چیستایثربی کانال رسمی
6.71K subscribers
6.02K photos
1.26K videos
56 files
2.11K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@chista_yasrebi

دوستان عزیز ؛ حتما میدانید خیلی از کارهای هنرمندان باید در خفا انجام شود ؛ مثل
#داوری خانه سینمای من یا امورات
#خیریه و یا
#تمرین_نمایشها و
#نوشتن_فیلمنامه ؛ به تقاضای خود تهیه کنندگان که نمیخواهند تا نتیجه نهایی؛ جایی خبرش اعلام شود. یا تاتر که به دلیل تنگ نظریها ؛ ترجیح میدهیم در خفا تمرین کنیم....

من حتی سفرهابم را پنهانی انجام میدهم...سفرهای خارج را میگویم ؛ لزومی به جارزدن ندارد !

در مورد رمان هایم هم ؛ ترجیح میدهم مثل #پستچی که ناگهان چاپ شد ؛ ناگهان خوانندگانم را #غافلگیر کنم ؛ پس کسی که از من انتظار گزارش روزانه دارد ؛ احتمالا مرا با بازیگران ؛ اشتباه گرفته است ! حتی شما نمیدانستید من داور بخش کتاب جشن سینما هستم !.....خیلی خبرهای دیگر راهم ؛ نمیدانید ! زود است....

چرا باید زودتر بگویم ؟!
تاکنون از اعلام زودهنگام ؛ ضرر دیده ام....

حتی بازیگران خوب و مطرح ؛ مدام ؛ از برنامه های آتی خود نمینویسند ؛ مگر به مرحله ی اکران برسد....


صفحه ی من فعلا #بسته و فقط متعلق به #فالورهاست....

لزومی نمیبینم از برنامه های فعلی و آتی ام گزارشی دهم....اهداف پیج من ؛ با هنرمندان و نویسندگان دیگر فرق دارد...

من کتاب معرفی میکنم ؛ دیالوگ خوب پیدا میکنم ؛ ؛ فیلم خوب میگذارم ؛ قصه مینویسم ؛ فیلم و تاتر نقد میکنم و مباحث اجتماعی و روانشناسی را به بحث میگذارم.

این یعنی #صفحه_فرهنگی
نه فقط صفحه #خصوصی
#چیستایثربی


از فضای مجازی نخواهم رفت ؛ ولی به دلیل برخی امورات شخصی و خصوصی ؛ ادمین کمکی خواهم گرفت...کانالهایی که دارم زیر نظر خودم و گاهی کمک ادمین اداره میشوند....فالور جدید ؛ فقط با رزومه ی قابل قبول میپذیرم ؛ صفر پستها را ؛ جسارتا دیگر ؛ هرگز نمیپذیرم.

اکثرا جعلی از آب درآمدند......

لزومی به توضیح فعالیتهای فعلی خود در اینستاگرام نمیبینم.

پیج من ؛ کارش فرهنگ سازیست ؛ نه معرفی چیستایثربی!


اعضای غیر فعال پیج که در پستها حضوری فعال ندارند ؛ از فردا بلاک یا در پیج دوم انفالو میشوند...

صفحه ی اصلی من ؛ آموزشی و ادبی_فرهنگیست. ابدا مختص خودم نیست...

کسی که میخواهد با من آشنا شود آثارم را ببیند یا بخواند. اینستاگرام من ؛ اهداف خاص و متفاوتی دارد.....و از این پس پیگیری این اهداف ؛ جدی تر خواهد شد....

#سپاسگزارم
@Chista_Yasrebi


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#چیستایثربی
@chista_yasrebi و با فاطمه ی عزیز.از بوشهر...پایان بخش تمرین تاتر امروز

#چیستایثربی
#تمرین_تاتر
#اینستاگرام
در اوج تبریک یلدا ؛ خبر خوب تمرینهای #نمایش
" شب ".....

#شب

زخمها و رازهای پنهانی در شب ؛ سر باز میکنند....

آنها همیشه همین حوالی هستند ؛
اما شبها خود را نشان میدهند....

برای اولین بار ؛ نمایشی برگرفته از فنون#تاتر_درمانی و واقعیت ...

#شب
#نویسنده و
#کارگردان :
#چیستایثربی

بازی : #محمد_حاتمی و #چیستا_یثربی

شب■■■■■■■■■■

پروژه ای که بعد از مرگ هم ؛ تمام نمیشود....بعد از مرگ هم شب است.

