چیستایثربی کانال رسمی
6.72K subscribers
6.02K photos
1.26K videos
56 files
2.11K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
سركار خانم يثربي
با عرض احترام و ادب

در سوء تفاهم ايجاد شده بر سر استفاده از مطلب من در اينستاگرام، شما را بي تقصير مي دانم. شما خود همواره يكي از قربانيانِ عدم رعايت "كپي رايت" يا "حقوق مولف" بوده ايد. حتم دارم در رعايت حقوق مولفان وسواس كافي داريد. اي كاش جوان ها اندكي صبورتر بودند و براي قضاوت كمتر عجله داشتند. اي كاش حرمت نگه مي داشتند و رعايت كسوت را مي كردند. البته كه نقد حق همه ماست. اما مي شود نقد كرد، ولي توام با حرمت.
ايام به كام

#علی_حق_شناس
#روزنامه_نگار


درباره مطالبی که عده ای بر علیه تان منتشر کرده اند.....

@chista_yasrebi
#از #یادداشت_یک_روزنامه_نگار_به_چیستا_یثربی

چیستا یثربی برای من یک اسم بود پای نمایشنامه ها و شعرها،تا اینکه با آغاز داستان پستچی برای من خبرنگار شد سوژه عشقی یکی از صفحات هفته نامه تماشاگران امروز،شماره اش را پیداکردم و بعد از کلی پیامک و تماس از دست رفته ،خانم فعال و پرکار یک روز بلاخره جواب سوالاتم را داد.صدای پرانرژی اش را دوست داشتم .بعدتر هم ارتباط تلفنی ما به دلایلی ادامه پیدا کرد و به نوعی دوست شدیم اما با یک تفاوت ،به مرور زمان در کمتر دوماه دیگر صدای شادابی نداشت.به مرور دیگر عکسهای شادی هم نداشت .بلاخره سیاهی فضای مجازی دامن چیستا را گرفت و بیمارانی که فضای مجازی را مکانی برای تخلیه عقده های خود پیدا کرده اند بعداز صفحه بازیگران وخوانندگان وفوتبالیست هایی مثل لادن طباطبایی و شیلا خداداد و امیرتتلو و بهنوش بختیاری و پیام صادقیان به صفحه چیستا یثربی حجوم آوردند.
مثل ملخ به صفحه یک هنرمند حمله کردند تا ناتوانی خود برای مقابله با این حجم از فالور و محبوبیت را با فحش و ناسزا و تهمت جبران کنند.حتی به حریم شخصی اش رحم نکردند و خانواده اش را درگیر بازی مسخره شان کردند.
دیروز چیستا رابرای بار اول دیدم.نه رنج کشیده است نه نیازمند همدردی و نه حتی آنقدر ها که خودش در داستانها و روایاتش گفته غیر جذاب!
زنی را دیدم پرشور،جذاب، باهوش، با دستانی مهربان و زیبا،تاکیدم روی دستها به خاطر کامنتهای مسخره ای است که در صفحه او از طرف یکی از فالورهای هتاک منتشرشده بود که چیستا هیچ وقت لاک نزده چون دستان زیبایی ندارد.
چیستای ما ازطرف برخی افراد تحت فشاراست، به خاطر داستانی که منتشرکرد تا مردم از هجو خوانی و هرزخوانی اینترنتی به سمت خواندن داستان بروند ،یثربی این کاررا زیرکانه انجام داد چون درکنار روزنامه نگاری و نویسندگی روانشناس خوبی هم هست و می داند برای ترویج هرفرهنگی ابتدا باید جامعه هدف را جذب کرد و بعد درس داد اما برخی این محبوبیت را تاب نیاوردند .
یثربی حتی از طرف تهیه کننده کارش هم تحت فشار است که چرا داستان را منتشر کرده است!!جالب اینکه او با این همه فشار مصمم است داستان را ادامه دهد.داستانی که واقعی بودن یا نبودنش ،پیچیده بودن یا نبودنش دیگر برایم مهم نیست .او می نویسد تا مردمش در کنار خواندن آگاه شوند که می شود در فضای مجازی به جای هرزنوشته ها داستانهای خوب خواند و به جای اشتراک گذاری هرشایعه و اراجیفی داستان به اشتراک گذاشت.
برای نوشتن از یثربی و امثال یثربی می شود ساعتها نوشت و همدردی کردو تمجید کردو تعریف،اما زنی که من دیدم بسیار قوی تر و والاترو البته زیباتر از آن است که نیاز به اینهاداشته باشد.چیستا یثربی با قلم حریف می طلبد که قلم سالم وآزاد قدرتمند ترین سلاح است.
#مریم_مهران_راد
#روزنامه_نگار
#بهمن_نودوچهار
@chista_yasrebi
. #اولین#روزنامه_نگار_زن_ایران

