🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.37K subscribers
692 photos
175 videos
114 files
1.25K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
پیگیری های حکمی و فلسفی برای متفکر اجتماعی نقطه ی پایانی ندارد!

محمدحسن علایی

بی تردید مواجهه ی مهرآمیز با سرمایه های فکری کشورمان که اصحاب ایده و اندیشه و طرح افکنی های نظری بوده اند شرط ادب باطن است در مقام دانش جو؛
و شرط ادب ظاهر است در مقام محققی نه نام آور و نام جو که خرد به معنای اصیل کلمه؛ وقتی می گویم محققی خرد تعارف نمی کنم؛ اساسا برای نسل ما تحقق امری بس بسیار صعب و مقصدی بس بعید است.
مخلص کلام در این بخش این است که نباید برخوردی مدعیانه، طلبکارانه و سبک سرانه با متفکرین و متقدمین خود داشته باشیم و البته برای شنیدن جان کلام ایشان و فرازهای اندیشه ی ایشان باید با ایشان همدلی و هم افقی ایجاد کنیم.
اما اگر آشنای این طریق باشیم آنگاه می دانیم که طرح نقد و پرسش از بزرگان به معنای اصیل کلمه قدردانی از ایشان است و این لازمه ی کار است تا مسیر گفتگو متفکر با اهل تحقیق و جامعه برقرار و امکان تداوم و تکامل میسر گردد.
تاب آوردن زیر بار انبوهی از مسائل برای متفکرین اگر چه بسیار طاقت فرسا و جانکاه است اما پیگیری های حکمی و فلسفی برای متفکرین اجتماعی به واقع حد یقفی ندارد.
در یک نمونه می توانیم قدری بیشتر توقف کنیم طرح روشنفکری دینی! اربابان این اندیشه با امید امکان احیای دین در زمانه ی ما و در زیست جهان جدید به این مهم اهتمام کردند و الحق ابداعات و تصنیفات گران سنگی عرضه کردند که روزگاری هم به کار اهل معرفت و جویندگان این طریق پر سنگلاخ آمد. اما این طرح ناکام ماند.
آیا مخاطب یک لاقبا قدرناشناسی و ناسپاسی را تا به این میزان رسانده است که با یک حکم کلی تمام مساعی بزرگان را نفی می کند؟
به هیج وجه؛ اما می توان راه اندیشه را افتان و خیزان طی کرد تا به پرسش های سترگی رسید فی المثل "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر". که خود اگر چه برآمده از طرح روشنفکری دینی نیست و یک شیفت پارادایمیک هست در این مسیر اما بی تردید از بارقه های اندیشه ی پیشینیان بهره ور و در این وادی البته کامیاب تر و روزآمدتر است.در این فقره میراث شریعتی را برای جستجوگری های خویش مشحون تر از عالیجنابانی چون سروش و ملکیان یافته ام و البته نه از سر خوشایند و دلبخواهانه بل با برهان و دلیل. باری؛ تداوم حیات فکری و معنوی در این برهوت به تحمل سرزنش های خار مغیلانش می ارزد یا لاقل تا امروز چنین پنداشته ام؛ امید که راه این بزرگان روندگانی داشته باشد ولو نوسفر و تازه کار‌. بپذیریم تفکری زنده است که نسبتی با واقعیات زندگی ما برقرار کند‌.
Forwarded from Fardin karimi
سومین جلسه وبینار تخصصی چالش های علوم انسانی،
پیامدها و راهبردها
با سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی
تحت عنوان؛
علوم انسانی در ایران،
فقدان ایده وحدت بخش،
روز چهارشنبه ۱۴۰۱/۴/۱
رأس ساعت ۲۰/۳۰
برگزار می‌شود.
از علاقمندان دعوت می شود در این جلسه حضور بهم رسانند.

گروه هم اندیشی جامعه شناسی
مکان برگزاری
https://www.skyroom.online/ch/hamandishi1400/hamandishii
شریعتی و مسائل امروز ما و انسان شناسی شریعتی حسن محدثی
@Vortrags
شریعتی و مسائل امروز ما

انسان شناسی و انسان مطلوب شریعتی

حسن محدثی


صفحه اینستاگرام جمعیت جمعیت پایش شفاف سازی و ریشه کنی فقر و فساد

دانشکده علوم اجتماعی اقتصادی دانشگاه الزهرا

29 خرداد 1401


انتشار با ذکر منبع بلامانع است.

کانال سخنرانی ها، درس گفتارها و گفت و گوها

https://t.me/Vortrags
Audio
معرفی کتاب در حوزه شریعتی پژوهی!

