📌شبکه خبر 2 راه اندازی شد
🔹عابدینی سرپرست خبرگزاری صداوسیما گفت:
راه اندازی رسمی این شبکه، که ابتدا در بستر اینترنت شکل می گیرد و بعدها ممکن است از طریق گیرنده های تلویزیونی هم قابل دسترس باشد، امکان پوشش زنده و کامل رویدادهای مهم کشور فراهم خواهد شد. مساله ای که در حال حاضر شبکه خبر تلویزیونی به دلیل فشردگی کنداکتور و جدول پخش، از آن رنج می برد.
🔹با توجه به این تداخل رویدادها تصمیم گرفته شد شبکه خبر ۲ ایجاد شود که این شبکه بدون مجری است اما رویدادها را زنده پوشش خواهد داد. ابتدا روی تلوبیون قابل دریافت خواهد بود و بعد ممکن است بر روی گیرنده های تلویزیون هم قابل دریافت باشد.
🔹 گفتنی است شبکه ورزش ۲ با هدف پخش زنده تمام رویدادهای ورزشی در تلوبیون راه اندازی شده است.
🔰
@HAFTRAH
🔹عابدینی سرپرست خبرگزاری صداوسیما گفت:
راه اندازی رسمی این شبکه، که ابتدا در بستر اینترنت شکل می گیرد و بعدها ممکن است از طریق گیرنده های تلویزیونی هم قابل دسترس باشد، امکان پوشش زنده و کامل رویدادهای مهم کشور فراهم خواهد شد. مساله ای که در حال حاضر شبکه خبر تلویزیونی به دلیل فشردگی کنداکتور و جدول پخش، از آن رنج می برد.
🔹با توجه به این تداخل رویدادها تصمیم گرفته شد شبکه خبر ۲ ایجاد شود که این شبکه بدون مجری است اما رویدادها را زنده پوشش خواهد داد. ابتدا روی تلوبیون قابل دریافت خواهد بود و بعد ممکن است بر روی گیرنده های تلویزیون هم قابل دریافت باشد.
🔹 گفتنی است شبکه ورزش ۲ با هدف پخش زنده تمام رویدادهای ورزشی در تلوبیون راه اندازی شده است.
🔰
@HAFTRAH
📌روز عزای زبان فارسی
🖌رضا داوری اردکانی
🔹شاعر بزرگ معاصر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.الف.سایه در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فروبست و مهر ختم بر گنجینه سخن گرانبهای خود نهاد.
🔹شاعر کیست و چه می کند؟ مردم پاسخ این پرسش را می دانند اما همه همیشه نمی توانند آن را بیان کنند. شاعران اگر در زمره عزیزترین کسان در نزد مردمانند از آن روست که گشایندگان افق زندگی و پیام آوران مهر و دوستی اند و اگر آنها نبودند شاید مردم دورانهای ظلمت زمانه را تاب نمی آوردند و از این روست که همه در مرگ شاعر عزا و ماتم می گیرند.عصر ما هر چه بود و هرچه هست، از بعضی برکات بی بهره نبود. نسل ما از این بخت برخوردار بود که در دوران درخشش شعر فارسی به سر برد. این دوران را اگر نتوان در عرض چهار قرن دوران اول شعر فارسی قرار داد، مسلماً در قیاس با دوران ششصد ساله بعد از حافظ تا زمان مشروطیت، دوران آبرومندی سخن و شعر فارسی است و به این جهت این نسل باید راضی و خرسند باشد که در سختیها و تلخیها و شکستها، شاعران را همراه خود می دیده و می توانسته است در پناه شعرشان آرامشی بیابد.
🔹ما امروز در عزا و ماتم مرگ شاعری نشسته ایم که در زمره بزرگترین سخن سرایان زمان و شاید سرآمد غزلسرایان بود هرچند که او خود به شهریار ارادت می ورزید و برای او در غزلسرایی مقام ممتاز قائل بود. اما درست آن است که ابتهاج بیش از استاد خود، غزل را با زندگی مردمان پیوند داده است.
🔹ابتهاج شاعر مردم بود. مقصود این نیست که او شعر سیاسی می گفت. شاعر می تواند به یک ایدئولوژی تعلق عادی و رسمی داشته باشد اما شعر، امری ورای ایدئولوژی است و از جای دیگر می آید.شعر شاعر زبان مردم است. وقتی شاعر می میرد، زبان عزادار می شود.
🔹پس امروز یکی از روزهای عزای زبان فارسی است. ضایعه درگذشت شاعر را به همه اصحاب زبان و ادب فارسی در سراسر روی زمین تسلیت می گویم. دریغا که از این پس شاعر دیگر با ما سخن نمی گوید اما گنجینه گرانبهای سخن او می ماند و مایه قرار و آرامش مردم این زمان و نسلهای آینده خواهد بود.رحمت بی پایان خدای بزرگ نصیب او باد که شعر و سخنش، سخن رحمت و مهربانی بود.
🔰
@HAFTRAH
🖌رضا داوری اردکانی
🔹شاعر بزرگ معاصر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.الف.سایه در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فروبست و مهر ختم بر گنجینه سخن گرانبهای خود نهاد.
🔹شاعر کیست و چه می کند؟ مردم پاسخ این پرسش را می دانند اما همه همیشه نمی توانند آن را بیان کنند. شاعران اگر در زمره عزیزترین کسان در نزد مردمانند از آن روست که گشایندگان افق زندگی و پیام آوران مهر و دوستی اند و اگر آنها نبودند شاید مردم دورانهای ظلمت زمانه را تاب نمی آوردند و از این روست که همه در مرگ شاعر عزا و ماتم می گیرند.عصر ما هر چه بود و هرچه هست، از بعضی برکات بی بهره نبود. نسل ما از این بخت برخوردار بود که در دوران درخشش شعر فارسی به سر برد. این دوران را اگر نتوان در عرض چهار قرن دوران اول شعر فارسی قرار داد، مسلماً در قیاس با دوران ششصد ساله بعد از حافظ تا زمان مشروطیت، دوران آبرومندی سخن و شعر فارسی است و به این جهت این نسل باید راضی و خرسند باشد که در سختیها و تلخیها و شکستها، شاعران را همراه خود می دیده و می توانسته است در پناه شعرشان آرامشی بیابد.
🔹ما امروز در عزا و ماتم مرگ شاعری نشسته ایم که در زمره بزرگترین سخن سرایان زمان و شاید سرآمد غزلسرایان بود هرچند که او خود به شهریار ارادت می ورزید و برای او در غزلسرایی مقام ممتاز قائل بود. اما درست آن است که ابتهاج بیش از استاد خود، غزل را با زندگی مردمان پیوند داده است.
