اقتصاد و مدیریت
431 subscribers
428 photos
152 videos
116 files
62 links
بنام خالق یکتا🕋

👈هدف: ارائه موضوعات
اقتصادی
مدیریتی
وبازاریابی



ارتباط با ادمین👇

فعلا دردسترس نمی باشد!


صحفه ما👇

@Eqtasad4You
Download Telegram
💢داستان مدیریتی: لذت زندگی

🔘یک گروه از دوستان به ملاقات استادی رفتند.
گفتگو خیلی زود به شکایت در مورد استرس و تنش در زندگی تبدیل شد.
🌀استاد از آشپزخانه بازگشت و به آنان قهوه در چند فنجان مختلف تعارف کرد؛ فنجان شیشه‌ای، فنجان کریستال، فنجان چینی، بعضی درخشان، تعدادی با ظاهری ساده، تعدادی معمولی و تعدادی گرانقیمت.
🌀وقتی همه آنان فنجانی در دست داشتند، استاد گفت: اگر توجه کرده باشید تمام فنجان‌های خوش‌قیافه و گران برداشته شدند در حالیکه فنجان‌های معمولی جا ماندند!
هر کدام یک از شما بهترین فنجان‌ها را خواستید و آن ریشه استرس و تنش شماست!
آنچه شما واقعاً می‌خواستید قهوه بود نه فنجان!
اما با این وجود شما باز هم فنجان را انتخاب کردید!
🔴 اگر زندگی قهوه باشد پس مشاغل، پول، موقعیت، عشق و غيره، فنجان‌ها هستند!
فنجان‌ها وسیله‌هایی هستند که زندگی را فقط در خود جای داده‌اند.
لطفاً نگذارید فنجان‌ها کنترل شما را در دست گیرند!
از قهوه لذت ببرید...


@Eqtasad4You
💢در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود. فقر، بيمارى، فساد و جرم و جنايت بيداد می‌کرد.

مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمت‌ها را پيشنهاد می‌کردند فروخته می‌شد.

🔻پليس دخترکان را براى روسپى‌گرى می‌ربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم می‌کرد. فرماندهان ارتش زمين‌ها و برنج زارها را احتکار کرده بودند و قضات احکام خود را می‌فروختند.

🔺همه ميگفتند اصلاحات ناممکن است!
اما من به معلمان روى آوردم. آنان در فلاکت بودند!
به آن‌ها بالاترين حقوق‌ها را پرداختم و به ايشان گفتم:
من موسسات دولتى را مى‌سازم و شما براى من انسان بسازيد.
و اينگونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد.

👤لى کى وان يو "بنيان گذار سنگاپور جديد"



@Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (םבםבَ ﷺَ َ)
تاریخچه سیاست پولی
مبدا اصلی اجرای سیاست پولی مدرن به دوران رژیم پولی استاندارد طلا باز می‌گردد که طی سال‌های ۱۸۸۰ تا ۱۹۴۰، رژیم پولی اغلب کشورهای دنیا محسوب می‌شد. استاندارد طلا، در واقع تکامل‌یافته سیستم دو فلزی (طلا و نقره) است که پیشتر اجرا می‌شد. تحت استاندارد طلا، تمامی کشورها می‌بایست ارزش پول کشور خود را بر مبنای وزن مشخصی از طلا تعیین می‌نمودند و بر این اساس تمامی پول‌های کاغذی قابل تبدیل به طلا بود. در چنین سیستمی، کارکرد اصلی بانک مرکز این بود که امکان و همچنین تضمین تبدیل پول‌های کاغذی به طلا را فراهم می‌نمود. بانک‌های مرکزی، همچنین از موقعیت سیاستگذاری خود استفاده می‌نمودند و نرخ تنزیل را به گونه‌ای تنظیم می‌نمودند که اقتصاد با سرعت بیشتری به شوک‌های خارجی واردشده به تراز پرداخت‌ها پاسخ دهد. در واقع، این اولین نمونه از اجرای سیاست پولی مدرن است که در تاریخ ثبت شده است. بانک‌های مرکزی، زمانی که کسری تراز پرداخت‌ها رخ می‌داد، نرخ تنزیل را افزایش می‌دادند و از این طریق تلاش می‌کردند تا کسری به وجود آمده را از بین ببرند. در واقع، زمانی که کسری تراز پرداخت‌ها رخ می‌داد، طلای بیشتری از کشور خارج می‌شد و این موضوع سبب کاهش ذخایر طلای بانک مرکزی می‌شد. بر اساس قواعد، در چنین حالتی بانک مرکزی نرخ تنزیل را افزایش می‌داد. این موضوع باعث می‌شود تا تقاضای کل، کاهش یابد و کسری به وجود آمده در تراز پرداخت‌ها به این شکل از بین برود. همچنین افزایش نرخ تنزیل باعث می‌شد تا ورود سرمایه (ورود طلا) به کشور افزایش یابد و به از بین بردن کسری تراز تجاری کمک کند. عکس چنین سیاستی، توسط بانک مرکزی زمانی انجام می‌شد که مازاد تراز پرداخت‌ها رخ می‌داد.
طی جنگ جهانی اول، اغلب کشورها استاندارد طلا را ترک کردند؛ اما بعد از پایان یافتن این جنگ، استاندارد طلا مجددا بازیابی شد. اما این بار به دلیل تحولاتی که در چهره اقتصاد سیاسی رخ داده بود، سیاست پولی به جای تعادل تراز پرداخت‌ها، بیشتر روی ثبات قیمت‌ها و همچنین تولید و اشتغال پایدار تاکید داشت. به عنوان مثال، در دوران رکود دهه ۱۹۲۰، فدرال رزرو که در آن روزها به تازگی شکل گرفته بود، جریان طلا را محدود نمود و تلاش کرد با سیاست‌های ضدچرخه‌ای با رکود مقابله کند

به اعتقاد اغلب اقتصاددانان، رکودی که در سال ۱۹۲۹ شروع شد، بیشتر در نتیجه سیاست‌های پولی نادرستی بود که در آن دوره اجرا می‌شد. فدرال رزو در آن دوران از دکترینی پیروی می‌کرد که به دکترین اوراق حقیقی شهرت داشت. بر اساس این دکترین، فدرال رزرو اعتقاد داشت که اعطای وام به بخش‌های تولیدی سبب ایجاد تورم نمی‌شود. همزمان با این سیاست پولی که در ایالات متحده آمریکا دنبال می‌شد، بانک مرکزی فرانسه نیز سیاست محدود کردن جریان طلا را اجرا می‌نمود. اجرای همزمان این دو سیاست باعث شد تا سیستم تعدیل استاندارد طلا با مشکل مواجه شده و رکود اقتصادی آغاز شود. به خاطر این موضوع، سیاست پولی، محبوبیت خود را از دست داد و این روند تا اواسط دهه ۱۹۵۰ ادامه یافت
دهه ۱۹۵۰، دوران اوج‌گیری اقتصاددانان پولی بود. اقتصاددانان پولی معتقد بودند که سیاست پولی می‌تواند اقتصاد را تحت تاثیر قرار دهد. میلتون فریدمن یکی از بزرگترین اقتصاددانان پولی است که در دهه ۱۹۵۰نظریات گوناگونی را در حمایت از سیاست پولی ارائه نمود. فریدمن در اوایل دوران کاری خود نظریه‌ای را ارائه نمود که بر اساس آن، دولت می‌توانست در دوران رکود، به اندازه کسری بودجه خود پول ایجاد کند تا از این طریق اقتصاد را از رکود خارج نماید. بعدها، فریدمن مجددا نظریه‌ای را ارائه کرد و عنوان نمود که برای دستیابی به تولید پایدار و حفظ تورم در مقادیر پایین، بانک مرکزی می‌بایست، عرضه پول را با نرخی پایین و ثابت افزایش دهد. نظریات فریدمن باعث شد تا سیاست پولی مجددا به متن سیاست‌های اصلی اقتصادی بازگردد. بعدها با ظهور کینزین‌های جدید، سیاست پولی به یکی از ابزارهای اصلی اجرای سیاست‌های اقتصادی تبدیل شد.
کانال ما رابه دوستان تان معرفی کنید لطفا👇👇👇.
@Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Řäśhąđ PÖpãLَ)
اهداف سیاست پولی
اهداف سیاست‌های پولی در رژیم‌های مختلف پولی، متفاوت بوده است. همانطور که در بخش قبلی نیز عنوان شد، تا سال ۱۹۱۴، رژیم پولی اغلب کشورها، رژیم پولی استاندارد طلا بوده است. البته بعد از این تاریخ، رژیم پولی بدون پشتوانه جایگزین استاندارد طلا شد. در رژیم استاندارد طلا، هدف اصلی سیاست پولی، حفظ تبدیل‌پذیری پول به طلا و تعادل تراز پرداخت‌ها بوده است؛ در این دوران، توجه اندکی به اقتصاد داخلی وجود داشت و سیاست پولی برای ایجاد تغییرات در اقتصاد داخلی به صورت رایج استفاده نمی‌شد. بین دو جنگ جهانی اول و دوم، همانطور که ذکر شد، هدف اصلی سیاست پولی به تامین رشد پایدار اقتصادی و برقراری تورم پایین تغییر یافت و مسئله تعادل تراز پرداخت‌ها به یکی از اهداف فرعی سیاست پولی بدل شد. این روند در دوران بعد از جنگ نیز ادامه یافت.
مسئله رشد پایدار و ثبات قیمت‌ها، همچنان جزو اصلی‌ترین اهداف سیاست‌های پولی به شمار می‌آید، اما علاوه بر این دو هدف اصلی، در سیستم پولی حال حاضر دنیا برای اهداف دیگری نیز استفاده می‌شود. در زیر به مهم‌ترین اهداف بانک‌های مرکزی از اجرای سیاست‌های پولی اشاره شده است.

