دکتر عبدالنبی قیّم
698 subscribers
112 photos
9 videos
22 files
52 links
دکتر عبدالنبی قیّم
فرهنگ نویس و تاریخ پژوه
مؤلف فرهنگ معاصر عربی-فارسی، کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب احمد کسروی و برنده جایزه بین المللی ترجمه قطر

وب‌سایت:
http://www.abdolnabighayyem.com
ایمیل:
nb_ghaiem@hotmail.com
اکانت ادمین:
@AQayyem
Download Telegram
پانزدهم دی ماه روز تولد زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم بزرگ گرامی باد

در مقاله" ادای دین به دکتر باطنی" توانستم تا حدودی دین این بزرگمرد و عالم فرزانه را ادا کنم.
مقاله را پس از چاپ حضورا برای او خواندم.

روحش شاد و یادش جاودان باد .
شش سال پیش مراسم فارغ التحصیلی خانم دکتر میساء قیم، دختر دکتر عبدالنبی قیم از دانشگاه علوم پزشکی شیراز

قبل ست سنین حفل تخرج الدكتورة ميساء بنت الدكتور عبدالنبي القيم من جامعة شيراز في فرع الطب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم جايزه بین المللی ترجمه شیخ حمد در دوحه فطر امروز یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱، فیلم مصاحبه برندگان دوره های قبل، پیش از اعلام نام برندگان.

حفل جائزة الشيخ حمد للترجمة في الدوحة بقطر الأحد 29 يناير2023
كلام المسجل للفائزين بالدورة القبلية قبل إعلان جوائز الفائزين بهذه الدورة
گزارش یک رویداد فرهنگی در دوحه قطر

