختها به این شکل از بین برود. همچنین افزایش نرخ تنزیل باعث میشد تا ورود سرمایه (ورود طلا) به کشور افزایش یابد و به از بین بردن کسری تراز تجاری کمک کند. عکس چنین سیاستی، توسط بانک مرکزی زمانی انجام میشد که مازاد تراز پرداختها رخ میداد.
طی جنگ جهانی اول، اغلب کشورها استاندارد طلا را ترک کردند؛ اما بعد از پایان یافتن این جنگ، استاندارد طلا مجددا بازیابی شد. اما این بار به دلیل تحولاتی که در چهره اقتصاد سیاسی رخ داده بود، سیاست پولی به جای تعادل تراز پرداختها، بیشتر روی ثبات قیمتها و همچنین تولید و اشتغال پایدار تاکید داشت. به عنوان مثال، در دوران رکود دهه ۱۹۲۰، فدرال رزرو که در آن روزها به تازگی شکل گرفته بود، جریان طلا را محدود نمود و تلاش کرد با سیاستهای ضدچرخهای با رکود مقابله کند
به اعتقاد اغلب اقتصاددانان، رکودی که در سال ۱۹۲۹ شروع شد، بیشتر در نتیجه سیاستهای پولی نادرستی بود که در آن دوره اجرا میشد. فدرال رزو در آن دوران از دکترینی پیروی میکرد که به دکترین اوراق حقیقی شهرت داشت. بر اساس این دکترین، فدرال رزرو اعتقاد داشت که اعطای وام به بخشهای تولیدی سبب ایجاد تورم نمیشود. همزمان با این سیاست پولی که در ایالات متحده آمریکا دنبال میشد، بانک مرکزی فرانسه نیز سیاست محدود کردن جریان طلا را اجرا مینمود. اجرای همزمان این دو سیاست باعث شد تا سیستم تعدیل استاندارد طلا با مشکل مواجه شده و رکود اقتصادی آغاز شود. به خاطر این موضوع، سیاست پولی، محبوبیت خود را از دست داد و این روند تا اواسط دهه ۱۹۵۰ ادامه یافت
دهه ۱۹۵۰، دوران اوجگیری اقتصاددانان پولی بود. اقتصاددانان پولی معتقد بودند که سیاست پولی میتواند اقتصاد را تحت تاثیر قرار دهد. میلتون فریدمن یکی از بزرگترین اقتصاددانان پولی است که در دهه ۱۹۵۰نظریات گوناگونی را در حمایت از سیاست پولی ارائه نمود. فریدمن در اوایل دوران کاری خود نظریهای را ارائه نمود که بر اساس آن، دولت میتوانست در دوران رکود، به اندازه کسری بودجه خود پول ایجاد کند تا از این طریق اقتصاد را از رکود خارج نماید. بعدها، فریدمن مجددا نظریهای را ارائه کرد و عنوان نمود که برای دستیابی به تولید پایدار و حفظ تورم در مقادیر پایین، بانک مرکزی میبایست، عرضه پول را با نرخی پایین و ثابت افزایش دهد. نظریات فریدمن باعث شد تا سیاست پولی مجددا به متن سیاستهای اصلی اقتصادی بازگردد. بعدها با ظهور کینزینهای جدید، سیاست پولی به یکی از ابزارهای اصلی اجرای سیاستهای اقتصادی تبدیل شد.
کانال ما رابه دوستان تان معرفی کنید لطفا👇👇👇.