اشتغال بالا
رشد اقتصادی پایدار
ثبات قیمت‌ها
ثبات نرخ بهره
ثبات بازارهای مالی (من جمله بازار مسکن)
ثبات در بازار ارز
گرچه در بالا به شش مورد از اهداف اجرای سیاست پولی توسط بانک‌های مرکزی اشاره شده است، اما این به بدان معنی نیست که اهداف سیاست‌های پولی به موارد مذکور محدود است. در کشورهای مختلف، بانک‌های مرکزی ممکن است اهداف متفاوتی را دنبال کنند. همچنین ممکن است تمرکز بانک‌های مرکزی هر کشور به هر یک از موارد مذکور متفات باشد. به عنوان مثال بانک مرکزی کانادا از سیاست پولی استفاده می‌کند تا به دو هدف ثبات قیمت‌ها و ثبات در بازارهای مالی دست یابد.

نکته دیگری که وجود دارد این است که اهداف مذکور ممکن است با هم سازگاری نداشته باشند. به عنوان مثال، ثبات قیمت‌ها ممکن است با هدف اشتغال بالا سازگاری نداشته باشد، چراکه طبق تئوری منحنی فیلیپس این دو متغیر حداقل در کوتاه‌مدت در خلاف جهت هم حرکت می‌کنند. بنابراین در اغلب موارد، بانک‌ها مرکزی نه همه موارد بالا، بلکه تعدادی از آن را به عنوان اهداف سیست‌های پولی خود انتخاب می‌کنند؛ البته اهداف بانک‌های مرکزی ممکن است در شرایط مختلف اقتصادی فرق کند و اولویت‌های آن عوض شود.
@Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
هزینه فرصت

(به انگلیسی: opportunity cost) به هزینه اقتصادی تولید ارجاع دارد: ارزش بهترین فرصت بعدی از دست رفته. انتخاب‌ها معمولاً باید بین اعمالی مورد علاقه و نیز مانعه الجمع (به این معنا که انتخاب یکی به معنای طرد دیگری است) انجام می‌شوند. این مسئله، رابطه پایه‌ای میان کمیابی و انتخاب را نشان می‌دهد. هزینه فرصت یک عمل، عنصری است برای مطمئن شدن از اینکه منابع کمیاب بصورتی کارا مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌اند، به‌طوری‌که هزینه آن عمل در برابر ارزش اش سنجیده می‌شود. هزینه فرصت تنها به هزینه‌های پولی یا مالی مربوط نیست بلکه می‌توانند بوسیله ارزش واقعی تولید ازدست رفته، اوقات فراغت، یا هر چیز دیگری که بهره‌ای جایگزین فراهم کند سنجیده شود.