ترجمه و معضلات تبادل فرهنگی

عبدالنبی قیّم

شماره امروز ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ روزنامه شرق

روزهای شنبه و یکشنبه 28 و 29 ژانویه 2023 مصادف با هشتم و نهم بهمن 1401 نهمین کنگره بین المللی ترجمه و معضلات تبادل فرهنگی به همت انجمن روابط عربی و بین المللی ( منتدی العلاقات العربیة والدولیة) در دوحه پایتخت قطر برگزار شد. در این کنگره که همه ساله در چنین روزهایی منعقد می شود اساتید و صاحب نظران و مترجمان از کشورهای مختلف در خصوص کارهای انجام شده، ویژگی ها و معضلات ترجمه از زبان عربی به زبان های دیگر و همچنین از زبانه های دیگر به زبان عربی سخنرانی می کنند. امسال تعداد شرکت کنندگان در این همایش 170 پژوهشگر و مترجم از 33 کشور خارجی و عربی بودند. تعداد سخنران ها نیز 28 نفر و از 14 کشور بود که در دو نوبت صبح و بعداز ظهر روز شنبه و صبح روز یکشنبه نتیجه بررسی ها و مطالعات خویش و تجربیات شخصی خود را به سمع حاضران رساندند. روز یکشنبه بعداز ظهر به اعلام اسامی برندگان و اهدای جوایز اختصاص یافت . در این روز طی مراسم باشکوهی و در حضور ولیعهد قطر، اسامی برندگان اعلام و پس از آن توسط ولیعهد قطر لوح تقدیر به برندگان اهدا شد.
انجمن روابط عربی و بین المللی در سال 2011 در دوحۀ قطر و با هدف حمایت از توسعه و پیشرفت آگاهی های سیاسی و فرهنگی و تقویت راه های گفت و گو بین افکار و اندیشه های مختلف و با بودجه دولتی تشکیل شد.انجمن بر نشر و اشاعه آرا و افکاری که دیدگاه های مختلف را تقبل می کند، تأکید دارد و به دنبال دستیابی به بهترین راه حل ها برای معضلات و مشکلات محلی ، منطقه ای و اشاعۀ فرهنگ صلح و تفاهم بین المللی است.
فعالیت های انجمن شامل برگزاری همایش ها، انتشار کتاب، انجمن فرهنگی و برگزاری جایزۀ ترجمه از زبان عربی به دیگر زبان ها و از زبان های دیگر به زبان عربی است.مهم ترین و مشهورترین فعالیت انجمن، جایزه ترجمه است که از سال 2015 میلادی(1394 ش) به نام امیر سابق قطر و پدر امیر فعلی یعنی شیخ حمد همه ساله برگزار می شود، و نام کامل آن"جائزة الشیخ حمد للترجمة والتفاهم الدولی" یعنی جایزه ترجمه و تفاهم بین المللی شیخ حمد است. همه ساله یکی از زبان های زنده و پرمخاطب دنیا که میزان ترجمه های آن از زبان عربی و بالعکس درخور توجه است به عنوان زبان اصلی انتخاب می شود، در جوار آن زبان های دیگر که پر مخاطب نیستند و یا ترجمه های کمتری از زبان عربی و به زبان عربی دارند به عنوان زبان های فرعی برگزیده می شوند. دراولین دوره زبان ترکی به عنوان زبان اصلی بود، پس از آن در دوره های بعدی به ترتیب زبان های اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی، روسی ، فارسی و چینی زبان های اصلی بوده اند.امسال بعد از هشت سال مجدداً زبان ترکی زبان اصلی شد و در کنار آن زبان های قزاقي، رومانیایی، باهامایی، ویتنامی و سواحلی زبان های فرعی بودند. براساس مصوبات انجمن، زبان انگلیسی از قاعده فوق مستثنی است و همه ساله در همه دوره ها به همراه زبان اصلی مشمول جایزه است. و به مترجمان از زبان انگلیسی به زبان عربی وبالعکس جایزه تعلق می گیرد.
همانطوریکه ذکر شد در سال 2020 زبان فارسی بود و زبان انگلیسی زبان های اصلی بودند و زبان های کردی، پشتو، بنغالی، سوئدی و زبان هوسا که زبان چهل و هفت میلیون از مردم چاد، شمال نیجریه، غنا، کامرون و ساحل عاج است. زبان های فرعی آن دوره بودند. نگارنده برای تألیف فرهنگ های سه گانه عربی – فارسی( یک جلدی،میانه و دوجلدی) برنده این جایزه شدم وآقایان موسی بیدج ، صادق خورشا، صادق دارابی ، خانم نبهانی از ایران و آقایان مصطفی البکور از سوریه و یوسف بکار از اردن دیگر برندگان این جایزه در سال 2020 بودند. به دلیل شیوع بیماری همه گیر کرونا همایش مذکور و مراسم اعطای جوایز که می بایست در ژانویه 2021 برگزار شود، برگزار نشد و برندگان مقالات خود را از طریق فضای مجازی ارائه کردند. امسال بعد از دو سال، همایش مزبور و اعطای جوایز به صورت حضوری بود که از برندگان سال 2020 نیز جهت شرکت در این مراسم دعوت بعمل آوردند.