@Eqtasad4You
مبدا اصلی اجرای سیاست پولی مدرن به دوران رژیم پولی استاندارد طلا باز میگردد که طی سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۴۰، رژیم پولی اغلب کشورهای دنیا محسوب میشد. استاندارد طلا، در واقع تکاملیافته سیستم دو فلزی (طلا و نقره) است که پیشتر اجرا میشد. تحت استاندارد طلا، تمامی کشورها میبایست ارزش پول کشور خود را بر مبنای وزن مشخصی از طلا تعیین مینمودند و بر این اساس تمامی پولهای کاغذی قابل تبدیل به طلا بود. در چنین سیستمی، کارکرد اصلی بانک مرکز این بود که امکان و همچنین تضمین تبدیل پولهای کاغذی به طلا را فراهم مینمود. بانکهای مرکزی، همچنین از موقعیت سیاستگذاری خود استفاده مینمودند و نرخ تنزیل را به گونهای تنظیم مینمودند که اقتصاد با سرعت بیشتری به شوکهای خارجی واردشده به تراز پرداختها پاسخ دهد. در واقع، این اولین نمونه از اجرای سیاست پولی مدرن است که در تاریخ ثبت شده است. بانکهای مرکزی، زمانی که کسری تراز پرداختها رخ میداد، نرخ تنزیل را افزایش میدادند و از این طریق تلاش میکردند تا کسری به وجود آمده را از بین ببرند. در واقع، زمانی که کسری تراز پرداختها رخ میداد، طلای بیشتری از کشور خارج میشد و این موضوع سبب کاهش ذخایر طلای بانک مرکزی میشد. بر اساس قواعد، در چنین حالتی بانک مرکزی نرخ تنزیل را افزایش میداد. این موضوع باعث میشود تا تقاضای کل، کاهش یابد و کسری به وجود آمده در تراز پرداختها به این شکل از بین برود. همچنین افزایش نرخ تنزیل باعث میشد تا ورود سرمایه (ورود طلا) به کشور افزایش یابد و به از بین بردن کسری تراز تجاری کمک کند. عکس چنین سیاستی، توسط بانک مرکزی زمانی انجام میشد که مازاد تراز پرداختها رخ میداد.
طی جنگ جهانی اول، اغلب کشورها استاندارد طلا را ترک کردند؛ اما بعد از پایان یافتن این جنگ، استاندارد طلا مجددا بازیابی شد. اما این بار به دلیل تحولاتی که در چهره اقتصاد سیاسی رخ داده بود، سیاست پولی به جای تعادل تراز پرداختها، بیشتر روی ثبات قیمتها و همچنین تولید و اشتغال پایدار تاکید داشت. به عنوان مثال، در دوران رکود دهه ۱۹۲۰، فدرال رزرو که در آن روزها به تازگی شکل گرفته بود، جریان طلا را محدود نمود و تلاش کرد با سیاستهای ضدچرخهای با رکود مقابله کند
به اعتقاد اغلب اقتصاددانان، رکودی که در سال ۱۹۲۹ شروع شد، بیشتر در نتیجه سیاستهای پولی نادرستی بود که در آن دوره اجرا میشد. فدرال رزو در آن دوران از دکترینی پیروی میکرد که به دکترین اوراق حقیقی شهرت داشت. بر اساس این دکترین، فدرال رزرو اعتقاد داشت که اعطای وام به بخشهای تولیدی سبب ایجاد تورم نمیشود. همزمان با این سیاست پولی که در ایالات متحده آمریکا دنبال میشد، بانک مرکزی فرانسه نیز سیاست محدود کردن جریان طلا را اجرا مینمود. اجرای همزمان این دو سیاست باعث شد تا سیستم تعدیل استاندارد طلا با مشکل مواجه شده و رکود اقتصادی آغاز شود. به خاطر این موضوع، سیاست پولی، محبوبیت خود را از دست داد و این روند تا اواسط دهه ۱۹۵۰ ادامه یافت
دهه ۱۹۵۰، دوران اوجگیری اقتصاددانان پولی بود. اقتصاددانان پولی معتقد بودند که سیاست پولی میتواند اقتصاد را تحت تاثیر قرار دهد. میلتون فریدمن یکی از بزرگترین اقتصاددانان پولی است که در دهه ۱۹۵۰نظریات گوناگونی را در حمایت از سیاست پولی ارائه نمود. فریدمن در اوایل دوران کاری خود نظریهای را ارائه نمود که بر اساس آن، دولت میتوانست در دوران رکود، به اندازه کسری بودجه خود پول ایجاد کند تا از این طریق اقتصاد را از رکود خارج نماید. بعدها، فریدمن مجددا نظریهای را ارائه کرد و عنوان نمود که برای دستیابی به تولید پایدار و حفظ تورم در مقادیر پایین، بانک مرکزی میبایست، عرضه پول را با نرخی پایین و ثابت افزایش دهد. نظریات فریدمن باعث شد تا سیاست پولی مجددا به متن سیاستهای اصلی اقتصادی بازگردد. بعدها با ظهور کینزینهای جدید، سیاست پولی به یکی از ابزارهای اصلی اجرای سیاستهای اقتصادی تبدیل شد.
کانال ما رابه دوستان تان معرفی کنید لطفا👇👇👇.
@Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Řäśhąđ PÖpãLَ)
اهداف سیاست پولی
اهداف سیاستهای پولی در رژیمهای مختلف پولی، متفاوت بوده است. همانطور که در بخش قبلی نیز عنوان شد، تا سال ۱۹۱۴، رژیم پولی اغلب کشورها، رژیم پولی استاندارد طلا بوده است. البته بعد از این تاریخ، رژیم پولی بدون پشتوانه جایگزین استاندارد طلا شد. در رژیم استاندارد طلا، هدف اصلی سیاست پولی، حفظ تبدیلپذیری پول به طلا و تعادل تراز پرداختها بوده است؛ در این دوران، توجه اندکی به اقتصاد داخلی وجود داشت و سیاست پولی برای ایجاد تغییرات در اقتصاد داخلی به صورت رایج استفاده نمیشد. بین دو جنگ جهانی اول و دوم، همانطور که ذکر شد، هدف اصلی سیاست پولی به تامین رشد پایدار اقتصادی و برقراری تورم پایین تغییر یافت و مسئله تعادل تراز پرداختها به یکی از اهداف فرعی سیاست پولی بدل شد. این روند در دوران بعد از جنگ نیز ادامه یافت.
مسئله رشد پایدار و ثبات قیمتها، همچنان جزو اصلیترین اهداف سیاستهای پولی به شمار میآید، اما علاوه بر این دو هدف اصلی، در سیستم پولی حال حاضر دنیا برای اهداف دیگری نیز استفاده میشود. در زیر به مهمترین اهداف بانکهای مرکزی از اجرای سیاستهای پولی اشاره شده است.
اشتغال بالا
رشد اقتصادی پایدار
ثبات قیمتها
ثبات نرخ بهره
ثبات بازارهای مالی (من جمله بازار مسکن)
ثبات در بازار ارز
گرچه در بالا به شش مورد از اهداف اجرای سیاست پولی توسط بانکهای مرکزی اشاره شده است، اما این به بدان معنی نیست که اهداف سیاستهای پولی به موارد مذکور محدود است. در کشورهای مختلف، بانکهای مرکزی ممکن است اهداف متفاوتی را دنبال کنند. همچنین ممکن است تمرکز بانکهای مرکزی هر کشور به هر یک از موارد مذکور متفات باشد. به عنوان مثال بانک مرکزی کانادا از سیاست پولی استفاده میکند تا به دو هدف ثبات قیمتها و ثبات در بازارهای مالی دست یابد.
نکته دیگری که وجود دارد این است که اهداف مذکور ممکن است با هم سازگاری نداشته باشند. به عنوان مثال، ثبات قیمتها ممکن است با هدف اشتغال بالا سازگاری نداشته باشد، چراکه طبق تئوری منحنی فیلیپس این دو متغیر حداقل در کوتاهمدت در خلاف جهت هم حرکت میکنند. بنابراین در اغلب موارد، بانکها مرکزی نه همه موارد بالا، بلکه تعدادی از آن را به عنوان اهداف سیستهای پولی خود انتخاب میکنند؛ البته اهداف بانکهای مرکزی ممکن است در شرایط مختلف اقتصادی فرق کند و اولویتهای آن عوض شود.
@Eqtasad4You
اهداف سیاستهای پولی در رژیمهای مختلف پولی، متفاوت بوده است. همانطور که در بخش قبلی نیز عنوان شد، تا سال ۱۹۱۴، رژیم پولی اغلب کشورها، رژیم پولی استاندارد طلا بوده است. البته بعد از این تاریخ، رژیم پولی بدون پشتوانه جایگزین استاندارد طلا شد. در رژیم استاندارد طلا، هدف اصلی سیاست پولی، حفظ تبدیلپذیری پول به طلا و تعادل تراز پرداختها بوده است؛ در این دوران، توجه اندکی به اقتصاد داخلی وجود داشت و سیاست پولی برای ایجاد تغییرات در اقتصاد داخلی به صورت رایج استفاده نمیشد. بین دو جنگ جهانی اول و دوم، همانطور که ذکر شد، هدف اصلی سیاست پولی به تامین رشد پایدار اقتصادی و برقراری تورم پایین تغییر یافت و مسئله تعادل تراز پرداختها به یکی از اهداف فرعی سیاست پولی بدل شد. این روند در دوران بعد از جنگ نیز ادامه یافت.