کانال اقتصاد برای شما.
این کانال را برای دوستان تان معرفی کنید لطفا.
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
تعریف اقتصاد از دیدگاه؛
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
علم اقتصاد متمرکز بر اشیا و دارایی‌های محسوس وعینی نیست، بلکه متوجه انسان‌ها، درک آنها و کنش‌های آنهاست. کالاها، محصولات، ثروت و دیگر وجوه کرداری، عناصر و مؤلفه‌های طبیعت نیستند، آنها مؤلفه‌های کردار و ادراک انسان هستند…وجوه کردار انسان است که به آن معنا می‌بخشد؛ و کسی که می‌خواهد به بررسی آنها بپردازد، نباید به دنیای برون ذهنی توجه کند، بلکه باید در معنا، مفهوم و شناخت افراد کنشگر به جست و جوی آنها بپردازد.»
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Řäśhąđ PÖpãLَ)
کارتل چیست؟

کارتل شرکت‌هایی هستند که در یک رشتهٔ خاص فعالیت می‌کنند و با حفظ استقلال مالی و حقوقی خود با یکدیگر متحد می‌شوند و در مورد تقسیم بازار میان خود و حجم تولید و قیمت کالا با یکدیگر به توافق می‌رسند. هدف کارتل‌ها تسلط بر بازار یک کالای خاص از طریق تضعیف یا از بین بردن رقابت در بازار آن کالا توسط ایجاد انحصار است. نمونه بارز کارتل‌ها از سال ۱۹۳۳ در آلمان و کشورهایاروپای غربی است. به خاطر تأثیر منفی کارتل در از بین بردن رقابت، قوانین ضد ایجاد کارتل در آلمان و برخی کشورهای دیگر به وجود آمد.
🆔 @Eqtasad4You
کانال ما را به دوستان تان معرفی کنید👆👆
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
تعریف بانک و انواع آن.

بانک نهادی اقتصادی است که وظیفه‌هایی چون تجهیز و توزیع اعتبارات، عملیات اعتباری، عملیات مالی، خرید و فروش ارز، نقل و انتقال وجوه، وصول مطالبات اسنادی و سود سهام مشتریان، پرداخت بدهی مشتریان، قبول امانات، نگهداری سهام و اوراق بهادار و اشیای قیمتی مشتریان، انجام وظیفهٔ قیمومیت و وصایت برای مشتریان، انجام وکالت خریدیا فروش را بر عهده دارند.
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Ramesh)
منشا کلمه بانک

واژهٔ بانک در زبان انگلیسی میانه از زبان فرانسوی میانه (banque)، و آنهم از واژه ایتالیایی قدیمی banca، وآن نیز از واژه آلمانی بسیار قدیمی banc،bank،”bench.counter” گرفته شده‌است.

Beachها (نیمکت‌ها) بعنوان میزها یا شمارشگرهای مبادله در حین دوره رنسانس توسط بانکداران فلورانتین مورد استعمال قرار می‌گرفتند که مذاکرات ومبادلاتشان را پشت میزهایی انجام می‌دادند که با رومیزیهای سبز رنگ پوشیده شده بود.