"شریعتی و تفکر آینده ی ما"
دکتر بیژن عبدالکریمی
انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۹۴


@sociologicalperspectives
Forwarded from گروه شریعتی
💢 جستاری در باب "شریعتی پژوهی" و غیبت شریعتی در دانشگاه‌های ایران!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

آیا بعد از قریب به چهل سال تفکر #شریعتی، امکاناتی در اختیار ما می‌گذارد؟
نگارنده، در مقام یک پژوهشگر اولویت را نه به صرف بزرگداشت شریعتی، بل به جستجویی امکاناتی برای کشور بحران‌زده‌ی خویش می‌دهد. دانشگاه ایرانی موظف است دلایل عبور از شریعتی را توضیح دهد، البته نگارنده در حد بضاعت، دانشگاهیانی را سراغ دارد که به پروژه‌ی شریعتی در مقام محقق و پژوهشگر، التفات داشته‌اند، اما با صرف اتکا به چنین پژوهش‌های منفردی نمی‌توان، نتیجه گرفت که دانشگاه ایرانی توانسته است پروژه‌ی متفکر معاصرش را مورد بازخوانی انتقادی قرار داده است. ناگفته پیداست که کارویژه‌ی فوق تنها از عهده‌ی دانشگاهی بر می‌آید که به واقع بتوان آن را متصف به ایرانیت نموده، رسالت اصلی آن را پرداختن به موضوعات ملی و پروبلماتیکالایز کردن مسائل #ایران دانست.
▫️دکتر #حسن_محدثی در "زیر سقف اعتقاد" بنیان‌های ماقبل انتقادی اندیشه‌ی شریعتی را مورد مداقه قرار داده است.
▫️دکتر #سیدجواد_میری، در "هایدگر و شریعتی" از شریعتی به عنوان متفکری جهانی یاد می‌کند که دستگاه فکری خویش را بیرون از جریان غالب اروپامحوری، سامان داده است.
▫️دکتر #بیژن_عبدالکریمی، در "شریعتی و تفکر آینده"، از امکانات اندیشه‌ی شریعتی برای تفکر آینده‌ی ایران سخن به میان می‌آورد و آن چهره از شریعتی را به مخاطب عرضه می‌کند که اغلب روشنفکران با ایدئولوژیک خواندن آرای شریعتی، مخاطبان را از آن محروم کرده‌اند.

نگارنده نیز در قالب رساله‌ی دانشگاهی، "نسبت اندیشه شریعتی با تفکر غیر تئولوژیک-غیر سکولار" را مورد بررسی قرار داده است و در واقع با رجوع به مجموعه آثار شریعتی، به بسط و توسعه‌ی نظریه‌ی فوق، پرداخته است.

نمونه‌های مذکور، از جمله‌ی تلاش‌هایی است که اهل نظر و به تبع آنها پژوهشگران علاقمند در فقدان دانشگاه ایرانی، به تدوین آن ها همت گمارده‌اند.
#علی_شریعتی با تفکر آینده‌ی ما ربط پیدا می‌کند. جای بسی دریغ دارد که ما برای برخورداری از ظرفیت‌های فکری معدود متفکرین خود توفیق نمی‌یابیم و استعداد خوانش متون آنها را از دست می‌دهیم و کشور را از امکانات فکری سرمایه‌هایش محروم می‌کنیم. شریعتی سعی کرده است نسبت به سنت تاریخی خویش وفادار باشد، در حالی که زیست جهان مدرن را هم به رسمیت شناخته است؛ همین یک نکته، می‌تواند ضمن اینکه مورد پژوهش دانشگاهیان واقع گردد، بسط و تنقیح آن در گفتمان‌های دانشگاهی، می‌تواند کشور را ولو یک قدم برای برون رفت از بحران‌های جاری جلو بیاندازد.

@Shariati_Group
.
مرثیه ای برای پکتیکا!
م.ع

آه پکتیکا!
ای همسایه ی در خون طپیده ی من
ای پیچیده در خوشه های خشم و خون
دیروز خبر هزاران کشته ات مخابره شد
این بار اما برادران کاری به کار شما نداشتند
این بار قرار بود زیر آوار زلزله
خانه های کاه و گلی تان بر سرهای شما خراب شود
...

آه پکتیکا!
مویه بر زخم‌هایت شرم آورست همسایه
بگذاریم به حساب جباریت خدا؛ یا خشم طبیعت
بگذاریم به حساب هر چیزی غیر خودمان
که این جهنم به حساب ما نوشته نشود
که برگه های سو پیشینه ی ما سفید بمانند
مثل لوح های حقوق بشری
مثل صحیفه ها بر سر طاقچه های شیوخ
...
آه پکتیکا!
دین و تمدن چه معجون کشنده ای برایتان فراهم آورده ست...
اگر بر سر کشتگانت نیامدم بر من خرده مگیر
نگو این هم دلش از سنگ است
دیروز با زنان و کودکانت من هم هزار بار مردم
....
ولی همدردی انسان کوچک امروز برای زخم ها و دردهای بزرگ شما شرم آور است
همدستی بیگانه و برادر چه جهنمی برای شما برپاداشته است
کی می شود شما هم یک روز خوش به خود ببینید
و لبخند بر گوشه ی لبهایتان بنشیند
‌‌‌...
بگذار خاموش شوم
تحمل شرم با سکوت سهل ترست تا با صدا
بدرود پکتیکا
بدرود
بعد از پکتیکا؛ شاعری حرام است...
@sokhanranihaa - بیژن عبدالکریمی - شریعتی و تفکر اینده - کانال..
@sokhanranihaa
شریعتی و تفکر آینده!

