Psychology says never leave these two kinds of people in your life:

1. The one who accepts your past and still loves you with his/ her whole heart.
2. The one who puts all his/her efforts to keep you happy.

علم روانشناسی میگه هرگز این دو دسته از آدم‌ها رو از زندگیت حذف نکن:

۱. اون آدمی که گذشته‌ات رو می‌پذیره و همچنان با تموم قلبش تو رو دوست داره.
۲. اون آدمی که تموم تلاشش رو می‌کنه تا تو رو خوشحال نگه داره ♥️


@qorqoryat

یادمه یه ‌بار خیلی از دستش ناراحت شدم، اونقدر که نمیتونم بگم چقدر! باز برای اینکه دلم براش تنگ شده بود گفتم: از دست من ناراحتی؟!
آدما چقدر وقتی یکی رو دوست دارن، بی‌دفاع میشن.
@qorqoryat

می گفت: " آدم کسیو که دوست داره کاملاً نمی تونه فراموش کنه؛ اگه فراموش کرد و از ته دل خندید حتماً از اول دوسش نداشته وگرنه آدمایی که یه زمانی عاشق واقعی بودن فقط تظاهر به فراموشی کردن و هنوز بعد چندسال یک چیزی ته دلشونه. یه چیزی که هرجا می رن باهاشونه و نمی ذاره خوشبگذرونن، نمی ذاره از ته دل بخندن. یه چیزی که همه چیو زهر مارشون می کنه و اونام مجبورن با یه لبخند تلخ بگذرن و دوباره مثل دفعه های قبل از تو به اندازه تموم پنجره های خونه های یک کشور زلزله خیز، بشکنن."
@qorqoryat

من صمیمی ترین دوستم چندین ساله ازم کیلومترها دوره اما هیچی بینمون تغییر نکرده.
با من از لانگ و دوری و نشدن حرف نزن؛ چون من تو ذهنم فقط «نخواستن» تعبیر میشه!

@qorqoryat

کاش یکی مثل شاملو اینجوری قلب آدمو لمس کنه:

قلب من به این امید می‌تپد که تو هستی
تویی وجود دارد
که من می‌توانم آن را ببینم
او را ببوسم
او را در آغوش خود بفشارم
و او را احساس کنم ♥️

@qorqoryat

یه واژه کُردی هست به اسم هوژین
یعنی زندگی بخش ..
یعنی کسی که با اومدنش زندگی رو دوباره تازه میکنه
چقدر قشنگه یکی بیاد بدونی که ،
انقدر قراره زندگیت عوض بشه که بهش بگی
هوژینِ من ..

@qorqoryat

عاشق‌کسی شدم که بخوام یه جمله درباره اش بگم
عبارت دوست داشتنی ترین دشمن من رو براش بکار میبرم .
همون آدمی که تک تک قسمتای روحمو بهش نشون دادم و میتونه
هر وقت و هرطور دلش خواست اونا رو نوازش کنه
یا آزارشون بده.
فرق بزرگ ما دوتا این بود که من دوسش دارم چون هیچ دلیلی ندارم برای این کار
و اون دوسم داره چون من دوسش دارم.
دوست داشتن با علت ، بزرگ ترین باگ رابطه اس!
فرق ما اینه من ترجیح میدم از بودنش اذیت شم
و اون دوس داره با نبودنم اذیت شه ،
ببینم اصلا مطمئنم از اینکه بود و نبودم فرقی میکنه براش ؟!
عجب پیچیدگی .
‌نمیخوام حرف خاصی رو یاداوری کنم
دیگه همه مون استادیم تو غمگین شدن به دست یارمون !
فقط خواستم زخمتونو باز کنم . همین !

@qorqoryat

هر گاه اندوه می خواهد مرا بشکند
یادِ تو می افتم ،
و قلبم لبخند می زند .‌. 🍃

@qorqoryat

این که کسی قصد دلگرم کردن آدمی را داشته باشد اصلا چیز کمی نیست؛
خصوصا اگر آدمی باشد که به طور معجزه آسایی هنوز دوستت دارد ♥️

@qorqoryat

ولم کن بذار تو حال خودم باشم ☹️

@qorqoryat

یه نقطه ای از زندگی هست که وقتی بهش برسی تو اوج خواستن میتونی دل بکَنی ، دیگه تاب و توان یه سری بازیارو نداری
میخواد؟ مشتاقه؟ میمونه؟ به سلامتی .
غیر اینه ؟! به سلامت
همین !!
میخوام بگم : برو کسیو بازی بده که حوصله بازی داشته باشه
نه کسی که حوصله نداره حتی دست به مُهره بزنه ‌.

@qorqoryat

نسخه فرانسوی این آهنگ خیلی قشنگ تره.

@qorqoryat

‏و چه شبهایی که دلم می خواست باشی
و برایت پر حرفی کنم .
با شوق اینکه تو گوش می دهی
خیره در چشمانت ،
از همه چیز ، از مهمترین تا بیهوده ترین چیزها بگویم .
اما تو نبودی
و من به بی کسی ،
سکوت و زانوهایی که از قدم زدن های تنهایی خسته بودند
پناه بردم ...

@qorqoryat

روزگاری دور در دورهای فراموش شده ای که
خاطراتش هم از ذهنم پاک شده و گاهی نمور و بی جان
به خواب هایم می آیند ، می بینم که در یکی
از اتاق های آن خانه مشغول معاشقه بودیم ،
دست هایم روی تنت می خزید ، با چشمانت
مسیر حرکت دستانم روی انحنای تنت را دنبال
می کردی ، هیچ نمی گفتیم ،
صدای باران فضای خانه را پر کرده بود ،
پاییز بود .
بعد با چشم های خمارت نگاهم کردی و گفتی :
دست هایت آدم را مست میکند ..

@qorqoryat

مامان بزرگم
هشتاد و خرده ای سال عمر کرد
این آخریا هر موقع میدید ناراحتیم
بهمون میگفت : من تا تهشو دیدم !
تهش هیچی نیست ، بیخودی غصه نخور ..

@qorqoryat

چشمم به یک جمله ی ساده میان نامه ای از کامو
به ماریا افتاده بود و کسی باور نمی کند
که چند بار خواندمش :

اگر تو اینجا بودی ، چقدر با هم می خندیدیم ..

@qorqoryat

چه قند و عسلیه ایشون 😍

@qorqoryat

هرچی سنم بیشتر میشه، بیشتر می‌فهمم که برد واقعی با ا‌وناییه که تمرین کردن و یاد گرفتن از چیزهای کوچک زندگیشون لذت ببرن و براش ذوق کنن: از هوای آفتابی، از ابرای توی آسمون، از یه پیاده‌روی ساده، از بوی صابون، از خرید میوه‌ی تازه، از یه لیوان چای داغ.

@qorqoryat

اولش یکم سخته کم کم اما عادت میکنی،
به صبح‌هایی که به محض باز شدن چشمات
نخواد به کسی صبح بخیر بگی!
یاد میگیری خیلیا ممکنه بیان ،
ولی آخرش به‌جز خودت هیچکی برات نمیمونه...
خودتو غرق کار میکنی،
غرق درس، غرق زندگی.
میترسی که نکنه یه‌وقت بیکار بشی
و یادت بیاد چقدر تنهایی ؛ چقدر دنیات خالیه چقدر هیچکس نیست!
ولی میدونی ؟!
مهم اینه ، بالأخره عادت میکنی،
بالأخره یه روز میاد که زندگی هرچی مُشت میزنه
تو دیگه دردت نمیاد !
فقط بهش لبخند میزنی .

@qorqoryat