دیوانه ام
یا شاید هم عاشق
که از فاصله ها رنج میبرم
زخم می خورم...
اما باز هم در انتظارِ تو نشسته ام.
تو در تشویشِ انتظارهای من
چقدر زیبا شده ای...
#علیرضا_اسفندیاری
❀࿐❁❤️❁࿐❀
یا شاید هم عاشق
که از فاصله ها رنج میبرم
زخم می خورم...
اما باز هم در انتظارِ تو نشسته ام.
تو در تشویشِ انتظارهای من
چقدر زیبا شده ای...
#علیرضا_اسفندیاری
❀࿐❁❤️❁࿐❀
تو که لب وا کنی میبندی بازار قناری را
دکان روضه خوان و واعظ و ملا و قاری را
ببند آن دکمهِ پیراهن خودرا که چندیهست
بدون مشتری کردی انار قندهاری را
مبادا مثل من با دیگران هم روبرو گردند
ببند آن چشمها، آن جفت سگهای شکاری را
بغل میگیرمت تا پا میان جمع نگذاری
چو سربازی که در آغوش گیرد انتحاری را
شبیه کوه پشتت ایستادم، برنگشتی که-
ببینی در میان چشمهایم آبشاری را
کمال و حُسن را آموخت از تو حضرت یوسف
وایوب نبی آموخت از من بردباری را
دلم تنگ تو بود، عکس تورا دیدم و این یعنی
برون آرد کسی با چاقو از انگشت خاری را
#مهرانپوپل
دکان روضه خوان و واعظ و ملا و قاری را
ببند آن دکمهِ پیراهن خودرا که چندیهست
بدون مشتری کردی انار قندهاری را
مبادا مثل من با دیگران هم روبرو گردند
ببند آن چشمها، آن جفت سگهای شکاری را
بغل میگیرمت تا پا میان جمع نگذاری
چو سربازی که در آغوش گیرد انتحاری را
شبیه کوه پشتت ایستادم، برنگشتی که-
ببینی در میان چشمهایم آبشاری را
کمال و حُسن را آموخت از تو حضرت یوسف
وایوب نبی آموخت از من بردباری را
دلم تنگ تو بود، عکس تورا دیدم و این یعنی
برون آرد کسی با چاقو از انگشت خاری را
#مهرانپوپل
در عزای شه دین کربوبلا می لرزد
نه همین کربوبلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش
کاین چنین دست و تن شمر دغا میلرزد
⚫️ فرا رسیدن ایام شهادت حضرت امام حسین علیهالسلام تسلیت باد.
نه همین کربوبلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش
کاین چنین دست و تن شمر دغا میلرزد
⚫️ فرا رسیدن ایام شهادت حضرت امام حسین علیهالسلام تسلیت باد.
بہ کَنعانَم مَبر اے بَخت ،
مَن یوسف نِمے خواهَم
ببَر آنجا کہ کوےِ اوست،
در زندان و چـاهَم کُن...!
مَن یوسف نِمے خواهَم
ببَر آنجا کہ کوےِ اوست،
در زندان و چـاهَم کُن...!
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دوان خاموش خاموشیم اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست
دیروزمان را با غروری پوچ کُشتیم
امروز هم زان سان ،ولی آینده ماراست
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
بگذار دستت راز دستم را بداند
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دوان خاموش خاموشیم اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست
دیروزمان را با غروری پوچ کُشتیم
امروز هم زان سان ،ولی آینده ماراست
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
بگذار دستت راز دستم را بداند
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست
دل اگر زار ننالد ز جدایی، چه کند
مشت خونی چه قَدَر صبر و تحمل دارد؟
#🖤📿
مشت خونی چه قَدَر صبر و تحمل دارد؟
#🖤📿
دنیا و هرچه هست در آن مال دیگران
ما را بس است گوشهی خلوتسرای خود...
🙏📿
ما را بس است گوشهی خلوتسرای خود...
🙏📿
" ای که از عاشق خود دیر خبر میپرسی
زود باشد که بپرسی و نیابی خبرش..."
زود باشد که بپرسی و نیابی خبرش..."
بیشتر از همه مرغِ دلِ ما را کُشتی
جرمش این بود که در دامِ تو بیدانه نشست...❤️😓
جرمش این بود که در دامِ تو بیدانه نشست...❤️😓
مثل آنست که دریا شده ای من ماهی
غرق در جاذبه ی سیب وبهشتت شده ام
# اکرم_نورانی
🌻🌻
غرق در جاذبه ی سیب وبهشتت شده ام
# اکرم_نورانی
🌻🌻