یکی از قدیمی ترین موارد مشاهده شد که نشان دهنده فعالیتهای تبدیل پولی بود، سکه درهم نقره یونان است که از مستعمرهٔ ترابزون یونان باستان در دریای سیاه، ترابزون کنونی، پیش از میلاد، می‌باشد که در موزهٔ برینتانیا در لندن به نمایش گذاشته شده‌است. این سکه نشان می‌دهد که میز یک بانکدار (تراپزا) مملو از سکه بود، که جناسی از نام شهر می‌باشد. درحقیقت، حتی در زمان حاضر دریونان امروزی، واژه trapeze(تراپزا)به معنی یک میز می‌باشد وهم به معنی بانک. ریشهٔ احتمالی این واژه سانسکریت bayaya یعنی هزینه و onka یعنی محاسبه bayaya-onka گرفته شده‌است.
🆔@Eqtasad4you
Forwarded from اقتصاد و مدیریت (Řäśhąđ PÖpãLَ)
#شبه_پول چیست؟

شبه پول گونه‌ای از دارایی‌های پولی شماست که قدرت نقدشوندگی آنها به اندازه پول نیست. به بیان ساده هرگونه پولی که شما در بانک سپرده کرده‌اید، اما امکان برداشت از آن به زمان خاصی محدود شده شبه‌پول است. برای مثال وقتی شما ۱لک افغانی پول نقد خود را تحت عنوان سپرده بلندمدت یک‌ساله ذخیره می‌کنید، پول شما به مدت یک سال به شبه پول تبدیل می‌شود یا حتی حسابی که به شما می‌گوید حداقل 50هزار از پولتان همواره باید در حساب باشد تا به آن سود پرداخت کنیم، اگر ۱لک افغانی در آن داشته باشید 50هزار افغاتی آن پول، و 50هزار افغانی آن شبه پول است.
🆔@Eqtasad4You
اهداف را فراموش کنید

جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادت‌های اتمی» می‌نویسد:

همیشه به ما یاد داده‌اند «اگر می‌خواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی

من هم مثل شما این کار را می‌کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها می‌رساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام می‌مانم

بعد از بررسی‌های گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاری‌ام را فراموش کرده‌ام»

سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که می‌خواهیم به آنها برسیم را تعریف می‌کنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری می‌کنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستم‌های کاری‌مان متمرکز شویم و اهداف‌مان را فراموش کنیم.

منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهداف‌مان کنیم، بلکه باید بیشتر وقت‌مان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستم‌های کاری‌مان اختصاص بدهیم

وقتی بیش از حد روی تعیین اهداف‌مان وقت می‌گذاریم، این چهار مساله برای‌مان پیش می‌آید:

۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند

وقتی به زندگی افراد موفق نگاه می‌کنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانه‌ای داشته‌اند، موفق شده‌اند، بلکه به این دلیل موفق شده‌اند که سیستم کاری دقیقی داشته‌اند.

پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه می‌توانیم موفق شویم

۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.

فرض کنید می‌خواهید اتاق‌تان را تمییز کنید و برای این کار ساعت‌ها وقت و انرژی می‌گذارید و اتاق‌تان را تمییز و مرتب می‌کنید.

اگر روش زندگی‌تان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاق‌تان شلوغ می‌شود.

در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاق‌تان را تمییز کنید یا کلا انگیزه‌تان را برای تمییز کردن اتاق از دست می‌دهید.

پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگی‌تان تمرکز کنید.

۳. اهداف، شادی ما را محدود می‌کنند

طبیعی است که وقتی به هدف‌مان می‌رسیم، خوشحال می‌شویم. در این حالت، خوشحالی‌مان را تا رسیدن به هدف بعدی‌مان، به تعویق می‌اندازیم.

اما اگر عاشق فرایندهای کاری‌مان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که می‌کنیم، خوشحال می‌شویم و خوشحالی‌مان را به آینده‌ای دور موکول نمی‌کنیم

۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارض‌اند.

همه ما احتمالا این حالت را تجربه کرده‌ایم: «روی یک هدف خاص متمرکز می‌شویم و حواس‌مان از اطراف‌مان و سایر اهداف‌مان پرت می‌شود»

مثلا تمام حواس‌مان را روی «افزایش فروش» شرکت‌مان متمرکز می‌کنیم و حواس‌مان از «تغییر تکنولوژی» پرت می‌شود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل می‌کند.

در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستم‌های کاری‌مان تمرکز کنیم، می‌توانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.

