کانال شخصی دکتر حبیب الله پیمان
684 subscribers
6 photos
9 videos
67 files
66 links
Download Telegram
جنگ قره باغ و مسأله اقوام درگیری نظامی میان دوکشورآذربایجان وارمنستان بر سر منطقه قراباغ ، آتش مشاجرات ونزاع های لفظی را به نحو کم سابقه ای میان دو طیف از نیروهای سیاسی اجتماعی که بی اعتنا به تفاوت های معنی دار بین آنها، درچارچوب دوعنوان وهویت کلی قوم گرایی وملی گرایی گنجانده شده اند، شعله ور ساخته است. دراین سوی مرزهای دوکشوردرگیر در جنگ، بویژه در آذربایجان وبرخی دیگر از مناطق ترک نشین ایران، طیف گسترده ای از آذری هایی ازاقدام جمهوری آذربایجان برای بازپس گرفتن بخشی از سرزمین اشغال شده خود ـ قره باغ ـ توسط ارمنستان حمایت و باآنها ابراز همدلی می کنند.
این تظاهرات همدلانه با مردم آذربایجان، با توجه به وجود گرایش های مختلف قومی و اغراض قدرت های رقیب درهمسایگی ایران و دوکشور آذربایجان وارمنستان، جمعی دیگر از هموطنان مان را نگران مخاطراتی کرده است که تصور می کنند اگرنه دوطرف درگیر، دستکم حامیان دور ونزدیک آنها، با مداخلات خود، چه در راستای تشدید نزاع و چه درجهت تلاش برای توقف جنگ و ممانعت از پیشروی ارتش آذربایجان وایجاد مصالحه بین طرفین، وحدت ملی وتمامیت ارضی ایران را هدف گرفته اند. ادامه مطلب در فایل زیر:
درگیری نظامی میان دوکشورآذربایجان وارمنستان بر سر منطقه قراباغ ، آتش مشاجرات ونزاع های لفظی را به نحو کم سابقه ای میان دو طیف از نیروهای سیاسی اجتماعی که بی اعتنا به تفاوت های معنی دار بین آنها، درچارچوب دوعنوان وهویت کلی قوم گرایی وملی گرایی گنجانده شده اند، شعله ور ساخته است. دراین سوی مرزهای دوکشوردرگیر در جنگ، بویژه در آذربایجان وبرخی دیگر از مناطق ترک نشین ایران، طیف گسترده ای از آذری هایی ازاقدام جمهوری آذربایجان برای بازپس گرفتن بخشی از سرزمین اشغال شده خود ـ قره باغ ـ توسط ارمنستان حمایت و باآنها ابراز همدلی می کنند.
این تظاهرات همدلانه با مردم آذربایجان، با توجه به وجود گرایش های مختلف قومی و اغراض قدرت های رقیب درهمسایگی ایران و دوکشور آذربایجان وارمنستان، جمعی دیگر از هموطنان مان را نگران مخاطراتی کرده است که تصور می کنند اگرنه دوطرف درگیر، دستکم حامیان دور ونزدیک آنها، با مداخلات خود، چه در راستای تشدید نزاع و چه درجهت تلاش برای توقف جنگ و ممانعت از پیشروی ارتش آذربایجان وایجاد مصالحه بین طرفین، وحدت ملی وتمامیت ارضی ایران را هدف گرفته اند.
اولین خطا در تشخیص واقعیت ها وانتظارات این است که درافراد یک طرف مشاجرات این تصور پدید اید،که گویا هیچ یک از افرادی که با مردم جمهوری آذربایجان دراین موضوع همدلی کرده اند، دغدغه مصالح ملی ایران را ندارند واز علاقه به حفظ وحدت وهمبستگی ملی وتمامیت سرزمینی ایران تهی هستند. ودر طرف دیگر این انتظار بوجودآید که چون دراین منازعه به لحاظ حقوقی و قوانین ومیثاق های بین المللی حق با آذربایجان است، دولت ایران نیز باید در حمایت ازآن دولت قدم پیش گذاشته درگیر معرکه ای شود که پیآمدهایش ـ به ویژه در شرایط حساس کنونی - برای امنیت ومنافع ملی ایران می تواند فاجعه بار باشد. بنظر می رسد که آن داوری از واقعیت دور و این انتظار آن هم در موقعیت حساس وپرمخاطره کنونی، با مصالح کشور ناسازگاراست. البته عدم دخالت وحمایت نظامی به معنای خودداری از هرنوع ابتکار سیاسی ودیپلوماتیک با هدف رفع اشغال از طریق مذاکره وبه گونه ای صلح آمیز نیست.