#مریم_عمید


در روزگاری که زنان از ترس برخوردهای حکومتی، سواد خود را پنهان می کردند؛ مریم عمید؛ ملقب به «مزین السلطنه» اولین #نشریه زنانه ایران را راه اندازی کرد. هفته نامه‌ای هشت صفحه ای که در داخل و خارج از کشور منتشر می شد و اگرچه عمر کوتاهی داشت اما تحول بزرگی در دوران مشروطه به حساب می آمد.
به گزارش مجله مهر، نقل است که #ناصرالدین_شاه قاجار از سواد داشتن زنان دل خوشی نداشت و برخی از همسران او که می توانستند بخوانند و بنویسند، سوادشان را از شاه پنهان می کردند. #مریم_عمید؛ ملقب به مزین السلطنه در چنین فضایی پیش قدم تاسیس یک مدرسه دخترانه شد و بعدها نشریه ای را منتشر کرد که برای اولین بار در تاریخ ایران، #مدیرمسول آن زن بود.
مزین السلطنه که دختر مير سيدرضي رئيس‌الاطباء #پزشک قشون ناصرالدين شاه بود تحصيلات خود را نزد پدرش یاد گرفت و به دليل حضورش در خانواده ای تحصيلکرده و با سواد و داشتن ذهني #جستجوگر و #علاقمند، از برخي تحولات اجتماعي و فرهنگي جامعه و جهان آن روزگار مطلع شد و چون علاقه زيادي هم به آموختن علوم جديد داشت به خواندن زبان #فرانسه و آموزش #عکاسي مشغول شد.
او که در واقع اولین زن روزنامه نگار ایران است البته اولین نشریه ای که از طرف زنان در ایران منتشر شد نشریه #دانش نام داشت که در سال ۱۲۸۹ ه- ش توسط "خانم دکتر کحال" همسر میرزا حسین‌خان کحال انتشار ‌یافت. این نشریه در تهران منتشر ‌شد که هفته‌ای یک بار و در هشت صفحه با قطع رحلی و چاپ سربی چاپ می‌شد و علاوه بر ایران در سایر کشورها هم منتشر می‌شد که بعد از یک سال متوقف شد.

#مطبوعات
#زنان
#اولین_زنان_روزنامه_نگار
#مریم_عمید
#فرهنگ
#چیستا_یثربی
@chista_yasrebi
بخشی از نثر؛ نویسنده ی معروف #ایتالیایی_کوبایی

بانو
#آلبادسس_پدس
در کتاب

#از_طرف_او

...مردها، وقتی از خواب بیدار می شدند، قهوه شان حاضر بود. لباسهایشان اتو شده بود. بی فکر و خیال درباره ی مسائل خانه و فرزندان، برای هوای تازه بیرون می رفتند. و پشت سر خود اتاق هایی را بر جا می گذاشتند که هوا نداشت. رختخواب های بهم ریخته...فنجان های کثیف از شیر قهوه...سر یک ساعت معین به خانه بر می گشتند... به محض ورود می پرسیدند "ناهار حاضر است؟" ..."اسپاگتی وا رفته".."برنج خام است"...با چنین جملاتی جهان را تلخ می کردند...سپس روی تنها صندلی راحتی خانه می نشستند و روزنامه می خواندند. روز نامه خواندن نیز همیشه پر از اخبار منفی بود: نان گران خواهد شد، حقوق ها پایین خواهد آمد و بدین نتیجه می رسیدند که "باید صرفه جویی کرد" هرگز خبر خوبی در روزنامه وجود نداشت!...