این سخنرانی را که توسط دکتر بیژن عبدالکریمی به تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۰ ایراد شده است می توان به مثابه طلیعه فصل جدیدی از شریعتی پژوهی در ایران تلقی کرد که در آن دکتر عبدالکریمی به نسبت اندیشه شریعتی و تفکر آینده پرداخته اند. کتابی نیز به همین نام از سوی ایشان سال ۹۴ به چاپ رسیده است. این کتاب درصدد است تا جامعه کنونی مان و نسلهای جدید آن را، که در پرتو تجربیات تاریخی چند دهه بعد از انقلاب ایران در افق تاریخی و معنایی جدیدی می اندیشند به تاملی دوباره در خصوص آرا و اندیشه های شریعتی و نسبتش با آینده تفکر، زندگی، جامعه و تاریخ ما دعوت نماید، بی تردید بیژن عبدالکریمی نسبت به تغییر افق تاریخی و معنایی روزگار کنونی نسبت به دهه های پیشین به خوبی خودآگاه است و دعوت وی به هیچ وجه حاصل عدم درک تغییر شرایط و حدوث تغییرات بنیادین در چارچوب های فکری و فرهنگی جهانی و به تبع آن جامعه خود ما و ظهور افق های معنایی جدید نیست. به همین دلیل وی موکدا بر این امر پافشاری دارد که این دعوت را نه در افق دیروز و تفکر دیروزین بلکه در چشم انداز فردا و تفکر فردایی باید فهم کرد.

@sociologicalperspectives
جامعه معقول؛ جامعه ای که در آن امکان تبلور سوژگی برای کنشگران فراهم هست!

دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)


دکتر سیدجواد میری در بازخوانی برنامه ی پژوهشی علامه جعفری از وجه نظر لاکاتوشی؛ مفهوم "جامعه ی معقول" را هسته ی اصلی برنامه ی پژوهشی علامه جعفری قلمداد کرد. جامعه معقول جامعه ای هست که در آن کس ها به چیزها تقلیل نمی یابد و در آن امکان تبلور سوژگی برای کنشگران فراهم هست.

سیدجواد میری در تحلیل دستگاه سرکوب برخاسته از مدرنیته، از مفهوم "منکوب" استفاده می کند نحوه ای از تطابق یافتن من انسانی با ارزش های نظام قدرت که در آن تشخص انسانی امکان تبلور نمی یابد؛ وضعیتی که در آن جامعه ی معقول ممکن نمی شود.

علامه جعفری از نظر میری نه اصالت وجودیست و نه اصالت ماهیتی؛ بل اصالت انسانیست. آن مفهوم کلیدی که هسته ی سخت اندیشه های علامه جعفری را مفصل بندی می کند "جامعه معقول" است جامعه ای که امکان احیای سوژگی را به انسان عطا می کند.

نگارنده ضمن اینکه در این تحلیل های دکتر میری بزرگوار مثل همیشه نکات بدیع و اندیشه برانگیزی می یابد؛ اما سوال مهمی در برابر صورتبندی وی برای نگارنده ایجاد می شود و آن این سوال مهم است که آیا از منظر دکتر میری؛ علامه جعفری به مختصات و ویژگی های سوژه ی مدرن در منظومه فکری خویش پرداخته است؛ آیا اساسا وی عقلانیت جدید را شناخته است؛ آیا وی در ارائه ی مدل جامعه ی معقول به امکانات و امتناعات تحقق آن در زمانه ی خویش ملتفت بوده است؛به نظر می رسد برای باز خوانی سرمایه های فکری خویش باید آن نوع تأخری که اندیشه ورزان ما در مواجهه با عقلانیت جدید از آن رنج می بردند بیشتر مورد واکاوی و مداقه قرار گیرد‌.
توسل به عوام اندیشی؛ حربه ی توده ها در مواجهه با فرآورده های اهل نظر!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)



شکاف توده ی تربیت ناشده با نخبگان فکری علی الاصول مغاکی پرناشدنیست؛ این میان ظهور پدیده ی سایبر اسپیس (فضای مجازی) به مثابه ی امکانی مقابل توده ی مردم برای ارتباط با فرآورده های اهل نظر می تواند و باید به ارتقای سطح تحلیل و اندیشه در میان توده ی مردم بیانجامد و البته امکان بازآفرینی و باز اندیشی را برای اهل تفکر فراهم سازد.
در چنین بستری اگر چه رسالت اهل تفکر آگاهی بخشی به طبقات و اقشار جامعه می باشد اما در جوامعی که حداقلی از رفاه عمومی و ثبات اجتماعی در آن رو به افول گذاشته است مجموعه ای از عوامل توده ها را به برخی واکنش های ناموجه در قبال اهل نظر وا می دارد. و توسل به عوام اندیشی؛ به مثابه ی حربه ی توده ها در مواجهه با فرآورده های اهل نظر سر بر می آورد.
جامعه ی توسعه نایافته، جامعه ای با مردمانی سیاست زده است؛ عامه ی مردم وقت تفکر ندارند البته به انبوهی از مسائل می اندیشند لیکن اندیشیدن در محدوده ی عقل مشترک برای فهم فرازهای اندیشه ی اهل تفکر کفایت نمی کند؛ تقلیل سخن اهل نظر به سطح فهم عوام، و توسل به عوام اندیشی کارساز نیست، پاک کردن صورت مسئله دردی از دردهای ما نخواهد کاست. در غیبت سخن اهل درد پوپولیسم پیروز میدان خواهد بود.
خطر بعدی این است که درچنین آشفته بازاری بسیاری از دانشگاهیان و روشنفکران با سقوط به ورطه ی عوام اندیشی، کار را برای متفکرین دغدغه مند و اصیل سخت تر و عرصه را برای تفکر اصیل تنگ تر می کنند. و این در واقع آغاز انحطاط و هدر رفت تمام نیروهای فکور و جامعه ساز هست. آنچه در این میان رنگ می بازد گوهر عقلانیت و خردورزیست که شرط اول رسیدن به توسعه و رفاه است.
📌بیژن عبدالکریمی در نشست نقد و بررسی فیلم مستند «داستان هزار و یک روز»:

هم دختران «سلام فرمانده» و هم پسران «متروپل» فرزند ایران هستند

#علی_نامجو
#فرهنگ_و_هنر

نام فیلم « داستان هزار و یک روز» شاید گره‌خورده باشد با ماجرای جنجال تعدادی از مثلاً معترضان به حضور پرویز پرستویی در آمریکا برای اکران این فیلم برای ایرانیان ساکن این کشور و البته مشتی که این بازیگر نامدار بر چهره کسی که چهره‌اش را پیشتر در دوران انتخابات ریاست جمهوری دیده بودیم؛ جایی که داشت سر خانواده‌ای که از محل رأی‌گیری بیرون می‌آمدند فریاد می‌کشید و آن‌ها را به خاطر حضور در انتخابات ریاست جمهوری کشورمان تهدید می‌کرد. این مستند به کارگردانی حبیب احمدزاده اما حرف‌هایی بسیار متفاوت با آنچه در آمریکا رخ داد برای گفتن داشت و آمده بود تا روای یک کلمه مهم در این جهان بی‌سرانجامی باشد؛ صلح؛ همان‌که در مقابل جنگ می‌نشیند و تعریف کردنش بدون تصور مفهوم جنگ و ویرانی و خونریزی غیرقابل‌تصور است. به‌هرحال اما هنرمندانی که برای حضور در اکران این فیلم راهی امریکا شده بودند به ایران بازگشتند و حالا نوبت اکران این مستند سینمایی در سالن استاد شهناز شد و البته جلسه نقد و بررسی آن‌که یکشنبه در خانه هنرمندان ایران برگزارش کردند. محمدرضا تقی‌پور؛ مدیر موزه صلح، بیژن عبدالکریمی؛ استاد دانشگاه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد کیانی؛ معاون فرهنگی حوزه علمیه قم، حبیب احمدزاده؛ کارگردان فیلم در این نشست حاضر بودند و کیوان کثیریان؛ منتقد نام‌آشنای کشورمان که مدیریت روابط عمومی خانه هنرمندان را هم بر عهده دارد در این جلسه به‌عنوان مجری و کارشناس حضور داشت. احمدزاده در ابتدای این نشست گفت: ما از طریق موزه صلح با عزیزانی همچون خانم سویا، پرفسور فرانکلین و… آشنا شدیم. احساس کردیم آن دو عزیز خارجی حق زیادی بر گردن ما دارند، حس کردم وجهی دارند که ما به‌عنوان انسان آن وجه را فراموش کرده‌ایم و آن وجه دوست داشتن انسان‌هاست‌. این عزیزان به ایران آمده و به مناطق جنگ‌زده ما هم رفته بودند، آن‌ها بدون هیچ وجهه سیاسی جانبازان ما را ریکاوری می‌کردند. به همین ترتیب من هم شیفته شدم بدانم آن‌ها چگونه از آن سر دنیا آمدند و این کار را کردند. تمام قصد ما این بود که از آن‌ها تشکر کنیم. وقتی با خانم سویا ساخت این فیلم را مطرح کردیم گفت برای حضور چند شرط دارم؛ اینکه فیلم داستانی باشد و من محوریت نباشم، یکی از دلایلی که در فیلم چند نفر محور داستان هستند، همین بود؛ و شرط دیگرش هم این بود فیلمی ساخته شود که افرادی که آن را می‌بینند بعد از تماشا به این فکر کنند که چگونه می‌توانند افراد بهتری شوند، البته این را هم باید بگویم که ما راش مستند داشتیم و تصمیم گرفتیم فیلم را به این شکل بسازیم. تمام دغدغه ما این بود که این سه فرد از سه جای جهان را در فیلم داشته باشیم. در ادامه بیژن عبدالکریمی ضمن بیان این مطلب که به دلیل حوادث آبادان سیاه‌پوش است و با مردم آبادان همدردی می‌کند، اظهار کرد: من همواره در مقام معلم در مواجهه با این پرسش قرار می‌گیرم که آینده این کشور چه می‌شود؟ به کدام مسیر پیش می‌رویم؟ قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ در شرایط کنونی چه‌کاری می‌توانیم بکنیم؟ فکر می‌کنم این موضوعات به درون‌مایه فیلم بی‌ربط نیست.‌ او افزود: ما تحت شدیدترین فشارهای جهانی، شکاف اجتماعی، فاصله دهک پایین و بالا، رشد حاشیه‌نشینی، نابودی طبقه متوسط، بحران ناکارآمدی و… هستیم، همه این‌ها ما را با این پرسش مواجه کرده که وظیفه ما چیست؟ وقتی آقای احمدزاده از من برای این مراسم دعوت کرد گفتم فرصت غنیمت است تا ازاینجا درباره مهم‌ترین مسائل صحبت کنم. امشب یک اتفاق ساده رخ داد که مورد تأمل من بود. این موضوع مطرح شد که در این شرایط تاریخی که با خطر فروپاشی روبه‌رو هستیم باید راهی را بیاییم.


متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید


🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼




🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
گزارش تجربه زیسته ی انقطاع فرهنگی!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

انقطاع تفکر و گسست فرهنگی رویه ی تجربه پذیری هم دارد، نگارنده داعیه ی شمولیت در سپهر فرهنگی کشور را نداشته و ندارد و طبعاً از آن مایه فرهیختاری که از هر اهل قلمی انتظارش می رود باید برخوردار باشد تا ضمن اینکه از آفت خودمتفکر پنداری خام دستانه مبرّاست به داوری وضعیت انقطاع فرهنگی تجربه شده ی خویش همت بگمارد؛ لیکن به جهت دو دهه حضور در فعالیت های آکادمیک از توفیق رصد فرهنگ و جریانات فکری کشور برخوردار بوده است؛ به همین اعتبار؛ اگر خویش را به عنوان حلقه ی واسطه دو نسل تلقی کند بایستی سیر آموزش و انتقال فرهنگی از نسل معلمان خویش به نسل بعد از خویش را بتواند گزارش دهد. شوربختانه باید عرض کنم نسل جوان دهه های جدید به هیج وجه تمایلی برای شنیدن تجربیات فکری نسل پیش از خود را ندارد و به هر طرفه الحیلی از پذیرش این تجربیات سرباز می زند و همه ی پیوندها را پس زده؛ دامن خویش را از آلودن به هر شکلی از این تجربیات برچیده؛ خود را از کمند تعلق آن رهیده و رمیده می پسندد.
در غیبت تجربیات فکری در نسل های جدید خواه ناخواه بستر برای رشد بذر پوپولیسم مستعد می شود و دیر یا زود پشته هایی از علف های هرز بی‌خردی و عوام اندیشی دست و پای این نسل منقطع از فکر و فرهنگ را بسته، برهوت را وسعت می بخشد.

حال باید پرسید چرا و چگونه به اینجا رسیده ایم و آیا هنوز می شود تدبیری بر این آسیب فراگیر بیاندیشیم؟
آیا گفتمان آموزش رسمی کشور به این وضعیت آگاهی دارد و چاره ای برای آن می جوید؟
آيا بدون گشودگی به تحولات جهانی و غلبه بر تاخر تاریخی خویش می توانیم بر این شکاف ها فائق بیاییم. نسلی که می خواهد خود را به عنوان شهروند جهانی تلقی کند به هیج وجه از این منظر نباید سرزنش شود اما آیا این نسل توانسته است با مآثرفرهنگی و فکری خویش ارتباط برقرار کند؟
نسل های جدید چشم ظاهربین دارند و به امور به دیده ی عبرت نمی نگرند با گسترش قهری ابزارهای ارتباطی هویت خویش را در ابعاد جهانی و متاثر از الگوهای زیست جهان جدید سامان می بخشند اما شوربختانه از اندیشیدن به مقومات آن ناتوانند. یعنی بدون وجه نظر به ریشه های تمدن جدید، حرص چیدن میوه های آن را در سر می پرورند. و به طریق اولی از تامل به تفاوت خاکی که بر روی آن باید ببالند یعنی از اندیشیدن به ویژگی های سنت فرهنگی و تاریخی خویش باز می مانند.
Forwarded from Deleted Account
با سلام.

بطور کلی انسان با اندیشه و تفکر زنده است و نمی‌تواند به یک زندگی گیاهی و چرخه کار-مصرف رضایت دهد و هر چه انسان تر شود این نیاز به تفکر و تغذیه فکری در او بیشتر می‌شود. در اینجا این مسئله طرح می‌شود که سطح و کیفیت تفکر چگونه قابل ارزیابی و سنجش است. به هر حال تفکر یک فرآیند پویا و مستمر است و اینکه یک فرد یا جامعه متفکر در گذشته خود بازنگری کند امری بدیهی است هر چند که هم نیازمند کار و کوشش و هم نیازمند شجاعت است.

تفکر در طول تاریخ شکل می‌گیرد و اگر یک فرد یا جامعه بخواهد میراث گذشته را نادیده بگیرد و از صفر آغاز کند معلوم نیست که بتواند به جایی برسد. علاوه بر اندیشه های ارزشمند گذشتگان، خطاهای فکری آنها نیز می‌تواند مایه یادگیری و آموزش باشد. نحوه رویارویی با میراث فکری گذشته نیز یک موضوع اساسی است.

تفکر گذشته را باید در متن جغرافیا و تاریخ و جامعه هم عصر آن تفکر دریافت و این نیازمند بازسازی حال و هوای گذ‌شته در ذهن مورخ است.
با مخاطب های ناآشنا!

چندیست مخاطب های ناآشنایی از دور و نزدیک نسبت به نوشته ها و جستارهای گاه و بی گاه نگارنده، مواضع عموما ناهمدلانه و بعضا مهرورزانه اتخاذ می کنند بی هیچ تعارف و تکلفی به چشم صاحب این قلم هر دوی این گروه به یک میزان عزیز، ارجمند و مغتنمند.