ازسوی دیگر قراین وشواهد نشان می دهند که افراد وگروه های درگیر درمشاجرات زبانی پیرامون این قضیه در فضای مجازی و واقعی جامعه ، اهداف وانگیزه های یکسان وهمسو ندارند، معدود افرادی درانتهای هردو طیف اندیشه وشعارهایی را مطرح وتبلیغ می کنند که نه با گرایش های فکری فرهنگی غالب بر جامعه مدنی به لحاظ قومی و مذهبی متکثرایران سازگاری دارند و نه با مصالح ملی و اصول همبستگی میان همه اقوام وپیروان مذاهب که هزاران سال است درچارچوب فرهنگ وتاریخ وسرزمین مشترک همزیستی مسالمت آمیز دارند. هردو اقلیت با تأکید بر اصالت قومیت ونژاد، که نه ریشه درواقعیت تاریخی ایران دارد ونه اساس علمی تجربی، درگیرستیزی آشتی ناپذیر میان دوگرایشی می شوند که صورتی متضاد ولی آبشخوری واحد دارند. یکی اسیر در بند نوعی ملیت گرایی نژادی، از اصالت وبرتری و حق تامه وهمیشگی حاکمیت اخلاف اصیل آریایی های باستان دم می زند ودیگری همین برتری وامتیاز وحاکمیت بر سرزمین را چونان برخی ادوار گذشته ازآن خود می داند. در صورتی که تمایلات ملی در اکثریت مردم ایران دموکراتیک و جوشیده از درون مبارزه در راه کسب آزادی و حاکمیت واستقلال ملی در عصر مشروطه ودوران نهضت ملی است و ربطی به ملیت خواهی نژادگرایانه باستانی( ازجنس ناسیونالیسم اروپایی) وبرتری وتقدم یک قوم براقوام دیگر ندارد. و وحدت فرهنگی، تمامیت سرزمینی و تداوم تاریخی موجودیت و استقلال ملی ایران نیز وابسته به وجود وعملکرد یک قوم خاص ونژاد برتر(آریایی) نبوده ونیست. ازآن سو نیز نمی توان ونباید درخواست اعاده حقوق تضییع شده اقوام ایرانی اعم از ترک، کرد، عرب ، فارس و بلوچ وترکمن را که خواهان بر قراری عدالت قومی و بهره مندی از حقوق برابر سیاسی وفرهنگی اند، به گرایش های تجزیه طلبانه و قوم مدارانه منتسب کرد.
مشکل کسانی که نگران عواقب طرح وپی گیری این نوع مطالبات برابری خواهانه ـ مثلا در زمینه آموزش زبان وترویج و اعتلای فرهنگ های قومی و حق اولویت در مدیریت امور محلی استانی ـ از سوی مردم اقوام واقلیت های مذهبی ایرانی هستند، وآن هارا برای مصالح ملی کشور پرمخاطره ارزیابی می کنند، این است که بین این نوع مطالبات که در چارچوب وحدت ملی وسیاسی و برپایه آرمان های مشترک مردم ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ مطرح می شود و انگیزه های معدودی قوم گرایان افراطی فرق نمی گذارند، چرا که نه سرشت هویت خواهی اقوام ایرانی را به درستی می شناسند ونه از واقعیت های تاریخ چندهزاز ساله ایران و راز بقای موجودیت آن، ـ اصل وحدت درکثرت ـ آگاهی عمیق دارند. یک ویژگی مهم و پایدار در فرهنگ ایرانیان از آغاز شکل گیری جامعه و شروع آفرینش های فرهنگی وتمدنی و تأسیس دولت تاامروز، تنوع وتکثر قومی فرهنگی ومذهبی وهمزیستی و همکاری وهمبستگی میان آنها بوده است. به گواهی واقعیت های تاریخی، حتی در بحرانی ترین ادوار تاریخ که نیروی گریز ازمرکز زیر فشار سرکوب واجحاف وستم از ناحیه حکمرانان مستبد وخودکامه و یااشغالگران بیگانه با شدت عمل کرده است، بسیاری ازهمین اقوام وقتی جان به لبانشان می رسد و راههای مقابله مثبت و اثربخش برای رفع ستم وسرکوب را به روی خود بسته می بینند، برای فرار از مهلکه ممکن است به هجرت و دوری از وطن وساکن شدن در سرزمین بیگانه رضایت دهند ولی اندیشه جدایی وتجزیه از پیکر ایران را در سر نمی پرورانند. از تجربه فرقه دموکرات آذربایجان دیرزمانی نمی گذرد؛ تازمانی که رهبران ازرفع تبعیض و محرومیت از همه مردم ایران و درخواست برابری وعدالت قومی برای مردم آذربایجان سخن می گفتند توانستند حمایت وهمدردری بسیاری را به خود جلب کنند، اما به محض آن که علم جدایی طلبی را برافراشتند و حمایت قدرت بیگانه را طلب نمودند، پشتشان را خالی کردند.