ارزش اجمالی جوایز هر دوره دو میلیون دلار امریکایی است که به سه حوزه تعلق می گیرد، یکی از این حوزه ها ، حوزه ترجمه است که به چهار بخش تقسیم می شود:
1 – جایزه ترجمه از عربی به انگلیسی
2 – جایزه ترجمه از انگلیسی به عربی
3 – جایزه ترجمه از عربی به یکی از زبان ها( امسال از عربی به ترکی)
4 جایزه ترجمه از یکی از زبان ها به زبان عربی( امسال از ترکی به عربی)
دوم: جایزه إنجاز یا دستاورد
این جایزه به مترجمینی اعطا می شود که از زبان برگزیده آن سال مثلاً در سال 2020 زبان فارسی به زبان عربی و بالعکس میزان معتنابهی کتاب های ارزشمند ترجمه کرده باشند.
سوم: جایزه تفاهم بین المللی
این جایزه به افراد یا نهادهایی مانند مؤسسات فرهنگی و یا انتشارات و از این قبیل اعطا می شود که در نشر و اشاعه فرهنگ صلح و دوستی وتفاهم بین ملل مختلف گام های مؤثری برداشته باشند.
جایزه شیخ حمد معتبرترین و معروف ترین جایزه ترجمه در جهان عرب است. یکی از دلایل اعتبار آن سخت و دشوار بودن انتخاب برنده و معیارهای انجمن برای تعیین بهترین ترجمه است. در مرحله اول تقاضای شرکت کنندگان مورد بررسی قرار می گیرند و در صورتی که ترجمه های ارسالی با معیارها و ضوابط انجمن همخوانی نداشته باشند در همان مرحله حذف می شوند. و آن چنان که برگزارکنندگان به من گفتند تقاضاها از لیست اولیه به یک لیست کوتاه تقلیل می یابد.به عنوان مثال امسال لیست اولیه کتاب های ترجمه شده از انگلیسی به عربی 37 کتاب بود که به 8 کتاب تقلیل یافت. پس از آن کتاب های مندرج در لیست اخیرالذکر به سه داور مورد اطمینان در همان کشوری که زبان آن زبان برگزیده سال است داده می شود. مثلاً در سال 2020 کتاب ها برای داوران ایرانی ارسال شد. علاوه بر نظر داوران در صورتی که رأی داوران، برگزارکنندگان را قانع نکند، این بار به سراغ یک و در بعضی موارد سه مشاور می روند و نظر آن ها را درباره کتاب جویا می شوند. گاهی وقت ها نظر مشاوران ، برگزارکنندگان را متقاعد نمی کند و چه بسا اتفاق افتاده برای آن دسته یا گروه جایزه نفر اول را اعلام نکرده باشند، چون از نظر آن ها هیچ کدام از کتاب ها شایستگی اول شدن را ندارند.
به همین دلیل سال به سال بر تعداد شرکت کنندگان در جایزه افزوده می شود. به دلیل همین استقبال است که در روز شنبه 28 ژانویه زمانی که در همایش شرکت داشتم، برگزارکنندگان به من اطلاع دادند که امشب هیئت امنا تصمیم گرفت زبان ترکی و زبان فارسی را از قاعده هشت سال مستثنی کند و به جای هر هشت سال ، زبان ترکی هر سه سال و زبان فارسی هر چهارسال به عنوان زبان اصلی مسابقات خواهند بود. علت آن را هم استقبال مترجمان ترک و مترجمان فارسی بیان کردند. علاوه بر این مسئولان در جایزه اهمیت خاصی برای این دو زبان قائل هستند و به دنبال تحکیم و تقویت پیوندهای دوستی و مودت میان جهان عرب با ایرانیان و ترک ها هستند.
با آرزوی موفقیت برای مترجمان ما ذکر این نکته الزامی است که موضوع کتاب نقش بسزایی در پذیرش آثار نزد برگزارکنندگان دارد، از این نظر مترجمان ما سعی کنند موضوعاتی که باعث معرفی ادبیات و تاریخ و فرهنگ جهان عرب به ایرانیان می شود و یا موضوعاتی که باعث معرفی ادبیات ، تاریخ و فرهنگ ایران به جهان عرب می شود را برای ترجمه انتخاب کنند.
به امید روزی که ما هم بتوانیم چنین جایزه ای برگزار کنیم و همۀ مترجمانی که از زبان فارسی به زبان های دیگر و یا بالعکس از زبان های دیگر به زبان فارسی ترجمه می کنند، را از اقصی نقاط جهان در تهران و یا هر شهر دیگری گرد هم آوریم تا باعث تقویت و تشویق ترجمه به زبان فارسی و بالعکس شویم. یکی از صحنه های باشکوهی که من در قطر دیدم این بود که افراد از ملیت های مختلف از ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی، یونانی، فرانسوی، یونانی، بلغاری، رومانیایی،ترک پاکستانی، اندونزیایی، بنگلادش و برخی کشورهای افریقایی و از کشورهای عربی از مغرب و تونس گرفته تا مصر، سوریه، لبنان ،عراق، عمان، کویت و... همه گرد هم آمده بودند و با زبان واحد یعنی زبان عربی با هم گفت و گو و تبادل نظر می کردند و تجربیات خود را در زمینه ترجمه بیان می کردند.کاش ما هم بتوانیم چنین صحنه های زیبایی که پیام آور مهر و محبت و دوستی است خلق کنیم.