🔹ابتهاج شاعر مردم بود. مقصود این نیست که او شعر سیاسی می گفت. شاعر می تواند به یک ایدئولوژی تعلق عادی و رسمی داشته باشد اما شعر، امری ورای ایدئولوژی است و از جای دیگر می آید.شعر شاعر زبان مردم است. وقتی شاعر می میرد، زبان عزادار می شود.
🔹پس امروز یکی از روزهای عزای زبان فارسی است. ضایعه درگذشت شاعر را به همه اصحاب زبان و ادب فارسی در سراسر روی زمین تسلیت می گویم. دریغا که از این پس شاعر دیگر با ما سخن نمی گوید اما گنجینه گرانبهای سخن او می ماند و مایه قرار و آرامش مردم این زمان و نسلهای آینده خواهد بود.رحمت بی پایان خدای بزرگ نصیب او باد که شعر و سخنش، سخن رحمت و مهربانی بود.
🔰
@HAFTRAH
Telegram
هفت راه مدیا
📌تخم تحول را ملخ خورد؟!
🔹مصطفی وثوق کیا فعال حوزه فرهنگ نوشت: صداوسیما در دوران ریاست پیمان جبلی یک کلیدواژه دارد و آن هم تحول است . خب این تحول زودتر ازهمه در بخش سیاسی رخ داد و اخبار صداوسیما یک تغییراتی کرد که محسوس بود در این دوره صداوسیما سعی کرد از اخبار عقب نیفتد و با گزارش های جذاب هر دو جناح را بنوازد ( خلاف دوره های قبل که عموما اصلاح طلبان را نوازش می داد ) نمونه اش هم شد پوشش تجمع اعتراض آمیز مردم اصفهان برای آب و هک پمپ بنزین ها .
🔹واقعا برای ما که دیده بودیم صداوسیما چطور خودش را به نفهمیدن می زد و از کنار مسایل مطرح شده در جامعه سوت زنان رد میشد هیجان انگیز بود ، البته خیلی ها انذار می دادند که باید دید این تغییرات ادامه دار است یا نه .
🔹خب کم کم که گذشت گویا ترمز تغیرات را کشیدند ( از کجا مشخص نیست ) خود رئیس صداوسیما در یک برنامه دانشجویی گفت که رسما بهش تذکر دادند اما نگفت کجا ! البته می شد حدس زد کجاها ولی خب صلاح نیست به گفتنش .
🔹 القصه که ظاهراً فیتیله تحول در صداوسیما را کشیدند که هیچ ، یک کنترل ضد ( Ctrl + Z ) زدند و همه چیز دارد به عقب برمی گردد نمونه اش هم بازگشت خانم آمنه سادات ذبیح پور که در بدو بازگشت چند گزارش عجیب غریب روی آنتن داد که صدای همه را درآورد .
🔹اخیرا هم در ماجرای بی آبی شهرکرد و مسائلش اگر صدا از سنگ درآمد از صداوسیما هم در آمد ! تازه روایتهایی شنیدیم که قرار است ماستمالی هم بکند . با این دست فرمان که آقایان دارند تحول درنمی آید و همان چیزهایی که از قبل بوده هم خراب می شود .
🔹حالا بماند که دیگر خبری از برنامههای چالشی صداوسیما در حوزه مسائل سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... نیست و همه خیلی راحت به فکر کار بی دردسر هستن.
🔰
@HAFTRAH
🔹مصطفی وثوق کیا فعال حوزه فرهنگ نوشت: صداوسیما در دوران ریاست پیمان جبلی یک کلیدواژه دارد و آن هم تحول است . خب این تحول زودتر ازهمه در بخش سیاسی رخ داد و اخبار صداوسیما یک تغییراتی کرد که محسوس بود در این دوره صداوسیما سعی کرد از اخبار عقب نیفتد و با گزارش های جذاب هر دو جناح را بنوازد ( خلاف دوره های قبل که عموما اصلاح طلبان را نوازش می داد ) نمونه اش هم شد پوشش تجمع اعتراض آمیز مردم اصفهان برای آب و هک پمپ بنزین ها .
🔹واقعا برای ما که دیده بودیم صداوسیما چطور خودش را به نفهمیدن می زد و از کنار مسایل مطرح شده در جامعه سوت زنان رد میشد هیجان انگیز بود ، البته خیلی ها انذار می دادند که باید دید این تغییرات ادامه دار است یا نه .
🔹خب کم کم که گذشت گویا ترمز تغیرات را کشیدند ( از کجا مشخص نیست ) خود رئیس صداوسیما در یک برنامه دانشجویی گفت که رسما بهش تذکر دادند اما نگفت کجا ! البته می شد حدس زد کجاها ولی خب صلاح نیست به گفتنش .
🔹 القصه که ظاهراً فیتیله تحول در صداوسیما را کشیدند که هیچ ، یک کنترل ضد ( Ctrl + Z ) زدند و همه چیز دارد به عقب برمی گردد نمونه اش هم بازگشت خانم آمنه سادات ذبیح پور که در بدو بازگشت چند گزارش عجیب غریب روی آنتن داد که صدای همه را درآورد .
🔹اخیرا هم در ماجرای بی آبی شهرکرد و مسائلش اگر صدا از سنگ درآمد از صداوسیما هم در آمد ! تازه روایتهایی شنیدیم که قرار است ماستمالی هم بکند . با این دست فرمان که آقایان دارند تحول درنمی آید و همان چیزهایی که از قبل بوده هم خراب می شود .
🔹حالا بماند که دیگر خبری از برنامههای چالشی صداوسیما در حوزه مسائل سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... نیست و همه خیلی راحت به فکر کار بی دردسر هستن.
🔰
@HAFTRAH
📌غلبه تصویرسازی رسانهای بر سیاستگذار
🔹هفتۀ گذشته بود که سعید مکرمی، مدیر برند #نشر_اسم در پستی اینستاگرامی، خبر داد که مالک محل کتابفروشی اسم، یعنی بانک تجارت، درپی بازپسگیری ملک خود است و این کتابفروشی در آستانۀ تعطیلی قرار دارد. مدتی بعد از انتشار این پست، موجی از همدردیهای مجازی و درخواستهای اینترنتی و البته، بیشتر اینستاگرامی، برای جلوگیری از تعطیلی این کتابفروشی به راه افتاد. کمی بعد هم این ماجرا پای خود را به روزنامهها و صفحات فرهنگی آنان باز کرد. تعطیلی کتابفروشی اسم حتی سوژۀ مکاتبۀ دو وزیر ارشاد و اقتصاد هم شد، تا فضای فرهنگی کشور، چند روزی درگیر و دار اعلام این خبر باشد. البته در این اثنا، یکی از فعالان اینستاگرامی نیز خبر داد که وزیر ارشاد قول مساعدت به این کتابفروشی داده که بلافاصله تکذیب نشر اسم را به همراه داشت. موضوع این مختصر، چند پرسش و نکتۀ مهم است:
🔹نه فقط مردم و مخاطبین و مشتریان نشر اسم؛ بلکه بهنظر حتی درک فعالان عرصۀ فرهنگ از ماجرا نیز تا اندازۀ قابلتوجهی تحت تاثیر کلیشههای اینستاگرامی است. امضای کارزار برای جلوگیری از تعطیلی فروشگاه اسم و فشار آوردن به وزیر و البته تلاش وزیر و نمایندگان مجلس برای عدم تعطیلی این فروشگاه، همه نشان از این دارد که تصویر رسانهای و رمانتیک چه میزان میتواند درک واقعی از مسائل را مخدوش کند.