درعین حال ازاین نکته نمی توان غافل بود که بین شدت علاقه واحساس مسؤلیت نسبت به حفظ سرزمین وهمبستگی ملی و میزان بهره مندی افراد اقوام و مذاهب از حقوق و آزادی های سیاسی، رفاه وعدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی رابطه مستقیم وجود دارد، محرومیت درازمدت و نهادی شده در شرایط انسداد، ناخواسته، تضعیف علایق جمعی و تعهدات ملی را در پی دارد. به همین دلیل است که تحت حاکمیت دولت های یکه تاز و فاسد و سرکوب گر، همبستگی و حس مسؤلیت ملی وجمعی ضعیف و گرایش به گریز و پناه گرفتن در حصار علایق وارزش ها و عصبیت های قومی، مذهبی و محفل ها و گروههای فرقه گرا ویا دژ درون فردیت خویش، تقویت می شود. عکس این حالت را در دوره های اوج گیری جنبش های ملی برای استقلال، آزادی از سلطه استبداد واستعمار، یا مبارزه برای برقراری حاکمیت ملی دموکراتیک -‌ در اوان پیروزی مشروطیت، نهضت ملی و سالهای نخست بعداز پیروزی انقلاب و مقاومت دربرابر تجاوز بیگانه، شاهد بوده ایم. دراین ایام اقوام ایرانی بدون استثناء با حفظ هویت قومی و زبان وفرهنگ قومی خود، در چارچوبت هویت ملی دموکراتیک متحد ویکپارچه در دفاع از استقلال ملی وتمامیت ارضی کشور و آرمان وارزش های مشترک فراقومی همکاری دارند بی آن که نشانی از گرایش های تجزیه طلبانه وضد ملی ازخود بروز دهند.
آنچه دربرخی برهه ها ـ مثلا درسالهای انحطاط پادشاهی ساسانیان، دوره افول سلطنت صفویه و متعاقب سقوط رضاشاه و ایام سلطنت فرزندش ـ خلاف آمد این سنت وقاعده اتفاق افتاد، پیآمد تحمیل زورمدارانه هویت برساخته حکومتی بر مردم بوده است، هویتی مصنوعی که زمانی ( ازجمله درعهد ساسان و پهلوی ها)، برپایه قومیت انحصاری ونژادگرایانه آریایی، و زمانی دیگر برپایه مذاهب وابسته به حکومت ها، نظیر شریعت زرتشتی (درعهد ساسانیان)، مذهب شافعی (در عهد سلجوقیان) و شیعی دوازده امامی ( در عهد صفویه و جمهوری اسلامی). این نوع برنامه های یکسان سازی قومی، فرهنگی ومذهبی(ایدیٔولوژیک)، برخلاف مدعیات برنامه ریزان ومجریان آن، نه فقط کمکی به توسعه وپیشرفت جامعه نکرد بلکه با ازبین بردن تنوع وتفاوت های فکری فرهنگی، جامعه را از یک پیش زمینه ضروری برای بروز ابتکار ونوآوری محروم واز انگیزه سبقت جویی در عرصه آفرینش آثار بدیع فرهنگی، علمی و فناوری تهی ساخت. مضافا به این که معمولا به مثابه دستآویزی توسط دولت های اقتدارگرا برای تمرکز قدرت همه منابع تولید اقتصادی وفرهنگی از طریق حذف همه گروهها و جریان های فکری سیاسی ناهماهنگ باگرایش غالب ومسلط بکارگرفته شدند. و چون عموما بااعمال تبعیض های آشکار مادی و فرهنگی آزاردهنده برضد جماعت های مطرود وقربانی همراه بودند، علاوه بر تعمیق شکاف بی اعتمادی میان ملت ودولت، ظرفیت رواداری و همدردی بین اقوام و گرایش های مذهبی متفاوت رانیز کاهش داده آنهارا تحریک پذیر و مستعد درگیرشدن در نزاعهای قومی مذهبی می نمود. خصومت و نزاع بین افراد وپیروان اقوام ومذاهب مختلف که خود قربانی تبعیض وبی عدالتی قدرت های متمرکز سیاسی واقتصادی اند، باعث تقویت روحیه خودمداری و عصبیت های قومی ومذهبی می شود، در نتیجه مطالبه سیاست های مبتنی بر عدالت و برابری از صاحبان قدرت، با اعمال تبعیض وخشونت نسبت به افراداقوام و پیروان مذاهب «رقیب» همراه می گردد. ازاین وضعیت آشفته و آلوده به زهربی اعتمادی و خصومت وسوء ظن نسبت به یکدیگر، تنها جریان ها وعوامل زیر منتفع می شوند: ناسیونالیست های نژادگرای به لحاظ فرهنگی تمامیت خواه، قوم گرایان افراطی جدایی طلب، نیروهای اقتدار گرای داخلی و قدرت های استیلاجوی وتوسعه طلب خارجی.

