🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.37K subscribers
703 photos
177 videos
114 files
1.26K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی رضا داوری اردکانی با عنوان «درباره تجربه مواجهه ایرانی با علوم انسانی» - ۲۶ اردیبهشت ۹۵
جستاری در ضرورت حفظ انسجام اجتماعی در سایه تاسی به سرمایه های فکری کشور!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

نگارنده بی هیچ تعارف و تکلفی، برغم بدخواهان و کج اندیشان، حفظ انسجام اجتماعی را برای شرایط جاری کشور ضروری قلمداد می کند، و در این طریق خطیر تاسی به معدود سرمایه های فکری کشور را قوام بخش مسیر رشد و تعالی کشور می داند، عبور از بحران های مبتلی به جامعه، تنها به واسطه ی عقلانیت و اندیشه ورزی ممکن خواهد بود و هر نوع دعوت به کنش های هیجانی و نااندیشیده چه از جانب شبه روشنفکران و چه رسانه های بیگانه راه به جایی نخواهد برد.
یکی از همین اندیشه وران دغدغه مند، که از توصیفات نگارنده مستغنیست و به گواه کارنامه ی پژوهش‌های حکمی و فلسفی اش، در سپهر فرهنگ این مرز و بوم توفیق تحقق یافته است، دکتر بیژن عبدالکریمی می باشد، اندیشه ورزی که نه دعوت به ایدولوژی می کند و نه مروج سکولاریسم است، و تامل فلسفی را پیش شرط کنشگری می داند، و بارها و بارها از خطرات نیهیلیسم، توده ای شدن جامعه، فضاهای نامتفکرانه ی عرصه مجازی سخن گفته و جامعه را به پیامدهای دامن زدن به شکاف های اجتماعی تذکار داده است، نیروهای انقلابی اصیل و حوزویان و دانشگاهیان دغدغه مند، به حسن نیت این اندیشه ورز دردمند و جان آگاه و توان فکری ایشان معترفند و در جلسات متعدد فکری،فرهنگی و کرسی های نظریه پردازی در راستای صلاح و فلاح کشور از ایشان راه می جویند و هم زمان علاقمندان جوان و نواندیشان گوشه ی چشمی به آرای ایشان داشته و دارند چرا که وی در کمال صمیمیت با وجدان مخاطب خویش ارتباط برقرار می کند تا سطح گفتمانی نیروهای جوان را از هر طیف که باشند با دعوت به تعقل و عقلانیت ورزی ارتقا بخشد.
ایشان در تلاش خویش به حفظ منافع ملی، با طیف های مختلف فکری وارد دیالوگ شده است و در راه تمهید یک گفتمان انسجام بخش برای جامعه تلاش بی شائبه ای از خویش نشان داده است، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه، از ضرورت یک شیف پارادایمی برای تغییر منطق روشنفکران جامعه نیز به کرات سخن رانده است، و توجه به ریشه های ساختاری معضل توسعه نیافتگی و نیل به یک عقلانیت تاریخی را حائز اهمیت وافری قلمداد می کند، و روشنفکران را از دامن زدن به شکافهای اجتماعی در حاشیه تعارضات دولت-ملت ذیل عقلانیت انتزاعی و روشنگری برحذر داشته است.
نگارنده با توجه به پیگیری آرای ایشان، چه در قالب کتاب، یا سخنرانی و مصاحبه به تجربه دریافته است، که این متفکر نجیب معاصر از انتساب خویش به هر گونه جریان سیاسی مجدانه پرهیز داشته است، و تنها در ساحت تفکر و فرهنگ به تلاش های خویش پرداخته است پروای کلام، متانت در گفتار و حفظ شان و سلسله مراتب مخاطب در صحبت با هر گروه و هر سنخ تفکری در سابقه ی فعالیت های ایشان کاملا مشهود است وی در جای‌جای سخنانشان از حافظان استقلال و امنیت کشور و از ارتقای سطح قدرت دفاعی کشور و مجاهدات ایثارگرانه تقدیر کرده است و از داوری های ناصواب در خصوص تقلیل دادن مشکلات کشور به سطح فردی و داوری اخلاقی اشخاص توسط رسانه های زرد با ارائه ی برهان مرتباً شکوه کرده است.
در کمال تاسف نگارنده اخیرا شاهد مصادره به مطلوب کردن این قبیل سرمایه های فکری از جانب برخی جریانات معلوم الحال در رسانه های بیگانه می باشد، چرا که حضور ایشان را ضامن بقای انسجام اجتماعی و حفظ ثبات برای رسیدن به توسعه قلمداد می کنند، بر ما اهالی قلم و اندیشه و دوستداران عرصه ی علم و فرهنگ کشور هست که دین خویش را برای حراست و پاسداری از مقام معلمانمان، در ساحت تعلیم و تعلم ادا کنیم چرا که به اندازه وسع خویش، هم راستا با بسیاری از بزرگان خدوم و دغدغه مند این کشور، دغدغه آینده ی این کهن مرز و بوم را داریم.
راز ماندگاری!

