🌈🍀چکامه سبز🤍💚
233 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
وقتی دنیا در شب آشوبها
تب کرده و میسوخت،
مرا
در پناهگاه آغوش تو جای دادند.
زمین آرام گرفت...
زمان رام شد
ومن
بعد ازتناسخ
در مردمکهای تیره تو،
چون نور متولد شدم!
تقویم از سر گرفته شد...

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
در چاله هایی که افیون
بین سلولهای ازنفس افتاده ات
انداخته است رازقی میکارم
تا ساقه های سبزش
بر بلندای قامت خسته ات بپیچد
تو کنون در امانی
و
دستان خدا هرس شدنی نیست!


#شکوفه_پورصفری

تقدیم به برادری که اراده کرد تا دوباره متولد شود🌱

@chekamehsabz🍀
ترا پر ازامید
دوست خواهم داشت
چون لحظه ای که جوانه
ازدل سنگ
سر برمی آورد...
ترا دلتنگ دوست خواهم داشت
همچون لحظه وداع سربازی بی برگشت
با معشوق ...
ترا دوست خواهم داشت ابدی،
همانند خورشید
بهنگام طلوع
بوسه زنان بر زمان!
ترا دوست خواهم داشت
به مثال آسمان که زمین را،
تا عشق زایند
بی هیچ هم آغوشی؛
تنها
خیره به هم...

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
ودلتنگی من
اسب سرکشی بود
رم کرده در های و هوی
سکوتی
که دره های شب را در برمی‌گرفت..
و چه تلخ
این حقیقت را دریافتم
که در سردی استخوان سوز انزوا،
زیباترین واژه ها نیز
دردی را درمان نیستند؛
چای عشق اگرکه
از دهان دل افتاده باشد!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
من یادگاریهایم را
در موطن جانت گذاشته ام...
جای بوسه هایم
روی گوشهایت که با تمام کوچکیشان
تمامی مرا شنیده اند؛
روی انگشتانت
که خاک ناباور تنم را
به نوازش سبز کرد...
تن تو آن قاره ایست
که نقشه اش را
بطری شراب صدساله افسانه های قدیمی
به ساحل سوت و کور زیستنم اورد..‌.
نمازم را
به اقتدای لبخند تو
از بین قله های سینه مهربانت،
ملائک به رقص برخواسته اند!
گویی خدایم
ترا برای رسالت شفای روح یائسه ام
به زمین آغوشم تبعید کرده است!


#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

چشمانم را می‌بندم
بزک لبخند را،
شور وشر
جوانی را
از صورتم پاک میکنم.
خودرا
در خلوت سردو موذی آینه
پرتاب میکنم؛
میشکنم
و بار دیگر
به موش افسرده روحم
اعلام حضور میکنم
که زندگانیم را می جود

تماشاگران برایم کف میزنند
چشمانم برق میزنند،
ومن بروی صحنه
بر طبل رویای خود شادانه میکوبم

به خانه میرسم
چشمانم را می‌بندم
سم عوام فریبی را
در حضورآینه بالا می آورم...

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
من همانیم که در تابستان یخ زد
مومیایی زنی با گوشواره های آویزش
من همانم...هم او...هم او که نیم روح باکره اش
همیشه در حسرت نیم دیگر عشق وسوسه انگیزش
در نگاهی خیره مانده  به افق های تاریخی خسته
آواره و سرگردان هویتی که به یغما رفت

بیا...بیا با گردنبندی از نورو حقیقت
درین شب!
بگوبه عشق شانه های وطن چه سرها رفت!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

در رویای من  هزاران پرنده
کوچ کرده اند
بسوی آن آبادی که زندگانیش را
به یغما نبرده اند.
دختران پای میکوبند،
پسران ساز میزنندو
مادران و پدران سربر آسمان شکر می‌نهند.
از چشمه ها
زلالی آب  می‌جوشد و نه سرخی خون،
و هیچ پرنده ای به جرم پرواز،
به مسلخ کشیده نمیشود

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
من آن ماهم..
همان ماهی ک پشت پرده میماند؛
میمیرد...
نفسهاییست در آخر؛
تقلاییست بی یاور ؛
دلم ..هر لحظه میگیرد!
مرا وقت فریب هرم دستانت؛
نور بی بدیل برق چشمانت؛
خدا از یاد برد انگار...
مرا در لذت افیون آغوشت
رهایم کرد...رها هربار!
تو بذر عشق در این خاک ناباور،
تو دستان خدا در وهم ایمانم،
چه بد شد کوه پشتم از تو خالی شد
اما من...
وفادار تمام خاطراتم با تو میمانم!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
باران مراشست
چه کسی میگوید که باران گناهم را میشوید؟
همچون دشتی تهی از
حتی یک عابر،
باران بارید و گل و لجن خاطرم را
بر هم زد...
بغض در گلو،
اشک در تله بی حسی ام اسیر...
باران بارید و
تو باز نیامدی!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