آدرس مقاله در سایت عبدالنبی قیم

https://www.abdolnabighayyem.com/book-review.html
روز جهانی زبان مادری گرامی باد
روز ۲۱ فوریه از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده‌است. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده‌است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبان‌ها اعلام کرد
دلیل نامگذاری روز جهانی زبان مادری از زمانی آغاز شد که در سال ۱۹۵۲ دانشجویان دانشگاه‌های مختلف شهر داکا پایتخت امروزی کشور بنگلادش که در آن زمان پاکستان شرقی نامیده می‌شد و هنوز مستقل نشده بود، از جمله دانشجویان دانشگاه داکا و دانشکده پزشکی آن تلاش جهت ملی کردن زبان بنگالی به عنوان دومین زبان پاکستان (در کنار زبان اردو) تظاهرات مسالمت آمیزی در این شهر براه انداختند.
به دنبال این حرکت دانشجویان، پلیس به آنها تیراندازی کرده عده‌ای از آنها را کشت. بعد از استقلال بنگلادش از پاکستان و به درخواست این کشور، برای اولین بار سازمان یونسکو در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریه (برابر با دوم و گاهی سوم اسفند) را روز جهانی زبان مادری نامید و از سال ۲۰۰۰ این روز در بیشتر کشورها گرامی داشته می‌شود و برنامه‌هایی در ارتباط با این روز برگزار می‌گردد.
در سرزمینی که نژادپرستی مباح است

دیروز چهارشنبه باخبر شدم دکتر جواد طباطبایی دارفانی را وداع گفت. از خداوند مسئلت کردم او را بیامرزد. و چون فوت کرده نمی خواستم چیزی درباره او بنویسم. اما امروز دیدم برخی از دوستان مجازی که من آن ها را در عداد ناسیونالیست افراطی قرار نمی دهم، زبان به مدح او گشوده و یا عکس هایی با او را در فیس بوک منتشر کردند.

من در شماره ۱۳۴ مجله بخارا تحت عنوان" جواد طباطبایی و تحریف تاریخ"، اکاذیب، تحریف ها و کم سوادی او را عیان کردم. هرچند برای این مقاله هزینه سنگینی دادم و برخی از هوادران او نه تنها مدیر مجله بخارا را اذیت کردند و حتی تهدید کردند و در دو شهر مجله ها را عودت دادند، بلکه پروژه تخریب من را همه جانبه دنبال کردند و انواع و اقسام تهمت ها و برچسب های رنگارنگ را نثار من کردند. یکی از آن ها که در خارج بود، استغاثه کنان نوشت: کسی نیست فلان انتشارات که کتاب های فلانی را چاپ می کند، به آتش بکشد؟
حتی توقیف کتاب" پادشاهی میسان و اهواز یا احواز" ده روز بعد از انتشار در نتیجه جوسازی آن ها بود.
تمام این موارد را از طریق یکی از دوستان به اطلاع محمد قوچانی رساندم و به او گفتم این ها به اسم و اعتبار جواد طباطبایی لطمه می زنند. متأسفانه هیچ پاسخی نشنیدم.
در اینجا فقط بخشی از سخنان او را که گویا در همان نشستی که من آن را نقد کرده ام بر زبان رانده، جهت شناخت بهتر این فرد به عرض می رسانم. ذکر این نکته الزامی است این سخن آن چنان وقیح و چاله میدانی است که از گزارش خبرگزاری حذف شده بود و من به هنگام نوشتن مقاله فوق از آن بی اطلاع بوده ام.
ایشان در این سخنان طبق معمول خود که بد دهانی است " نقد عقل عربی" محمد عابد الجابری فیلسوف و متفکر معروف مغربی( مراکشی) را یاوه نامیده است. او با این سخن خود هم فحاش و بددهن بودن خود را نشان می دهد و هم بی سوادی خود را عیان می سازد. او نمی داند که عقل در زبان عربی و حتی زبان فارسی به معنی سطح فکر، بینش، ذهن است. او حتی توجه ای به نوشته های مراد خود فریدون آدمیت نمی کند که مقاله ای دارد با نام " عقل تاریخی".
از همه بدتر این است که برخی صاحب نظران بر این باورند که جواد طباطبایی برخی ایده ها و افکار را از محمد عابد الحابری به عاریت گرفته است.
جواد طباطبایی نمی داند که همین کتاب عابد الجابری به پنج زبان زنده دنیا ترجمه شده است. در سفر اخیر خود به قطر من می دیدم که نویسندگان و مترجمان کشور ترکیه به چه احترامی نام عابد الجابری را بر زبان می آوردند.دیدم که عنوان سخنرانی دکتر برهان کوراوغلو استاد دانشگاه ابن خلدون استانبول درباره نقد عقل عربی عابد الجابری بود. دکتر برهان از اینکه همین کتاب را به ترکی ترجمه کرده بود، خیلی مسرور و مشعوف بود. اتفاقا او به خاطر همین ترجمه امسال برنده جایزه شد.
نمی دانم کتاب های جواد طباطبایی به یک زبان، فقط یک زبان زنده دنیا ترجمه شده؟ بعید می دانم در خارج از کشور کسی خریدار توشته های او باشد. حتی در داخل کشور تعداد خوانندگان آثار او زیاد نیستند.