🔹اگر بپذیریم که ملک در اجارۀ بانک بوده است و بانک ملک خود را مطالبه کرده است، چرا باید با برساختن تصویری غیرواقعی از مناسبات اقتصاد فرهنگ، از تغییر مکان این کتابفروشی جلوگیری کرد؟ مهمتر از همه این که اساساً چه برای بدنۀ وزارتخانۀ ارشاد، چه برای شخص وزیر و چه برای فعالان رسانهای، باید میان کتابفروشی اسم با دهها کتابفروشی دیگر که در این سالها با شرایط مشابه، تعطیل شدند، تفاوت وجود داشته باشد؟
🔹سوال مهم دیگر این است که اگر تفاوتی میان کتابفروشی اسم و دیگر کتابفروشیها نیست، چرا باید به قیمت اتهام فعالیت رانتی، تنها از این کتابفروشی حمایت رسانهای و عملی کرد؟ رسانهها و مسئولان، چه حمایت موثری از دیگر کتابفروشیهای کشور به عمل آوردند که حالا وقتی پای حمایت از یک کتابفروشی خاص در میان میآید، باید عدالت آنان در توزیع منابع و البته صدای رسانهای را جدی گرفت؟
🔹نکتۀ دردآور دیگر آنجا است که ماجرای کتابفروشی اسم، یک نمونۀ واضح دیگر از غلبۀ تصویرسازی رسانهای برای سیاستگذار، بهجای درک میدانی و واقعبینانۀ او است.
🔹ماجرای اسم نشان میدهد که چگونه میتوان با بهراه انداختن یک موج رسانهای، تصمیم سیاستگذار را، در شرایط کاملاً غیرعادلانهای، برساخت. چرا باید این تلقی را ایجاد کرد که صدای بلند رسانهای میتواند چارۀ همهچیز باشد و گوش سیاستگذاران به هدایتهای محدود و جهتدهی شده رسانهای است؟
🔹میتوان به پرسشهای بنیادی و اندیشهایتر این ماجرا نیز پرداخت که البته مجال دیگری طلب میکند. مسئله ای مانند این که چرا باید با کارزار رسانهای، حق مالکیت یک بنگاه محدود شود. یا مثلاً این نکته که اساساً اسم هم مانند تمام کتابفروشیهای دیگر، یک بنگاه اقتصادی بود که باید مانند دیگران تابع مناسبات آن باشد و چرا باید به صورت ویژهخوارانهای حق پیدا کند که خب از مجال این بحث خارج است.
🔰
@HAFTRAH
🔹هفتۀ گذشته بود که سعید مکرمی، مدیر برند #نشر_اسم در پستی اینستاگرامی، خبر داد که مالک محل کتابفروشی اسم، یعنی بانک تجارت، درپی بازپسگیری ملک خود است و این کتابفروشی در آستانۀ تعطیلی قرار دارد. مدتی بعد از انتشار این پست، موجی از همدردیهای مجازی و درخواستهای اینترنتی و البته، بیشتر اینستاگرامی، برای جلوگیری از تعطیلی این کتابفروشی به راه افتاد. کمی بعد هم این ماجرا پای خود را به روزنامهها و صفحات فرهنگی آنان باز کرد. تعطیلی کتابفروشی اسم حتی سوژۀ مکاتبۀ دو وزیر ارشاد و اقتصاد هم شد، تا فضای فرهنگی کشور، چند روزی درگیر و دار اعلام این خبر باشد. البته در این اثنا، یکی از فعالان اینستاگرامی نیز خبر داد که وزیر ارشاد قول مساعدت به این کتابفروشی داده که بلافاصله تکذیب نشر اسم را به همراه داشت. موضوع این مختصر، چند پرسش و نکتۀ مهم است:
🔹نه فقط مردم و مخاطبین و مشتریان نشر اسم؛ بلکه بهنظر حتی درک فعالان عرصۀ فرهنگ از ماجرا نیز تا اندازۀ قابلتوجهی تحت تاثیر کلیشههای اینستاگرامی است. امضای کارزار برای جلوگیری از تعطیلی فروشگاه اسم و فشار آوردن به وزیر و البته تلاش وزیر و نمایندگان مجلس برای عدم تعطیلی این فروشگاه، همه نشان از این دارد که تصویر رسانهای و رمانتیک چه میزان میتواند درک واقعی از مسائل را مخدوش کند.
🔹اگر بپذیریم که ملک در اجارۀ بانک بوده است و بانک ملک خود را مطالبه کرده است، چرا باید با برساختن تصویری غیرواقعی از مناسبات اقتصاد فرهنگ، از تغییر مکان این کتابفروشی جلوگیری کرد؟ مهمتر از همه این که اساساً چه برای بدنۀ وزارتخانۀ ارشاد، چه برای شخص وزیر و چه برای فعالان رسانهای، باید میان کتابفروشی اسم با دهها کتابفروشی دیگر که در این سالها با شرایط مشابه، تعطیل شدند، تفاوت وجود داشته باشد؟
🔹سوال مهم دیگر این است که اگر تفاوتی میان کتابفروشی اسم و دیگر کتابفروشیها نیست، چرا باید به قیمت اتهام فعالیت رانتی، تنها از این کتابفروشی حمایت رسانهای و عملی کرد؟ رسانهها و مسئولان، چه حمایت موثری از دیگر کتابفروشیهای کشور به عمل آوردند که حالا وقتی پای حمایت از یک کتابفروشی خاص در میان میآید، باید عدالت آنان در توزیع منابع و البته صدای رسانهای را جدی گرفت؟
🔹نکتۀ دردآور دیگر آنجا است که ماجرای کتابفروشی اسم، یک نمونۀ واضح دیگر از غلبۀ تصویرسازی رسانهای برای سیاستگذار، بهجای درک میدانی و واقعبینانۀ او است.
🔹ماجرای اسم نشان میدهد که چگونه میتوان با بهراه انداختن یک موج رسانهای، تصمیم سیاستگذار را، در شرایط کاملاً غیرعادلانهای، برساخت. چرا باید این تلقی را ایجاد کرد که صدای بلند رسانهای میتواند چارۀ همهچیز باشد و گوش سیاستگذاران به هدایتهای محدود و جهتدهی شده رسانهای است؟
🔹میتوان به پرسشهای بنیادی و اندیشهایتر این ماجرا نیز پرداخت که البته مجال دیگری طلب میکند. مسئله ای مانند این که چرا باید با کارزار رسانهای، حق مالکیت یک بنگاه محدود شود. یا مثلاً این نکته که اساساً اسم هم مانند تمام کتابفروشیهای دیگر، یک بنگاه اقتصادی بود که باید مانند دیگران تابع مناسبات آن باشد و چرا باید به صورت ویژهخوارانهای حق پیدا کند که خب از مجال این بحث خارج است.