@Eqtasad4You
قدرت حرکت آهسته و پیوسته

تصور کنید یک تکه یخ روی میز جلوی شما قرار دارد. اتاق سرد است و می‌توانید نفس کشیدن خودتان را ببینید. در حال حاضر دمای اتاق منفی ۵ درجه است. دمای اتاق به شکل بسیار آرامی بیشتر می شود: منفی ۵ درجه، منفی ۴ درجه، منفی ۳ درجه...
تکه یخ همچنان روی میز جلوی شماست: منفی ۲ درجه، منفی ۱ درجه، صفر درجه...

هنوز هیچ اتفاقی نمی‌افتد. سپس در دمای ۱ درجه، یخ شروع به ذوب شدن می‌کند. یک تغییر یک درجه ای که به نظر هیچ تفاوتی با درجه حرارت قبل از آن ندارد، باعث تغییر بزرگی شده است.

لحظات با شکوه، اغلب در نتیجه‌ی بسیاری از اقدامات قبلی هستند
در مراحل اولیه و میانه ای هر تلاشی، اغلب یک دره ناامیدی وجود دارد.

شما انتظار دارید که به صورت خطی پیشرفت داشته باشید و ناامید‌‌کننده است که تغییرات در روزها، هفته‌ها، و حتی ماه‌های اول چقدر بی‌اثر به نظر می‌رسند. احساس می‌کنید به جایی نمی‌رسید
اما این اصل را به یاد داشته باشید: قدرتمندترین و ماندگارترین نتایج زود به دست نمی‌آیند.

خرده عادت‌ها
اثر جیمز کلییر

@Eqtasad4You
۷ مساله که شما را در محل کار غمگین می‌کند

به جرات می‌توان گفت که هر کارمند، کارگر یا مدیر موفقی در جهان به بقیه توصیه می‌کند همان کاری را انجام دهند که دوستش دارند؛ چرا که آنها بر این اعتقادند کار کردن یک نوع سرگرمی و تفریح است که باعث شادی و لذت بردن افراد می‌شود.
حال سوال اینجاست که چه عواملی باعث ناشادی افراد در محل کار می‌شوند؟

۱. در محل کار این فرصت را ندارید که خودتان باشید

گاهی مدیران و روسا از این بیم دارند که خود واقعی افرادشان آن چیزی نیست که آنها بخواهند و اینکه ممکن است این شخصیت واقعی با وظایف شغلی شان منافات داشته باشد. برای حل این مشکل باید به مدیران این اطمینان خاطر را داد که بروز منِ واقعی افرادشان نه تنها مزاحم کار کردن آنها نخواهد شد، بلکه از طریق افزودن بر شادکاری آنها به افزایش بهره‌وری شان کمک می‌کند.

۲. فکر می‌کنید که حقوق و مزایای کافی به شما پرداخت نمی‌شود.

هنگامی که فردی فکر کند در حال انجام دادن کاری بی‌ارزش است، آن‌گاه احساس افسردگی و ناامیدی بر او مستولی خواهد شد. برای حل این مشکل می‌توان در هر شغلی به دنبال جنبه‌های مثبت و منطبق با ایده‌آل‌ها و خواسته‌های خود شد و با برجسته‌تر کردن آنها نوعی احساس شادی خودساخته به دست آورد.

۳. کنترل اندکی بر کارتان دارید یا اصلا کنترلی بر آن ندارید.

برای پرهیز از این احساس منفی، باید به افراد یکسری اختیارات داد تا آنها احساس عاملیت و خودکارآمدی بیشتری داشته باشند.

۴. شما در کارتان هدف مشخصی را دنبال نمی‌کنید

بسیاری از افراد به این دلیل شغلی را انتخاب می‌کنند که دیگران در مورد آن کار خیلی تعریف کرده‌اند یا اینکه قصد داشته‌اند از منافع مادی آن کار منتفع شوند. اما این انگیزه‌ها پس از مدت کوتاهی رنگ می‌بازند. برای حل این مشکل لازم است که به‌طور مداوم نسبت به تعیین مسیرهای جدید و وسوسه‌کننده برای طی کردن مسیر شغلی گام برداشت.

۵. اصول اخلاقی مورد قبول شما با اخلاقیات مورد نظر شرکت تان همخوانی ندارد.

