Amir Pouria
1.95K subscribers
1.08K photos
392 videos
108 files
378 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
چند عکس سرصحنه، پشت‌صحنه، استودیویی و خيابانی از کلینت ایستوود، آقا و سرور، که امروز به سلامتی و مبارکی ۹۲ ساله شد.

اشاره‌ای از امیر پوریا به همین بهانه

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
چند عکس سرصحنه، پشت‌صحنه، استودیویی و خيابانی از کلینت ایستوود، آقا و سرور، که امروز به سلامتی و مبارکی ۹۲ ساله شد. اشاره‌ای از امیر پوریا به همین بهانه @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
خودمانیم؛ نقش سوار ناشناس ته‌ریشی و سیگار‌به‌لب در وسترن‌های اسپاگتی سرجو لئونه می‌توانست برای یک عمر شهرتش کافی باشد؛ یا حضور در نقش کارآگاه بدخلق بددهن کار-درستی مثل هری کالاهان در "هری کثیف" و "قدرت مگنوم".
ولی او حالا نه‌تنها دهه‌هاست در جایگاه کارگردان، تشخص و "انتخاب"های فکری و موضوعی خودش را دارد، بلکه با وجود این همه محبوبیت نزد منتقدان، فیلم‌بین‌های حرفه‌ای یا بی‌ادعا و انواع محافل سینمایی مثل جشنواره‌ها و آکادمی‌ها، در کارنامه‌اش هنوز فرازهایی یافت می‌شود که می‌تواند آدم را غافلگیر کند.

حرف‌هایش در مستند "شیوه‌ی کوروساوا" (کاترین کادو، ۲۰۱۱)،‌ سطحی متعالی و مهیب از شناخت سینما را نشان می‌دهد که بین باقی حضار این فیلم، هماوردی جز عباس کیارستمی و مارتین اسکورسیزی ندارد.
شکل پرداختن او به ستمدیدگی، طاقت، ارزش و حق زن در شرایط تاریخی و اجتماعی مختلف در "نابخشوده" (۱۹۹۲) و "عزیز میلیون دلاری" (۲۰۰۴) و "بچه‌ی اشتباهی" (۲۰۰۸) چنان خودجوش و خودبسنده است که با بیان ِ بیانیه‌وار رایج این سال‌ها در همین زمینه‌های مضمونی، هیچ نسبتی ندارد. حتی اولین ساخته‌اش "آهنگ میستی رو برام بذار" (۱۹۷۱) یا ملکوت اعلایی که به نام "پل‌های مدیسون کانتی" (۱۹۹۵) آفریده، بی‌آن که آشکارا از حقوق زن بگویند، نمایشگر‌ رنجی‌ست که زنان عاشق می‌کِشند. یک شمایل مردانگی با گرایش جمهوری‌خواهی، چه انسانی و بدون برچسب به زن و زندگی زن نگاه می‌کند.

در سال ۲۰۰۶ با تولید و کارگردانی ِ دو فیلم جنگی عظیم و در عین حال، ریزبافت، "نامه‌هایی از ایووجیما" و "پرچم‌های پدران ما"،‌ دست به کاری می‌زند که تا همیشه در تاریخ سینما - و بلکه انسانیت- باقی خواهد ماند: یک جنگ را از دید دو طرف درگیر در آن می‌بیند. یکی به زبان ژاپنی، دیگری از نگاه آمریکایی‌ها.

هنوز بین این همه فیلم درباره‌ی همسفری ِ یک کودک و یک تبهکار، از دو نسخه‌ی "گلوریا" گرفته تا همین "لئون/حرفه‌ای" که زیادی محبوب‌شده، بهترین را به باور بنده، ایستوود ساخته: "یک دنیای کامل" (۱۹۹۳).

هر وقت سگرمه‌های او را می‌بینم که حتی موقع خندیدن هم پابرجاست، حس می‌کنم دارد از هر آدم مقابلش مهم‌ترین سؤال فیلم‌هایش، از جمله همین "قاچاقچی/ Mule" که در ۸۸ سالگی ساخت را می‌پرسد: آیا هنوز می‌توانی سر قرار با خودت حاضر شوی؟‌ می‌توانی دیر نکنی و به موقع سر این قرار برسی؟