🔰
@HAFTRAH
Telegram
هفت راه مدیا
📌مادرانگی بخشی از مسیر زن بودن
🔹کتاب "مثل نهنگ نفس تازه می کنم" نوشته معصومه امیرزاده منتشر شده در انتشارات کتابستان معرفت، یک عاشقانهی فانتزی، عاشق و معشوق مثل همهی داستانهای معمول پر از ناز و نیاز هستند و به یکدیگر میرسند اما از این جا به بعد همه چیز واقعی و بیرحم میشود، مانند زندگیای که بیم از هم گسیختنش میرود.
🔹کتاب به روایت چالشهای زندگی زن و مادری می پردازد که دوست دارد فعال باشد و بخشی از ارزش انسانی خود را در فعالیت اجتماعی میبیند اما نه از زندگی زناشویی خود احساس رضایت دارد و نه زندگی شخصی اش روند دلخواه او را طی می کند، چرا که آنطور که نیاز زنانهی بیدار شدهاش میطلبد، درک نمیشود و آنچه از مرد عاشق در ذهنش پرداخته به ثمر نمینشیند و همچنین بارداری و بچه داری دست و پای او را برای فعالیت های سابقش بسته است، همان طور که در بخشی از کتاب از زبان شخصیت اصلی آن آمده است: ««چادرم را مرتب می کنم. دوست ندارم کسی بفهمد حامله ام و ناگهان از آدمی رو به جلو به زنی خانه دار و گرفتار تبدیل شده ام. »»و در جایی دیگر آمده است: «« مردهای اطرافم من را آن گونه که هستم نمی خواهند. تا با پدرم بودم، مدام سررفت و آمدم با یوما دعواد اشت، آنقدر که از آن خانه در پانزده سالگی به خوابگاه دانش آموزی رفتم و حالا هم با امیر یل. او هم می خواهد مرا در خانه حبس کند. البته در را باز گذاشته، اما دو وزنه به پایم بسته.»»
🔹اما کتاب به روایت چالش ها وسرخوردگی های یک زن خانه دار بسنده نمی کند، نویسندهی محترم کتاب که تحصیلات روانشناسی دارد به خوبی و به صورت کاربردی راهکارهایی ارائه میدهد که زن به رضایت از خود و زندگی میرسد، با وجود آنکه خیلی تغییری در اوضاع به وجود نمیآید اما باورها و درک او نسبت به واقعیت تغییر میکند.
🔹به عنوان مثال برای راهکارهای ارائه شده در کتاب می توان به این قسمت از داستان اشاره کرد:
««دست هایم را می فشارد، بگو چی کار کنم که حالت بهتر شه؟
بغلم کن، نوازشم کن. بعد بگو من کنارتم، من ازت مراقبت می کنم.
صندلی اش را جابه جا می کند و به من نزدیک تر می شود. بغلم می کند، منظورت از این مسخره بازیاس؟
سرم را به سینه اش می چسبانم، آره همین مسخره بازیا.»»
🔹کتاب برای زنان آشنا است، چرا که زندگی آنها را روایت میکند، ناخودآگاهی که شاید کمتر بر زبان آورند، اما خواندنش برای آنها لازم است تا راهکارهای موجود در کتاب را بخوانند و بدانند که مادر بودن نیز بخشی از مسیر زن بودن است و موجب توقف نیست، همچنین خواندنش را به مردان توصیه میکنم، تا به درک بیشتری از شرایط و خواستههای زن مسلمان امروز برسند، همان زنی که به تعبیر رهبری از الگوی سوم زن مسلمان ایرانی که نه شرقی است و نه غربی، پیروی میکند.
🔰
@HAFTRAH
🔹کتاب "مثل نهنگ نفس تازه می کنم" نوشته معصومه امیرزاده منتشر شده در انتشارات کتابستان معرفت، یک عاشقانهی فانتزی، عاشق و معشوق مثل همهی داستانهای معمول پر از ناز و نیاز هستند و به یکدیگر میرسند اما از این جا به بعد همه چیز واقعی و بیرحم میشود، مانند زندگیای که بیم از هم گسیختنش میرود.
🔹کتاب به روایت چالشهای زندگی زن و مادری می پردازد که دوست دارد فعال باشد و بخشی از ارزش انسانی خود را در فعالیت اجتماعی میبیند اما نه از زندگی زناشویی خود احساس رضایت دارد و نه زندگی شخصی اش روند دلخواه او را طی می کند، چرا که آنطور که نیاز زنانهی بیدار شدهاش میطلبد، درک نمیشود و آنچه از مرد عاشق در ذهنش پرداخته به ثمر نمینشیند و همچنین بارداری و بچه داری دست و پای او را برای فعالیت های سابقش بسته است، همان طور که در بخشی از کتاب از زبان شخصیت اصلی آن آمده است: ««چادرم را مرتب می کنم. دوست ندارم کسی بفهمد حامله ام و ناگهان از آدمی رو به جلو به زنی خانه دار و گرفتار تبدیل شده ام. »»و در جایی دیگر آمده است: «« مردهای اطرافم من را آن گونه که هستم نمی خواهند. تا با پدرم بودم، مدام سررفت و آمدم با یوما دعواد اشت، آنقدر که از آن خانه در پانزده سالگی به خوابگاه دانش آموزی رفتم و حالا هم با امیر یل. او هم می خواهد مرا در خانه حبس کند. البته در را باز گذاشته، اما دو وزنه به پایم بسته.»»
🔹اما کتاب به روایت چالش ها وسرخوردگی های یک زن خانه دار بسنده نمی کند، نویسندهی محترم کتاب که تحصیلات روانشناسی دارد به خوبی و به صورت کاربردی راهکارهایی ارائه میدهد که زن به رضایت از خود و زندگی میرسد، با وجود آنکه خیلی تغییری در اوضاع به وجود نمیآید اما باورها و درک او نسبت به واقعیت تغییر میکند.
🔹به عنوان مثال برای راهکارهای ارائه شده در کتاب می توان به این قسمت از داستان اشاره کرد:
««دست هایم را می فشارد، بگو چی کار کنم که حالت بهتر شه؟
بغلم کن، نوازشم کن. بعد بگو من کنارتم، من ازت مراقبت می کنم.
صندلی اش را جابه جا می کند و به من نزدیک تر می شود. بغلم می کند، منظورت از این مسخره بازیاس؟
سرم را به سینه اش می چسبانم، آره همین مسخره بازیا.»»