مشاجرات بر سر نحوه مواجهه با جنگ بین دوکشور آذربایجان وارمنستان، ضرورت جریان یافتن گفت وگوی انتقادی میان نیروهای فعال در جامعه مدنی وسیاسی برسر ابعاد مطالبات اقوام و چگونگی پی گیری آنها را بیش از پیش نمایان ساخت.
قبل از هرچیز می باید کلیت اصول وارزش های مشترک ومورد قبول همگان که قراراست گفت وگو و توافق ها همه درآن چارچوب انجام گیرد تعیین گردند. این مبنای مشترک از اختلاط دیدگاههای متعارض و متناقض که باعث اغتشاش فکری ونظری و ابهام وشبهات گمراه کننده می گردد جلوگیری می نماید. واین امکان را فراهم می آورد که اگرگفت وگو تحت شرایط مطلوب جریان یابد، دیدگاه های مختلف ویا به ظاهر متضاد، برمبنای اصول وارزش های توافق شده به هم نزدیک و روی اهداف ومطالبات اصلی مردم خود به اجماع دست یابند. شفاف شدن خواسته ها و اصول وارزش های پایه آنها زنگار سوء ظن وبی اعتمادی وتعبیر وتأیل های کاذب وگمراه کننده را از روابط وتعامل های میان نیروهای فعال می زداید و اعتماد وحمایت گسترده نیروهای جامعه مدنی و سیاسی را جلب می نماید.
قرآن چه نوع متنی است؟ خاستگاه آن کجاست و ساختار معنا شناختی آن چیست؟ آیا از نزد خدا به زبان بشری(عربی) نازل گردید؟ اگر نه، تغییر زبان متن در کجا و چگونه رخ داد؟ انتظار دریافت چه معرفت ها و چه نوع رهنمودهایی باید ازآن داشت؟ چگونه می شود معانی وحقایق آشکار وپنهان آن را فهم کرد؟ چه اندازه
پاسخگوی مسایل امروزبشری و رهگشای برون رفت از بحران های هستی شناختی انسان عصرحاضراست؟ و بالاخره منشأ بروز برخی تناقضات ـ ظاهری ـ درمتن چیست؟
محکم ومتشابه در قرآن تحو لات عمیق سیاسی، اجتماعی وفرهنگی، همراه باتغییرات گفتمانی(پارادایمی) در چهاردهه اخیر درایران ودر مقیاس جهانی، بیشتر باورها و رفتار و سلوک مذهبی سنتی را بویژه نزد اقشار تحصیلکرده وروشنفکر زیر سؤال و تردید برده است. دراین میان افرادی از روشنفکران دینی زیر تأثیر الهیات مدرن اروپایی، و به استناد اخت ف و ناهماهنگی هایی که بین برخی آیات یا بخش های مختلف متن قرآنی و به زعم آنان ، با عقل ،علم ویا اخ ق مشاهده می شود، بعضا در اصالت وحی و خاستگاه الهی آیات تردید کرده قرآن را به عنوان متنی صرفا برساخته شخص پیامبر در بوته نقد قرارمیدهند. از سوی دیگر سنت گرایان وحوزویان بی اعتنا به تأثیری که واقعیت ها وفرهنگ جامعه عصر بعثت بر شکل گیری گفتار قرآنی درمرحله بعداز نزول وحی برقلب پیامبر برجای گذاشته است، غالبا معنا و محتوا را قربانی شکل، تحول و تغییر را قربانی ثبات و نص قرآنی را قربانی روایات واحادیث نموده از پذیرش و کاربرد زبان، علم، فرهنگ وتجربیات عصرجدید برای دریافت وارائه تبیین
جدیدی از آموزه های وحیانی سر باز می زنند،
ارتباط دیالکتیکی است که بلا فاصله بین آموزه های وحیانی نازل شده برقلب پیامبر واندوخته های معرفت شناختی زبانی فرهنگی، تاریخی و جامعه شناختی درون ذهن وحافظه تاریخی مشترک باقوم بر قرار می شود، و جریان اثرپذیری و اثرگذاری متقابل بین آن دو پدید می آید و سنتزی شکل می گیرد که در آیات با مفاهیم وعباراتی…ادامه در فایل زیر:
4
در وبینار مشترک حجم و شبکه کمک بررسی شد؛
کرونا و مسئله امید