دانی که راز ماندگاری در جهان چیست؟
گر نامی از حافظ نباشد زندگی نیست
رمز بقای سرزمین شعر و عرفان
بر مرزهای عاشقی هامان نگهبان
ای حافظ ایران من ای جان جانان
بادا به یمن همتت جاوید ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نامی از سعدی نباشد زندگی نیست
ای شاعر شکر لب ای صاحب گلستان
ای طوطی شیرین سخن ای جان بستان
ای کیمیای صحبتت زر کرده مس را
ای مالک ملک سخن سعدی ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام فردوسی نباشد زندگی نیست
ای رستم دستان من ای آهنین عزم
با همتت هر گوشه برپا کرده ای بزم
اینک من و شهنامه و پیکار با خصم
بنگر چه سان پیروز می گردیم در رزم
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام مولانا نباشد زندگی نیست
ای استن بام وطن ای جاودانه
ای مثنوی در مثنوی ای بیکرانه
تا زندگی جاریست ای خورشید جاوید
هر گوشه از نام تو می خیزد ترانه...
https://www.instagram.com/p/CNGgUgnBALz/?igshid=121vj8ihcal8u
Forwarded from علی صادقی شهمیرزادی
📕 چراغم در 《این خانه》 می‌سوزد!

📕 جامعه، زبان، تاریخ و سنتی که 《هستیِ فرد》 با آن قوام یافته است، از مهم‌ترین مؤلفه‌های ساختارهای وجودشناختی و وجودیِ (اگزیستانسیل) نحوه‌ی 《هستیِ انسان》 هستند.
به‌دلیل اهمیتِ همین 《ساختارهای بنیادین، وجودی و وجودشناختیِ هستیِ آدمی》 است که اینجانب با مهاجرت به‌نحو دائم و همیشگی‌ -و نه به‌نحو موقت و کوتاه‌مدت به‌منظور نیل به اهدافی همچون تحصیل، کار، دیدن و تجربه‌کردنِ دیگر‌جوامع و دیگرفرهنگ‌ها و غیره- عمیقاً مخالفم.

📕 و بر این باورم که با مهاجرتِ همیشگی به سرزمین و فرهنگی دیگر، رابطه‌ی بسیارعمیقی که میانِ 《هستیِ انسان با جامعه‌ی خویش و با سرگذشت، تقدیر و تاریخ مشترک او با جامعه‌اش》 وجود دارد، منقطع گشته، و بخشی مهم و اساسی از هستیِ آدمی، تهی، و در‌نتیجه 《زندگی》 پا در هوا و تصنعی خواهد شد.

📕 و زندگیِ 《فردِ منقطع از جامعه، زبان، تاریخ و سنت خود》، تا پایان به‌نحو طبیعی و بر اساسِ 《بهجت و شادمانیِ راستین》 به پیش نخواهد رفت و نهایتاً به 《سردیِ زندگی و احساسِ افسردگیِ حاصل از حسِ بی‌وطنی و بی‌خانمانی》 منتهی خواهد شد.

#بیژن_عبدالکریمی
@shojaat_e_andishidan
ضرورت ها و ظرفیت های رویکرد پدیدارشناختی در تمهید گفتمان وفاق!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