🔹کتاب برای زنان آشنا است، چرا که زندگی آنها را روایت میکند، ناخودآگاهی که شاید کمتر بر زبان آورند، اما خواندنش برای آنها لازم است تا راهکارهای موجود در کتاب را بخوانند و بدانند که مادر بودن نیز بخشی از مسیر زن بودن است و موجب توقف نیست، همچنین خواندنش را به مردان توصیه میکنم، تا به درک بیشتری از شرایط و خواستههای زن مسلمان امروز برسند، همان زنی که به تعبیر رهبری از الگوی سوم زن مسلمان ایرانی که نه شرقی است و نه غربی، پیروی میکند.
🔰
@HAFTRAH
Telegram
هفت راه مدیا
📌وقتی #رئیسی به داد #عباس_معروفی رسید...
🔹خاطرات عباس معروفی با ابراهیم رئیسی بهعنوان دادستان تهران شاید برای خیلی از اهالی فرهنگ و رسانه تکراری باشد، اما با توجه به شایعات اینروزها خواندنی است.
عباس معروفی، نویسنده مشهور مقیم آلمان و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سالهای دهه ۷۰، توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت.
برای امانتداری بخشی از گفتوگوی او با نشریه «الفبا» در شرح ماجرای دیدارش با سیدابراهیم رئیسی را برایتان میآورم:
🔹روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰ بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیم به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیرکل گفت کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آنروز خیلی با من حرف زد و گفت باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یکسو او میدوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.
🔹یکی از غمانگیزترین دورههای زندگیام همین ۱۸ماه تعطیلی گردون بود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام».
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت ۶صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چندبار طول کشید و نوبت من نرسید، بار پنجم، ساعت۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمایید! خودم را معرفی کردم. رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباسِ معروفیِ معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بیشاخ و دُم که هر روز کیهان مینویسه.»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم. هر کار بشه! چون دفترم بازه اما گردون رو توقیف کردن.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سؤال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«۳۳سال»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد و با خنده پرسید: «حتی خانمبازی هم نکردهای!؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
🔹به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری!» ۳۰۰تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری همه گردونها را به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون را دادم و خداحافظی کردم.
هفته بعد، پروندهام به دادگستری ارجاع و گردون تبرئه شد.
#روزنامه_شرق
شماره ۳۳۷۷، چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷
صفحه یک.
🔰
@HAFTRAH
🔹خاطرات عباس معروفی با ابراهیم رئیسی بهعنوان دادستان تهران شاید برای خیلی از اهالی فرهنگ و رسانه تکراری باشد، اما با توجه به شایعات اینروزها خواندنی است.
عباس معروفی، نویسنده مشهور مقیم آلمان و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سالهای دهه ۷۰، توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت.
برای امانتداری بخشی از گفتوگوی او با نشریه «الفبا» در شرح ماجرای دیدارش با سیدابراهیم رئیسی را برایتان میآورم:
🔹روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰ بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیم به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیرکل گفت کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آنروز خیلی با من حرف زد و گفت باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یکسو او میدوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.
🔹یکی از غمانگیزترین دورههای زندگیام همین ۱۸ماه تعطیلی گردون بود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام».
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت ۶صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چندبار طول کشید و نوبت من نرسید، بار پنجم، ساعت۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمایید! خودم را معرفی کردم. رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباسِ معروفیِ معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بیشاخ و دُم که هر روز کیهان مینویسه.»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم. هر کار بشه! چون دفترم بازه اما گردون رو توقیف کردن.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سؤال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«۳۳سال»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد و با خنده پرسید: «حتی خانمبازی هم نکردهای!؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
🔹به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری!» ۳۰۰تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری همه گردونها را به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون را دادم و خداحافظی کردم.
هفته بعد، پروندهام به دادگستری ارجاع و گردون تبرئه شد.
#روزنامه_شرق
شماره ۳۳۷۷، چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷
صفحه یک.
🔰
@HAFTRAH
📌 دولت كانادا به همايون شجريان ويزا نداد
🔹دولت کانادا ویزای همایون شجریان را صادر نکرد و به اين ترتيب تور بزرگ کنسرت های این خواننده لغو و به تا یخ جدیدی موكول خواهد شد.
🔹این در حالی است که نیمی از اعضای گروه در کانادا هستند اما دولت کانادا ویزای همایون را صادر نکرد تا این تور بزرگ فعلا لغو شود
🔰
@HAFTRAH
🔹دولت کانادا ویزای همایون شجریان را صادر نکرد و به اين ترتيب تور بزرگ کنسرت های این خواننده لغو و به تا یخ جدیدی موكول خواهد شد.
🔹این در حالی است که نیمی از اعضای گروه در کانادا هستند اما دولت کانادا ویزای همایون را صادر نکرد تا این تور بزرگ فعلا لغو شود
🔰
@HAFTRAH
📌گزارشگر مورد علاقه مردم برای مسابقات جام جهانی
🔹مطابق نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، عادل فردوسیپور گزارشگر مورد علاقه ۶۵ درصد مردم برای گزارش مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ قطر است.
🔹در این نظرسنجی از پاسخگویان درباره گزارشگر مورد علاقهشان نیز سوال شده است. براساس نتایج و به ترتیب درصد فراوانی، عادل فردوسیپور (65.6 درصد) در رتبه اول ، جواد خیابانی (21.9)، محمدرضا احمدی (4.7) و پیمان یوسفی (3 درصد) دیگر گزارشگران مورد علاقه مردم برای گزارش بازیهای تیم ملی در جام جهانی فوتبال 2022 قطر است.
🔰
@HAFTRAH
🔹مطابق نظرسنجی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، عادل فردوسیپور گزارشگر مورد علاقه ۶۵ درصد مردم برای گزارش مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ قطر است.
🔹در این نظرسنجی از پاسخگویان درباره گزارشگر مورد علاقهشان نیز سوال شده است. براساس نتایج و به ترتیب درصد فراوانی، عادل فردوسیپور (65.6 درصد) در رتبه اول ، جواد خیابانی (21.9)، محمدرضا احمدی (4.7) و پیمان یوسفی (3 درصد) دیگر گزارشگران مورد علاقه مردم برای گزارش بازیهای تیم ملی در جام جهانی فوتبال 2022 قطر است.
🔰
@HAFTRAH
📌وزیر ارشاد: بازیگران زنی که کشف حجاب کردند، به این انتخاب جدید رسیدند که تابع قوانین نباشد/ دوره جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره حاکمیت قانون است
🔹 اگر کسی اصرار دارد که از قوانین جمهوری اسلامی تبعیت نکند، ما اصراری بر مجبور کردن آنها به این امر نداریم؛ آنها میتوانند آزادانه وارد فعالیتهای دیگری بشوند.