ما
حافظه قلب هامان را،
در حد فاصل دو آبان
از دست دادیم و
آنچه در سوز زمستان،
تازیانه بر جانمان نزد
ردای سکوت و خیانت بود!
مرغان آمین
مابین دوراهی دعا و شک،
شکار شدند
بگو که او آبستن  چند هم آغوشی بود
در نظاره هیز زندانبان؟!
بگو آن چشمها که قربانی بیداری ما شدند
در انتظار دیدن چند پاییز عاشقانه،
در شب‌های سیاه ترشان و
با آرام بخشها
به استقبال   چند کابوس می روند؟!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
و مرا برای گریز از او
راهی جز او نبود؛
همه جاده ها به او ختم میشدند
ومن نیز اتاق آینه؛
وی در من اسیر!
او انعکاس فریاد من
در دره های انزوا!
وفادار سرانگشتان او
بهار خفته زیر پوسته زمستان تنم...
و‌بگو در این دنیای لخت ناآشنابامهر،
اگر جامه عشقش بر تن من نیست
چگونه هنوز زنده ام؟!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
من تنها بودم ...
در میان هلهله های شادی
که نمی‌دانستم از برای چیست و
خندیدم ...
و در هجوم غمهایی
که از آن من نبودند گریستم.
و
دربین تمام آنها که دوستم داشتند
و دوستم نبودند
و آنها که دوستم بودند و دوستم نداشتند
من
همچنان تنها بودم‌.
وحتی
در گیرو دار شادی چشمان کودکی یتیم
و نفس راحت موقت یک زن
که باعثش بودم نیز تنها بودم
ودر تمامی خطاهاو تکرارشان،
در پیچک محصور کننده دلتنگی‌هایم،
عاشقی هایم و
رنجهایم تنها بودم ...
و در روایت اینهمه تنهایی نیز
تنهایم

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

سرد بود و چکاوک جا مانده از کوچ،
امازمستان که بد نبود ؛
بد دل نبود
زمستان فقط خودش بود...
وتو خوب می‌دانستی که
بهار
زاییده عشقبازی زمستان بود با زمین...
مرا که درقعر چشمانت پرتاب شده ام
لای گرمای مردمک نگاهت بپیچ
تا بهاری در روح زمستان زده ام ظهور کند

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
تلخی روزگار را
که نان بیات هرشب است،
در عسل چشمانت میزنم و صبح می‌شود
تو میخندی و باران مینوازد
بیشتر دوست خواهمت داشت آنگاه که
در حریم آغوشت
حرمت تنهاییم را نگه می‌داری
و من به تنهایی حریف
جنگ  نفس گیر
تن به تن توام
درپستی و بلندیهای قامت افسانه ای ات
که گویی در داستانهای قدیمی آمده است...
کار دل است
اما
گویی که ظفرم
در این تسلیم است.

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
من نمیدانم اسم این مرض چیست؟
اما
جای حفره ای که
از نبودنت بر قلبم ایجاد شده درد میکند
و هربار باد سردی
که از آن عبور میکند
تمام جانم را می‌لرزاند...
من بشدت دلتنگ توام!
همچون مادری دلتنگ فرزندش...
همانند عاشقی
که معشوقش در کوران جنگ،
به خط مقدم رفته است
مثال قویی
که جفتش را شکار کرده اند و
حالا
آنقدر در تیررس شکارچیان
پرواز خواهد کرد تا که شکار شود...
مثل خودم...
مثل خودم که بیمار گونه دلتنگ توام
اما چاره ای جز ندیدنت ندارم!
من نمیدانم اسم این مرض چیست...؟!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
از پس قله های مه گرفته غرورت میخندی
ومن
زندگی را آسانتر میگیرم.
در پس شب چشمان تو،
ک مرا
یارای خیره شدن در آن نیست
ستاره هایی نوظهور سوسو میزنند
و در قلبم،
آن پرنده قفس به اختیار،
میل پریدن دارد!
از کدامین عصر کهن
گریخته ای
ک من شیفته آنم؟!
عطر تنت،
عطر خاک باران خورده در بهار؛
لب وا کن که دلم هوای شنیدن
شعرهای نوستالژیک را دارد!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
نه غبار دود اندود خاورمیانه،
نه گرانی نان که دستپخت فراماسونرهاست،
نه شال روی سرم
که همچون ماری بر اختیارم تنیده،
نه اخبار جنگ،
مرا نمی‌ترساند
که من سالهاست در جنگ سرد واژه ها
بانیام قلمی از جنس خشم و جوهر
و زره ای ازصبر،
در انتظار قصاص اهرینم!
بخند خوب من!
انگورها را در کوزه کن که
ما روزی پیک های شرابمان را درکنار ساحلی که هنوز تمامش به یغما نرفته
خواهیم نوشید ...
حتی اگر مرده باشیم
روحهامان
در رقص رهایی
هم آغوش هم خواهد بود!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
از درگاه آن خانه متروکی
که  انگار،
همچون دانه های خشخاش
در افغانستان
هرگز نابود نخواهد شد؛
مردی  را میبینم
که جوانی ژنده اش را،
بر ترک دوچرخه اش نشانده
و هنوز باور ندارد
که بنده ی افیون است.
نئشگی هایش را
لابلای عطر فرانسوی  معروفش میپیچد
و با
کلاه ایتالیایی نخ نمایش
که برسر زمان گذاشته،
هنوز میخواهد بگوید
که هستم،
با تمام شوقی
که دیگر به زور مورفین است
و
هم آغوش تمام آرزوهای بفنا رفته...
گوشه پایان نامه تحصیلیش
با خط خوش
همچون خود شکسته اش می نویسد:
هنوز آرزویی دارم
در سالهایی که حتی آواز را بر دار کردند!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀
و گویی عشق در تناسخی دوباره
مرا یافته است،
در روزهایی که روح گمشده ام را،
در آغوش بی کینه خودم یافتم.
پشت پلک چشمهای بادامی تو،
خود را به رویایت سپرده ام...
شاید که این آخرین دژاوو باشد
که تکرارآن تماشای خودم است
در نی نی چشمان عاشق تو؛
در گرگ و میش کوهستان،
بیا و بگو
که روی تاریک تقدیر را شسته ای
لابلای سوسن چلچراغ هایی
که گواه عاشقیمان بودند!

#شکوفه_پورصفری

@chekamehsabz🍀