🔰وبینار «کرونا و مسئله امید» روز دوشنبه ۲۴ آذر توسط حامیان جامعه مدنی و شبکه کمک برگزار شد. در این وبینار دکتر حبیب‌الله پیمان به بررسی مسئله امید در دوران کرونا پرداخت. وی در بخشی از سخنان خود با بیان اینکه آشوب‌هایی مانند کرونا در تاریخ بشری وجود داشته است و هر گاه مردم مستاصل شده‌اند از ساختار‌ها و دولت‌ها سلب امید کرده‌اند که این استیصال آزادی برای اندیشیدن را به وجود آورده و از دل آن ایده‌هایی برای زندگی جدید شکل گرفته است از این‌رو می‌توان گفت اولین نطفه امید در دل آشوب‌هایی مانند کرونا بسته می‌شود.

🔰نظریه‌های جدید جهت تازه‌ای به مطالعات اکولوژیک داد، گفتمان انسان سوژه، و غیرانسان ابژه، مردود اعلام شد، مفاهیم تازه؛ «اکولوژی سیاسی» و «شبکه کنشگران» افق‌های جدیدی برای حل مسایل زیست محیطی، بیماری‌ها و بحران‌های تودرتوی موجود در برابر بشر گشودند. در چارچوب گفتمان سوژه و ابژه که تمدن سرمایه داری برآن بناشده است، روند غارت بی حد وحصر منابع و مصرف انبوه به خاطر جلب منفعت و انباشت پایان ناپذیر سرمایه، اگر در پرتو دیدگاه‌های تازه و جنبش‌های رو به گسترش برای نجات طبیعت، ضد جنگ و برای صلح، ضد جهانی سازی و تجارت جهانی ـ و نه جهانی شدن ـ برای عدالت، برابری و دموکراسی، کند و متوقف نگردد، عوارض مصیبت بار ادامه سلطه نولیبرالیسم جهان را در تاریکی یأس و استیصال فرو خواهد برد. چرا که لیبرالیسم، از یک «خود» جدا افتاده از «دیگری» که فقط منفعت شخصی را دنبال می‌کند حرف می‌زند، و حال آن که «خود» و «دیگری» جلوه‌هایی متفاوت از یک هستی یگانه هستند؛ هیچ خود جداافتاد‌ه‌ای وجود ندارد، فرد با وجود دیگران فهم می‌شود، اگر از منظر پدیدار شناختی به موضوع بنگریم تفاوت اندکی بین نئولیبرالیسم و دیکتاتوری وجود دارد، باید به جماعت گرایی روی آورد که نقطه مقابل لیبرالیسم است.

🔰بنابر نظریه «کنش شبکه‌ای» تفاوت از پیش مشخصی بین انسان و حیوان وجود ندارد، تفاوت‌ها امری برساخته است، زیرا انسان و حیوان هر دو، نوعی عامل و در واقع نوعی سوژه‌اند که با هم تعامل دارند. در این نظریه دوگانه‌ سوژه انسان کنشگر فعال و مسلط، و ابژه منفعل غیرانسانی را که تحت سیطره قدرت خود می‌بیند، از بین می‌رود، نه فقط طبیعت زنده بلکه بنا به گفته گیتون فیزیکدان مشهور، جهان فیزیکی هم تهی از خرد و شعور نیست. شعورمندی با درجاتی از آزادی و قدرت انتخاب همراه است که علاوه بر ایجاد هم‌کنشی بین فاعل و موضوع شناسایی (سوژه و ابژه)، همیشه اطلاعاتی متناسب با آگاهی قبلی مشاهده‌گر همراه با کنش معطوف به بقا و مداومت بروز داده منشأ تغییراتی هدفمند در خود و محیط می‌گردند، یعنی همزمان در نقش سوژه و ابژه ظاهر می‌شوند.