🔰
@HAFTRAH
🔹 اگر کسی اصرار دارد که از قوانین جمهوری اسلامی تبعیت نکند، ما اصراری بر مجبور کردن آنها به این امر نداریم؛ آنها میتوانند آزادانه وارد فعالیتهای دیگری بشوند.
🔰
@HAFTRAH
📌مجید انتظامی: من عاشق وطنم هستم، همه از ایران بروند، من میمانم
🔹افرادی که موسیقیهای من را دوست دارند، قلبشان برای وطنشان میتپد، دلشان میخواهد این مملکت آباد بماند و همه ما باید دست به دست هم بدهیم ایران را بزرگ کنیم،من اینها را با زبان موسیقی بیان کردم، من عاشق وطنم هستم، همه از ایران بروند، من میمانم/ایرنا
🔰
@HAFTRAH
🔹افرادی که موسیقیهای من را دوست دارند، قلبشان برای وطنشان میتپد، دلشان میخواهد این مملکت آباد بماند و همه ما باید دست به دست هم بدهیم ایران را بزرگ کنیم،من اینها را با زبان موسیقی بیان کردم، من عاشق وطنم هستم، همه از ایران بروند، من میمانم/ایرنا
🔰
@HAFTRAH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌 در فیلمهایشان میگویند اعدام نکنید، بخشش کنید و قصاص نکنید، الان دعوت به شستن خون با خون میکنند
🔹شهاب اسفندیاری: یکی از دلایل رفتار این روزهای سلبریتیها، رسانههایی هستند که ۴۳ سال است میگویند ۶ ماه دیگر کار تمام است.
🔹هنرمندان جاده صافکن جماعتی شدهاند که عرضه برگزاری یک تجمع در لندن را ندارند.
🔰
@HAFTRAH
🔹شهاب اسفندیاری: یکی از دلایل رفتار این روزهای سلبریتیها، رسانههایی هستند که ۴۳ سال است میگویند ۶ ماه دیگر کار تمام است.
🔹هنرمندان جاده صافکن جماعتی شدهاند که عرضه برگزاری یک تجمع در لندن را ندارند.
🔰
@HAFTRAH
📌بازتولید و بازنمایی ذائقه طبقه مرفه و مدرن شهری
🖌 سید علی سیدان
🔹نگاهی کنیم به مضامین و مقولاتی که در متن این آهنگ برجسته شده است. در این آهنگ ۳ دسته مفهوم وجود دارد:
۱- مفاهیم عام و خنثی که اصلا جهتگیری سیاسی و هویتی و گفتمانی خاصی ندارد و باید با توجه به دالهای دیگر فهم و جانمایی شود. مفاهیمی خنثی مثل:
- آینده
- گریه طولانی
- شعارهای توخالی
- احساس آرامش
- خورشید پس از شبهای طولانی
- مغزهای پوسیده- هوای آلوده
۲- مفاهیمی که دقیقا یک ذائقه، سبک زندگی و هویت اجتماعی خاص را نمایندگی میکند. همان چیزی که نام آن را «سانتیمانتالیسم طبقه مرفه و مدرن شهری» گذاشتم که مصدر و منشأ اصلیاش طبقه لاکچری است:
- اقتصاد دستوری (شعار نفی دخالت دولت در اقتصاد و ایجاد اقتصاد بازار آزادی)
- رقص در خیابان (آزادیهای اخلاقی)
- بوس در خیابان (آزادیهای جنسی)
- درختهای خیابان ولیعصر (زندگی در پایتخت و مرکز)
- سگ (لفظ دقیق شعر این است: سگهای بیگناه ممنوعه)
- دختری که آرزو داشت پسر بود (مسئله حاد جنسیت)
۳- مفاهیم مختصری هم در متن وجود دارد که دال بر مسائل طبقه فرودست است اما این مسائل هم از همان فیلتر ذائقه طبقه مرفه مرکز شهری عبور کرده و به شکل سانتیمانتال درآمده است. همان نگاه ترحم برانگیز بالا به پایین و دیگر هیچ:
- کودک زبالهگرد
- کودکان افغانی
- متروپل
- بیپولی (بیپولی یک مفهوم نسبی و شناور است که حتی یک بچهپولدار بیدرد هم که مفتمفت از پدرش ماهی بیست میلیون تومان پولتوجیبی میگیرد میتواند از درد بیپولی بنالد که مثلا چرا نمیتواند تلسکوپ مورد علاقهاش را زودتر بخرد! یا نمیتواند همین فردا استودیوی مورد نظرش را با تجهیزات گرانقیمت، برای ضبط آهنگهای اعتراضی تأسیس کند و مجبور است با همان میکروفون ۱۵ میلیونی روبهرویش بسوزد و بسازد!)
- زندگی معمولی (زندگی معمولی هم مثل بیپولی، مفهومی بسیار سیال است و با توجه به دالهای دیگر متن میتوان آن را همان زندگی «نرمالِ» طبقه مرفه و مدرن دانست.
یعنی همان رقص و بوس و سگ و اقتصاد آزاد بچهپولداری و ...)
درباره لحن و سبک و میزانسن و دیگر مولفههای فرمی کلیپ هم میتوان حرف زد که حال و مجالش نیست.
اینکه کلا سبک و حتی خود ملودی هم احتمالا وارداتی و کپی است و ... .برای شناخت ماهیت بلوای اخیر، خوب است به دایره مفهومی متن این آهنگ دقت کنیم که بازنمای روح این بلواست. حتی با یک دید اجمالی آشکار است که ذائقه سانتیمانتال طبقه مرفه و مدرن شهری، مصدر و نیرودهنده این بلواست و آهنگ هم همین ذائقه را نمایندگی میکند.