@amiropouria
آلن بِیتس، جولی کریستی و نقش دو زوج دلباخته در دو فیلم "واسطه" و "دور از اجتماع خشمگین": یادداشتی از امیر پوریا
@amiropouria
متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
آلن بِیتس، جولی کریستی و نقش دو زوج دلباخته در دو فیلم "واسطه" و "دور از اجتماع خشمگین": یادداشتی از امیر پوریا @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
مسیری که از تصمیم به نوشتن یک متن برای محیط مجازی شروع می‌شود تا به یک "پُست" اینستاگرامی یا فیسبوکی برسد، گاهی آن قدر پیچ و خم پیدا می‌کند که فکر اولیه، گم می‌شود!
مثلاً من می‌خواستم بعد از تماشای فیلم "واسطه" (جوزف لوزی، ۱۹۷۰) برای معرفی و ایجاد اشتیاق به تماشای آن متنی بنویسم. با اشاره به این که تمام این سال‌های ندیدن فیلم، هیچ تصور نمی‌کردم اسمش به واسطه شدن ِ یک پسربچه برای رساندن پیام‌های عاشقانه‌ی زنی از طبقه‌ی اشراف و مردی که در بخشی از زمین‌های آنها دهقانی و دامداری می‌کند، ربط داشته باشد. و اضافه کنم کسانی که تجربه یا درکش را دارند و ربط این واسطه شدن به حس خود پسرک درباره‌ی لِیدی ماریان (جولی کریستی) را می‌فهمند، درگیری ذهنی بیشتری با فیلم خواهند داشت.
اما در جریان انتخاب تکه‌ای از فیلم برای آوردن در اینجا، به طور طبیعی به یاد فیلم معروف‌تری افتادم که قبل‌تر بازیگران همین زوج یعنی جولی کریستی و آلن بِیتس را کنار هم نشانده بود: "دور از اجتماع خشمگین" (جان شله‌زینگر، ۱۹۶۷). آن جا رابطه‌ی این دو البته در روندی متفاوت با "واسطه" پیش می‌رود؛ اما شکی نیست که ترکیب و همنشینی‌شان در آن فیلم، زمینه‌ای برای انتخاب دوباره‌ی آنها برای نقش دو دلداده در "واسطه" بوده است.
سال‌ها بعد، در دهه‌ی ۱۹۸۰، آن دو در دو فیلم دیگر هم‌بازی شدند که یکی از آنها، فیلم تلویزیونی "میزهای جداگانه"، ساخته‌ی همان شله‌زینگر بود که بار اول، "شیمی" ِ گیرای آن دو را بر پرده‌ی سینما خلق کرد.‌
تا جایی که ثبت و نقل شده، آنها هیچ گاه بیرون از دنیای فیلم‌ها رابطه‌‌ی خصوصی نداشتند. کریستی از بین سه مرد شیفته‌ی بَت‌شیبا در "دور از اجتماع خشمگین"، مدتی با ترنس استَمپ در رابطه بود و بعدها هم دوره‌ی هفت ساله‌ و پرفراز و فرود رابطه‌اش با وارن بیتی و پس از اینها، ازدواجش در سن ۶۸ سالگی با دانکن کمبل ژورنالیست و نویسنده‌ی بریتانیایی، مشهور است.
آلن بیتس هم به روایت زندگینامه‌‌نویسش که مورخ معتبری چون دانلد اسپوتو (مؤلف کتاب "هنر آلفرد هیچکاک") است، به غیر از دوره‌ی ۲۰ساله‌ی ازدواجش با ویکتوریا وارد بازیگر، رابطه‌ی قابل اشاره‌ی دیگری با زنان نداشت.
اما وقتی از بازیگرانی حرف می‌زنیم که هم‌صحبتی‌ و همراهی‌شان روی پرده‌‌ی سینمای سال‌های دور، شور و شیفتگی در بیننده پدید می‌آورد، همواره آن دو را هم گوشه‌ای از ذهنم به یاد می‌آورم.
بیتس در سال ۲۰۰۳ در ۶۹ سالگی از دنیا رفت و کریستی تازگی و به زیبایی، ۸۲ ساله شد.

@amiropouria
یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی ارزش نقش‌هایی که قابلیت‌های بازیگران نقش‌های مکمل را در اوج خود، نمایان می‌کند

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی ارزش نقش‌هایی که قابلیت‌های بازیگران نقش‌های مکمل را در اوج خود، نمایان می‌کند @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇


در بحث‌های مربوط به سینمای ایران که افراد توی ویترین و زیر نور "فالو" هم زیر‌ چتر امنیت شغلی نیستند، همیشه از بازیگران نقش‌های فرعی و مکمل، با نوعی دلجویی حرف می‌زنیم. وقتی خبر و تصویری از رضا رویگری بر تخت آسايشگاه سالمندان مننتشر می‌شود، همه با ابراز نگرانی، آن را بازنشر می‌کنیم. وقتی بعد از سال‌های سال کار، گیتی معینی کاندیدای جایزه‌ی جشنواره یا ناصر گیتی‌جاه برنده‌ی یک دیپلم افتخار می‌شوند، از این که بالاخره به کارشان توجهی شد، شاید بیش از جوایز همیشگی بسیاری از ستاره‌ها و مدعیان، خوشحال می‌شویم.

استقبال عاطفی اهل سینما از جلسات "گوشه‌های کم‌پیدای سینمای ایران" که در سال‌های ۹۷ و ۹۸ در تهران برپا می‌کردم و هدفش نکوداشت سینماگران مهم اما قدرندیده‌ی سال‌های دور بود، از هر برنامه‌ی دیگری که برگزار کردم، بیشتر بود و این توجه، دلیلی نداشت جز آن که می‌کوشیدم به شعار "قدر زنده‌ها و در سایه‌مانده‌ها را بدانیم"، جامه‌ی عمل بپوشانم.

