چیستایثربی کانال رسمی
6.72K subscribers
6.02K photos
1.26K videos
56 files
2.11K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#او_یکزن
#قسمت_چهارم
#چیستایثربی

فقط زیر لب بسم الله میگفتم و صلوات میخواندم.نمیدانم چرا همه دعاهایی که از کودکی بلد بودم؛ از یادم رفته بود..دوباره فریاد زدم:ترمز کن! میگم میخوام پیاده شم! باز خندید.ناخنهایش را لای دندانهای کثیفش کرد وگفت:پیاده هم میشیم..میریم یه سیرابی شیردون میزنیم تو رگ.چطوره؟ من یه جای دبش سراغ دارم.وسط جنگل.بش میگن بیشه سرا.. بوی سیرابیش؛ جون!در هوا بو کشید.معرکه ست دختر جون! فقط خودتو لوس نکنی بگی نمیخورما..چون اینجارو به هر کسی نشون نمیدم!خدایا من چه کرده بودم؟کفاره ی چه گناهی را پس میدادم که گیر این غول بیابانی افتاده بودم.هر کاری کردم منو ببخش؛دست خودم نبود؛عصبانی شدم.مرد،نگه داشت.گفت:پیاده شو آبجی رسیدیم ! بیشه کجا بود؟یک دشت بزرگ بودکه میان آن ؛ گندمزارهای بلند، همه جا را پوشانده بودند.یاد دوستم افتادم.عاشق مردی شده بود که میگفت موهایش به رنگ گندمزار است.اما من آن لحظه از تمام گندمزارها میترسیدم.اینجا صدای آدم ؛ به جایی نمیرسید! گفت:د بیا دیگه!گفتم : من رستورانی نمیبینم! از آن خنده های زشتش کرد و گفت:بیا! اون وسطه.نترس!حاجیت باهاته...لعنت به اون که باهام بود.کاش تنها بودم...هنوز ایستاده بودم که مرا هل داد ! برو جلو دیگه...پیزوری! صبحونه نخوردی؟ گفتم: آقا؛ من باید برم خونه.تو رو خدا...پدر مادرم منتظرمن..دست از سر من بردار.خنده ی عصبی کردو با دستهای روغنی سیاهش ؛ دو باره مرا به جلو هل داد.تا چشم کار میکرد ؛کسی نبود.نه خانه ای؛نه آدمی ؛نه حتی جانوری،فقط من بودم و این وحشی بربر!... این بازمانده ی دوران مغول! میگویند سر عطار را؛ مغولها در بیابان زدند.بی آنکه بدانند چه کسی را کشته اند!خب مرا هم خلاص کند دیگر.از جانم چه میخواهد؟ سرم را بزند.خدایا ؛من تنها کسم تویی.به دادم برس! با فشار محکم دستش روی زمین پرت شدم وسط گندمزارها!گفت:چیه ترسیدی؟گفتم :تو دین نداری؟پیغمبر نداری؟از خدا نمیترسی؟بذار من برم! گفت دارم؛ خوبشم دارم.پیغمبر من میگه اگه یه زنی خودشو مجانی به شما هدیه داد قبول کنید! گفتم :من کی چنین غلطی کردم؟ من خانواده دارم.گفت: پس واسه چی مثل جن؛ پریدی جلو ماشین من، گفتی:نگه دار! این یعنی هدیه دیگه!راهی نبود.داشت نزدیک و نزدیکتر میشد پیراهنش را در اورده بود.چندش آور بود.به خدا گفتم: باشه.هر چی تو بخوای!خالق من، تویی! میبینی چه بلایی میخواد سرم بیاد؟....نامردیه.پس نذار زنده بمونم!....سنگی را از کنارم برداشتم؛ به سمتش پرتاب کردم.بیشتر خوشش آمد.دندانهای زغالی اش را بیرون ریخت.گفت:د .....؟ پس بازی میخوای آره؟ شانه ی لباسم را گرفت و پاره کرد....جیغ کشیدم !