🔰
@HAFTRAH
🖌 سید علی سیدان
🔹نگاهی کنیم به مضامین و مقولاتی که در متن این آهنگ برجسته شده است. در این آهنگ ۳ دسته مفهوم وجود دارد:
۱- مفاهیم عام و خنثی که اصلا جهتگیری سیاسی و هویتی و گفتمانی خاصی ندارد و باید با توجه به دالهای دیگر فهم و جانمایی شود. مفاهیمی خنثی مثل:
- آینده
- گریه طولانی
- شعارهای توخالی
- احساس آرامش
- خورشید پس از شبهای طولانی
- مغزهای پوسیده- هوای آلوده
۲- مفاهیمی که دقیقا یک ذائقه، سبک زندگی و هویت اجتماعی خاص را نمایندگی میکند. همان چیزی که نام آن را «سانتیمانتالیسم طبقه مرفه و مدرن شهری» گذاشتم که مصدر و منشأ اصلیاش طبقه لاکچری است:
- اقتصاد دستوری (شعار نفی دخالت دولت در اقتصاد و ایجاد اقتصاد بازار آزادی)
- رقص در خیابان (آزادیهای اخلاقی)
- بوس در خیابان (آزادیهای جنسی)
- درختهای خیابان ولیعصر (زندگی در پایتخت و مرکز)
- سگ (لفظ دقیق شعر این است: سگهای بیگناه ممنوعه)
- دختری که آرزو داشت پسر بود (مسئله حاد جنسیت)
۳- مفاهیم مختصری هم در متن وجود دارد که دال بر مسائل طبقه فرودست است اما این مسائل هم از همان فیلتر ذائقه طبقه مرفه مرکز شهری عبور کرده و به شکل سانتیمانتال درآمده است. همان نگاه ترحم برانگیز بالا به پایین و دیگر هیچ:
- کودک زبالهگرد
- کودکان افغانی
- متروپل
- بیپولی (بیپولی یک مفهوم نسبی و شناور است که حتی یک بچهپولدار بیدرد هم که مفتمفت از پدرش ماهی بیست میلیون تومان پولتوجیبی میگیرد میتواند از درد بیپولی بنالد که مثلا چرا نمیتواند تلسکوپ مورد علاقهاش را زودتر بخرد! یا نمیتواند همین فردا استودیوی مورد نظرش را با تجهیزات گرانقیمت، برای ضبط آهنگهای اعتراضی تأسیس کند و مجبور است با همان میکروفون ۱۵ میلیونی روبهرویش بسوزد و بسازد!)
- زندگی معمولی (زندگی معمولی هم مثل بیپولی، مفهومی بسیار سیال است و با توجه به دالهای دیگر متن میتوان آن را همان زندگی «نرمالِ» طبقه مرفه و مدرن دانست.
یعنی همان رقص و بوس و سگ و اقتصاد آزاد بچهپولداری و ...)
درباره لحن و سبک و میزانسن و دیگر مولفههای فرمی کلیپ هم میتوان حرف زد که حال و مجالش نیست.
اینکه کلا سبک و حتی خود ملودی هم احتمالا وارداتی و کپی است و ... .برای شناخت ماهیت بلوای اخیر، خوب است به دایره مفهومی متن این آهنگ دقت کنیم که بازنمای روح این بلواست. حتی با یک دید اجمالی آشکار است که ذائقه سانتیمانتال طبقه مرفه و مدرن شهری، مصدر و نیرودهنده این بلواست و آهنگ هم همین ذائقه را نمایندگی میکند.
🔰
@HAFTRAH
Telegram
هفت راه مدیا
📌دایره فرهنگ
🔹 #از_فرهنگ_و_هنر_چه_خبر؟ ۱۶آبان
۱) خبرگزاری فارس کمپینی با عنوان «درخواست بازگشت حامد زمانی به عرصه موسیقی» با نزدیک به 14هزار امضاء به راه انداخته است.
۲) شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار در بیانیهای از انتخاب سهیل اسعد به دبیری سیزدهمین دوره این رویداد خبر داد.
۳) تلوبیون اعلام کرد؛ سریال «بیهمگان» که از نخستین روزهای مهرماه روی آنتن رفته، با عبور از ۶ میلیون بازدیدِ آرشیو و میانگین ۷۰ هزار کاربر همزمان آنلاین در هنگام پخش، پربازدیدترین سریال تلوبیون در پاییز ۱۴۰۱ شد.
۴) پردیس سینمایی «ملت» خانه شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» میشود.
۵) دفتر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مهرماه ۱۴۰۱، مجوز ۱۵۴ تک آهنگ و ۱۶ آلبوم موسیقی را صادر کرده است.
۶)برنامه صبحگاهی شبکه دو با عنوان «صبحانه ایرانی» روانه آنتن شد.
۷)مدیرکل موزهها از اجرای طرح بلیت نیمبها برای مادران دارای سه فرزند در موزههای وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خبر داد .
۸)برگزارکنندگان سیامین هفته کتاب جمهوری اسلامی، کتابفروشی ۲۴ ساعتهای ایجاد کردهاند که "هر کدملی صاحب تلفن همراه" ۱۰۰ هزار تومان اعتبار رایگان در آن خواهد داشت و وزارت ارشاد هم بخش عمده هزینه پست کتاب را تقبل خواهد کرد.
۹)نخستین شبکه تلویزیونی اینترنتی کتاب پس از امضاء تفاهمنامه این شبکه با معاونت فضای مجازی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و اخذ مجوز تأسیس و راهاندازی شبکه اختصاصی کتاب در بسترهای مجازی طرحریزی و پایهگذاری شد.
۱۰)«نصرالله معین» خواننده ساکن لس آنجلس با محکوم کردن حادثه تروریستی شاهچراغ پیام همدردی خود را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد. معین در ابتدا با انتشار نمایهای سمبلیک، همراهی خود را با مردم داغدیده شیراز اعلام و در پست بعدی خود نوشت: در این روزهای غم انگیز که هر روز خبرهای تاسفباری به گوش میرسد، در خون غلتیدن هموطنان عزیزمون در شاهچراغ همه را شوکه کرد، هر نوع خشونت و ترور در هر شکل و بهانهای محکوم است، ضمن عرض تسلیت و ابراز هم دردی با خانواده هائی که عزیزانشون رو در این حادثه تلخ از دست دادند آرزوی صبر و آرامش دارم.
🔰
@HAFTRAH
🔹 #از_فرهنگ_و_هنر_چه_خبر؟ ۱۶آبان
۱) خبرگزاری فارس کمپینی با عنوان «درخواست بازگشت حامد زمانی به عرصه موسیقی» با نزدیک به 14هزار امضاء به راه انداخته است.
۲) شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار در بیانیهای از انتخاب سهیل اسعد به دبیری سیزدهمین دوره این رویداد خبر داد.
۳) تلوبیون اعلام کرد؛ سریال «بیهمگان» که از نخستین روزهای مهرماه روی آنتن رفته، با عبور از ۶ میلیون بازدیدِ آرشیو و میانگین ۷۰ هزار کاربر همزمان آنلاین در هنگام پخش، پربازدیدترین سریال تلوبیون در پاییز ۱۴۰۱ شد.
۴) پردیس سینمایی «ملت» خانه شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» میشود.
۵) دفتر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مهرماه ۱۴۰۱، مجوز ۱۵۴ تک آهنگ و ۱۶ آلبوم موسیقی را صادر کرده است.
۶)برنامه صبحگاهی شبکه دو با عنوان «صبحانه ایرانی» روانه آنتن شد.
۷)مدیرکل موزهها از اجرای طرح بلیت نیمبها برای مادران دارای سه فرزند در موزههای وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خبر داد .
۸)برگزارکنندگان سیامین هفته کتاب جمهوری اسلامی، کتابفروشی ۲۴ ساعتهای ایجاد کردهاند که "هر کدملی صاحب تلفن همراه" ۱۰۰ هزار تومان اعتبار رایگان در آن خواهد داشت و وزارت ارشاد هم بخش عمده هزینه پست کتاب را تقبل خواهد کرد.
