Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📖 شعر با گویش محلی تنکابنی
برگردان شعر به فارسی:
هر جا به زمین افتادی دستهایت را میگرفت
برایت اسپند دود میکرد ، فالَت را میگرفت
به چشم و دماغ انگشت میزدی (از ناتوانی)
مورچه و مگس را از اطرافت دور میکرد
یک دانه جو را به خوشهای پُربار تبدیل کرد
جایی را برای تو در گوشه قلبش قرار داد
لقمه لقمه از سهم غذای خود کم کرد
تا برای تو لباس مناسبی تهیه کند
با چشمهای قرمز از خستگی با تو راه میآمد
گریه میکردی، برایت آواز لالایی میخواند
محیط منزل مانند یک زندان بهشتی بود
بیمار میشدی از تو پرستاری میکرد
به این امید که روزی عصای دستش شوی
وقتی کمرش از کهولت خم شد ، یاورش باشی
وقتی سربالایی عمر طی و بهسرازیری رسید
مایه خوشی و شیرینی زندگیش شوی
🔸️ تقدیم به مادران آسمانی
🎙 #سید_اسحق_فاطمی_تنکابنی
📸 #امیر_راد
📸 تصاویر مادران قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
برگردان شعر به فارسی:
هر جا به زمین افتادی دستهایت را میگرفت
برایت اسپند دود میکرد ، فالَت را میگرفت
به چشم و دماغ انگشت میزدی (از ناتوانی)
مورچه و مگس را از اطرافت دور میکرد
یک دانه جو را به خوشهای پُربار تبدیل کرد
جایی را برای تو در گوشه قلبش قرار داد
لقمه لقمه از سهم غذای خود کم کرد
تا برای تو لباس مناسبی تهیه کند
با چشمهای قرمز از خستگی با تو راه میآمد
گریه میکردی، برایت آواز لالایی میخواند
محیط منزل مانند یک زندان بهشتی بود
بیمار میشدی از تو پرستاری میکرد
به این امید که روزی عصای دستش شوی
وقتی کمرش از کهولت خم شد ، یاورش باشی
وقتی سربالایی عمر طی و بهسرازیری رسید
مایه خوشی و شیرینی زندگیش شوی
🔸️ تقدیم به مادران آسمانی
🎙 #سید_اسحق_فاطمی_تنکابنی
📸 #امیر_راد
📸 تصاویر مادران قاسمآبادی
🆔️ @Bahar_Narenj_99