مسئله رشد پایدار و ثبات قیمتها، همچنان جزو اصلیترین اهداف سیاستهای پولی به شمار میآید، اما علاوه بر این دو هدف اصلی، در سیستم پولی حال حاضر دنیا برای اهداف دیگری نیز استفاده میشود. در زیر به مهمترین اهداف بانکهای مرکزی از اجرای سیاستهای پولی اشاره شده است.
اشتغال بالا
رشد اقتصادی پایدار
ثبات قیمتها
ثبات نرخ بهره
ثبات بازارهای مالی (من جمله بازار مسکن)
ثبات در بازار ارز
گرچه در بالا به شش مورد از اهداف اجرای سیاست پولی توسط بانکهای مرکزی اشاره شده است، اما این به بدان معنی نیست که اهداف سیاستهای پولی به موارد مذکور محدود است. در کشورهای مختلف، بانکهای مرکزی ممکن است اهداف متفاوتی را دنبال کنند. همچنین ممکن است تمرکز بانکهای مرکزی هر کشور به هر یک از موارد مذکور متفات باشد. به عنوان مثال بانک مرکزی کانادا از سیاست پولی استفاده میکند تا به دو هدف ثبات قیمتها و ثبات در بازارهای مالی دست یابد.
نکته دیگری که وجود دارد این است که اهداف مذکور ممکن است با هم سازگاری نداشته باشند. به عنوان مثال، ثبات قیمتها ممکن است با هدف اشتغال بالا سازگاری نداشته باشد، چراکه طبق تئوری منحنی فیلیپس این دو متغیر حداقل در کوتاهمدت در خلاف جهت هم حرکت میکنند. بنابراین در اغلب موارد، بانکها مرکزی نه همه موارد بالا، بلکه تعدادی از آن را به عنوان اهداف سیستهای پولی خود انتخاب میکنند؛ البته اهداف بانکهای مرکزی ممکن است در شرایط مختلف اقتصادی فرق کند و اولویتهای آن عوض شود.
@Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
هزینه فرصت
(به انگلیسی: opportunity cost) به هزینه اقتصادی تولید ارجاع دارد: ارزش بهترین فرصت بعدی از دست رفته. انتخابها معمولاً باید بین اعمالی مورد علاقه و نیز مانعه الجمع (به این معنا که انتخاب یکی به معنای طرد دیگری است) انجام میشوند. این مسئله، رابطه پایهای میان کمیابی و انتخاب را نشان میدهد. هزینه فرصت یک عمل، عنصری است برای مطمئن شدن از اینکه منابع کمیاب بصورتی کارا مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند، بهطوریکه هزینه آن عمل در برابر ارزش اش سنجیده میشود. هزینه فرصت تنها به هزینههای پولی یا مالی مربوط نیست بلکه میتوانند بوسیله ارزش واقعی تولید ازدست رفته، اوقات فراغت، یا هر چیز دیگری که بهرهای جایگزین فراهم کند سنجیده شود.
کانال اقتصاد برای شما.
این کانال را برای دوستان تان معرفی کنید لطفا.
🆔 @Eqtasad4You
(به انگلیسی: opportunity cost) به هزینه اقتصادی تولید ارجاع دارد: ارزش بهترین فرصت بعدی از دست رفته. انتخابها معمولاً باید بین اعمالی مورد علاقه و نیز مانعه الجمع (به این معنا که انتخاب یکی به معنای طرد دیگری است) انجام میشوند. این مسئله، رابطه پایهای میان کمیابی و انتخاب را نشان میدهد. هزینه فرصت یک عمل، عنصری است برای مطمئن شدن از اینکه منابع کمیاب بصورتی کارا مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند، بهطوریکه هزینه آن عمل در برابر ارزش اش سنجیده میشود. هزینه فرصت تنها به هزینههای پولی یا مالی مربوط نیست بلکه میتوانند بوسیله ارزش واقعی تولید ازدست رفته، اوقات فراغت، یا هر چیز دیگری که بهرهای جایگزین فراهم کند سنجیده شود.
کانال اقتصاد برای شما.
این کانال را برای دوستان تان معرفی کنید لطفا.
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
تعریف اقتصاد از دیدگاه؛
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
علم اقتصاد متمرکز بر اشیا و داراییهای محسوس وعینی نیست، بلکه متوجه انسانها، درک آنها و کنشهای آنهاست. کالاها، محصولات، ثروت و دیگر وجوه کرداری، عناصر و مؤلفههای طبیعت نیستند، آنها مؤلفههای کردار و ادراک انسان هستند…وجوه کردار انسان است که به آن معنا میبخشد؛ و کسی که میخواهد به بررسی آنها بپردازد، نباید به دنیای برون ذهنی توجه کند، بلکه باید در معنا، مفهوم و شناخت افراد کنشگر به جست و جوی آنها بپردازد.»
