در واپسین روزهای ۲۸ سالگی، تازه دارم یاد می‌گیرم که "حرف" بزنم.
که دیگه حرفامو نریزم تو خودم و انتظار داشته باشم طرف مقابل متوجه شه من چمه.
که نشخوار فکری منو به مرز جنون نرسونه.
که شاید حرف زدن بتونه مشکل رو حل کنه و سو تفاهم رو برطرف کنه.
و می‌خوام بگم روابط انسانی به حرف زدن زنده‌ست.

کاش بدونم چرا روز تعطیل اینقدر زود بیدار میشم 😒
صبح جمعه‌تون بخیر قشنگا ♥️

انسان‌های هات و باکلاس تو این هوا سینگل هستن.
(بگید که قانع شدین)

connection

Wait what?????

هم از 1400 گذشت هم از 20 هزارتومن

میو 🥺

:)))

You know, you're bright as the morning, as soft as the rain
Pretty as a vine, as sweet as a grape

عجب زخمی، همه‌ش نوره

I went back to sleep
To find you in my dreams ...

@innersilence_m

یه آهنگایی تو پلی لیستم پیدا میکنم که مدت‌ها از وجودشون بی خبر بودم

Gm

زمانی که داشتم این سریال رو می‌دیدم و رسیدم به این دیالوگ رو خوب یادمه؛ که به خودم گفتم عاه یعنی میشه؟
یعنی اون روز می‌رسه؟!
بله. جوری اون روز رسید و طی شد که هیچ نشونی ازش ندارم که دقیقاً کدوم روز بود که اصلاً بهش فکر نکردم.
و وقتی به خودم اومدم متوجه شدم خیلی راحت می‌تونم فراموش کنم اگه تقلای بیخودی نکنم و به زمان فرصت بدم.
از اون به بعد راحت‌تر با ناراحتیام کنار اومدم چون مطمئن شدم میگذرن.