#او_یک_زن
#چیستایثربی
#داستان_یلند
#پاورقی_اینستاگرامی
#برگرفته از :
#اینستاگرام_رسمی
#چیستا_یثربی
#قسمت_چهارم

هرگونه اشتراک گذاری منوط به نام نویسنده و ذکر لینک تلگرام اوست.این کتاب به اسم #جنایت و مکافات؛ مجوز؛ فیپا و شابک دارد.ممنونم
@chista_yasrebi
@Chista_Yasrebi



فئودور #داستایوفسکی و #صرع

فئودور داستایوفسکی، نویسنده برجسته روسی و صاحب رمان های بزرگی مثل #جنایت و مکافات، «جن زدگان» و «ابله» به بیماری صرع مبتلا بود. متحمل ترین فرض درباره #صرع داستایوفسکی این است که حمله های خفیفی از دوران کودکی به او دست می داد و تازه پس از حادثه تلخ هجدهمین سال عمرش یعنی به قتل رسیدن پدرش، این حمله ها شکل صرع به خود گرفت. داستایوفسکی تجربه هایش را درباره این بیماری در رمان هایش گنجانده است. به عنوان مثال در رمان «برادران کارامازوف» شخصیتی به نام «اسمردیاکوف» به صرع مبتلاست.

#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#مورات_ککیلی
ترکی بلد نیستم
اما این اهنگ شروع نمایش #جنایت_و_مکافات ما بود

#امشب_میمیرم






در دیکشنری نوشته :
من امشب خواهم مرد
چشمانت هم نمیتوانند جلوی مرا بگیرند....

#چیستایثربی
بدترین اتفاقی که در یک کشور میتواند رخ دهد ،بی اعتمادی ملت به دولتیست که به آن رای داده است!



همان موقع در اوج داغی زمان رای گیریها ،مدام میگفتم انقدر شلوغ نکنید ، شماهنوز چشم انداز آینده را نمیدانید. برنده شدن کاندیدای شما ،تضمین رسیدن به خواسته های طبیعی تان نیست !


امانبودن رقیبی قدر باعث شد ، با دولتی مواجه شویم که به وعده هایش عمل نکرد.


همه چیز را نمیتوان گردن گذشته و تحریم انداخت! و مدام گفت ، دیگری مقصر است....تا کی هر مدیر و رییس ،تقصیر را گردن قبلی بیندازد ؟! ....

بازی :

من نبودم /دستم بود/تقصیر آستینم بود! دیگر برای این ملت نان و شغل و آبرو نمیشود!
یعنی آقایان دولت ما واقعا نمیدانستند نرخ تورم ؛ بیکاری ، فشار اقتصادی،چاپیده شدن اموال مردم از یک سمت ، و از سمت دیگر،

زندگیهای اشرافی افراد دو تبعه در راس کشور ، ولنگاری در خرج مالیاتهای غیر عادی و پول این مردم ، سفرهای مدام خارج مدیران دولت و وابسته هایشان ، ساخت تاتر و سریالهای
#میلیاردی و شکاف اقتصادی فراوان ، یک روز صدای جوانان ما را در می آورد؟!


و حالا هم به جای خشکاندن درد از ریشه و شنیدن صدایشان ، فیلترینگ انجام میدهیم که چیزی نشنویم؟ تا کی ؟ من یک نویسنده ام.
قانونا ، از مالیات معافم .


شخص تهیه کننده و حقوقی که نیستم ، همیشه هم از دستمزد ناچیزم ، مبلغی به عنوان مالیات ؛ با ظلم آشکار ، کسر شده است.


مگر هر کتاب بیشتر از دو سه میلیون در بهترین شکلش در طول سال یا سالها میفروشد ؟ آنوقت برای من ، که مدام با دست خالی دنبال حقوق خورده شده ام ، یا داروی شیمی درمانی عزیزم هستم ، مالیات بریده اند! و مدام هم ، با اس ام اس تهدیدم میکنند ! این چه عدالت اسلامیست ؟ چگونه به شما اعتماد کنم ؟!