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
🆔 @Eqtasad4You
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
علم اقتصاد متمرکز بر اشیا و داراییهای محسوس وعینی نیست، بلکه متوجه انسانها، درک آنها و کنشهای آنهاست. کالاها، محصولات، ثروت و دیگر وجوه کرداری، عناصر و مؤلفههای طبیعت نیستند، آنها مؤلفههای کردار و ادراک انسان هستند…وجوه کردار انسان است که به آن معنا میبخشد؛ و کسی که میخواهد به بررسی آنها بپردازد، نباید به دنیای برون ذهنی توجه کند، بلکه باید در معنا، مفهوم و شناخت افراد کنشگر به جست و جوی آنها بپردازد.»
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Řäśhąđ PÖpãLَ)
کارتل چیست؟
کارتل شرکتهایی هستند که در یک رشتهٔ خاص فعالیت میکنند و با حفظ استقلال مالی و حقوقی خود با یکدیگر متحد میشوند و در مورد تقسیم بازار میان خود و حجم تولید و قیمت کالا با یکدیگر به توافق میرسند. هدف کارتلها تسلط بر بازار یک کالای خاص از طریق تضعیف یا از بین بردن رقابت در بازار آن کالا توسط ایجاد انحصار است. نمونه بارز کارتلها از سال ۱۹۳۳ در آلمان و کشورهایاروپای غربی است. به خاطر تأثیر منفی کارتل در از بین بردن رقابت، قوانین ضد ایجاد کارتل در آلمان و برخی کشورهای دیگر به وجود آمد.
🆔 @Eqtasad4You
کانال ما را به دوستان تان معرفی کنید👆👆
کارتل شرکتهایی هستند که در یک رشتهٔ خاص فعالیت میکنند و با حفظ استقلال مالی و حقوقی خود با یکدیگر متحد میشوند و در مورد تقسیم بازار میان خود و حجم تولید و قیمت کالا با یکدیگر به توافق میرسند. هدف کارتلها تسلط بر بازار یک کالای خاص از طریق تضعیف یا از بین بردن رقابت در بازار آن کالا توسط ایجاد انحصار است. نمونه بارز کارتلها از سال ۱۹۳۳ در آلمان و کشورهایاروپای غربی است. به خاطر تأثیر منفی کارتل در از بین بردن رقابت، قوانین ضد ایجاد کارتل در آلمان و برخی کشورهای دیگر به وجود آمد.
🆔 @Eqtasad4You
کانال ما را به دوستان تان معرفی کنید👆👆
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
تعریف بانک و انواع آن.
بانک نهادی اقتصادی است که وظیفههایی چون تجهیز و توزیع اعتبارات، عملیات اعتباری، عملیات مالی، خرید و فروش ارز، نقل و انتقال وجوه، وصول مطالبات اسنادی و سود سهام مشتریان، پرداخت بدهی مشتریان، قبول امانات، نگهداری سهام و اوراق بهادار و اشیای قیمتی مشتریان، انجام وظیفهٔ قیمومیت و وصایت برای مشتریان، انجام وکالت خریدیا فروش را بر عهده دارند.
🆔 @Eqtasad4You
بانک نهادی اقتصادی است که وظیفههایی چون تجهیز و توزیع اعتبارات، عملیات اعتباری، عملیات مالی، خرید و فروش ارز، نقل و انتقال وجوه، وصول مطالبات اسنادی و سود سهام مشتریان، پرداخت بدهی مشتریان، قبول امانات، نگهداری سهام و اوراق بهادار و اشیای قیمتی مشتریان، انجام وظیفهٔ قیمومیت و وصایت برای مشتریان، انجام وکالت خریدیا فروش را بر عهده دارند.
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
منشا کلمه بانک
واژهٔ بانک در زبان انگلیسی میانه از زبان فرانسوی میانه (banque)، و آنهم از واژه ایتالیایی قدیمی banca، وآن نیز از واژه آلمانی بسیار قدیمی banc،bank،”bench.counter” گرفته شدهاست.
