Forwarded from کالیایف
بندهی ادبیات هستم. هرچه دارم از ادبیات دارم و اگر ادبیات نباشه میمیرم. متشکرم کتابها! متشکرم کلمات! متشکرم انسانها!
Forwarded from کالیایف
«دنیای کتاب یک دنیای کامل است و ما در جهانی کامل عاشق میشویم.
افتادن در دام عشق کتاب شبیه عشق اکوی فرشته نیست که عاشق صدای خودش میشود یا نارسیس که عاشق تصویر خودش میشود. این افسانههای یونانی یک خطر واقعی را هشدار میدهند: اینکه هیچ واقعیت دیگری را به جز واقعیت خودمان به حساب نیاوریم. هنر راهی است به واقعیتهای دیگر، به کیستیهای دیگر. هنگامی که به خودم اجازه میدهم از کتاب خاصی تاثیر بگیرم، در واقع سنتها و آرزوهای تازهای را به وجودم راه میدهم. کتاب مرا بازتولید نمیکند بلکه مرا بازتعریف میکند، مرزهای مرا گسترش میدهد و حصارهای دور قلبم را میشکند.»
- جنت وینترسن
- نویسنده، خواننده، واژهها
افتادن در دام عشق کتاب شبیه عشق اکوی فرشته نیست که عاشق صدای خودش میشود یا نارسیس که عاشق تصویر خودش میشود. این افسانههای یونانی یک خطر واقعی را هشدار میدهند: اینکه هیچ واقعیت دیگری را به جز واقعیت خودمان به حساب نیاوریم. هنر راهی است به واقعیتهای دیگر، به کیستیهای دیگر. هنگامی که به خودم اجازه میدهم از کتاب خاصی تاثیر بگیرم، در واقع سنتها و آرزوهای تازهای را به وجودم راه میدهم. کتاب مرا بازتولید نمیکند بلکه مرا بازتعریف میکند، مرزهای مرا گسترش میدهد و حصارهای دور قلبم را میشکند.»
- جنت وینترسن
- نویسنده، خواننده، واژهها
درخت و کتاب
Photo
- بیاید امروز مثل اولگا به خاطر وجود آقای چخوف لبخند بزنیم و قربون صدقهاش بریم چون آقای چخوف خیلی ناز و بلاست و دلم براش تنگ شده!❤️
ایو تایتس، نویسندهی امریکایی، یک مجموعه کتاب داره در مورد یک موش پاریسی به اسم آناتول. آناتول همراه همسرش و شش تا بچه موششون زندگی میکنه و دوستی به اسم گاستون داره -گاستون یکی از شخصیتهای مورد علاقهام در تمام کتابهای کودکه.
الان دیدم مطلبی از ریچارد برودی در مجله نیویورکر منتشر شده و عنوانش اینه:
Lessons on Being a Critic, from the Classic Children’s Book “Anatole”
یاد آناتول افتادم. گشتم جلد اولش رو پیدا کردم، دوباره خوندم و کلی خندیدم.
دیدم خیلی وقته اینجا فایل کتاب نذاشتم؛ فکر کردم شاید خوب باشه اگر بیام و با آناتول آشناتون کنم.
ممنون آقای برودی، ممنون خانم تایتس و ممنون، آناتول!
الان دیدم مطلبی از ریچارد برودی در مجله نیویورکر منتشر شده و عنوانش اینه:
Lessons on Being a Critic, from the Classic Children’s Book “Anatole”
یاد آناتول افتادم. گشتم جلد اولش رو پیدا کردم، دوباره خوندم و کلی خندیدم.
دیدم خیلی وقته اینجا فایل کتاب نذاشتم؛ فکر کردم شاید خوب باشه اگر بیام و با آناتول آشناتون کنم.
ممنون آقای برودی، ممنون خانم تایتس و ممنون، آناتول!
Forwarded from کالیایف
«دیشب چند ساعت قدم زدم؛ گویی میخواستم خودم را در خیابانی ناشناس گم و گور کنم. میخواستم درست و حسابی گم شوم. با اینحال، گاهی آدم نمیتواند. گاهی نمیداند چطور راهش را گم کند؛ حتا اگر همیشه در مسیر اشتباهی قدم بگذارد، حتا اگر تمام تابلوها را نادیده بگیرد، حتا اگر دیروقت شود و همزمان با پیشروی، سنگینی سحر را احساس کند.
زمانهایی وجود دارد که هرچقدر میکوشیم از ناشناختهها سر دربیاوریم، نمیتوانیم گم شویم. شاید هم مشتاق روزی هستیم که بتوانیم گم شویم؛ روزی که تمام خیابانها ناآشنا به نظر برسند.»
- الخاندرو زامبرا
- راههای رسیدن به خانه
زمانهایی وجود دارد که هرچقدر میکوشیم از ناشناختهها سر دربیاوریم، نمیتوانیم گم شویم. شاید هم مشتاق روزی هستیم که بتوانیم گم شویم؛ روزی که تمام خیابانها ناآشنا به نظر برسند.»
- الخاندرو زامبرا
- راههای رسیدن به خانه
درخت و کتاب
«دیشب چند ساعت قدم زدم؛ گویی میخواستم خودم را در خیابانی ناشناس گم و گور کنم. میخواستم درست و حسابی گم شوم. با اینحال، گاهی آدم نمیتواند. گاهی نمیداند چطور راهش را گم کند؛ حتا اگر همیشه در مسیر اشتباهی قدم بگذارد، حتا اگر تمام تابلوها را نادیده بگیرد،…
«اینکه خواستهها و احساسات گذشتهمان را به آسانی فراموش میکنیم، شگفتزدهام میکند. خیلی زود احساس میکنیم امروز چیز متفاوتی را میخواهیم یا میفهمیم. همزمان هم دلمان میخواهد به همان لطیفههای قدیمی بخندیم. دلمان میخواهد دوباره کودک باشیم و باور میکنیم هنوز سایهای پر برکت بالای سرمان است.»
- الخاندرو زامبرا
- راههای رسیدن به خانه
- الخاندرو زامبرا
- راههای رسیدن به خانه
درخت و کتاب
«اینکه خواستهها و احساسات گذشتهمان را به آسانی فراموش میکنیم، شگفتزدهام میکند. خیلی زود احساس میکنیم امروز چیز متفاوتی را میخواهیم یا میفهمیم. همزمان هم دلمان میخواهد به همان لطیفههای قدیمی بخندیم. دلمان میخواهد دوباره کودک باشیم و باور میکنیم…
«شک ندارم که آن معلمها نمیخواستند ما را به کتابها علاقمند کنند؛ کار آنها این بود که طوری دانشآموز را از کتاب بترسانند که هرگز به سراغش نرود.
آنها خودشان را با صحبت دربارهی لذت مطالعه خسته نمیکردند؛ حالا یا چون خودشان آن لذت را از دست داده بودند یا اصلا چیزی از آن نمیدانستند. آنها معلمهای خوبی بودند؛ ولی آن روزها خوبی بهمعنای تسلط بر کتاب درسی بود و بس.»
- الخاندرو زامبرا
- راههای رسیدن به خانه
آنها خودشان را با صحبت دربارهی لذت مطالعه خسته نمیکردند؛ حالا یا چون خودشان آن لذت را از دست داده بودند یا اصلا چیزی از آن نمیدانستند. آنها معلمهای خوبی بودند؛ ولی آن روزها خوبی بهمعنای تسلط بر کتاب درسی بود و بس.»
- الخاندرو زامبرا
- راههای رسیدن به خانه