دوستان‌بهمرد «وَناویَل🌲»
610 subscribers
6.09K photos
2.26K videos
100 files
493 links
کانالی برای #دوستان_بهمرد
لبریز از مهر و دوستی
با تکیه بر فرهنگ بومی قوم #لک
با همراهی مردمان مهرپرور #سرونو
مدیر : منصور رضایی سرونوی #بهمرد

کانال دوستان بهمرد
@Behmard60042

آی دی مدیر :
🍃 @behmard_h
Download Telegram
( بخش اول )
🔥 یاد ایام نه چندان دور
#مردم_سرونو
#بزرگ‌اندیشی و #سخاوت

نقل است از بزرگان و قدمای روستا
که در روزگار خان و خان بازی ، میان دو طایفه نفاق افتاده بود و بزرگان هر طایفه
در قلعه جمع شده و با خان در مورد چگونگی غلبه بر جانب مقابل به شور
نشسته بودند و ناگفته نماند که این چندمین جلسه بعد از چندین درگیری
بین طرفین بود !

خان از روی ایوان قلعه نگاهی به مردمش
می‌اندازد که همه گرز بدست و نمدین بر
شان آماده‌ی دستورند و برمیگردد داخل
و در جای خود که صدر مجلس است نشسته و زیر چشمی نگاهی به جماعت بزرگان انداخته و متوجه نبود بزرگی از
روستا میشود و با کمال تعجب میپرسد :

ــ انیو کلای ؟؟
یکی پاسخ میدهد : چی اَره ژیر باخَل خان !
خان بر پشتی تکیه زده و میگوید :
یَکی کِل کَنیه شون ...

بعد از دقایقی کربلایی وارد قلعه شده و
جماعت به احترامش بلند شده و او را
بسمت بالانشین مجلس تعارف میکنند و
او در کنار دست خان آرام مینشیند !

مجلس آرام و بیصداست
همه در فکرند و سرها پایین !

خان دستی به ریش میکشد و تکانی به خود داده و رو به کربلایی کرده و میپرسد :
ــ کلای سوالی درم !
کربلایی : بِپِرس خان ؛ ار بتوینم جواوه میئم
خان : کَلای نهات آدم کَی‌یه ؟؟!

کربلایی نگاهی عمیق به چهره‌ی خان
انداخته و کلاه نمدی را از سر بیرون کرده و دستی بر موهایش میکشد و آنگاه نگاهی در میان جماعت به گردش درآورده
و دوباره به چهره‌ی پریشان خان خیره
میشود و با مکث کوتاهی پاسخ میدهد :

خان سلامت بو
نهات آدم وختی مای گِ ...

#ادامه_دارد ...

نویسنده : منصوررضایی‌سرونوی
#بهمرد_هرمزدیار ۲۴ / ۳ / ۱۴۰۱
Forwarded from یوسف جعفری (جاوید)
#وناو

یه‌ی روژ پَی سیَران وَناو دامه دیشت / وَر و پشت گردیم.یه‌ی جامه جا نیشت

ار کَل و کویچه‌ل وناو روان بیم/ خوشالَر دیدار قوم‌و خویشان بیم

چن دوس‌و رفیق قدیمیِ‌م دیم / چن کس ار قومَل صمیمیِ‌م دیم

چِم تا سر سراو گُپی آوم وارد / سیر آو. ار سراو،سرونام وارد

هرچن ار دیئِن سراو خوَشال بیم / ار بعضی چیئَل خاطر ملال بیم۱

صف‌‌صف نازارل سر سراوم نَی /پیال در دکان سروناوم نیَ

شادی شور و شوق ریوارانم نَی / جووانل وه پای دیوارانم نَی

ئَه جمب وجوشه جیو جارانم نَی / بو نان ساجی دم ایوارانم نَی

پامی نرما کرد چم تا نام باخل / هم باخَلم دی کلیاوا داخل

دیم نه باخ مَنیه نه باخه وانی / نه گل‌و سوزَه نه چیمِلانی

روستای سروناو گیانمه فدای تو / داخمره باخل بهشت آسای تو

#ادامه دارد