🍊 کانال ادبی و هنری بهار نارنج قاسم‌ آباد
760 subscribers
8.21K photos
3.25K videos
12 files
101 links
به نام خالقِ ابر و مه و باد
خداوندِ جهان و قاسم‌آباد

🍊 این کانال، به منظور انعکاس فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگی مردمان زادگاهمان 💚 ایجاد شده است.

ارتباط با ادمین : @B_N_13_99
Download Telegram
.
از پنجره‌ی مشجر آشفتگی‌ام
تاریکی می‌چکد
از دهان ماه
و من
به دنبال کلاغ سپیدی‌ام
که قالبی از رویا
بدزدد
از ستارگانی که هر شب
فریب می‌دهند چشمانم را...

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
تقدیم به روح پدرم

روزهایی
که دلتنگی می‌پیچد
طومار نبودنت را
سکوت
چنبره می‌زند
بر سنگفرش سینه
وقتی
از دستان ماه
تاریکی می‌ریزد
زیر پاهای خورشید

#سودابه_احمدی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
از ریل تکرار
خارج شده‌اند واژه‌ها
حالا!
شعری سوت می‌کشد
در شقیقه‌هایم
گویی قطار سپیدها
به مقصد
نزدیک است.

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
تاوان حسرتم!
تاوان روزهای زخمی
که نمک می‌پاشید
و درد
آه می‌کشید
لای استخوان‌های شکسته‌ی تجربه‌ای تلخ
در نگاه مشجرم
و من!
آشفته
در انعکاس پراکنده‌ی نور
تاریکی را برمی‌گزیدم
و آن‌سوی پنجره
باران بود و
نَمی
که تنها بوی خاک می‌آورد
در کالبدی
که دیگر آدم نبود!

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
پاییز
پنجره‌ی بازی‌ست
به دیوانگی نقاش
به عاشقانه‌های یک شاعر
به رنگ نارنجی
و مستی داغ خورشید
پس از یک روز بارانی
وقتی!
پیراهن آذر
در باد
این سو و آن سو می‌رود
کاباره‌ی رنگ‌ها
می‌رقصاند
عریانی لحظه‌هایم را....

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
گونه‌ی زرد مرا هدیه به یلدا ببرید

موج غم‌های مرا  تا لب دریا ببرید

این‌ خزان‌ رفت و خزان از دل‌ ما دور نشد

گِله از درد جدایی ، به ثریا ببرید

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام
 
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
امشب
شکلاتِ داغت را با لذت بنوش!
بی‌خیالِ فصلی که در راه است...
سیلی بزن
به تمامِ اندوهی که چون پیچکی
زمان را احاطه کرده
بی خیالِ ... یلدا

دیگر
با قلبِ خزان زده
زمستان چه می‌تواند بکند؟

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
هاشور فریادهایم را
پاک نکن!
رنگی می‌‌شود
دردهایم

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
آدم نبودم ؛ نیستم افسوس و صد افسوس که
در فرصت دنیایی‌ام ؛ هم سنگِ حوا مانده‌ام

ماهی به من زل می‌زند؛ هر شب که روزی می‌رود
شاید ملامت می‌کند کز روشنی جا مانده‌ام!

باران نور و گرمی یک روز را تو دیده‌ای
پس درک کن حالِ مرا؛ در سوز و سرما مانده‌ام

گویند جای بهتری بوده مکان آدمی
من که ندانم راستش! دانم که تنها مانده‌ام

از دست خود ناراضی‌ام، حاشا چرا؟ انگار که
از صحبتِ با حوریان با فعلِ خود جا مانده‌ام

هی پشتِ هم اما، اگر! پس کیِ شبیه آدمم؟
فردا همینم باز هم! در کار خود وا مانده‌ام

نوری رسید از پنجره صبحِ سحر نزدیک شد
صد وایِ من! شب رفت و من در قعر رویا مانده‌‌ام

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99
دو شعر سپید

آویزانم از هستی
شبیه ماهی در برکه‌ای کوچک
که مدام می‌بوسد
حباب رهایی‌اش را


از زبان بوته می گویم
در پست‌ترین ارتفاع تنهایی
زیر نارونی خسته
وقتی
دفینه‌های ریشه را جستجو می‌کنم

#سودابه_احمدی_چابکی
      #آرام

🆔️ @Bahar_Narenj_99