اما این‌ ماجرا به غیر از بحث توجه جشنواره‌ها و مخاطبان، وَر ِ دیگری هم دارد: درک ویژه‌ی برخی فیلمنامه‌نویسان و کارگردان‌ها و - در ابعاد جهانی- مسئولان انتخاب بازیگر یا
casting supervisors
از قابلیت‌های خاص برخی بازیگران که باعث می‌شود در نقشی فرعی، کوتاه یا مکمل، درخشان ظاهر شوند.

آقای جیان‌فرانکو بارا که در فیلم "آوانتی!" (همان "بفرمایید داخل" خودمان) ساخته‌ی بیلی وایلدر، به نقش کوتاه یک خدمتکار هتل در جزیره‌ی ایسکیا در ایتالیا، در مقابل جک لمون درخشیده، نمونه‌‌‌ی بسیار خوبی‌ست که چهره‌اش، از ذهن هیچ کدام از بیننده‌‌های این کمدی رمانتیک نه‌‌چندان مشهور ولی بسیار دلنشین و ایتالیاشناسانه‌ی وایلدر، پاک نمی‌شود. او همین چند سال پیش در ۷۶ سالگی، یک فیلم کوتاه به اسم "سال نو زندگی نو" هم ساخت و در آن بازی هم کرد (ظاهراً در بیش از یک نقش). اما همان طور که در عکس‌ها می‌بینید، حتی برای نمایش آن فیلم هم نقش او در "آوانتی!" را یادآوری می‌کنند! او فیلم‌های بسیاری بازی کرده، اما همچنان برای همان نقش شناخته می‌شود. کاراکتری که شیفته‌ی رفتن به آمریکاست، قبلاً هم آنجا بوده، به شکلی که دیدن و شنیدنش در فیلم غافلگیرتان می‌کند، دیپورت شده و سرانجام هم به شکلی عجیب‌تر از آن راهی آمریکا می‌شود (لطفاً آنهایی که فیلم را دیده‌اند، لو ندهند!).

حالا هم گهگاه کسی آقای بارا را به جا می‌آورد و با او عکسی به یادگار می‌گیرد.

برای توصیف نقش او و تقريباً هر نقش مکمل درست در سینما، توصیف ساده‌ای دارم:
چنان کامل پرداخت شده‌اند و دایره‌ی سرنوشت‌شان چنان درست در فیلم تکمیل می‌شود که می‌توانستند شخصیت اصلی فیلم باشند.

به عکس ترکیبی ِ چند مکمل ِ مهم و کامل در سینمای ایران برگردیم: محمد (پرویز فنی‌زاده) در "گوزن‌‌ها" (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۴)، حاج نقدی (داریوش ارجمند) در "سگ‌کشی" (بهرام بیضایی، ۱۳۸۰)، آقا شاپوری (رضا رویگری) در "بوتیک" (حمید نعمت‌الله، ۱۳۸۲)، اشرف (شهرزاد/ کبری سعیدی) در "تنگنا" (امیر نادری، ۱۳۵۲) و زینت‌سادات (آتش خیّر) در "سوته‌دلان" (علی حاتمی، ۱۳۵۶) درست به همین اندازه که گفتم، خود‌بسنده و کامل‌اند و برای بازیگران توانای خود بستری برای تثبیت‌ بالاترین سطح کارشان فراهم می‌کنند.

@amiropouria

کمتر از یک ماه به دومین سالمرگ انیو موریکونه باقی مانده و من مدتی‌ست به این فکر می‌کنم که چه آهنگسازان ایتالیایی بزرگ دیگری داشته‌ایم که برای فیلم، موزیک متن درخشان ساختند. گاه مانند بسیاری آثار موریکونه، ماندگارتر از خود فیلم و گاه به منزله‌ی یکی از ویژگی‌های مهم در خلق دنیای بامعنا و هدفمند آن.
یکی از این نمونه‌ها، موسیقی کارلو روستیکِلّی‌ برای فیلم "فریب‌خورده و رهاشده" است. فیلمی که تقریباً تمامی باورهای سنتی آدم‌هایش و ترس و تصمیم‌هایی که بر همین اساس می‌گیرند، نه‌تنها شبیه جامعه‌‌ی ایرانی، بلکه مو به مو منطبق بر آن است. هنوز گاهی متحیر می‌مانم که چطور از روی این فیلم پی‌یترو جِرمی، فیلمی در ایران ساخته نشده (یا شاید به شیوه‌ی همیشگی ِ سرقت بدون اشاره به منبع، ساخته شده ولی چنان ناموفق بوده که گمنام مانده و از آن بی‌خبرم).
در سه ویدئوی جداگانه، دو بخش از موسیقی زیبای روستیکِلّی برای این فیلم و یک بازنوازی زیبا از آن توسط دو نوازنده را اینجا می‌آورم. کاری که در مورد آهنگسازان و فیلم‌های ایتالیایی دیگری هم انجام خواهم داد.

#کارلو_روستیکلی #فریب_خورده_و_رها_شده #پی_یترو_جرمی #انیو_موریکونه
@amiropouria