Beachها (نیمکتها) بعنوان میزها یا شمارشگرهای مبادله در حین دوره رنسانس توسط بانکداران فلورانتین مورد استعمال قرار میگرفتند که مذاکرات ومبادلاتشان را پشت میزهایی انجام میدادند که با رومیزیهای سبز رنگ پوشیده شده بود.
یکی از قدیمی ترین موارد مشاهده شد که نشان دهنده فعالیتهای تبدیل پولی بود، سکه درهم نقره یونان است که از مستعمرهٔ ترابزون یونان باستان در دریای سیاه، ترابزون کنونی، پیش از میلاد، میباشد که در موزهٔ برینتانیا در لندن به نمایش گذاشته شدهاست. این سکه نشان میدهد که میز یک بانکدار (تراپزا) مملو از سکه بود، که جناسی از نام شهر میباشد. درحقیقت، حتی در زمان حاضر دریونان امروزی، واژه trapeze(تراپزا)به معنی یک میز میباشد وهم به معنی بانک. ریشهٔ احتمالی این واژه سانسکریت bayaya یعنی هزینه و onka یعنی محاسبه bayaya-onka گرفته شدهاست.
🆔@Eqtasad4you
واژهٔ بانک در زبان انگلیسی میانه از زبان فرانسوی میانه (banque)، و آنهم از واژه ایتالیایی قدیمی banca، وآن نیز از واژه آلمانی بسیار قدیمی banc،bank،”bench.counter” گرفته شدهاست.
Beachها (نیمکتها) بعنوان میزها یا شمارشگرهای مبادله در حین دوره رنسانس توسط بانکداران فلورانتین مورد استعمال قرار میگرفتند که مذاکرات ومبادلاتشان را پشت میزهایی انجام میدادند که با رومیزیهای سبز رنگ پوشیده شده بود.
یکی از قدیمی ترین موارد مشاهده شد که نشان دهنده فعالیتهای تبدیل پولی بود، سکه درهم نقره یونان است که از مستعمرهٔ ترابزون یونان باستان در دریای سیاه، ترابزون کنونی، پیش از میلاد، میباشد که در موزهٔ برینتانیا در لندن به نمایش گذاشته شدهاست. این سکه نشان میدهد که میز یک بانکدار (تراپزا) مملو از سکه بود، که جناسی از نام شهر میباشد. درحقیقت، حتی در زمان حاضر دریونان امروزی، واژه trapeze(تراپزا)به معنی یک میز میباشد وهم به معنی بانک. ریشهٔ احتمالی این واژه سانسکریت bayaya یعنی هزینه و onka یعنی محاسبه bayaya-onka گرفته شدهاست.
🆔@Eqtasad4you
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Řäśhąđ PÖpãLَ)
#شبه_پول چیست؟
شبه پول گونهای از داراییهای پولی شماست که قدرت نقدشوندگی آنها به اندازه پول نیست. به بیان ساده هرگونه پولی که شما در بانک سپرده کردهاید، اما امکان برداشت از آن به زمان خاصی محدود شده شبهپول است. برای مثال وقتی شما ۱لک افغانی پول نقد خود را تحت عنوان سپرده بلندمدت یکساله ذخیره میکنید، پول شما به مدت یک سال به شبه پول تبدیل میشود یا حتی حسابی که به شما میگوید حداقل 50هزار از پولتان همواره باید در حساب باشد تا به آن سود پرداخت کنیم، اگر ۱لک افغانی در آن داشته باشید 50هزار افغاتی آن پول، و 50هزار افغانی آن شبه پول است.
🆔@Eqtasad4You
شبه پول گونهای از داراییهای پولی شماست که قدرت نقدشوندگی آنها به اندازه پول نیست. به بیان ساده هرگونه پولی که شما در بانک سپرده کردهاید، اما امکان برداشت از آن به زمان خاصی محدود شده شبهپول است. برای مثال وقتی شما ۱لک افغانی پول نقد خود را تحت عنوان سپرده بلندمدت یکساله ذخیره میکنید، پول شما به مدت یک سال به شبه پول تبدیل میشود یا حتی حسابی که به شما میگوید حداقل 50هزار از پولتان همواره باید در حساب باشد تا به آن سود پرداخت کنیم، اگر ۱لک افغانی در آن داشته باشید 50هزار افغاتی آن پول، و 50هزار افغانی آن شبه پول است.