اما برای کارخانه دار یا بازیگری که ماهی ۱۲۰ تومان میلیون میگیرد ، نه ! هیچ ! تبعیض تا کی!؟خداوند ناظر و وکیل قهاریست!

او #منتقم است.

یاد رمان
#جنایت_و_مکافات از
#داستایفسکی افتادم که میگفت :




اگر فقر نبود ، باهر گناهی میشد مقابله کرد ، ولی گرسنگی و شرمندگی در برابر خانواده ،مثل معلمی که از شرمندگی بخاطر عدم تامین خانواده اش ،خودش را به دار آویخت ،انقدر درکش سخت است که آقایان برای حل مشکل دنبال ریاضیدانها میگردند ؟!


مگر معادله ی چند مجهولیست؟!



مردم خسته ،سرخورده ؛ بی اعتماد و بی انگیزه شده اند... و امیدشان را به آینده در جامعه ی خودشان از دست داده اند!

تا دیر نشده ، ریشه را در درون بیابید.
خواهشا به جای
#فیلترینگ ،صدایشان را بشنوید!


به درد و خواسته شان احترام بگذارید. لااقل به آنها
#گوش_دهید !



با کتک و فیلتر ، چیزی حل نمیشود آقایان!


این روش تربیتی غلط از دوران #پیاژه ، روانشناس معروف ، منسوخ شده است ! روش انکار و طرد و حبس ، به جایی نمیرسد ،آقایان!


مردم ما ، ویلاها ، سفرهای خارج ،حیف و میلها و دردها را میبینند و معلوم است که ناگهان صدایشان بلند میشود! همین فیلترینگ ، بزرگترین
#توهین به ملتی است که فقط میخواهد صدایش شنیده شود !


یعنی تو حرف نزن ! تو در حد شنیده شدن نیستی!



یادتان نرود که شما ، با همین افراد رای آورده اید و احساس خوشی و پیروزی کردید !چهره هایتان را بیاد دارم.


بدون حمایت مردم با سخت ترین چالش دولتی و حکومتی مواجه خواهید شد. سخت تر از خطر آمریکا و اسراییلی که نیمی از وقت عمر جوانان این خاک را به فحش دادن به آنها سپری کرده اید !

و به آنها یاد دادید که ساعتها به آنها فحش دهند ، در حالیکه ریشه ی مشکل ، در جاهای عظیم تریست.
خیلی دور و خیلی نزدیک !

به قول
#دکتر_الهی_قمشه_ای ، کاش انقدر در این کشور آرزوی مرگ دیگران را نمیکردیم ، که یکروز این موج منفی مرگ و مرگخواهی ، گریبانگیر خودمان شود ! ...
انرژی منفی ، باقی میماند.


شما سخن زنده و واقعی از خود ، برای این مردم بفرستید. با صدای خود به آنها بگویید که از فقر ، درد و ناامیدی شان ، متاسفید.


از اینکه بهترین سالهای عمر خودرا، از دست دادندودر جایگاهی، به کار برده وارایه کردندکه مدیران ریا کار ما مقصرند،مدیرانی که همیشه از همه چیز دولت،حتی ساعات کاری شان ،برای خود استفاده میکنند! ، جوانان با استعداد ما را وادار به قبول شرایطی کردند که حقشان نبود!

منصفانه نبود!


حق هیچ انسان آزاده ای نیست!
حق هیچکس نیست.

شکاف اقتصادی را پر کنید!


بخشی از جامعه ی ما ، چنان در زندگی لوکس و اشرافیت غرق است که صدای آن زن مظلوم تنها را نمیشنود که حتی خواهر شهید است ولی برای بزرگ کردن بچه هایش به ذلت و خواری و .... افتاده است!

او را خواهر خود بدانید! ما را ملت خود بدانید. کشور ، از آن جوانانش است.