رویکرد پدیدارشناختی تا آنجا که ممکن است در توصیف واقعیت ها و پدیده های اجتماعی از پیش فرض ها و غرض ورزی ها فاصله می گیرد. از تعصبات فرقه ای و جناحی به نحوی روشمند پرهیز می کند و از تحمیل ایده های خویش به پدیدارها سر باز می زند؛ بنابراین به جهت گشودگی به "دیگری" پیشاپیش از نوعی ظرفیت وفاق آفرین و رهایی بخش برخوردار است.
در شرایط کنونی کشور، که علی رغم حسن نیت ها و خیرخواهی ها؛ روز به روز مع الاسف به تعمیق شکاف های اجتماعی نزدیک و نزدیک تر می شویم بی تردید پیش از بروز و ظهور گسل های پرناشدنی ضرورت دارد با رویکردی پدیدارشناختی درصدد ارتقا انسجام اجتماعی در جامعه ی ایرانی باشیم.
نسل پدران ما چه در انقلاب ایران و چه در جنگ هشت ساله؛ ایثارگری های انکارناپذیری کردند؛ اگر منصفانه بنگریم، در مجموع و صرف نظر از برخی اختلافات، مردان و زنان انقلابی و مجاهد؛ می خواستند از ظرفیت اسلام، ایران و ایرانی را سعادتمند و رستگار سازند؛ اما ما نسل های جوان اگر امروز سعادتمند نیستیم که ای بسا به زعم بسیاری نیستیم، باید به پدرانمان بدبین شویم و ایشان را عامل نگون بختی خویش بدانیم یا نه می توانیم طوری دیگر هم بیاندیشیم!؟
من به عنوان یک جامعه شناس و کسی که تلاش می کند رویکردی پدیدارشناختی اتخاذ کند فکر می کنم کارنامه نسل پدران ما چندان هم غیرقابل قبول نیست؛ پس چه چیزی واقعا موجبات ناکامی ها و ضعف ها شده است!؟

اقتضائات جهان جدید؛ تحولات هستی شناختی در زیست جهان جدید؛ ... آری دنیا عوض شده است؛ آیین ها دگرگون شده اند؛ نسل ما هم برای اینکه این بار هم ناکامی های پدران را تجربه نکند باید "فهم هستی و زیست جهان جدید" را به هر نوع کنش تحول خواهانه ای مقدم بشمارد؛
Forwarded from Mehdi K
Radio.MP3
16.5 MB
گفتگوی دکتر بیژن عبدالکریمی با رادیو گفتگو

موضوع: دلایل دین گریزی جوانان در جامعه ایران
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -2
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:

«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»

💠 نشست اول

نشست دوم


🔻برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


🗓تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۱


فرمت: mp3
حجم: 17MB
مدت زمان: ۰۰:۴۹:۲۵

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Audio
کلاب پرسمان تقدیم میکند:

جنگ صلح مذاکره از دریچه منافع ملی

با حضور:
احمد زیدآبادی، بیژن عبدالکریمی، حبیب احمدزاده و ...

چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ دو کلمه حرف حساب!

دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)

حرف تند و تلخ امروز در جامعه مشتری دارد چون اوضاع زندگی مردم خوب نیست، چه این حرف ها را دانشگاهی دلسوزی بزند و راست باشد چه یک رسانه ی مغرض بزند و دروغ باشد، اما حرف حساب چه؟!
حرف حساب را متاسفانه کمتر کسی هست که بزند، اهل تفکر اما باید حرف حساب بزنند مهم نیست که به قدر کافی تند و تیز نباشد اما بایستی برای ابربحران های ما پاسخی در آستین اهل تفکر باشد ولو این راه کارها هنوز مرهمی فوری بر زخم های ما نباشند ولی باید ما را به مسیر حل مسائل مان فرابخواند.
اهل تفکر ناظر به امکانات سخن می گویند شاید خوشایند توده مردم سخن نگویند ولی حرف حساب می زنند حرفی می زنند که منطبق بر منابع و نیروهای تاریخی جامعه باشد صرفا حدیث آرزومندی نمی گویند نگاه می کنند به شرایط تاریخی اجتماعی و وضعیت انضمامی ما، حرفی نمی زنند که فقط به تحریک توده ها بیانجامد، ای بسا دعوت به تامل و تحمل می کنند تا جامعه فرصت خودیابی داشته باشد فروپاشی ساختارهای اجتماعی را به نفع امروز و آینده کشور نمی دانند، آنها عقب ماندگی ها را به ما تذکار می دهند و خوب و بد ما را به خودمان نشان می دهند باید بیاموزیم که به اهل تفکر گوش فرا دهیم چه در مقام مسئول چه در مقام شهروند، و چه چیزی جز عقلانیت می تواند به بهبود شرایط بد ما منجر شود، عجیب است که همه مشتری حرف تند و تلخ هستیم ولی حاضر نیستیم به تلخی حقیقت گوش سپاریم، این کشور وضع خوبی ندارد، باید دست به دست هم بدهیم کشور را بسازیم، ولو زمان ببرد ولو بعید بنماید ولی بهم زدن اوضاع جز پاک کردن صورت مسئله نیست، بیاموزیم که با نگاهی تاریخی به مشکلاتمان نظر کنیم و همه چیز را حاصل ناکارآمدی های چند دهه اخیر قلمداد نکنیم ما لاجرم باید بپذیریم که از قافله عقب مانده ایم و همه باید کار بکنیم، تا آیندگان لاقل رستگار شوند و از ایرانی بودن خویش پشیمان نباشند خود را انکار نکنند و به حرف حساب و عقلانیت، و زیستن در جهان جدید آری بگویند.