🔰امید باید روی واقعیت استوار باشد، نه وعده و وعید‌های واهی، وقتی طوفان حوادث سخت و تلخ مردم را فرا می‌گیرد و ابر‌های تیره فقر و بیماری و مرگ چشم‌ها را از دیدن آنچه در اعماق جامعه در حال رخ دادن است باز می‌دارد، در این صورت ایمان به آینده را که زاینده امید و معناست از دست می‌دهند و سیاهی یأس و استیصال بر دل‌ها چیره می‌گردد. به گفته اسپینوزا، وقتی ایمان به آینده و اراده برای زیستن فلج گردد، بدن نیز تسلیم بیماری و مرگ می‌شود. صورتی که مردم باید دلیل و انگیزه‌ای برای ادامه زندگی داشته باشند تا از پس دشواری‌ها و هزینه‌های مادی و روانی آن برآیند. امید باید بر آیند‌ه‌ای سوار می‌شود که نشانه‌های آن در زمان حال پیدا است. یکی از این نشانه‌ها تقویت دوباره حس همدردی و همبستگی است، الگوی کنش اجتماعی که ضامن بقای جامعه ایرانی طی هزاران سالی بوده است که در آن مردم به ندرت از تعرض قدرت‌های متجاوز خارجی و یا خودکامه و مستبد داخلی در امان بوده‌اند. بعدی، تغییر تدریجی از نگرش فردگرایانه به جامعه گرایی است؛ زمانی که افراد حالت انفراد و ذرّه‌ای زیستن را رها می‌کنند و در جماعت‌ها و نهاد‌های همبستگی آزاد و دموکراتیک انسانی در خانواده، محله، محیط کار وتولید، گرد می‌آیند، تا دست در دست هم و با همیاری در برابر بیماری، بیکاری، فقر، و هر نوع تجاوز به حریم زندگی مادی و معنوی و فرهنگی، از داخل و یا خارج به ایستند. امید از دل جنبش‌های اجتماعی بر ضد جنگ، خشونت‌های فیزیکی، روانی و جنسیتی علیه زنان و کودکان بر ضد تلاش برای جهانی سازی مناسبات نئولیبرالیستی و ادامه تخریب و غارت منابع طبیعی و زیستگاه‌های حیوانات و پرندگان در اعماق جنگل‌ها و دریاها برون می‌تراود. و گواه واقعی بودن چشم اندازی برای آینده بهتر و امیدواری بیشتر به تحقق تدریجی آن می‌باشند.

👈🏻 برای خواندن متن کامل بر روی لینک زیر کلیک کنید:
bit.ly/2X4QDTJ
Forwarded from بینام
📝📝📝از آرش کمانگیر تا رزمندگان سیاهکل

🔅🔅مصاحبه با حبیب الله پیمان

از آرش کمانگیر تا رزمندگان سیاهکل (به بهانه سالگشت حادثه سیاهکل)
ایستادگی تا مرز ایثار، در برابر تجاوز به حریم های مادی و معنوی زندگی یک ملت و سرزمین

آنان با اطمینانی که به همدلی و حمایت معنوی مردم دارند، و با این احساس که قدرت و اراده ملت درآنان تبلور یافته است، اگر آرش باشند تیر را از چله کمان تاآن سوی مرزهای ایران زمین پرتاب، و اگر چریک فدایی گلوله های تفنگ و مسلسل را به طرف سینه های سربازان شلیک می کنند، آن یک با این هدف قصد که یک تنه دشمن را برای همیشه از مرزهای میهن دور نگاه دارد و این یک به این امید که با تسخیر و تمرکز قدرت جامعه را از فراز، منطبق با آرمان های خود مهندسی نماید.


امسال پنجاە سال از تولد جنبشی در تاریخ مدرن سیاسی ایران می گذرد کە ارکان دیکتاتوری پهلوی را بەلرزەدرآورد و مبشر دوران نوینی از مبارزە علیە استبداد و سرکوب برای رهائی مردم میهن ما، بویژە کارگران و زحمتکشان، از قید بی عدالتی بود. بە همین مناسبت گروە بزرگداشت پنجاە سال جنبش فدائیان خلق ایران سلسلە مصاحبەهائی را با فعالین طیفهای مختلف سیاسی و مدنی ترتیب دادەاست کە بتدریج در اختیار خوانندگان کارآنلاین قرار خواهندگرفت. متن پیش رو اولین مصاحبە از سلسلە مصاحبات نامبردە می باشد کە در آن با حبیب اللە پیمان بە گفتگو نشستەایم.

سئوالات:

1️⃣ اولین مواجهە شما با واقعە سیاهکل چە تاثیری در شما باقی گذاشت؟

2️⃣ امروز در پنجاە سالگی جنبش فدائی نظر شما در بارە تاثیر این جنبش بر رەوندهای تاریخی میهن ما چیست؟

📌 حبیب اللە پیمان:

حادثه نوزده بهمن سیاهکل از دو جنبه بی شباهت با داستان اسطوره ای آرش کمانگیر نیست: اول، در هر دو مورد ـ یکی واقعی و دیگری نمادین ـ افرادی زاده و پرورده در این سرزمین و فرهنگ، وفاداری و تعهد عملی خود را به یک رشته ارزش های بنیادی مقوم هستی، و تضمین کننده حیات، آزادی وعزت واعتماد به نفس یک ملت به نمایش گذاشتند؛ یکی، ارزش اخلاقی بهره مندی از حس مسؤلیت وجودی ـ ونه صوری ولفظی ـ نسبت به سرنوشت آن «دیگری» یعنی مردم و سرزمین، نه صرفا به این دلیل که نخستین، هموطنان آنها بودند و دومین، موطن و آشیانه زیست شان، فراتراز این، آنان را «خودِ دیگرِ» خویش می شناختند در بنیان هستی شریک و برابر، به مثابه انبوه خلقی که جدایی سرها نشان از «فردانیت» و «تکثر»، و ریشه های در هم تنیده و سرشت و سرنوشت مشترکشان از «واحد» بودن در عین«کثرت» گواهی می داد. آگاهی شان از این پیوند وجودی بیش از آن که غریزی باشد خودآگاهانه بود.


🆔@MostafaTajzadeh
https://bit.ly/35TgxPb


⚠️لطفا برای خواندن تمام متن «مشاهده فوری» را لمس کنید.
متن کامل مصاحبه با دکتر حبیب الله پیمان ،
پیرامون «نواندیشی دینی و زن»،
مصاحبه کننده ؛ فاطمه گوارایی

♦️بدون هیچ مقدمه بحث را با این پرسش آغاز می کنم که تعریف نواندیشی دینی از زن چیست و آیا زن را مسئله‌ می‌داند؟

♦️چنان که از نام این نحله فکری برمی آید، انتظارمی رود نواندیشان دینی در مقایسه با سنت گرایان، از جنبه های مختلف هستی شناختی،حقوق انسانی واجتماعی و روابط میان زن ومرد، نگاه اندیشگی نوو ومترقی ارایه دهند. ضمن آن که می دانیم نواندیشان ازجهت داشتن مرز بندی هایی با اندیشه سنتی، تاحدودی مشابه اند ولی بین خود در مسایل مختلف از جمله زنان یکسان نمی اندیشند و عمل نمی کنند، درعین حال که با گذشت زمان ومتاثر از تحولات فکری واجتماعی درهر دوره، دیدگاه ها و برنامه های عملی شان، از سیدجمال الدین تا امروز، پیوسته تغییر کرده است.

♦️نواندیشان دینی نسبت به سنت و سلسله احکام ثابت جزمی آن که نقش مهمی در فرآیند انحطاط حقیقت و اصالت آموزه های اسلام ایفا کرده انتقاد داشته و معتقد به اصلاح و نوکردن و پیراستن دین از خرافه و ... بوده اند.

♦️مهم ترین نقد نواندیشی دینی به تفکر سنتی در حوزه زنان چیست ؟

♦️باید پرسید سنت چیست و در مقابل چه قرار دارد؟ چرا امروز‌ می‌گوییم سنت را باید اصلاح یا نو کرد؟ سنت معنای عام دارد و در اینجا تاکید روی وجه مذهبی و اسلامی سنت است. این که سنت از کجا به وجود آمد مسئله‌ی مهمی است که غفلت از آن، موجب بدفهمی‌‌ های بسیاری نسبت به موضوع خاص حقوق و برابری زنان شده است.

♦️برای شناسایی هر پدیده، باید به ریشه آن بازگشت. خاستگاه دین اسلام در رخداد بزرگ نزول وحی و بعثت‌ پیامبراست که یکی ازاثرگذارترین رخدادهای دوران ساز تاریخ بشر محسوب می شود.

♦️هر رخداد بزرگ فکری ـ تاریخی ازاین دست، بحران هستی شناختی دامنگیر بشریت زمانه خود و مصایب و رنج های مردمان جامعه مخاطب را به تصویر می کشد. پیامبر با سنت دینی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زمانه اش که زندگانی مردم بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داده بود، مشکل داشت. پس به چرایی ریشه های این رنج وجست وجوی راه حل و نقد سنت برآمد.

♦️نکته ای که حتی از نگاه بسیاری از نواندیشان هم پوشیده مانده است، تمایزی است که باید بین پیام ها ومعانی وحیانی شامل اصول وارزش های بنیادین فرا زمانی مکانی(هستی شناسی وصفات وافعال) الهی از یک سو، ودو گروه معارف دیگر قایل شد: یکی زبان و فرهنگ اقوام مخاطب که به عنوان«وسیله» بیان و تفصیل آن ها به کار گرفته شده اند. دوم، احکام و مقررات موضوعه ای که با الهام از آن اصول وارزش ها برای حل مسایل اجتماعی و تضمین روابطی حتی المقدور عادلانه وصلح آمیزدر جامعه آن روزی مقرر گردیده اند. اغلب این دسته معارف را که برگرفته از فرهنگ ودانسته ها وروایت های تاریخی و تمثیل ها واساطیر وحکایات برساخته جماعت های بشری ویا مقرراتی هستند، متناسب با شرایط فرهنگی واجتماعی وظرفیت پذیرش مردم آن جوامع اند، همطراز پیام های وحیانی یعنی حقایقی اصیل وهمیشگی می پندارند.