راستی در عمرم روی صحنه ی حرفه ای تاتر شهر بازی نکرده بودم ؛ که کردم....من از هیچ امتحانی نمیهراسم......

شب را باید ؛ خودم بازی میکردم.....
در کنار بازیگر خلاق و بی تکراری چون #محمد_حاتمی


درود براساتیدم ؛
زنده یادان :

هما روستا ؛ فهمیمه راستکار ؛ دکتر پروانه مژده و بانوی بینظیر صحنه و رادیو
عزیزم :بانو ژاله علو

این نمایش ؛ تقدیم به آنهاست....

#شب
#بزودی
#تاتر_شهر
#تاترشهر

#تاتر
#اجرا
#بازیگران
#تاتریها
#روی_صحنه
#پشت_صحنه
#تمرین

برای دیدن آلبوم عکسهای کاملتر این پروژه ؛ لطفا به همین
#کانال چیستایثربی ؛ رجوع فرمایید.



https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ

@chista_yasrebiکانال رسمی چیستایثربی
@chista_yasrebi خانه بود /در نبود /خانه در باد وباران /مثل خواب گل سرخ / در زمستان

#چیستایثربی
#امروز
#تمرین_نمایش_شب
شعر برای
#خواب_گل_سرخ
#تاتر
من به همراه محمد حاتمی و لیلی سلیمانی
#تاتر_شب
@chista_yasrebi چی یادت اومد؟ با توام....چی یادت اومد؟
_نپرس!
#شب
#نمایش


کاری از چیستایثربی
#تمرین_شب
#تمرین_کلاسهای_موسیقی
در دانشگاه
#استانفورد
#آمریکا

جایی که از
#بهرام_بیضایی ما دعوت به تدریس کردند و او در آمریکا ؛ ماندگار شد و ما امروز از نمایشها و فیلمهای خوبش محرومیم....

باید شایستگی هر پدیده ی بزرگی را داشت...ما گاهی نداریم !

#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi_official
#تمرین_خاطره_نویسی

از نوشته های دوستان

#کلاس_نوشتن_خلاق_چیستایثربی




امروز آخرین موعد پرداخت شهریه دخترم بود. چقدر صبر کرده بودم تا شاید به دلیل فرهنگی بودنم تخفیف بگیرم، اما نشد و در آخر گفتند در این مورد تخفیف نداریم چه فرهنگی باشید یا فرهنگی نباشید. از ناراحتی خودم و شرمگینی دخترم جلو دوستانش اشک در چشمانم حلقه زده بود که با شنیدن جمله آخر خنده ام گرفت و پیش خودم تکرار کردم چه با فرهنگ باشیم، چه بی فرهنگ فرقی نداره، شامل تخفیف نمیشود.

#ملوک_زراعتی
Forwarded from Chista777
#داستان_کوتاه
#عصر_یک_تابستان

نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#اول

آدم وقتی پای کاری میایستد ، پای تمام مسولیتهایش میایستد.
یکبار داشتم کتاب پاپیون را میخواندم.

مادرم چون پشت ظرفها را بلد نبودم درست بشویم ، وارد اتاق شد ، کتاب را تکه تکه کرد، بعد به جان برگهایش افتاد.

تمام کاغذهای کتاب را خرد و ریز کرد و جلوی من ریخت...

من نمیتوانم‌ حسم را در آن لحظه بیان کنم!
تازه وارد ده سال شده بودم.
شوکه شده بودم.
تقریبا آخرهای کتاب بودم...

و من تا حالا آنهمه ظرف نشسته بودم و نمیدانستم ممکن است،پشت بشقابها هم چرب بمانند!
اینها چه ربطی به "پاپیون" هانری شاریر داشت؟
میدانستم دیگر هرگز آن کتاب را از هیچ جا نخواهم گرفت!
نه خرید و نه امانت...
.پاپیون برای من باید سی صفحه به آخر تمام میشد‌‌!
مادرم از چیز دیگری عصبی بود، سرِ من خالی کرد.یادم است ویلای متل قو بودیم.
باغ ویلایمان خیلی بزرگ بود.
از اول باغ ؛ تا ویلا چند آلاچیق داشت.
باید خیلی میرفتیم تا ویلا راببینیم.
یثربی ها پولدار‌ بودند.
من روی یک مقوای بزرگ با ماژیک نوشتم :
"اینجا به گردشگاه عمومی تبدیل شده است. خوش آمدید."