...هرگز از زن ها نمی پرسیدند "حالت چطور است؟ خسته نباشی! چه پیراهن قشنگی پوشیده ای!" تعریفی نمی کردند، از صحبت کردن خوششان نمی آمد. اهل شوخی نبودند، به ندرت لبخند می زدند و هروقت با زن خود حرف می زدند آنها را "شماها" خطاب می کردند...

...دوره نامزدی شان بنا بر رسوم طولانی بود. آن مردهای جوان ساعت ها در انتظار می ماندند تا دختر دلخواهشان سرش را از پنجره بیرون کند...چه نامه های عاشقانه ای می نوشتند...گاه، دختر ها سالهای سال در انتظار می ماندند تا نامزدشان قبل از ازدواج شغل ثابتی بدست آورد...چقدر در انتظار آن سعادت هماهنگ صبر کرده بودند و در عوض چه دریافت کرده بودند؟ یک زندگی یکنواخت! آشپزخانه، کار آشپزخانه، باد کردن جسم، خالی کردن جسم برای اینکه بچه ای به دنیا آورند و بعد، در زیر ِ ظاهر ِ تسلیم شده، قلب آنها کم کم از کینه آکنده می شده، چون حس می کردند که فریب خورده اند. با تمام این احوال، بار سنگین روزانه زندگی روزانه را به دوش می کشیدند و آه و ناله نمی کردند. به شوهران خود یاد آور نمی شدند که اینها همان دختران هستند و آن همه وعده برای یک زندگی سعادتمند چه شد؟...

...چه شب ها که در کنار آن شوهرانِ خفته، گریسته بودند...کلمات عاشقانه اکنون در زمان زناشویی تبدیل به جملاتی بی معنا شده بود...

...زن و مرد،از اولین ملاقات، شروع می کنند به بازی کردن نقش دلخواه خود. واقعیت را پنهان می سازند و با سماجت هرچه تمام تر از شخصیت ساختگی خود دفاع می کنند و این چنین است که اغلب دو نفر که با هم زندگی می کنند، فقط از طریق دو شخصیت مصنوعی با هم ارتباط برقرار می کنند و هرگز یکدیگر را نمی شناسند. یک مرد حق ندارد درباره ی زنی قضاوت کند. او نمی تواند درک کند که تار و پود وجود یک زن تا چه حد با تار و پود وجود یک مرد فرق دارد...

... به خیال مرد ها، عشق برای همسرشان، قصه ی کوتاهی بوده است، یک جذبه ی زودگذر! واقعیت در این است که مردها فکر می کنند بوی آشپزی، سنگینی زنبیل خرید، بچه ها را درس دادن و به کلاس ورزش بردن، می تواند جایگزین آن رمان عشقی بشود که سرچشمه اولین ملاقات آن ها بوده است. مردها اینقدر کم زن ها را می شناسند که تصور می کنند آن زندگی دلخواه زن هاست! آه می کشند و به دوستان خود می گویند "زن سردی ست! فقط خانه داری می کند و به بچه ها می رسد!" و با این نتیجه گیری نهایی و آسان از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کردند. چرا به گفتگوی زن ها گوش نمی دادند که با ورود آنها قطع می شد؟ چرا به کتابهای روی میز پهلوی تخت زن ها نگاهی نمی انداختند؟ چرا متوجه نمی شدند که زن ها، پس از شام، پنجره را باز می کنند و آه می کشند؟ مرد ها می گفتند "خسته هستند"، ولی چرا نمی خواستند دلیل این خستگی را درک کنند؟ اگر خیلی به خود زحمت می دادند می گفتند "زن هستند!" چرا از خود نمی پرسیدند زن بودن یعنی چه؟ نمی فهمیدند آن فداکاری زنانه عملی ست که از آرزوی عشق سرچشمه می گیرد.../