♦️بعد از مبعوث شدن پیامبر در دوران مکه که پایگاه اولیه و اصلی رسالت پیامبر است، احکام دین که با شریعت متمایز است، نازل شده است . این تمایز بسیار کارساز است و اگر تمایز را مدنظر داشته باشیم بسیاری از مسائل حل‌ می‌شود. در آیات مکی قرآن تعریفی از دین‌ می‌دهد که همان اصول کلی است و سه بخش دارد: جهان بینی توحیدی، سنت‌‌های ناظر بر تغییرات عمده (تکوین، رشد، تکامل و انحطاط) که لایتغیر هستند وسلسله نظام معیارهای ارزشی اخلاقی که بنیادها هستند. این سه بخش فرازمانی اند و هیچگاه کهنه نمی‌شوند مگر این که ادعا شود از اصل غلط اند.


♦️قرآن دین را از شریعت متمایز کرده است. آیات متعددی به صراحت‌ می‌گویند دین واحد است و انبیاء از ابراهیم تا محمد یک دین داشتند. در حالی که هر امتی یک شریعت داشته که آن هم تغییر کرده است. شریعت مقررات زندگی است که‌ می‌تواند عوض شود. دین درعین حال بازگو کننده یک رشته اصول کلی وحقوق اساسی به عنوان مبنای زندگی اجتماعی انسان هاست. ولی شریعت، مقررات و قوانین خاص راهبردی واجرایی است که همراه با تغییر شرایط تغسسر وتبدیل می یابند.

♦️درنگاه «دین» زن انسانی هم ریشه و همطراز مرد است، در نخستین آیه سوره نساء که حاوی احکام موضوعه متعددی درباره حقوق و مناسبات میان زنان و مردان است، براصل بنیادی برابری زن ومرد در بهره مندی از گوهرواحد انسانی تصریح شده است؛ مبنی براین که زنان ومردان، خود وهمسرانشان همه از نفس واحدی آفریده شده اند، این یک اصل بنیادین است. تفاوت جنسیتی، همانند تفاوت نژاد وملیت ومذهب، منشاء نابرابری و برتری یکی بردیگری نیست.

ادامه در لینک زیر :
ایرادشده در سالگرد زنده یاد دکتر فریبرز رئیس دانا
ایمان و عمل صالح، بخش های اول ودوم؛ ایمان به خدا و حقایق (صفات و سنت ها) ناشی از آن، امری فطری است به این دلیل است که ریشه در وجود و سرشت آدمیان دارد. به عبارت دیگر حقایق پایه دین؛ توحید، آزادی، عدالت و برابری، بخشندگی، نیكی و احسان به والدین و همنوع همه ریشه در وجود آدمی دارند، هرکس بتواند نفس خویش را از بند خود پرستی و غرور و سودجویی و دیگر تمایلات تجاوزکارانه آزاد سازد، با تأمل در خویش می تواند ندای وجدان را که به حقیقت جویی و راستی و خیرخواهی وعدل وبرابری می خواند بشنود و کششی را که از درون او را به انجام عمل خیر و رهایی بخش(صالح) برمی انگیزد احساس کند. ارزش ها و تكیه گاههای مادی و ذهنی امنیت بخش، چون از بیرون از وجود فرد نشأت می گیرند، محدود و ناپایدار بوده پیوسته درمعرض دستبرد قرار دارند و افراد را به رقابت با یكدیگر بر می انگیزند. ولی منشا ایمان در درون قلب انسان و در اتصال با هستی الهی است، و از جایی که از دسترس هر متجاوز فریبكاری در امان است به آدمی امنیت و آرامش می بخشد؛« اوست که آرامش را بر دلهای مؤمنان القاء کرد تا ایمانی بر ایمان خویش بیفزایند؛همه نیروهای آسمان و زمین در اختیار خدا است؛ و خدا دانا
و فرزانه است.» مطابق این آیه ایمان فزاینده و نو شونده است و مراتب ضعف و قوت دارد. میزان اثر بخشی آن متناسب با شدت و مداومت احساس حضور خدا در قلب خویش است. به محض آن که حس وابستگی به قدرت های مادی شعور آگاه(قلب) را از یاد و حس وابستگی و تعلق به وی غافل سازد، به خود جدا شده از ریشه وانهاده خواهیم شد.