اما از همه فاجعه بارتر این سخن جواد طباطبایی است که:( عرب چی هست که عقل داشته باشد)
چون او فوت کرده، در این باره چیزی نمی گویم و قضاوت را به خردمندان و آزادگان می سپارم.
مقاله من درباره نهمین همایش انجمن روابط عربي و بين المللی،و جایزه بین المللی ترجمه قطر در شماره اسفند و فروردین ۱۴۰۱ مچله تجربه

مقالي عن المؤتمر التاسع لمنتدى العلاقات العربية والدولية، وجائزة الشيخ حمد للترجمة في العدد الأخير لمجلة تجربة
سلام
امروز پزشکی از محلات این مطالب را برایم فرستاد و سؤال ذیل هم همراه آن بود.

جهت اطلاع شما

با درود و احترام
حضور استاد قیم عزیز

باارزوی قبولی طاعات و تبریک بهار نو

اگر ممکن هست در مورد استناد مطالب ذیل بنده را راهنمایی بفرمایید

فقط فهرست کوچکی از اعمال  کوروش کبیر با ذکر منبع را اشاره میکنم چون تعداد انها به حدی زیاد است که از حوصله این گروه صنفی خارج است:

جنایت :مصادره خانه‌های مردم توسط کورش  به نفع سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند.
منبع:( گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۶ )
جنایت: نابودی تمدن ماد توسط کوروش.«گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود» (ص ۲۴۱). او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت».. با اینکه مادها دستکم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و۳۸۰۰۰ نفر از آنان قتل‌عام گردیدند.
منبع:( گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد- از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱)
جنایت: کوروش و قتل عام مردم نینوا_ گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌گوید که خانه‌های مردم قابل احتراق است و ما می‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌های فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌های آتش بسوزند.آنان در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند».
پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.
منبع:(  گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶)
جنایت: کوروش و نابودی تمدن لیدی :
یکی دیگر از تمدن‌هایی که به دست کورش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود. با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب شد.
منبع:( بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷ )
جنایت: نابودی تمدن عیلامی خوزیان به دست کوروش
در این زمینه پی‌یر بریان آورده است: «قتل‌عام‌هایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت می‌کند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نوعیلامی برای همیشه نابود شده است».
منبع: (  بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۲۵ )
جنایت: - کوروش و تامین هزینه های دربار از محل نذورات مردمی:
یکی دیگر از اعمالی که پس از تجاوز کورش به بابل و تصرف آن کشور متداول شد، موظف کردن معابد و نیایشگاه‌ها به تأمین مخارج دربار از قبل نذورات مردمی بود. معابد موظف بوده‌اند که مرتباً و بنا به نیاز، بخشی از مایحتاج و هزینه‌های کمرشکن خاندان سلطنتی و تشریفات دربار را که همواره بر دوش مردم سنگینی می‌کرده است، تأمین کنند. در یک سند بازمانده از سال ۵۲۸ پیش از میلاد، معبد اِئانا موظف شده است تا برای یکی از مهمانی‌های شاهانه در اسرع وقت ۲۰۰ بره شیرخوار و ۸۰ گاو چاق فراهم کند و تحویل رئیس تشریفات بدهد. چنین درخواست‌هایی معمولاً با کمبود منابع مالی معبد مواجه می‌شده و آنان ناچار بوده‌اند تا برای تأمین آن به راه‌های دیگری همچون وام گرفتن از رباخواران زیر نظر حکومت یا اجحاف به مردم روی بیاورند. علاوه بر این، معابد موظف بودند در هر زمان که دربار تقاضا کند، برده و کارگر و نیروی انسانی لازم را به خدمت گسیل کنند و حتی گله‌های احشام سلطنتی را به خرج خود پرورش دهند و نگهداری کنند.
منبع:( بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۳)
  جنایت: چگونگی بخشندگی های کوروش کبیر :
زنان یکی از مظلوم‌ترین و ستم‌کشیده‌ترین اعضای جوامع انسانی بوده‌اند که قربانی جنگ‌ها و تجاوزهای متجاوزان و جهان‌گشایان می‌شدند. زنانی که شوهران یا پدران خود را از دست می‌دادند و به اسارت و بردگی گرفته می‌شدند. رفتار کورش با زنان نیز از این قاعده همیشگی تاریخ جنگ‌ها و تجاوزات بشری مستثنا نبوده است.
یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش و بخصوص بخشندگی‌های او بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه گزنفون است.

