ᴋɪᴏꜱᴋ ᴍᴇʜᴀʟᴏᴜᴅ
271 subscribers
2.31K photos
375 videos
1 file
23 links
دلنوشته یعنی:
دلی که سوخت
و چکه هایش متن شد:))❤️‍🔥📑
اینجا همه چی درهم and برهمه :)
لفت نده💕بزار رو سکوت🔇
حرفی حدیثی بود:
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-733316-FNGvtw5
Download Telegram
از خود عالمی بخواه و از عالمی هیچ... 💎🍃
ی مشمای سرگردون توی باد.. 🍃
مثل یک شایعه در حسرت باور شدنم!
چه فرق می کند کجا زندگی کنی

وقتی زبانت را نفهمند؛

همه جا غریبه ای...
کسی که روزی دوستش داشتم
یک جعبه پر از تاریکی به من داد.
سال‌ها طول کشید تا بفهمم،
این هم یک هدیه بوده است.

#مری_اولیور
تو‌ مثل اکسیژنی تو فضای خفقان‌وار.
مثل نوری تو یه خونه‌ی تاریک.
تو مثل آخرین قطره‌ی آبی تو بیابون.
تو مثل یه طناب محکمی وقت سقوط از کوه.
تو همه‌ی اون چیزی هستی
که یه آدم برای زنده موندن بهش نیاز داره..
تو زندگی بخشی،تو همه چیزی..❤️🍃
یه دیالوگ جالبی تو فیلم ice age هست که میگه:
-امروز غمگین به نظر میرسی.
+راستشو بخوای من همیشه غمگینم ولی امروز انرژی کافی برای پنهان کردنش رو نداشتم...
برگردیم...
برگردیم به همان روزگار که کنار جوی‌ آب، دنبال بچه لاکپشت‌ها می‌گشتیم و روی بر‌گ‌های درخت، دنبال کرم‌های ابریشم...
برگردیم به همان روزگار که کفشدوزک‌ها را روی سرانگشتان کوچکمان می‌نشاندیم و برایشان شعر می‌خواندیم، که دنبال قاصدک‌ها می‌دویدیم و در گوش آن‌ها آرزوهامان را زمزمه می‌کردیم، همان‌روزها که آرام و ساکت گوشه‌ی باغ می‌نشستیم تا شاپرک‌های بهاری روی موهای ما اتراق کنند، همان روزها که فکر می‌کردیم زبان پروانه‌ها را می‌فهمیم...
برگردیم به همان روزها که بهار می‌شد و با شکوفه‌های گیلاس، می‌شکفتیم، که زمین‌ خوردن‌ها اینقدر جدی نبود، که زانوهامان زخمی می‌شد اما با تمام درد، می‌خندیدیم، بلند می‌شدیم و ادامه می‌دادیم، که سقف آرزوهامان دوچرخه و عروسک و ماشین کوکی و شکلات بود. برگردیم به روزهای سبزتر، به باران‌های حیاط خانه‌ی پدری، خیس شویم، باران از موهامان چکه کند و لبخندزنان زیر درخت انگورگوشه‌ی حیاط، پناه بگیریم...

#نرگس_صرافیان_طوفان
بغضم ترکیدع؛ جراح بغض چرا نیست...!
پول یعنی اسلحه با پوکه های آرزو!!
ایرانی شاد؛ فقط نوشته ای بود روی نوار کاست:))
همیشه فردا روز بهتریه البته نسبت به پس فردا..!
آینده ی پیش روم پر از گذشته اس🐬🍃
دود از کنده ی بغضم بلند می شد و در چشم خودم می رفت🍃
‏می‌بینی آدم تشنه‌ش میشه له له می‌زنه،
هی آبمیوه و چای و هزار جور چیز می‌خوره ولی در نهایت بازم تشنه شه،
وقتی به آب می‌رسه تا یه قلپ می‌خوره میگه: آخیش!
تو دقیقاً همون آخیشی.. ❤️🍃
تو؛
واقعیت داری
مثل قھوھ
مثل بـی خوابـی...
و یا شاید خیال باشـی
مثل فال
مثل خواب...
تو؛
چ واقعیت باشـی
چ خیال
ڪامم از نبودنِ
تو
تلخ مـی شود...💔🍃

یکی از زندگی راضیه، یکی هر روز دلش میخواد بمیره، یکی میخنده، یکی گریه میکنه، یکی غر میزنه، یکی انرژیش بالاعه، یکی با آدما حال میکنه، یکی حوصله هیچکس رو نداره و همه‌ی اونا منم... 🚶‍♂
گفت : بی معرفت !
چجوری آن همه عواطف و خاطرات را قورت دادی؟ هسته ی آلبالو که نبود .
#دیالوگ
من یه نفر نیستم، دو هزار تا درد ام:)!
🎥یاغی