تادیر نشده به خاطر خدایی که شما را در این موقعیت برتر جامعه قرار داد،
#ادامه🔽
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
«من بیشتر دوست داشتم دراز بکشم و فکر کنم. همه اش فکر می‌کردم. همه اش خوابهایی می‌دیدم عجیب و غریب. نمی‌ارزد بگویم چه خوابهایی! من آن همه وقت همه اش از خودم می‌پرسیدم چرا آنقدر احمقم. اگر دیگران نفهم هستند و من یقین می‌دانم که نفهمند، پس چرا خودم نمی‌خواهم عاقلتر شوم. بعددانستم که اگر منتظر شوم تا همه عاقل شوند، خیلی وقت لازم است. بعد دانستم که چنین چیزی هرگز نخواهد شد .. مردم تغییر نخواهند کرد و کسی آنها را تغییر نخواهد داد و نمی‌ارزد انسان سعیِ بیهوده کند! بله همین‌طور است .. این قانون آنهاست .. من اکنون می‌دانم کسی که عقلا و روحا محکم و قوی باشد، آن کس برآنها مسلط خواهد بود. کسی که جسارت زیاد داشته باشد، آن کس در نظر آنان حق خواهد داشت. آن کس که امور مهم را نادیده بگیرد و بر آنها تف بیاندازد، او قانونگذار آنها ست. کسی که بیشتر از همه جرات کند، او بیش از هر کس دیگری حق دارد! تا بحال چنین بوده و بعدها هم چنین خواهد بود! باید کور بود که این‌ها را ندید….»

#جنایت_و_مکافات
#رمان
#فیودور_داستایفسکی


#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
البته دیدن چنین زجری!…

محکومی دیدم، جوان عاقل و بی‌باک و نیرومندی بود، به نام لگرو. باور کنید که وقتی از سکو بالا رفت می‌گریست و رنگش مثل برف سفید شده بود. مگر چنین چیزی ممکن است؟ وحشتناک نیست؟ باور نمی‌کردم کسی از شدت وحشت بگرید؟ آدمی که چهل سال از عمرش گذشته و هرگز گریه نکرده باشد. بر روح انسان در این لحظه چه می‌گذرد و به چه تشنج‌هایی دچار می‌شود؟ این توهین به روح و قلب انسان است و بس.
در کتاب مقدس گفته شده است: «کسی را نکشید!» و آن وقت به خاطر آن‌که او کسی را کشته است، باید او را هم از زندگی محروم کرد؟ خیر این درست نیست.
دردناک‌تر از آن این است که بیقین بدانی که پس از یک ساعت یا ده دقیقه یا نیم دقیقه و شاید هم‌اکنون، دیگر روح از بدنت جدا خواهد شد و برای همیشه زندگی‌ات به پایان خواهد رسید.
اعدام به خاطر جنایت، مجازاتی است به مراتب بزرگ‌تر و وحشتناک‌تر از خود جنایت. کسی که به دست راهزنان، در شب تاریک در ته یک بیشه یا جایی دیگر خنجر می‌خورد، تا لحظه‌ی آخر این امید را دارد که خود را نجات دهد. اما در محکومیت -در وضعی که به هیچ روی گریزی از آن نیست.....

داستایفسکی یکبار توسط تزار؛ به یک جرم واهی سیاسی، به اعدام محکوم شد و لحظه ی اعدام ؛ به نفع معجزه آسایی؛ مورد عفو قرار گرفت
و سپس دیدگاهش به جهان تغییر اساسی کرد و #جنایت_و_مکافات
را نوشت.

#فئودور_داستایفسکی
نویسنده شهیر جهانی
متولد روسیه

#رمان#کتاب
درباره ی لحظه ی شوم #اعدام
رمان #ابله

یکی از شاهکارهای ادبیات جهان.....

بی شک #داستایفسکی،؛ بدون یاری و تندنویسی همسرش آنا ، نمیتوانست به رویاهایش برسد و کتبش را تمام کند.او دیکته‌‌ میکرد و آنای جوان تند و تند مینوشت و ادیت میکرد.