*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400)
نویسنده: دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
چه کسی می تواند منصف باشد؟!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)



در شرایطی بسر می بریم که شرایط سخت اقتصادی حاکم بر زندگی های مان امکان قضاوت منصفانه را از ما سلب کرده است؛ من به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی به مردم حق می دهم که شاکی و معترض باشند و در تشخیص ریشه های مشکلات شان به خطا بروند اما در خصوص اهل تفکر اوضاع به کلی متفاوت است ایشان حق ندارند در مقام قضاوت دور از انصاف و عدل حکم دهند؛ اما سوال این است چه کسی می تواند در این شرایط حکم به انصاف دهد!؟

آن دسته از متفکرانی که همه ی مسائل را به ساحت سیاست تقلیل می دهند و انگشت اشاره ی شان به سمت قدرت سیاسی هست و مدام از ناکارآمدی های دهه های اخیر سخن سر می دهند بخشی از حقیقت را قربانی می کنند!
اندیشه ورزانی هم که وابسته ی به این یا آن جریان سیاسی هستند نمی توانند در مقام قضاوت فارغ از منافع شخصی و جناحی خویش به تبیین مسائل ورود کنند و مع الاسف ایشان هم بخشی از حقیقت را قربانی می کنند.
از این میان آن فئه قلیل از متفکرین اصیل که در تشخیص ام المسائل ما به خطا نرفته اند می توانند در تبیین وضعیت ما منصفانه ظاهر شوند. ریشه ی مشکل ما در چیست؟!
اصلی ترین عامل فلاکت ما خلاصه می شود در توسعه نیافتگی تاریخی ما و تاخر ایرانیان در ورود به مناسبات جهان جدید و به رسمیت شناختن زیست جهان معاصر!

متفکر منصف اگر قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب را نقد می زند و او را به تاخر تاریخی متهم می کند خدمات و دستاوردها را نادیده نمی گیرد؛ ارتقا توان نظامی و حفظ تمامیت ارضی در همه ی اين سالها ممکن نمی شد مگر با جانفشانی ها و رشادت هایی که گفتمان انقلاب بی تردید در آن سهیم بوده است.
متفکر منصف فراموش نمی کند که نیروهای همین گفتمان در شرایطی که جامعه ی پساانقلابی ما با وجود فقدان هر گونه امکانات حکمرانی به سبک مدرن که زاییده شکل گیری ملت-دولت ها هست با هر طریق ممکن از فروپاشی کشور در برابر انواع تهدیدها مقابله کرده است.
متفکر منصف می تواند هم با روشنفکران و هم با انقلابیون مواجه ی همدلانه ای داشته باشد. و هر دو ایشان را به تعامل سازنده ی با هم دعوت کند. و در عین حال انتقادات خویش را متوجه هر دو ایشان سازد. در حالی که روشنفکران را نقد می زند که در فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی در دموکراسی خواهی خویش متناسب با شرایط کشور خویش ظاهر شوند گفتمان انقلاب را هم به رسمیت شناختن زیست جهان جدید فرا می خواند و ایشان را به ناتوانی شان در ایفای نقش خویش در عرصه ی مناسبات جهانی و پیامدهای آن تذکار می دهد. و از ایشان می خواهد که با عناصر افراطی و قشری اندیشی که پشت گفتمان انقلاب پنهان شده است مقابله کند.
متفکر منصف می تواند ضمن اینکه نیروهای کشورش را در برابر نظام سلطه ی جهانی بسیج می کند ایشان را از افتادن در بازی دشمن و عواقب مواجهات افراط گرایانه زنهار دهد.
متفکر منصف می تواند به عنوان عامل وحدت بخش در میان جریانات مختلف نقش آفرینی کرده؛ در این شرایط تاریخی خطیر که بقای قوم تاریخی ما در آن با انواع تهدیدات رویاروست از همه ی ظرفیت های کشور برای عبور از این وضعیت دشوار طلب استمداد کند تا کاروان ایران و ایرانی از این گردنه ی صعب تاریخی که راهزنان در آن کمین گرفته اند به سلامت عبور کند.
گفتگوی رضا داوری با خبرگزاری مهر، ۲۱ خرداد ۱۴۰۱
https://www.mehrnews.com/news/5506964
اهل تفکر در شرایط آنومیک به چه اشتغال دارند؟!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)