🆔@Eqtasad4You
اهداف را فراموش کنید
جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادتهای اتمی» مینویسد:
همیشه به ما یاد دادهاند «اگر میخواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی
من هم مثل شما این کار را میکردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها میرساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام میمانم
بعد از بررسیهای گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاریام را فراموش کردهام»
سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که میخواهیم به آنها برسیم را تعریف میکنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری میکنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستمهای کاریمان متمرکز شویم و اهدافمان را فراموش کنیم.
منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهدافمان کنیم، بلکه باید بیشتر وقتمان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستمهای کاریمان اختصاص بدهیم
وقتی بیش از حد روی تعیین اهدافمان وقت میگذاریم، این چهار مساله برایمان پیش میآید:
۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند
وقتی به زندگی افراد موفق نگاه میکنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانهای داشتهاند، موفق شدهاند، بلکه به این دلیل موفق شدهاند که سیستم کاری دقیقی داشتهاند.
پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه میتوانیم موفق شویم
۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.
فرض کنید میخواهید اتاقتان را تمییز کنید و برای این کار ساعتها وقت و انرژی میگذارید و اتاقتان را تمییز و مرتب میکنید.
اگر روش زندگیتان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاقتان شلوغ میشود.
در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاقتان را تمییز کنید یا کلا انگیزهتان را برای تمییز کردن اتاق از دست میدهید.
پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگیتان تمرکز کنید.
۳. اهداف، شادی ما را محدود میکنند
طبیعی است که وقتی به هدفمان میرسیم، خوشحال میشویم. در این حالت، خوشحالیمان را تا رسیدن به هدف بعدیمان، به تعویق میاندازیم.
اما اگر عاشق فرایندهای کاریمان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که میکنیم، خوشحال میشویم و خوشحالیمان را به آیندهای دور موکول نمیکنیم
۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارضاند.
همه ما احتمالا این حالت را تجربه کردهایم: «روی یک هدف خاص متمرکز میشویم و حواسمان از اطرافمان و سایر اهدافمان پرت میشود»
مثلا تمام حواسمان را روی «افزایش فروش» شرکتمان متمرکز میکنیم و حواسمان از «تغییر تکنولوژی» پرت میشود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل میکند.
در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستمهای کاریمان تمرکز کنیم، میتوانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.
@Eqtasad4You
جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادتهای اتمی» مینویسد:
همیشه به ما یاد دادهاند «اگر میخواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی
من هم مثل شما این کار را میکردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها میرساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام میمانم
بعد از بررسیهای گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاریام را فراموش کردهام»
سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که میخواهیم به آنها برسیم را تعریف میکنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری میکنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستمهای کاریمان متمرکز شویم و اهدافمان را فراموش کنیم.
منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهدافمان کنیم، بلکه باید بیشتر وقتمان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستمهای کاریمان اختصاص بدهیم
وقتی بیش از حد روی تعیین اهدافمان وقت میگذاریم، این چهار مساله برایمان پیش میآید:
۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند
وقتی به زندگی افراد موفق نگاه میکنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانهای داشتهاند، موفق شدهاند، بلکه به این دلیل موفق شدهاند که سیستم کاری دقیقی داشتهاند.
پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه میتوانیم موفق شویم
۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.
فرض کنید میخواهید اتاقتان را تمییز کنید و برای این کار ساعتها وقت و انرژی میگذارید و اتاقتان را تمییز و مرتب میکنید.
اگر روش زندگیتان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاقتان شلوغ میشود.
در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاقتان را تمییز کنید یا کلا انگیزهتان را برای تمییز کردن اتاق از دست میدهید.
پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگیتان تمرکز کنید.
۳. اهداف، شادی ما را محدود میکنند
طبیعی است که وقتی به هدفمان میرسیم، خوشحال میشویم. در این حالت، خوشحالیمان را تا رسیدن به هدف بعدیمان، به تعویق میاندازیم.
اما اگر عاشق فرایندهای کاریمان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که میکنیم، خوشحال میشویم و خوشحالیمان را به آیندهای دور موکول نمیکنیم
۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارضاند.
همه ما احتمالا این حالت را تجربه کردهایم: «روی یک هدف خاص متمرکز میشویم و حواسمان از اطرافمان و سایر اهدافمان پرت میشود»
مثلا تمام حواسمان را روی «افزایش فروش» شرکتمان متمرکز میکنیم و حواسمان از «تغییر تکنولوژی» پرت میشود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل میکند.
در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستمهای کاریمان تمرکز کنیم، میتوانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.
@Eqtasad4You