#البادسس_پدس
#نویسنده و
#روزنامه نگار
#کوبایی_ایتالیایی
#آثار_معروف
از_طرف_او
#دفترچه_ممنوع
#چیستایثربی
#بخشی از رمان "از طرف او "
1911-1997

@chista_yasrebi
نامه ای از یک دوست روزنامه نگار به
#چیستایثربی

ساده و صاف که باشی، همین می شود!
گاهی بی تفاوت از کاری که برای شان انجام داده ای رد می شوند، انگار وظیفه ات بوده و حالا که انتظار جبران از طرف مقابل را داری، هیچ پاسخی نمی بینی!
گاهی اوقات اوضاع از این هم بدتر می شود، پاسخ مهرت را نمی دهند که هیچ، چنان نقره داغت می کنند که تا ته قلبت را می سوزاند!
این را که دوستان می ببینند می گویندخوب بودن و ساده بودن،
برای گذشته بوده، نه حالا که خیلی ها فقط به اینکه نفعی از هم ببرند، فکر می کنند!
اما خوب ها، ذات شان عوض نمی شود، پلید نمی شود، گاهی گرد و خاک روی شان می نشیند اما سریع آن را می زدایند.
خوب ها خوب می مانند، تو هم خوب بمان عزیز...

#حامد_جیرودی
#روزنامه_نگار
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
گاهی ؛ گدایی هنر است....
وقتی دیگر چیزی برای از دست دادن نداری...

#رضا_میرزاده_عشقی

#شاعر
#نمایشنامه_نویس
#روزنامه_نگار
#کارگردان

که در پایان انقلاب مشروطه ؛ در سی و یک سالگی ؛ به دستور حکومت وقت ؛ مقابل درب منزل مسکونی اش در بهارستان کشته شد...


به ضرب گلوله

یادش جاری
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
راست است شخص نباید کاری بکند که او را ملامت کنند ؛

اما ملامت و حسد و بدگویی اشخاص هم ؛
#میزانی هستند که گاهی مقدار #محسنات کارهای دیگران را میسنجند....

غالبا کارهای #تازه و خیالات
#نادره را مردم #بد گفته ؛ از آن پرهیز میکنند.

آیا میتوان تمام فواید را ؛ برای اینکه به سلیقه ی مردم پیروی نشده ؛ از دست داد؟

صدای مردم ؛ خیلی ضعیف تر از این است که به گوش من برسد ؛ قلب خود را ؛ هرگز برای اینکه مبادا ؛
#ملامت مردم از شهرت من کم کند ؛ به تکان نمیاندازم.....


#رضا_میرزاده_عشقی

#روزنامه_نگار
#شاعر
#نمایشنامه_نویس
#اواخر_مشروطه
ترور توسط نظمیه وقت
1303

کتاب
#سیمای نجیب یک آنارشیست
#محمد_قاید



#چیستایثربی

@Chista_Yasrebi


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
Mohsen.fazeli:
❤️🌴🍎🍏چیستا یثربی بانویی برای تمام فصول*🍎




ازسال70 با #چیستا آشنا شدم ... جوان بود وپرشر وشور وسرشار از انرزی آن زمان نقد تاتر ونمایش نامه نویسی می کرد .


در نشریاتی که تعداشان اندک بود نقد تاتر می نوشت وگاهی کارگردانان تاتر را با قلم اش آشفته حال می کرد.* جسور وبا شهامت عمل می کرد. من هم جوان بودم ودلم می خواست سری میان سر هادر بیاورم.* چیستا با محبت بود و اخلاق خاص خودش را داشت وبه کسی هم اهمیت نمی داد که درباره اش چه به گویند. * عاشقانه قلم می زد *شعرمی گفت .* وقلبی سرشار از مهربانی وبه بروبچه های جنوب {#خوزستان ارادت خاصی داشت. } هنوز هم دارد.

این حکایت را می نگارم . تا به یاد آن سال ها کمی آرام بگیرم این روز ها حال خوشی ندارم.