اما در این استنادها  جزئیات این «بخشندگی» دقیقاً مشخص نمی‌شود.
به موجب این متن، کورش پس از آنکه دختر زیبایی را که مادها همراه با خیمه و خوابگاه به او تقدیم کرده بودند، به حضور پذیرفت، به سراغ تقسیم زنان اسیر و غنائم جنگی ناشی از غارت ماد و سرزمین‌های غربی ایران رفت. او یکی از زنان «تحت تملک» خود را که نوازنده‌ای خوش ‌الحان بود، به یکی از همدستان خود بخشید تا «اقامتگاه جنگی‌اش دلکش‌تر و روح‌پرورتر از خانه‌اش شود».
منبع:( گزنفون، کوروش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۱۲۳ تا...)
جنایت: کوروش و تصرف خاله اش:
کتزیاس مورخ و زشک رسمی دربار اردشیر دوم هخامنشی  آورده است که کورش پس از غلبه بر ماد اسپیتاماس را کشت و زن او را که آمیتیس نام داشت، تصرف کرد. آمیتیس دختر آستیاگ و خواهر ماندانا و خاله کورش بود.
منبع:( تاریخ کتزیاس (خلاصه فوتیوس)، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۹)،
جنایت: کوروش در تورات
کورش در متن عهد عتیق تورات گرامی داشته شده و نجات دهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است . اما در همان کتاب او مجری خواست و اراده و این سخن خدای یهودیان برای نابودی بابل نیز بوده است:
من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد . نسل بابلیان را ریشه کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند .
بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند،با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هرچه دارد از بین برود
منبع:(  اشعیا،باب ۱۴ ،بند ۲۲ و ۲۳)
[11/04, 10:13] A.Ghayyem: A Gh:
این هم جواب من

سلام
منابع معتبر هستند و من بیشتر آن ها را خوانده ام.

فقط این مطلب را  بگویم که بعد از حمله کوروش به این سرزمین ها، ماد، بابل، لیدی، آشور،عیلام نتوانستند حکومت های خود را بپا دارند و از صحنه روزگار حذف شدند، و بجز آشوریان که به طور پراکنده در عراق و ایران زندگی می کنند، اثر و نشانی نه از ماد هست و نه از عیلامیان و نه از بابلیان و نه از لیدیان.
گرگیعان، مراسمی دیرینه                                    
عبدالنبی قیّم
 
