#عکسواره
چشمانم را میبندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود
تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم
به خانه میرسم
چشمانم را میبندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
چشمانم را میبندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود
تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم
به خانه میرسم
چشمانم را میبندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
آئینه تو را نشانم داد
ای غمِ در میان چشمانم
تا تو هستی مقابلم ، هیچم
در منی که همیشه میمانم
جان من کمی نگاهم کن
بوسه ای نذر چشم زیبایت
مثل آن تب که در تنم افتاد
گیر کردم میان موهایت
عطر پیراهنت به هم ریزد
مرزهای شیشه ی تن را
بشکن و با تنم بگو امشب
راز دنیای با تو بودن را
در تو مهمانم ای زلال آئین
غسل تعمید میدهی تا عشق
میبری آسمان، زمینم را
میتپی هر رگ مرا با عشق
دور انگشت خود بپیچانم
با لبت آشنا بکن من را
روح سرکش شوم ، بیندازم
توی سطل زباله ای تن را
اینطرف غم و تو لبخندی
چهره ات هم همیشه بی کینه
قاب عکسی شکسته ام بانو
روبرویم تویی که آئینه...!
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
آئینه تو را نشانم داد
ای غمِ در میان چشمانم
تا تو هستی مقابلم ، هیچم
در منی که همیشه میمانم
جان من کمی نگاهم کن
بوسه ای نذر چشم زیبایت
مثل آن تب که در تنم افتاد
گیر کردم میان موهایت
عطر پیراهنت به هم ریزد
مرزهای شیشه ی تن را
بشکن و با تنم بگو امشب
راز دنیای با تو بودن را
در تو مهمانم ای زلال آئین
غسل تعمید میدهی تا عشق
میبری آسمان، زمینم را
میتپی هر رگ مرا با عشق
دور انگشت خود بپیچانم
با لبت آشنا بکن من را
روح سرکش شوم ، بیندازم
توی سطل زباله ای تن را
اینطرف غم و تو لبخندی
چهره ات هم همیشه بی کینه
قاب عکسی شکسته ام بانو
روبرویم تویی که آئینه...!
#خانوم_گل
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
باید سکوت کنم
در انزوای صبح های ملال آور!
و فریادم را
بر جای بگذارم
در آینه....
و اشکهایم را
در کاسه ی چشمم
بخشکانم
باید سکوت کنم
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
باید سکوت کنم
در انزوای صبح های ملال آور!
و فریادم را
بر جای بگذارم
در آینه....
و اشکهایم را
در کاسه ی چشمم
بخشکانم
باید سکوت کنم
...
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
در رویای من هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر مینهند.
از چشمه ها
زلالی آب میجوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
در رویای من هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر مینهند.
از چشمه ها
زلالی آب میجوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
هر تکه از افکارم
شعری...
صدایی...
حظی بصر،
خیال خامِ برخاستهام را از هم میپراکند
اینک
کمی ترس و بهت
و فریادی بی صدا
در ژرفای نگاهم مانده
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
هر تکه از افکارم
شعری...
صدایی...
حظی بصر،
خیال خامِ برخاستهام را از هم میپراکند
اینک
کمی ترس و بهت
و فریادی بی صدا
در ژرفای نگاهم مانده
#مهناز_رضا_زاده
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
غزل بخوان و قصیده و دو بیتی را
سپید گو که خون به اشک باید رُفت
که بند ناف ما ببرید بر سکوتی تلخ؟
که در خموشانه جملگی بباید خفت
هزار سخن از چشم جان برون ریزد
که آنچه ناگفتنی ست، شاید گفت
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
غزل بخوان و قصیده و دو بیتی را
سپید گو که خون به اشک باید رُفت
که بند ناف ما ببرید بر سکوتی تلخ؟
که در خموشانه جملگی بباید خفت
هزار سخن از چشم جان برون ریزد
که آنچه ناگفتنی ست، شاید گفت
#مرجانه_جعفریان
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شبهای سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال چند کابوس می روند؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شبهای سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال چند کابوس می روند؟!
#شکوفه_پورصفری
@chekamehsabz🍀
#عکسواره
یاد در هم تنیده ی باد
می پیچد،
میان تصویرهای گیج انزوا
چون پرنده
در نوازش آسمان برهنه
#شرفی
@chekamehsabz🍀
یاد در هم تنیده ی باد
می پیچد،
میان تصویرهای گیج انزوا
چون پرنده
در نوازش آسمان برهنه
#شرفی
@chekamehsabz🍀