آنچه این میانه از ذهن و زبان ایشان نثار راقم این سطور می گردد از دو شق خارج نیست؛ یا سراسر لطف است و مهر و یا مع الاسف فی الجمله خشم است و کین.

از مخاطبان مهرورز صمیمانه سپاسگزارم در اعماق سینه ی نویسنده ی گفتمان وفاق جز قلبی که به عشق فرزندان وطن می طپد سودای دیگری وجود ندارد؛ اما مخاطبانی که تندی می کنند و خشم می گیرند؛ ایشان یقینا از این مهر سهم بیشتری دارند چرا که تذکار مسئولیت و رسالت اهل اندیشه و انتقاد از ایشان کالایی بس بسیار ذی قیمت و گران بهاست.
اینجا لازم می دانم تنها انتقاد خویش را با ایشان طرح کنم چرا دوستانی که با شور و اشتیاق به طرح انتقادات خویش می پردازند برای تقویت آرای منتقدانه ی خویش و ارتقای سطح استدلال خود، به خوانش نظامند و مستمر تولیدات اهل نظر اقبال نمی کنند!؟

اکنون که باید یقه ی اهل تفکر را در برابر انبوهی از بحران‌ها گرفت آیا باید خود را از هر انتقادی مبرا بشماریم یا نه اگر قصد و غرضی نیست و بحث یقه گیری و اتهام زنی نیست چرا مهر خویش را نسبت به اهل تفکر دریغ می کنیم!؟

وقتی از داوری ها و شریعتی ها و عبدالکریمی ها سخن می رود من به عنوان یکی از مخاطبان کوچک ایشان جز مهری سرشار هیچ ندارم که در طبق اخلاص بگذارم اما صد البته از ایشان انتقاد می کنم اما مقدم بر آن به پیگیری خوانش آثار ایشان همت می گمارم.

و از این مخاطبان ناآشنا هم جز این انتظار نمی رود هر کسی که برای نقد پیش قدم می شود باید پیشاپیش تازیانه های سلوک اندیشه ورزانه را به جان خریده باشد حال از خود بپرسیم برای هر جمله ی منتقدانه ی خویش چند کتاب از ایشان را تورق کرده ایم؟!

برایند همه ی این ها می شود تداوم وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی؛ و من به عنوان یکی از شهروندان این جامعه ی گرفتار در هزار و یک بحران، به این خودآگاهی نائل شده ام که مادام که برای تغییر وضعیت به بازاندیشی در خصوص خویش گشوده نباشیم و به تربیت خویش نپردازیم آب از آب تکان نخواهد خورد؛ منجی برون شد از وضعیت اسفناک تک تک ما هستیم شاید از شدت تکرار تبدیل به کلیشه شده باشد اما چاره ای نیست؛ تکرار می کنم؛ باید از خودمان شروع کنیم!
معرفی کتاب رتروتوپیا اثر زیگمونت باومن

جهان امروز، جهان ناپایداری وضعیت ها و فروپاشی باورها، خواست ها و تلاش ها برای زندگی بهتر است. روایت های بزرگ برآمده از دل مدرنیته رنگ باخته اند و روشنفکری و روشنفکران نقش رهبری شان را ازدست داده اند و دیگر نقشی در تغییر مسیر توده های اجتماعی ندارند. «زیگموند باومن»، جامعه شناس و متفکر فقید لهستانی بر این موضوع تاکید داشت و سال ها به نظریه پردازی در این خصوص پرداخت. اینکه در این عصر تبدیل شدن همه چیز، حتی اعتراض ها و مبارزات به کالای قابل خرید و فروش در بازار (لباس های برندهای بزرگ پوشاک که برای نمایشگری ستارگان هالیوود جنبش «می تو» روی فرش قرمزها طراحی شده، یکی از نمودهای این مسئله است)، در عصری که انسان ها پس از قرن ها تلاش برای دست یابی به تمدن، صلح، آرامش و رفاه، چیزی که با آن روبرو شده اند، ملی گرایی بی حد، نژادپرستی دامنه دار، خشونت لجام گسیخته، نابرابری و جنگ و تباهی بوده است، نقش روشنفکر و جوامع انسانی درکلیت خودش چیست و چه باید کرد؟ باومن در کتاب «رتروتوپیا» انسان جهان امروز را به بازگشتی دیگرگون به یوتوپیا دعوت می کند؛ تنها با بازنگری، اندیشیدن از نو و عمیق شدن منتقدانه در همه ی وضعیت هاست که می توان پلشتی نومیدانه ای که در آن هستیم را فراموش کنیم و به آرمان ها و ارزش هایی بازگردیم که از ما ستانده شده اند. باومن که سرمایه داری و کمونیسم را به یک اندازه متهم کرده و هولوکاست و صهیونیسم و رژیم اسراییل را همزمان تقبیح کرده، اعتقاد راسخ دارد که باید به بازگشت پذیری خیرخواهی در جهان ایمان داشت و بر «رتروتوپیا» تاکید کرد. این متفکر بزرگ معاصر، معتقد است «جامعه ای آزادتر، برابرتر، دموکراتیک تر و زیست پذیرتر» یک امکان است که باید بر سر آن بایستیم. «رتروتوپیا»ی باومن فهم این نکته است که دو راه پیش روست: یا باید تمام جهان در اتحادی ژرف به سوی خیر نظر کنند و یا همدست شر شده و با مرگ انسان و جهان به تمدن بشری پایان دهند.
نسل پژوهی؛ رسالت فوری و قطعی جامعه‌شناسی!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)