    همیشه دو خاطره زیبا و به یادماندنی از دوران کودکی در ذهن و یاد من چون مروارید درخشانی تلألؤ می کنند. هر دو خاطره از ماه رمضان هستند. یکی مراسم عید فطر است و دیگری مراسم گرگیعان .عید فطر یادآور خاطرات شیرین من با  پدر و مادرم و کلیه اقوام و فامیل است. در این روز من و برادرانم با جامه های نو و تازه و با دنیایی از شور و شوق منتظر دریافت عیدی از پدر و مادر بودیم. و می دیدیم که چگونه فامیل برای تبریک عید  به خانه ما می آمدند. عید فطر برای من یادآور خاطرات شیرین  پدرم است. برای او در طول سال، عید فطر شأن و منزلت دیگری داشت و هیچ روزی را با آن برابر نمی دید.
   اما گرگیعان برای من زنده کنندۀ خاطراتم با هم سن و سالانم است. در این شب، یکی دو ساعت بعد از  افطار در حالی که لباس های نو بر تن داشتیم و کیسه هایی که از قبل مادرانمان با پارچه دوخته بودند، حمل می کردیم، دسته جمعی و در گروه های چند ده نفره به در خانه ها می رفتیم و گرگیعان کنان، نقل و نبات و شکلات و بیسکویت و شیرینی و گاهی سکه های یک ریالی و دو ریالی دریافت می کردیم.
  دربارۀ وجه تسمیۀ گرگیعان یا همان قرقیعان نظرهای متفاوتی وجود دارد، برخی بر این باورند که ریشۀ آن از فعل "قرع الباب" به معنی کوبیدن در است، که به مرور به قرقیعان تبدیل شده است. برخی نیز معتقدند که اصل آن از "قرة العین: به معنی روشنی چشم در نتیجه به دنیا آمدن نوزادی یا رسیدن عزیزی از راه یا سفر دور است، و ریشه آن را به مناسبت تولد امام حسن مجتبی می دانند که مردم برای تبریک قدوم او به محضر پیامبر رفته و قرة العین گویان به ایشان تبریک گفته اند و این واژه به مرور به قرقیعان تبدیل شده است.
  از آنجایی که "قرع الباب" به معنی کوبیدن آهستۀ در به منظور کسب اجازه برای ورود است( المنجد في اللغة العربیة المعاصرة، ص 1144)، ریشه قرقیعان نمی تواند از قرع الباب باشد. ذکر این مطلب خالی از لطف نیست که در قدیم عرب در خانۀ خود را نمی بست و بستن در نزد آن ها خلاف مهمان نوازی است. علاوه بر این کودکان قصد دخول به منزل را ندارند تا در را بکوبند.
    از طرفی دیگر چون در ابیات گرگیعان هیچ گونه اشاره ای به تولد امام حسن و یا تبریک ولادت ایشان به پیامبر نیست، احتمال اینکه ریشه گرگیعان از "قرة العین" باشد هم بسیار ضعیف است. شایان گفتن است که در ابیات و اشعار گرگیعان در کویت، قطر، امارات، جزیرة العرب چنین ابیاتی وجود ندارد. مضافاً اینکه ابدال"قرة العین" به گرگیعان تا حدود زیادی نامحتمل است.
   هرچند در این گونه موارد نمی توان با قاطعیت اظهارنظر کرد و هر نظری در این موارد را باید با احتمال مطرح کرد. اما به نظر می رسد قرقیعان از ریشۀ  فعل"قرقع" است. قرقع به معنی ایجاد صدایی خشک همانند صدای برخورد و کوبیدن دو قطعه آهن و امثال آن است ( المنجد في اللغة العربیة المعاصرة، ص 1147).. تأیید این سخن این است که ما در کودکی دو قطعه ریگ در دو دست می گرفتیم و با کوبیدن آن ها به یکدیگر صدایی ایجاد می کردیم تا هم بقیۀ کودکان به ما بپیوندند و هم اهل خانه متوجه آمدن ما شوند. و این رسم هنوز در بسیلری از مناطق پابرجاست. علاوه بر این ما در روز چهاردهم رمضان از فعل " قرقع" استفاده می کردیم و می گفتیم " هذه اللیلة نقرقع": یعنی امشب قرقیعان می کنیم. به یاد دارم از مرحومه مادرم شنیدم که فلسفۀ قرقیعان این است که چون یک سال گذشت و اهل بیت همه سلامت هستند و توانستند فرایض را بجا آورند، این مراسم به میمنت سلامتی خانواده و فرزندان آن ها برگزار می شود. به همین دلیل خانواده ها به کودکان گرگیعان کننده شیرینی و نقل ونبات و شکلا ت و سکه می دهند. نگاهی به اولین  بیت گرگیعان مؤید این سخن است:
قرقیعان و قرقیعان بین قصیّر ورمضان                                             عادت علیکم صیام کل سنة وکل عام
در مصرع دوم کودکان برای آن خانواده  طول عمر را طلب می کنند و به  آن ها می گویند" همه ساله زنده و سلامت باشید".
قرقیعان وقرقیعان الله یخلي الرضعان
قرقیعان وقرقیعان الله یعطیکم رضعان
در مصرع اول می گویند خداوند شیرخوارانتان را نگه دارد و در مصرع دوم می گویند خداوند به شما نوزاد جدید عطا فرماید.
قرقیعان وقرقیعان یالله یالله یا صبیان                               
بعد برای صاحب خانه و تمام اعضای خانه با ذکر اسم آن ها دعای سلامتی و طول عمر می کنند:
الله یخلي راعي البیت       
الله یخلي آم البیت
الله یخلي ولدهم
الله یخلي إبنهم
الله یخلي عبدالحسین
الله یخلي عبدالنبي
الله یخلي عبدالاله
الله یخلي کریم
الله یخلي سالم
پس از اینکه اسم فرزندان را آوردند ، طلب شیرینی و شکلات می کنند و می گویند:
عطونا من مال الله                                      یسلّم لکم عبدالله
و بعد برای آن ها دعای رفتن خانه خدا می کنند:
عطونا، الله یعطیکم                                        بیت الله یودیکم