۹)نخستین شبکه تلویزیونی اینترنتی کتاب پس از امضاء تفاهمنامه این شبکه با معاونت فضای مجازی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و اخذ مجوز تأسیس و راهاندازی شبکه اختصاصی کتاب در بسترهای مجازی طرحریزی و پایهگذاری شد.
۱۰)«نصرالله معین» خواننده ساکن لس آنجلس با محکوم کردن حادثه تروریستی شاهچراغ پیام همدردی خود را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد. معین در ابتدا با انتشار نمایهای سمبلیک، همراهی خود را با مردم داغدیده شیراز اعلام و در پست بعدی خود نوشت: در این روزهای غم انگیز که هر روز خبرهای تاسفباری به گوش میرسد، در خون غلتیدن هموطنان عزیزمون در شاهچراغ همه را شوکه کرد، هر نوع خشونت و ترور در هر شکل و بهانهای محکوم است، ضمن عرض تسلیت و ابراز هم دردی با خانواده هائی که عزیزانشون رو در این حادثه تلخ از دست دادند آرزوی صبر و آرامش دارم.
🔰
@HAFTRAH
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌بهروز افخمی فیلمساز در گفتگو با علی علیزاده:
🔹افرادی که با جمهوری اسلامی مخالفند، کمتر از ده درصد مردم هستند.
🔹سلبریتی ها نزد مردم همچنان کم اعتبارترین هستند.
🔰
@HAFTRAH
🔹افرادی که با جمهوری اسلامی مخالفند، کمتر از ده درصد مردم هستند.
🔹سلبریتی ها نزد مردم همچنان کم اعتبارترین هستند.
🔰
@HAFTRAH
📌بودجه صداوسیما در سال 1402 مشخص شد: نزدیک به 8 هزار میلیارد تومان!
🔹در قسمتِ ماده واحده و جداول کلان منابع و مصارف بودجه، سهم هر دستگاه سیاستگذار از بودجه ۱۴۰۲ به تفکیک سازمانهای زیرمجموعه آن مشخص شده است. در این میان برای سازمان صدا و سیما بهعنوان یک دستگاه سیاستگذار، که زیرمجموعهای برای آن معرفی نشده، مبلغ ۷.۹۳۸.۰۲۰.۴۰۰.۰۰۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
🔰
@HAFTRAH
🔹در قسمتِ ماده واحده و جداول کلان منابع و مصارف بودجه، سهم هر دستگاه سیاستگذار از بودجه ۱۴۰۲ به تفکیک سازمانهای زیرمجموعه آن مشخص شده است. در این میان برای سازمان صدا و سیما بهعنوان یک دستگاه سیاستگذار، که زیرمجموعهای برای آن معرفی نشده، مبلغ ۷.۹۳۸.۰۲۰.۴۰۰.۰۰۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
🔰
@HAFTRAH
📌نقد سایت خبرآنلاین به دو سریالی که هنوز روی آنتن نرفته است!
🔹سایت خبرآنلاین برای تخریب صداوسیما آنقدر عجله دارد که سریالهای «طلاق» و «جشن سربرون» را فاقد تأثیر و مخاطب دانسته!تحقیق پیشکش، اما خبرآنلاین اگر یک جستجوی ساده هم در اینترنت انجام میداد، متوجه میشد که این دو مجموعه هنوز مراحل پس از تولید را طی میکنند و اصلا پخش نشدهاند!
🔰
@HAFTRAH
🔹سایت خبرآنلاین برای تخریب صداوسیما آنقدر عجله دارد که سریالهای «طلاق» و «جشن سربرون» را فاقد تأثیر و مخاطب دانسته!تحقیق پیشکش، اما خبرآنلاین اگر یک جستجوی ساده هم در اینترنت انجام میداد، متوجه میشد که این دو مجموعه هنوز مراحل پس از تولید را طی میکنند و اصلا پخش نشدهاند!
🔰
@HAFTRAH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌کوروش زارعی دبیر جشنواره بین المللی تئاتر فجر: برخی همکاران به من می گفتند بخاطر اتفاقات اخیر در جشنواره حضور پیدا نکنیم!
اما با تمام این مشکلات با ۱۱۰ گروه نمایشی به اجرای برنامه خواهند پرداخت .
🔰
@HAFTRAH
اما با تمام این مشکلات با ۱۱۰ گروه نمایشی به اجرای برنامه خواهند پرداخت .
🔰
@HAFTRAH
📌گزارش تایم علیه اینفلوئنسرها و کسانی که زیاد حرف میزنند
🔹طرح جدید مجلهی تایم علیه بسیاری از اینفلوئنسرها، بلاگرها و همه کسانی است که در اینستاگرام و توئیتر و دیگر شبکههای مجازی مرتبا نوشتههایی میگذارند و حرف میزنند تا فالوور جذب کنند و خودی نشان دهند.
🔹در گزارش اصلی این شماره مجله تایم آمده است: «ما در دنیایی زندگی میکنیم که زیاد حرف زدن را تشویق و تقاضا میکند. ما میتوانیم یک میلیون فالوئر در توییتر جذب کنیم، در اینستاگرام اینفلوئنسر شویم، ویدیویی منتشر کنیم که وایرال شود. ما توییت میکنیم فقط برای آنکه توییت کرده باشیم، حرف میزنیم فقط برای آنکه حرف زده باشیم. با این حال بسیاری از قویترین و موفق ترین مردم دقیقا عکس آن عمل میکنند.به جای آنکه در جستجوى توجه باشند از کانون توجهات دوری میکنند. وقتی از آنها خواسته میشود سخن بگویند دقت میکنند.»
🔰
@HAFTRAH
🔹طرح جدید مجلهی تایم علیه بسیاری از اینفلوئنسرها، بلاگرها و همه کسانی است که در اینستاگرام و توئیتر و دیگر شبکههای مجازی مرتبا نوشتههایی میگذارند و حرف میزنند تا فالوور جذب کنند و خودی نشان دهند.
🔹در گزارش اصلی این شماره مجله تایم آمده است: «ما در دنیایی زندگی میکنیم که زیاد حرف زدن را تشویق و تقاضا میکند. ما میتوانیم یک میلیون فالوئر در توییتر جذب کنیم، در اینستاگرام اینفلوئنسر شویم، ویدیویی منتشر کنیم که وایرال شود. ما توییت میکنیم فقط برای آنکه توییت کرده باشیم، حرف میزنیم فقط برای آنکه حرف زده باشیم. با این حال بسیاری از قویترین و موفق ترین مردم دقیقا عکس آن عمل میکنند.به جای آنکه در جستجوى توجه باشند از کانون توجهات دوری میکنند. وقتی از آنها خواسته میشود سخن بگویند دقت میکنند.»
🔰
@HAFTRAH