اهل تفکر از اهالی فلسفه و جامعه شناسی تا سایر گرایشات علوم اجتماعی در اوضاع آشفته ی جامعه به چه اشتغال دارند؛ نگارنده پیش تر پاسخی برای این پرسش در آستین داشت چرا که اوضاع به این میزان آشفته نبود؛ اگر بپذیریم نسبتی بین تفکر از سنخ فلسفی و اجتماعی و واقعیت های جامعه وجود دارد که بی تردید دارد؛ در چنین شرایطی به واقع اهل تفکر چه می کنند یا دقیق تر بگویم چه می توانند بکنند!؟
تا زمانی که می شد به برخی فعالیت ها امیدوار بود من انتظارم از اهالی اندیشه صورتبندی مسائل و بحران های جامعه بود و جا به جا از ضرورت مشارکت ایشان سخن گفته؛ به غیبت نخبگانی و خلا گفتمانی در جامعه تذکار داده؛ تجارب خویش را در قالب "گفتمان وفاق" انتشار داده ام و بی تردید از برجسته ترین اشخاصی که در این راه پر سنگلاخ توفیق تحقق یافته اند نامی به میان آورده ام و از آن جمله از دکتر عبدالکریمی در کسوت معلمِ وفاق یاد کرده ام.
اما دروغ چرا؛ امروز ناامیدتر از آنم که در امر پیگیری راه معدود نخبگانی که حضور مؤثرتری در جامعه داشتند به سیاق سابق همت ورزیده، بتوانم سمت و سوی اهل تفکر را در این وضعيت آنومیک جامعه تشخیص دهم. بنابراین پاسخ به سوال این جستار را به اهلش وا می گذارم و امید دوری دارم که از اهالی تفکر پاسخی به این سوال بیابم؛
شکست و کامیابی برای اهل سیاست می تواند در تغییر مواضع ایشان با سرعت بیشتری مشهود و عیان گردد لیکن برای اهل تفکر که پیشتر تلخی حقایق را چشیده اند؛ وضع متفاوت است؛ مصاحبه ی اخیر دکتر داوری را ببینید ایشان با توجه به کهولت سن و وزانت کوله بارش می توانند بار جلیل تفکر را همچنان بدوش بکشند اما برای نوسفران چه!؟ آنان چه می توانند بکنند؟!
شنیدم همین امروز مردی از جرگه ی سیاست ورزان نا امیدی خویش را از طی طریق بر سبیل سابق علنا اظهار داشت اما متفکرین که پناهی جز تفکر ندارند کدام در را باید بزنند!
به زعم نگارنده تفکر آخرین سنگر است البته ملتفت هستم که تعبیر درستی نیست چرا که بنای تفکر اصیل چون به پدیدارها و واقعیت ها گشوده است خلل نمی پذیرد؛ سنگر تفکر به تصرف احدی در نمی آید؛ ملکیست که سقوط نمی کند. ولی آنکه جانش به جان مردمش بسته است چگونه می تواند چشمانش را به روی درد مردمان ببندد؛ آیا می توان نشست و هنوز به خواندن و نوشتن همت گماشت؛ آیا وقت تفکر داشتن چیزی صرفا ارادی و در اختیار آدمیست!؟؛ ختم کنم به شعر حافظ که دکتر داوری هم در مصاحبه ی اخیرش بدان اشارتی داشته است:

درون ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی بر کند خلوت نشینی...ِ
"جامعه عوضی" : مفهومسازی بدیع در سوشیال تئوری شریعتی

عنوان سخنرانی‌ام در شنبه ۱۱ ژوئن در بلفاست ایرلند شمالی


@seyedjavadmiri
Audio
ارائه مقاله در دانشگاه بلفاست Queen's University


@seyedjavadmiri
فرش قرمز برای اسکندر یا وفاق با هموطن!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

