𝙥𝙡𝙖𝙮𝙡𝙞𝙨𝙩ˢʰᵃʸᵃⁿ
187 subscribers
90 photos
38 videos
1 file
30 links
خودم هستم تنهایی همرو حریف🦖
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كسايي كه تو سرنوشت هم باشن
به همديگه بر ميگردن
شايد دور باشن شايد دور بشن
شايد دير همو پيدا كنن اما بلاخره ميرسن.

t.me/lonelyCHN•|🌿
روزی هزار بار می‌گم دیگه نمی‌تونم و روزی هزار و یک بار از جام پا می‌شم.
حیف این پروانه ها که یکی یکی کم میشن از قلبم🦋
كسى كه يك روز بى تو سر كنه، تمام روزهاى بعد از تو رو هم ميتونه سر كنه، و اونوقته كه دلتنگى و فراق فقط كلمه هاى سبكى ميشن كه با اونها جمله هارو تزئين ميكنن
تا جایی که یادمه به هیچ کدوم از آرزوهام نرسیدم. حالا لوزر کیه؟
‏هزارتا دلیل برای کنار گذاشتنت دارم ولی خب کاریو می‌کنم که دلم بگه
برعکسشم هست، اگه هزارتا دلیل واسه نگه داشتنت باشه اما دلم نخواد، خدا هم بیاد پایین فایده‌ای نداره
از رفتن کسی غمگین نیستم که از اومدنش خوشحال باشم؛ همشون پای رفتن دارن، همشونم یک‌روزی می‌رن، اونیم که مونده کارش گیره، رها که بشه اونم می‌ره پی زندگیش .
مثل کبریتی که هر چی بیشتر نفس میکشه، زودتر میمیره!
من وقتی از آدم‌ها دلسردم به تو فکر میکنم. اون موقع با یه لبخند، دلسردم. پی مقصر نیستم. نمیخوام بگم طناب کلفت تقصیر میفته دور گردن نحیف آدمایی که دلسردم کردن، یا میفته دور گردنِ خوشگل تویی که در انتهای دلسردیم، وایستادی تا لبخند رو مثل یه مدال نحس، آویزون لبم کنی. منم مثل موبایلم شدم. حافظم پره، فضای خالی ای ندارم که بخوام به بقیه اختصاص بدمش. تا ته وجودم، لبریزه از اسکرین شات های بدرد نخور از تو و خاطراتی که همراه با پاهای کشیدت، صفحه ی زندگیمو ترک کردن. فرق من و موبایلم اینه که اون خاصیت خالی شدنو داره، ولی من، مهر شدم به پر بودن. نمیخوام بهت فکر کنم. حتا دوست ندارم درگیرت بشم. مجبور هم نیستم. اما چه چاره ای جز وصال به تو برام مونده؟ با اینکه خودم از کل دنیا بهتر میدونم اون نسخه ی نباتی ای که از تو در من به جا مونده، هیچ ربطی به واقعیت خشک و گزنده ی فعلیت نداره. نمیتونم به همین راحتی بدمت دست باد. محتاج لبخند سردی که از تو برام به جا مونده نیستم. ولی وقتی روی صندلی شاگرد ماشینم و توی جاده ای تاریک و پر از سگ، مشغول گوش دادن عاشقانه های راننده میشم فکر میکنم به لطف و منت من، تا چه حد آسمانی بهت حس پیدا کردم. دست هیچکس بهت نمیرسه. اونقدر بردمت بالا، که دیگه دست خودمم بهت نمیرسه. قد خودم و روحم، کفاف رسیدن به تورو نمیده. و تو اون بالایی. زشت و زیباییت مهم نیست. هنوز میدرخشی و میدونی؟ کجای تاریخ یه ستاره با پرتاب سنگ ریزه های زمینی خاموش شده که الان، تو بخوای بشی. با وجود دلسردیم ازین گوی غرق در خون و خاک و تمام جنبنده های روش، هنوز حاوی حرارتی غیرقابل توصیف نسبت به توام. حرارتی که وادارم میکنه ورقت بزنم و بارها بازسازیمون کنم، توی قاب ماندگار ترین خاطره ای که برامون، زیر بار شدید برف بوجود اومد. هر روز از کنارت رد میشم. بهت باور دارم، با اینکه نیستی. تو قسمت من نبودی. تعلقی به دنیای ناقص من نداشتی و هیچوقت تمایلی درت شکل نگرفت که اقلا در قامت یک توریست راه گم کرده گذرت بهم بخوره. هیچوقت نتونستم راهنمات باشم، در عوض تو شدی راهنمای منی اونقدر فراموش شده، که حتا بخاطر نداره متعلق به کجاست. در چنین شرایطی، در چنین موقعیتی، تنها چیزی که مفهوم نمیده گم شدنه و تنها چیزی که نیازی بهش نیست، یک راهنماست. ببین چه خفت و خواری ای به جونمون افتاده که منِ الف بچه، باید توی دهنت دیالوگ بکارم و منتظر بشم تا جملات با بزاقت رشد کنن و صدات، طنین انداز تالار خیالاتم بشه. صدایی که فراموشش کردم. سیمایی که از یاد بردمش و هاله ای بی جون و کمرنگ، که اگه فقط یک روز، تغذیه ی مستقیمش از روحم قطع شه، نابود خواهد شد. شب دیگری به سر رسید و من، باز هم دلسردم، حتا نمیدونم از چی. بهت فکر کردم و اینبار حتا لبخند هم نزدم. اثرت رفته رفته داره می پره. ازین جا به بعدش، خارج از حیطه ی تصور منه. خارج از حیطه ی کلمات و جملات و افکارم. تو داری برمیگردی به سمت خودت. امانتی، داره بر میگرده پیش صاحبش و من متاسفم، بابت هر آنچه که بروز ندادم و هر آنچه که نبود که بخوای بروز بدی. شبت، بخیر. هرچند. میدونم که محتاج این شب بخیر هم نیستی. ایکاش منم مثل تو بودم. حداقل ازین لحاظ. راستی. گردن تو، لایق دست دراز و لاغر من بود، نه طناب ضخیم تقصیر. شاید قدیمیا اشتباه میکردن، وقتی میگفتن: خلایق، هرچه لایق.
مهم نیست چند نفر دور و برم باشن
مهم تویی که وقتی نیستی
خیلی تنهام.
چرا یکاری کردی وقتی دلم تنگ میشه جای زنگ زدن دنبال پیپر بگردم؟
زمانی میتونی بفهمی یک فرد برات تموم شده که ببینی ترس ناشی از نبودنش و از دست دادنش، صرفا بخاطر خاطرات شیرینشه، نه حضور تلخ و بی روحش.
03:03