نسل پژوهی را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می بریم.
جامعه شناس با برخورداری از رویکردهای تاریخی؛ نیاز زمان را حس می کند و مخصوصا می تواند و باید نیاز نسل جوان را تشخیص و تبیین کند. ناگفته پیداست که محقق اجتماعی در مقام تجویز هنجارین ارزش ها و تعیین بایدها و نبایدها برای یک نسل قرار نمی گیرد اما باید از توانایی تبیین و توصیف نیازهای نسل های جدید فارغ از نگاه های ارزشی و بدور از هر گونه سوگیری و قضاوت ارزشی برخوردار باشد.
اگر جامعه شناسی در رسالت مذکور توفیق یابد اولا می تواند در ایجاد وفاق و همبستگی اجتماعی میان نسل های مختلف مفید واقع شود و ثانیا فرآورده های تئوریک و داده های میدانی منتج از مطالعات پژوهی می تواند در انواع سیاستگذاریها و برنامه ریزی ها معقول و عملیاتی در خصوص مسائل جوانان به کار بیاید.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
در همه ی اين گستره های پژوهشی برخورداری از تخیل جامعه شناختی اهمیت وافری پیدا می کند چرا که جامعه شناس حق ندارد مسئله اجتماعی را به سطح مسئله روانشناختی و فردی تقلیل دهد.
همچنین لازم است پژوهشگر نسلی با توسل به بینش پدیدارشناسانه و با وجه نظر به حیث تاریخی پدیدارها از آسیب نگاه ذات باورانه در این نوع از پژوهش ها مبرا گردد.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحران‌های هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -4
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:

«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»

💠 نشست اول

💠 نشست دوم

💠 نشست سوم

نشست چهارم


🔻برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


🗓تاریخ ۰۷ تیر ۱۴۰۱


فرمت: mp3
حجم: 20.3MB
مدت زمان: ۰۰:۵۹:۱۰

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
آری گویی به زندگی!


آری گویی به زندگی به معنای سازش کاری و تن دادن به حقارت هر بودنی نیست؛ دم غنیمتی و فرصت طلبی هم نیست؛ مطلق العنان پنداشتن واقعیت های زندگی و تسلیم در برابر آن هم نیست؛ توجیه نابرابری ها و توسل به آسمان برای تراشیدن حجیت برای دستگاه ظلم و جور هم نیست؛ خرسندی از داشتن مواهب کوچک و لولیدن در دامن تنعم و تلذذ و تمتع هم نیست؛ شکرگذاری برای داشته های خود در ازای نداشته های دیگران هم نیست؛ جستن راه رستگاری فردی هم نیست؛ اعتقاد به خیر عمومی و همگانی هم نیست؛ ...انسان کوچکی که در صحنه ظاهر می شود و از اینکه دلخوشکنکهایی دارد چشمکی می زند و صحنه را ترک می گوید آری گوی به زندگی نیست؛ و ایضا آن جان سنگینی که زیر بار مفاهیم دست و پا می زند هم آری گوی به زندگی نیست...
وقتی برج و باورهای ایمان های سنتی ترک بر می دارد بزرگانی کم تعداد و تک ستارگانی چون کی‌یرکیگور و نیچه و ...سر بر می آورند که سخنانشان از منطق پیشینیان تبعیت نمی کند؛ و کلام شان متناقض می نماید برای فهم ایشان توسل به فهم متعارف کفایت نمی کند؛ فرازهای"چنین گفت زرتشت" به غایت غامض است در آری گویی به زندگی؛ زندگی سرشار از پارادوکس ها و تناقضات است؛ هر آن که با اتکا به آرمان زهد و ارزش هایی فراسوی همین جهان صیرورت و هماره در حال شدن، تو را از آری گویی به زندگی باز می دارد؛ دروغ وعده و خشک دماغ است.
نیچه مبلغ عقل روشنگری نیست و انسان امروز را تاج سر آفرینش و سرآمد همه ی پیشینیان تلقی نمی کند و حتی به سوی روزگار پیش از فلسفه و به عصر زایش تراژدی رو گردان می شود و خرد دوراندیش و سرد آپولون را در کنار شور و سرخوشی گرم دیونیوسوس مقوم هستی آدمی قلمداد می کند...ابر‌انسان با مشاهده و تجربه پوچی و ملال همچنان زندگی را ارج می نهد.
آن که در مقابل تناقضات انسان را تا سرحد حیوان درنده خو تنزل می دهد تا زشتی های تاریخ را توضیح دهد؛ نمی تواند آری گوی زندگی باشد؛ نیچه انسان را نه حیوان ناطق که ناطق حیوان می فهمد. در غیبت این "آری" پیامدهای دهشتناک مرگ خدا رخ خواهد نمود...
نیچه نیهیلیسم به عنوان یک فکت تاریخی را به مثابه فلجی فیزیولوژیک باز می شناسد که سرتاسر اروپا را در روزگار وی درنوردیده است. که توان زندگی را به تحلیل می برد و با فرو ریختن مرجعیت ها و کلان روایت ها راه آری گویی به زندگی را مسدود می کند. زندگی اما فراسوی نیک و بد جاریست...
Audio
🔵بسیج دانشکده‌ی علوم اقتصادی و سیاسی برگزار کرد:

📌شریعتی، نیاز جامعه ما

👤 باحضور دکتر بیژن عبدالکریمی

🕦زمان: دوشنبه ۱۱ آذر ۹۸

🏢مکان: تالار شهیدبهشتی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی

@sociologicalperspectives
Audio
🎵دکتر عبدالکریمی- از نیچه تا ادوارد سعید : شرق شناسی

-Dr.Abdolkarimi:
Knowledge and Power


@falsafe_bodan
ده نکته در نقد جناب مصطفی ملکیان!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

مصطفی ملکیان یکی از چهره های شاخص در صحنه ی اندیشه ورزی و سخنوری است و علاقه مندان بسیاری در میان معرفت اندوزان و فرهنگ دوستان دارد نگارنده در ده نکته اجمالا به نقد عالیجناب ملکیان می پردازد گفتن ندارد که نقد اصحاب نظر به هیچ وجه به معنی نفی مطلق نبوده بل ناظر به عطف توجه به کارنامه علمی ایشان و ترغیب مخاطبان به خوانش انتقادی آثار است:

۱- ملکیان و امثال ایشان در سپهر فکری ایرانیان صاحب یک سنت نظری مدون، تاثیرگذار و نظامند نیستند و بنابراین مساعی ایشان مع الاسف به ذوق ورزی های شخصی تقلیل پیدا کرده است و کمتر دغدغه ی تبیین و توصیف مسائل انسانی و اجتماعی ایران و ایرانی را داشته اند و کمتر در ارتقای سطح اندیشگی و اصلاح رویه های جامعوی و اجتماعی، سیاسی منشا اثر بوده اند.

۲- ملکیان به عنوان یک اندیشه ورز ارجمند کمتر توفیق پروبلماتیزه کردن مسئله ایران و ارائه ی راه کارهای جامعه ساز و سازنده در خلال انواع بحران های کشور را داشته است و نقطه نظرات ایشان بیشتر به طرح برخی انتقادات عام منحصر شده است.

۳- جناب ملکیان در آمیزش نامتناجس و ناهمجوش عرصه هایی چون منطق، روان شناسی، فلسفه و ادبیات سال های سال دست اندار کار بوده اند بدون اینکه در طول زمان نسبت به بازاندیشی در خصوص یافته های نظری خویش قدم مثبتی و قابل اعتنایی برداشته باشند. روان شناسی گرایی و طرح بحث در باب معنویت بدون توجه به بنیان ها انتولوژیک ...را می توان از عوارضات همین التقاط تلقی کرد.

۴- اساسا باب گفتگوهای انتقادی در کشور کمتر گشوده است و اشخاصی چون ملکیان که به کرات در مدح تفکر انتقادی سخن رانده اند در مقام عمل کمتر مواجهه ای همه جانبه نگر و انتقادی در مواجهه با سایر متفکرین کشور داشته است‌.

۵- تمییز نظر استاد ملکیان از برخی سخنان عامه و غیر صائب در خصوص برخی متفکران و فیلسوفان بزرگ کمتر ممکن است و گاه مخاطب را به اشتباه می اندازد که با چه نوع تفکر و متفکری در ارتباط است.

۶- مواضع ملکیان چونان اندیشه وران جریان روشنفکری دینی مع الاسف از یک خطای فاحش هرمنوتیکال در تحمیل اپیستمه های مدرن به نظامات فکری ماقبل مدرن رنج می برد که فی المثل در تحلیل ایشان از شعر و شخصیت حافظ کاملا نمایان است.

۷- دلبستگی به سخن پردازی و آراستن کلام و تعلق و شیفتگی به سخنان خلاف آمد و نغز گاه شخص اندیشه ورز را از تعهد بی غرض به حقیقت باز می دارد که شاید این نکته نیز در خصوص بیانات شیوای جناب ملکیان صادق باشد.

۸- برخی از اصحاب نظر کشور متاسفانه خلال مباحث حکمی و فلسفی سطح بحث را به توصیه اخلاقی تنزل می دهند و از موضع موعظه وارد شده طرف بحث را به حفظ اخلاق و پرهیز از عجب و ...دعوت می کنند که از جناب ملکیان هم گه گاه از این سنخ مواجهات در مباحثات دیده می شود.

۹-ملکیان در تقلیل مسائل هستی شناختی به معنویت گرایی؛ ایضا در تقلیل مسائل سیاسی اجتماعی و جامعه شناختی به مسائل فردی، روان شناختی و اخلاقی ید طولایی دارد.

۱۰- و به عنوان نکته ی آخر؛ می توان به تذبذب در میان انواع نحله های فکری، و ارائه ی مطالبی کلاژگون از فلسفه های تحلیلی و قاره ای و رواقی با یک نوع تشریفات ویژه اشاره کرد که صرفا مختص صاحب نظر توانایی چون جناب ملکیان هم نیست. البته خود ایشان معترفند که دارای یک نوع تفکر التقاطی و گزینشی هستند. البته نباید نقش مخاطبان نافرهیخته و سهلگیر را در القای پدرخواندگی به برخی چهره ها نادیده گرفت و بایستی در مجال دیگری به تبیین و تشریح آن پرداخت.