#نوابغ
#شاهکارهای_ادبی_جهان
https://www.instagram.com/p/CoBjnUVO7z9/?igshid=MDJmNzVkMjY=
جملاتی از رمان
#جنایت_و_مکافات

#فیودور_داستایوفسکی
#داستایفسکی

#رمان
#کتاب
#کتابخوانی

قهرمان داستایفسکی ؛ راسکلنیکوف ؛ با دیدن این همه تیرگی و تباهی در کشورش ؛ تصمیم به قتل پیرزن رباخوار میگیرد ؛ به این امید که با پول او ؛ به قول خودش با پول این " حشره ی خونخوار " چند نفری را از فقر و تباهی نجات دهد‌.

اما در میابد که وقتی سیستم فاسد و معیوب است ؛ کشتن یک نفر؛ دردی را دوا نمیکند و بعد از قتل پیرزن و قتل ناخواسته ی خواهر او که ناگهان در خانه ظاهر میشود ؛ عذاب وجدان شدیدی را تجربه میکند که با آشنایی با سونیا؛ دختر مظلومی که بخاطر خوراک خواهران و مادر ناتنی و بیمارش؛ بدنش را میفروشد ، این حس عذاب وجدان بیشتر میشود و در نهایت به اعتراف او نزد پلیس میانجامد.
جنایتی که عواقب آن؛حبس طولانی و کار اجباری در سیبری است و سونیا نیز بخاطر او به سیبری میرود‌.

روزهایی که داستایفسکی این رمان را به شکل پاورقی منتشر میکرد،بدحال و مقروض بود.
جامعه ی تزاری؛ در دو قطبی ترین شکل؛ جامعه را به دو قسمت کاخ نشین و کوخ نشین بدل کرده بود.
جوانان هیچ چشم اندازی برای زندگی نداشتند.
انگار خاک مرده بر روسیه پاشیده بودند.
فقر و فساد سیتماتیک و عصیان طبقه ی فرودست بیدار میکرد.

داستایفسکی جایی میگوید :
" هر یک کلمه را که مینوشتم دلم میخواست بمیرم!
اما بخاطر رستگاری راسکلنیکوف؛ قهرمان رمان؛ باید آن را تمام میکردم."

#فروید ؛ این کتاب را پدر روانکاوی میداند و میگوید : شخصیت پردازی درست داستایفسکی از آدمهایش؛در هیچ مطب روان درمانی دیده نشده است.
بالاخره کتاب تمام و جاودانه میشود.

اما درد داستایفسکی همچنان در جهان جاری است.

افتخار داشتم تمام ۱۸ شخصیت اصلی را فقط با دو بازیگر توانایم در مسکو ؛در جشنواره ی کلاسیکهای روس اجرا کنم.#مهسا_مهجور به خاطر تعدد و تعمق شخصیتهایی که بازی کرده بود ؛ برنده ی بهترین بازیگر زن جشنواره ی روسیه شد‌.حسین کشفی اصل هم در نقش راسکلنیکف و نقشهای دیگرش ؛ نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد بود.اقتباس دو نفره ی مرا هم،دوست داشتند؛ ولی نمیتوانستند همه ی جوایز را از کل نمایشهای جهان به گروه ما بدهند!
اجرای این #تاتر؛ در مسکو و تهران؛ اثری که از کودکی عاشقانه دوستش داشتم؛مدیون عذابی بود که چون داستایفسکی میکشیدم و میکشم.

این همه جوان
این همه انرژی
جایی برای ظهور ندارند!
و نسل سنین میانسال؛ عملا به خاطره ؛ تبدیل شده است.
چراغهای رابطه خاموشند.
آیا در پایان زمان ما،رستگاری خواهد بود؟
آنگونه که برای روح راسکلنیکف رستگاری پدید آمد؟
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/C191CM-L1mb/?igsh=Y3VkODh1MGRmMnZl