و اگر اهل خانه در دادن شیرینی و شکلات تعلل بکنند، این بیت را می خواندیم که ای مدینه، سر کیسه را شل کن و به ما چیزی بده. و بعد می گوییم به ما می دهید یا ما به شما بدهیم:

مدینه یا مدینه حلی الکیس و اعطینه
تعطینه لو نعطیکم بیت مکه يودیکم
آخر سر اگر کسی از اهل خانه بنا به هر دلیل مانند بیماری، سالمندی و غیره هدیه ای نداد، کودکان برای اینکه معطل نشوند و به بقیه خانه ها برسند، از آن ها می پرسند به ما چیزی می دهید یا  برویم، هرچند من ندیدم خانه ای هدیه ای ندهد و هرکس متناسب با وسع خود نمی گذاشت ما دست خالی بر گردیم. گویی شیرینی و نقل و شکلات ندادن زشت و ناپسند بود:
 
اهل السطوح                          تعطونا لو نروح
نکته جالب این است که به دلیل فراگیر بودن و ریشه دار بودن این رسم در آبادان، کودکان غیرعرب هم با ما بودند. به یاد دارم منزل ما که لب شط و در کوچه صندوق سازها بود( سه کوچه نرسیده به بازار مرکزی فعلی آبادان) بچه هایی بودند که پدر و مادرشان رشتی بودند، خانواده ای هم داشتیم که اصفهانی بودند. این ها با ما قرقیعان می کردند و چون تلفظ برخی کلمات عربی برای آن ها سخت بود، به جای عبارت" الله یخلي راعي البیت" آن ها می گفتند: الله یخلي پدرش" و به جای عبارت " الله یخلي آمهم" می گفتند: الله یخلي مادرش.
   یکی از همبازی های من که دو سه سالی از من بزرگ تر بود آقای عبدالکاظم دریساوی، نویسنده معروف است که در زمینه مقالات ورزشی و به ویژه فوتبال از جهره های نام آور است. سال گذشته بحثی با آقای حمزه موسوی پور، شاعر آبادانی داشتم. ایشان که خیلی از من بزرگ تر است می گفت ما در احمدآباد آبادان  گرگیعان داشتیم ، اما  به آن "گرگی أنا" می گفتیم. ایشان که غیرعرب هستند، چون تلفظ گرگیعان برای او سخت است و شاید آن را درست نشنیده بود، فکر می کرد گرگیعان، "گرگی أنا" است.
   با این وجود برخی افراد مشکوک الحال که یک سر آن ها به تشکیلات پان ایرانیستی و ضدعرب  یاران داریوش همایون وصل است و سر دیگر آن ها به سلطنت طلب ها  وصل است، با دروغ گویی و جوسازی، گرگیعان را رسمی جدید می دانند و سخنان بی ربط و خنده داری در این باره گفته اند.  این ها همان کسانی هستند که با جوسازی علیه کتاب من " پادشاهی میسان و اهواز یا احواز" و الصاق تهمت های ناروا و مضحک  ده روز بعد از انتشار آن ، سبب توقیف کتاب شدند و پس از آن که کتاب توقیف شد،از شادی در پوست خود نمی گنجیدند. این ها و رؤسای آن ها اگر دانش و سوادش را  داشتند اشکالات کتاب را بیان می کردند و بر آن نقدی می نوشتند.
   اما از آن جایی که گرگیعان ریشه در تاریخ دارد، سال به سال با شکوه بیشتری برگزار می شود و به موازات برگزاری با شکوه آن،" دشمنان آفتاب"( عدو الشمس) به قول توفیق زیاد شاعر فلسطینی، بیشتر آتش می گیرند و دشنام ها و تهمت های آن ها بیشتر می شود. چون به قول معروف: الصراخ علی قدر الوجع.