در شرایطی به سر می بریم که به نظر نمی رسد کسی کاری جدی تر از دعاهای مادرانه و نصایح پدرانه و انتظار دخترانه و رجزخوانی پسرانه و بی خیالی کودکانه ...از خود بروز بدهد همگان احساس می کنند یک نوع فروبستگی و گره کور در کارشان افتاده و هیچ نسخه ای پیش هیچ طبیبی برای درمان دردهای لاعلاج شان پیدا نمی شود "چاره" مبدل به همان اکسیری شده است که از قضا در دکان هیچ عطاری یافت نمی شود و دیگر از جوشانده های خانگی کاری پیش نمی رود چشمان معدودی اما از دلهره ای بیگانه برق می زند تو گویی پی به کیمیایی برده اند که حلال مشکلات است کشف یک فرمول ناشناخته برای معجونی کارساز!
محیط برای کشت و تکثیر ویروس توهم اندیشی (با وساطت امر خیالی) بسیار مناسب است علی الخصوص که همه ی بت های دروغین فرو افتاده اند و حنای دیگری بزرگ دیگر رنگ ندارد، اما عوام الناس که اهل تمییز نیستند تا از کیفیات قواعد امر نمادین سر در بیاورند، ما درست بر سر مغاک امر واقع لاکانی ایستاده ایم، اما دل توده غنج می رود که سر به سودای دیگری بزرگ تری بسپارند! برای او فرش قرمز پهن می کنند و زیر لب می خوانند :
"کاوه ای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود"

گفتمان وفاق را به چوب قیاس با نصایح الملوک می زنند و می رانند غافل از اینکه حتی اگر گفتمان را که ضرورتی برای تعامل در میدان مناسبات مدرن است به چیزی از سنخ نصایح مرسوم در عوالم قدیم تقلیل دهیم باز هم صرفا طرفین دعوا را با هم باید مخاطب این نصایح قلمداد کنیم؛ یعنی نه فقط نصایح الملوک؛ که نصایح المله و نصایح الرجال (اوصولیون و اصلاحیون) و النسوان و الاکراد و الاعراب...
دوستانی که دل نگرانند که نکند باز با چیزی مواجهیم از سنخ همان ها که به نصایح الملوک معروفند و قدرت‌های خودکامه را به اخلاق و رواداری با رعایا به عنوان عیال الله دعوت می کنند بد نیست عنایت داشته باشند که تلاش برای پروبلماتیزه کردن مسئله ی ایران صرفا به پاره ای ذوق ورزی های شخصی تقلیل پذیر نیست اساساً بینشی جامعه شناختی از تقلیل مسائل به سطح تحلیل فردی به طرزی خودآگاه و روشمند می پرهیزد، آن هم در این شرایط خطیر که شکاف ها روز به روز عمیق تر می شوند؛ و مفهوم "آینده" برای "ما" بحرانی شده است.
ختم کنم به دو بیت آخر مثنوی آهوی وحشی حافظ که آن را به مثابه وصیتنامه او تلقی کرده اند:

رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح ازبر مخوانید

مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ‌انداز هجران در کمین است
اسلام و خرد ایرانی در عصر پسامتافیزیک
سخنران: دکتر بیژن عبدالکریمی

انجمن جامعه شناسی ایران
پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۱
ساعت ۱۸ الی ۲۰

https://www.skyroom.online/ch/a14011402/kankash1

لینک ورود به همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران؛
ایران فرهنگی و مسئله اکنون!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)


انجمن جامعه شناسی ایران روز سه شنبه 24 خرداد 1401 در طی پنجمین همایش کنکاش های مفهومی و نظری جامعه ایران،️ پنل « صیرورت ایران فرهنگی و مساله اکنون» را برگزار کرد ضمن عرض خدا قوت به برگزارکنندگان این نشست ملاحظاتی را به عنوان یک شنونده ی فعال به اشتراک مخاطبان فرهیخته می گذارم در این جلسه من به سخنرانی هایی که توفیق داشتم شنونده باشم اشاره می کنم البته دکتر بادامچی و دکتر نعیمی نیز در این پنل سخنرانی کردند که بنده متاسفانه به سخنان ایشان نرسیدم:

🔸 شهریار پاک نیا / ایران فرهنگی و مساله هویت
🔸 اسماعیل خلیلی / تعارض و تعامل جهان بینی قبیله با فرهنگ ایران؛ بلندترین عصر مقاومت برای تولید و بازتولید معنا: سده های 6 تا 13
🔸 آیدین ابراهیمی / مبانی جامعه شناختی تفکر سید حسن تقی زاده در مواجهه با جهان جدید: بررسی مواضع تاریخی تقی زاده روشنفکر، به مثابه الگوی فکری بخشی از جریان روشنفکری در ایران
🔸 حسین حجت پناه / پدیدارشناسی بنیان های خرد ایرانی

آنچه موجب مشارکت بنده و طرح یک نکته ی خرد اما مهم در این جلسه شد و ای بسا موجبات برخی سوءتفاهمات را برای سخنرانان عزیز فراهم کرد؛ عدم التزام ناخواسته ی برخی از دوستان به عنوان پنل این جلسه بود؛ "مسئله اکنون" به نظر بنده به کلی در این پنل غائب بود؛ چندان که بنده در پایان طی دخالتی که کردم این نکته را گوشزد کردم؛ بماند اینکه تعبیر "ایران فرهنگی" هم جز برخی کلی گویی ها بدرستی ایضاح نگردید؛
"اکنون" نه از جهت ویژگی های عصری که در آن هستیم و نه از جهت وضعیت اینجا و اکنونی ما در سخنان دوستان حضور چندانی نداشت مخاطب کم اهلیتی چون نگارنده نمی توانست نسبت خویش را با این "ایران فرهنگی" که دوستان شرحش می کنند برقرار کند؛ همانجا هم به عرض دوستان رساندم که احساس می کردم دکتر خلیلی بزرگوار و دوست خوبم دکتر حجت پناه در عالم سنت نشسته اند و بحث می کنند گویی مدرنیته و پست مدرنیته ای هنوز اتفاق نیافتاده است. طرح گشاده دستانه و دم دستی "ایران فرهنگی" و فهرست کردن نمونه ی های درخشان معماری و قله های ادب ایران زمین بدون وجه نظر به مغاکی که اکنون بین ماست بیشتر هویت طلبانه می نماید که ای بسا ناظر به طبع سنتی ما و عدم به رسمیت شناختن زیست جهان جدید است تو گویی ما پیشاپیش "ایران فرهنگی" را پیش‌فرض گرفته ایم. دکتر پاک نیا البته بدرستی به مولفه های سوژه ی خودبیناد مدرن اشاره کرد اما ایشان هم نسبت این سوژه را با ایران فرهنگی مشخص نفرمود؛ با نقطه نظرات دکتر ابراهیمی چندان که از عنوان سخنرانی ایشان پیداست توانستم نسبت همدلانه تری برقرار کنم.
به نظر می رسد دو کار را باید مدنظر می گرفتیم اول اینکه مسئله اکنون و ویژگی های جهان زیست جدید مطرح می شد اینکه موقف ما کجاست و ...و دوم اینکه مرادمان از "ایران فرهنگی" چیست بیشتر ایضاح می گردید یا دست کم ادبیات پیشین این بحث پیشاپیش مطرح می گردید دکتر حجت پناه بدرستی البته به ضرورت مواجهه ی پدیدارشناختی اشاره فرمود هرچند این کمترین معتقد است به لوازم و پیامدهای آن به لحاظ روش شناختی متعهد نبود فی المثل ایشان می توانست دست کم به جای اینکه بگوید قائل به یک اسانس و ذات فرهنگی برای ایران هست بفرماید آیدوس فرهنگی (اگر چه باز هم مبهم هست) ولی باز به زبان پدیدارشناسی نزدیک تر هست؛ به هر حال مجال اندک پنل دست دوستان را بسته بود؛ باری؛ از همه عزیزان مجددا سپاسگزارم و امیدوارم فرصتی دست دهد بیشتر با دوستان زمینه ی مباحثه فراهم گردد چرا که هر چه از ایران و خرد ایرانی بگوییم بنده بی تردید به آن تعلق خواهم داشت ولو صرفا به عنوان یک شنونده ی پیگیر و علاقمند. با آرزوی توفیقات روزافزون؛ و با عرض خسته نباشید به دوستان فعال در انجمن جامعه شناسی و عوامل برگزارکننده ی این نشست فرهنگی قابل تحسین.