كندوله
4.03K subscribers
14.6K photos
11.8K videos
161 files
8.82K links
دیار شاعر حماسه سرا میرزا الماس خان کندوله ای

🔺️زیباترین روستای گردشگری کرمانشاه 🍇

🔻کانال دهستان تاریخی کندوله🌹


مدیر 👇
@SAEEDAMIRI1970

ادمین تبلیغات و تبادل👇
@Amir73813
Download Telegram
💎 #آموزنده

💎 @kandooleh💎

💎وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
عزیز میشود!

💎یک لحظه آفتاب در هوای سرد،
غنیمت میشود!

💎خدا در مواقع سختی ها،
تنها پناه میشود!

💎یک قطره نور در دریای تاریکی،
همه‌ی دنیا میشود …

💎یک عزیز وقتی که از دست رفت،
همه کس میشود …

💎پاییز وقتی که تمام شد٬
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود!

و ما همیشه دیر متوجه میشویم!

💎قدر داشته‌هایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود ، دیر میشود ..."

💎 @kandooleh
💎 #آموزنده

💎 @kandooleh 💎

نمکدان را که پر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری. اما زعفران راکه میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی. حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست. ولی بدون زعفران ماهها و سالها می توان آشپزی کرد و غذا خورد. مراقب نمکهای زندگیتان باشید، ساده و بی ریا و همیشه دم دست، که اگر نباشند وای بر سفره زندگی.


💎 @kandooleh 💎
@kandooleh
💟 #آموزنده

در کنار ساحل قدم می زدم و میخواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد. جلوتر رفتم تا به شی درخشان رسیدم. نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است، با خودم فکر کردم، در زندگی چند بار چیزهای بی ارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است،
ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم، واقعا می فهمیدم که بی ارزش است یا سالها حسرت آن را میخوردم !!!!!

#پائولو_کوئیلو

#دومین_مکتوب

@kandooleh
#آموزنده
@kandooleh

اگر قرار بود یک بار دیگر فرزندم را بزرگ کنم . انگشتم را کم تر به نشانه تهدید به سوی او می گرفتم ، کمتر به ادب کردن او می اندیشیدم ودر مقابل، بیش تر به برقراری ارتباط با او اهمیت می دادم . کمتر به ساعتم نگاه می کردم وچشم هایم را بیش تر برای نگاه کردن به او به کار می گرفتم . با او بیش تر به گردش می رفتم ، بادبادک های بیش تری به آسمان می فرستادم. کم تر خود را جدی می گرفتم ،اما جدی تر با او بازی می کردم . دشت های بیش تری با وی می پیمودم ،و ستارگان بیش تری را با او تماشا می کردم . کم تراو را میکشیدم که تندتر راه برود.و بیش تر در آغوشش می کشیدم. رفتار خشک وسخت گیرانه ام را کم تر به کار می بردم. و درعوض بیش تر حمایتش می کردم. به جای فکر کردن به ساختن خانه ، اعتماد به نفس اورا می ساختم . وبه جای این که عشق به قدرت را در خود رشد دهم ، قدرت عشق ورزیدن را در خود پرورش می دادم.

@kandooleh
@kandooleh
#آموزنده

دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست داشتنی است!
آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد وگربه که موش دوست دارد!
باید دید وقتی کسی میگوید دوستت دارم آیا معنی اش اینست که میخواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتی برایت انجام میدهم اگر بیمارشدی تا صبح برای تو بیدار میمانم.

#دکتر_الهی_قمشه_ای

@kandooleh
#آموزنده

@kandooleh
دیدگاه گورخری

از گورخری پرسیدم : تو سفیدی، راه راه سیاه داری؛ یا اینکه سیاهی، راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید:
تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت میشی؟
ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟
لباس هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟!
و من دیگه هیچ وقت از گورخرها در باره ی راه راهاشون چیزی نپرسیدم!

"شل سیلور استاین"
دیدگاه گور خری در روانشناسی یعنی آدمها را مجموعه ای از ویژگیهای بد و خوب بدانیم.
هیچکس بد مطلق و یا خوب مطلق نیست.

@kandooleh
#آموزنده

@kandooleh
همیشه که صبر کردن؛ بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می شود...
لازمه گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری
باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ وقتی میمانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ...

ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...

#آنا_گاوالدا

@kandooleh
#آموزنده

@kaondooleh

روزی شخصی با هیجان نزد سقراط آمد و گفت: سقراط می دانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. پیش از این که به من چیزی بگویی از تو می خواهم آزمون کوچکی را که نامش «سه پرسش» است پاسخ دهی. مرد پرسید: سه پرسش؟ سقراط گفت: بله درست است. پیش از این که راجع به شاگردم با من صحبت کنی، لحظه ای آن چه قصد گفتنش را داری امتحان کنیم. آیا کاملا مطمئنی که آن چه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟ مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیده ام. سقراط گفت آیا آن چه را که در مورد شاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس... سقراط ادامه داد: آیا آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی، برایم سودمند است؟ مرد پاسخ داد: نه واقعا... سقراط گفت: اگرمی خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟

@kaondooleh
#آموزنده

@kandooleh
زنی به مشاور خانواده گفت:
من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛
همه حسرت زندگی ما رو میخورند.
سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی.
امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است.
پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم,
چه کسی را نجات خواهی داد؟
و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛
چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده!
از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟
مشاور جواب داد:
شنا یاد بگیرید! همیشه در زندگی روی پای خود بایستید حتی با داشتن همسر خوب......
به جای بالا بردن انتظار خود از دیگران ،توانایی خود را افزایش دهید.

@kandooleh
#آموزنده

@kandooleh
به خدا گفتم: چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نیستم؟ تا هرکه قصد داشت با من بازی کند، او را بسوزانم. خدا گفت: تو را از خاک آفریدم تا بسازی، نه بسوزانی. تو را از خاک، از عنصری برتر ساختم تا با آب گِل شوی و زندگی ببخشی، ز خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند، بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی، با خاک ساختمت تا همراه باد برقصی تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخیزی سر برآوری در قلبت دانهٔ عشق بکاری و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش زندگی را دگرگون سازی. پس به خاک بودنت ببال.

@kandooleh
#آموزنده
@kandooleh
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت:
سردت نیست ؟ گفت عادت دارم
گفت: میگویم برات لباس گرم بیاورند.

و فراموش کرد !!!
صبح جنازه نگهبان را دیدند روی دیوار نوشته بود:
به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای در اورد!

مواظب وعده هایمان باشیم

@kandooleh
#آموزنده

@kandooleh
سقراط می گوید. "وقتی دیدید سایه انسان های کوچک در حال بلند شدن است... بدانید آفتاب سرزمین شما در حال غروب کردن است"
پس:
سرزميني كه متفكرانش بيكار باشند و بیسوادانشان شاغل
مشاورانش بيمار باشند، و وكلايش ساكت؛
جوانانش دل مرده باشند، و سالخوردگانش بلند پرواز:
مردانش لحن زنانه داشته باشند، و زنانش ژست مردانه؛
اغنيايش دزدي كنند، و فقرايش كارگري با حقوق بخور و نمیر؛
صادراتش فيلسوف باشد، و وارداتش مواد مخدر،
قبرهايش خريده شوند، و مغزهايش فروخته؛

گورستان تاريخ است !

@kandooleh