آن را روی در میله‌ای ویلا نصب کردم و گریختم.
همه خواب بعد از ظهر بودند و کسی برایش مهم نبود من کجا هستم.

از متل قو یاباید راه پلاژ و دریا را انتخاب میکردی.یا شهرک لاکوده‌.
انتهای متل‌قو بود.
رفتم و رفتم تا به آن رسیدم.
انقلاب نشده بود.
سال انقلاب بود...تابستان‌ ۵۷.

پسرکِ لباس زرد دوچرخه سوار را دیدم.
عصبانی بودم!
آن همه خشم برای کثیف بودن پشت ظرفها...
فقط ده سالم بود. بلدنبودم و مادر از هیچکدام از بچه ها نمیخواست ظرف بشویند!
پسر شانزده هفده ساله بود.
لاغر و سبزه‌.
و البته جذاب....
یک نگاه کافی بود که چشمان جذاب و مژه های بلندش را بببنم!
من یک دختر ده ساله ی گیس بافته بودم‌‌ با حس دلشکستگی در قلبم.

به پسر گفتم: منم با خودت، تایه جایی میبری؟
خجالتی بودم.نمیدانم چرا آن سوال را کردم.
شاید برای اینکه آن ساعت بعد‌از ظهر، زیر آفتاب سوزان و هوای شرجی شمال؛ هیچکس ‌جز من و او آنجا نبود و من دلم از رفتار مادرم گرفته بود.

پسر، چند‌‌دور‌ دیگر زد. فکر کردم مرا یک دختر بچه ، با دو گیس بافته حساب کرده و حوصله ام را ندارد‌!

امابالاخره ایستاد و گفت: بپر بالا‌ !...
بوی آب شور دریا را میداد.
اگر پدرم مرا در آن حال میدید،
قطعا ناقص الخلقه ام‌میکرد...

ادامه #پست_بعد

#داستان
#داستان_کوتاه
#قصه
#قصه_ایرانی
#کتاب
#کتابخوانی
#کتابخوانی_با_چیستا

#نشر
#چاپ
#داستان_ایرانی
دو قسمتی
پست بعد، ادامه دارد

عکس
#تمرین_تاتر

https://www.instagram.com/p/CLv3iIXloZh/?igshid=dujl9gxlcabb
دوستان‌عزیز

از پست‌ آینده ، فرمت این‌صفحه تغییرات اساسی خواهد کرد.

من عادت ندارم بیش از پنج یا شش سال ، کاری یکنواخت را تکرار کنم .

در آستانه‌ی سفرم
سفری غریب....
به‌عمق اشیاء و کلام‌‌‌ ...

و برایتان ، سوغاتهای معنوی زیادی خواهم آورد.

هر دو یا سه روز ؛ یک سوغات.😉

برای صحبت با من و #مشاوره ی زوجها ؛ مسایل ؛ یادگیری ؛ سوالها و اضطراب #کودکان؛ #استعداد_یابی شغلی ، عاطفی و تحصیلی همان شماره های گذشته ام ؛ جوابگو خواهند بود.

آیدی ادمین تلگرام برای مشاوره
@ccch999

ادمین واتساپ
09122026792

من هنوز عاشقِ همان پیک الهی هستم که به من یا داد : هدف و معنای زندگی؛ مهمتر از خودِ زندگیست.

احترام

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#تاتر
#پشت_صحنه
#تمرین_تاتر
#نوشتن
#پستچی

#دکترای_روانشناسی
#هنر_درمانی
#خلاقیت
#اضطراب_کودکان

#زوج_درمانی
#حال_خوب

#خانواده
#مهارتهای_زندگی

#مهارتهای_رفتاری برای ارتباطات عاطفی
و
#سایکو_درام یا
#تاتر_درمانی

به #سلوک ما خوش آمدید!

جای #قصه های بلند ؛ کماکان‌ در کانالشان؛ برقرار است.

#عشق
#تشنگی
#رعایت_انسان

#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#phd.in #psychology
https://www.instagram.com/tv/CRmjJ52Fgiv/?utm_medium=share_sheet