در چنین حالتی یک نوع احساس غم و اندوه وجود افراد را فرا خواهد گرفت که موجب می‌شود آنها دل و دماغ کار کردن نداشته باشند. برای حل این مشکل لازم است که پاره‌ای مذاکرات شفاف بین افراد و روسا و مالکان شرکت‌ها صورت گیرد تا عوامل مشکل ساز و تعارض‌آمیز از نظر اخلاقی بین طرفین به حداقل برسد.

۶. اولویت‌های کاری شما با اولویت‌های اعلام شده توسط شرکت مطابقت ندارد

اگر شما به این نتیجه برسید که فعالیت‌های مهمی در شرکت باید انجام پذیرند که از نظر مافوق‌هایتان فاقد اهمیت شمرده می‌شوند مشکلی بین شما و شرکت‌تان روی می‌دهد که ناشی از تفاوت در اولویت‌ها و نگرش‌هاست که برای حل آن حتما باید نقاط مشترکی بین اولویت‌های دو طرف شناسایی و پیگیری شوند.

۷. کارتان با شخصیت‌تان همخوانی ندارد

برای اجتناب از آن لازم است درخواست کنید یا به بخش جدیدی در درون شرکت منتقل شوید یا اینکه قید آن کار را زده و به سراغ کاری دیگر بروید.

منبع: مجله Happy work


@Eqtasad4You
💢بازار مالی(Financial Market) بطور کلی به بازاری گویند که فعالان در آن به خرید و فروش دارایی‌های همچون اوراق بهادار، اوراق قرضه، ارز و مشتقات می‌پردازند. خاصیت‌های بارز بازارهای مالی عبارتند از مشخص بودن قیمت و آیین نامه‌ها و قوانین مربوط به هزینه‌های معامله.

🔸بازارهای مالی خود از دو بازار زیر تشکیل شده‌اند:
1⃣بازار سرمایه(Capital market)
2⃣بازار پولی(Money market)



@Eqtasad4You
💢اهداف را فراموش کنید

جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادت‌های اتمی» می‌نویسد:

همیشه به ما یاد داده‌اند «اگر می‌خواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی

من هم مثل شما این کار را می‌کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها می‌رساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام می‌مانم

بعد از بررسی‌های گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاری‌ام را فراموش کرده‌ام»

سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که می‌خواهیم به آنها برسیم را تعریف می‌کنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری می‌کنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستم‌های کاری‌مان متمرکز شویم و اهداف‌مان را فراموش کنیم.

منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهداف‌مان کنیم، بلکه باید بیشتر وقت‌مان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستم‌های کاری‌مان اختصاص بدهیم

وقتی بیش از حد روی تعیین اهداف‌مان وقت می‌گذاریم، این چهار مساله برای‌مان پیش می‌آید:

۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند

وقتی به زندگی افراد موفق نگاه می‌کنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانه‌ای داشته‌اند، موفق شده‌اند، بلکه به این دلیل موفق شده‌اند که سیستم کاری دقیقی داشته‌اند.

پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه می‌توانیم موفق شویم

۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.

فرض کنید می‌خواهید اتاق‌تان را تمییز کنید و برای این کار ساعت‌ها وقت و انرژی می‌گذارید و اتاق‌تان را تمییز و مرتب می‌کنید.

اگر روش زندگی‌تان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاق‌تان شلوغ می‌شود.

در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاق‌تان را تمییز کنید یا کلا انگیزه‌تان را برای تمییز کردن اتاق از دست می‌دهید.

پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگی‌تان تمرکز کنید.

۳. اهداف، شادی ما را محدود می‌کنند

طبیعی است که وقتی به هدف‌مان می‌رسیم، خوشحال می‌شویم. در این حالت، خوشحالی‌مان را تا رسیدن به هدف بعدی‌مان، به تعویق می‌اندازیم.

اما اگر عاشق فرایندهای کاری‌مان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که می‌کنیم، خوشحال می‌شویم و خوشحالی‌مان را به آینده‌ای دور موکول نمی‌کنیم

۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارض‌اند.

همه ما احتمالا این حالت را تجربه کرده‌ایم: «روی یک هدف خاص متمرکز می‌شویم و حواس‌مان از اطراف‌مان و سایر اهداف‌مان پرت می‌شود»

مثلا تمام حواس‌مان را روی «افزایش فروش» شرکت‌مان متمرکز می‌کنیم و حواس‌مان از «تغییر تکنولوژی» پرت می‌شود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل می‌کند.

در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستم‌های کاری‌مان تمرکز کنیم، می‌توانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.

@Eqtasad4You
💢 تکنیک “خودکار به دهان”

🔸یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که هنگام گرفتگی زبان رخ می دهد باز نشدن کامل دهان و فک ها است.

به همین دلیل توصیه می کنیم در منزل با استفاده از تکنیک مداد یا خودکار به دهان تمرینات خاصی را انجام دهید. به این شکل که یک مداد یا خودکار را به صورت افقی بین دو لب ها قرار دهید تا یک مرز مشخص بین آن ها به وجود آید و هرگز نتوانید دو لب را روی هم قرار دهید. حالا جملات مختلفی را با وجود همین مداد تمرین کنید.

🔸مزیت اصلی خودکار در دهان این است که مانع بسته شدن دهان و مِن مِن کردن می شود. مادامی که لب ها باز باشد فرصتی برای مکث و مِن مِن کردن نخواهید داشت.

@Eqtasad4You
4_5865969696112643816.pdf
1 MB
📖 زمینه‌ی تاریخی مکتب اتریشی اقتصاد
✍🏻 لودویگ فون میزس

«حکومت‌ها، احزاب سیاسی، گروه‌های فشار و بوروکرات‌های سلسله‌مراتب آموزش‌وپروش فکر می‌کنند که می‌توانند با تحریم و خاموش کردن اقتصاددانان مستقل از پیامدهای گریزناپذیر اقدامات نامناسب جلوگیری کنند. ولی حقیقت پابرجاست و عمل می‌کند، حتّی اگر هیچ‌کس باقی نماند که آن را به زبان آورد.»


@Eqtasad4You
4_5998799986467277871.pdf
1.7 MB
📚اقتصاد بخش عمومی و انتخاب عمومی
چالز بلانکارت


@Eqtasad4You
🔳⭕️اثر چیالدینی: قانون گریزی واگیردار است.

🔴اگر ببینید دیگران از زیر انجام کاری شانه خالی می‌کنند، احتمال زیادی دارد شما هم به آن‌ها بپیوندید.

#اثر_چیالدینی

@Eqtasad4You
🔳⭕️دلایلی که نمی‌گذارد شما ارتقای شغلی بگیرید:

⁣⁣⁣🔴در حالی تقاضای ارتقای شغلی می‌کنید که هیچ کار قابل توجهی در راستای آن انجام نداده‌اید:
⁣بسیاری از افراد اعتقاد دارند که برای پذیرش مسئولیت‌های سنگین‌تر آماده هستند، ولی توانایی این کار را از خود نشان نداده‌اند. آنها هیچ کار خاصی انجام نداده‌اند که طی آن نیاز باشد تا قابلیت‌ها و پتانسیل‌های شغلی خود را رشد و ارتقا بدهند.

🔴شبکه‌ قابل اطمینانی از حامیان را در پیرامون خود نساخته‌اید:
برای آنکه به‌ عنوان یک کارمند برجسته شناخته شویم و بتوانیم به مراحل بالا‌تر برسیم، تلاش انفرادی کافی نیست. ما به کمک همکاران، مدیران و رهبران ارشد خود نیاز داریم تا بتوانیم به ارتقای شغلی دست پیدا کنیم.

⁣⁣🔴درباره‌ جو و محیط سازمان‌تان شناخت کافی ندارید:
⁣یکی از اشتباهات متداول افرادی که نمی‌توانند از نردبان ترقی بالا بروند این است که کار خود را به‌صورت مستقل ارزیابی می‌کنند، بدون آنکه واقعا بدانند، سازمانی که برای آن کار می‌کنند چه سازو‌کاری دارد.


@Eqtasad4You