بیماری مرا پریشان کرده ست. احساس تنهایی وبی مونسی ورکب خوردن از بعضی ها هم مزید بر علت شده و مرا بد جوری آزرده کرده . این رفتارهای ملونانه* از کسی هم طلبکار نیستم. چیستا یثربی بهانه ای شد که من حرف هایم را بزنم امروز از آن دوران نزدیک به 25 سال است که می گذرد.امروز چیستا دارای دختری ست
.
همان *نیایش که من در کودکی بغل می کردم ومرا چقدر دوست داشت .حالا برای خودش خانمی شده ست سالهاست اورا ندیدم. دلم برای دیدن اش تنگ شده.


قرار است خانم یثربی قرارست کتاب شیدا وصوفی را 5شنبه در نشر قطره رونمایی کند .


دراین سال ها هیچ کدام از کتاب هایش را به من هدیه نکرده است . امیدوارم این بار جبران کند. چیستا امروز برای خودشان اسم ورسمی دارد . هستند کسانی که حسرت موقعیت اش را می خورند وتنها کاری که از دستشان بر می آید جلو پایش #سنگ می اندازند!



*گرچه چیستا نشان داده ست بیدی نیست که از این بادها بلرزد . او کار خودش را می کند حرفهایش را می زند چه خوشمان بیاید وچه نیاید!



با خودش صداقت دارد وهمین گمان کنم برای یک #انسان_آزاده کفایت می کند.*

#محسن_فاضلی
#منتقد_سینما
#روزنامه_نگار
#همکار_دیرین در مطبوعات

🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇

#پاسخ_چیستایثربی




قربان زیارتتان کنم تقدیم میکنم. همیشه این چند سال ، تصادفی در خیابان هم را دیدیم. در حالی که من میدویدم و کتابهایم همراهم نبود. مرسی از مطلب نوستالژیک زیبا در کانالتان درباره من .به امید دیدار زود هنگام و شفا .



نسل ما چه بیرحمانه تلف شد و چه مظلومانه !



#چیستایثربی



@chista_yasrebi_original
🔼 ادامه از
#پست_قبل ،


کاری برای متوقف کردن رنج این مردم کنید!

به دستگیر شده های این چند روز ، اهانت نکنید... هرگز در شرایط سخت آنها ؛زندگی نکرده اید ، هرگز از جان خود ،سیر نشده اید ! ....

و آخرین حرفم ، به قول شاعر مبارز تیرباران شده :

#لورکا

میخواهم بگریم ،زیرا هوای گریه دارم ،

همچون کودکان دبستانی که در ته کلاس میگریند ....

زیرا نه شاعرم من ، نه انسان و نه حتی برگچه ای ....
تنها التهاب زخمی عمیقم....


#خدایا_مددی



#چیستایثربی
#نویسنده
#مدرس_دانشگاه
#روزنامه_نگار
#دکترای_روانشناسی_تربیتی





#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from Chista777
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ سردار محمدرضا مهماندار درباره واژگونی اتوبوس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اظهار کرد: ابعاد مختلف این تصادف باید در نظر گرفته شود لذا با هماهنگی با دادستان تهران، سه تیم کارشناسی خبره برای این موضوع تعیین کرده‌‌ایم.

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: این سه تیم شامل گروهی از کارشناسان تصادفات پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ، تیم کارشناسان فنی و مکانیک خودرو برای مشخص کردن اشکالات فنی احتمالی خودرو و همچنین یک تیم از کارشناسان فنی و مهندسی در حوزه راه است که صبح امروز این سه تیم به محل نگه‌داری خودرو و محل وقوع تصادف اعزام شدند.

وی افزود: لازم است سهم تمام عوامل مقصر در این حادثه اعم از خطای احتمالی راننده، اشکالات راه، نقص خودرو و کوتاهی مسئولان چه به‌عنوان پیمانکار حمل‌و‌نقل و چه کارفرمای این حوزه مشخص شود.

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران تصریح کرد: اتوبوس در یکی از ایستگاه‌ها توقف نکرده بود که بر اساس اظهارات شهود، راننده از آن لحظه به بعد به دانشجویان می‌گوید اتوبوس ترمز ندارد و از تمامی سرنشینان می‌خواهد به‌سمت عقب اتوبوس بروند که بعد از طی کردن حدود 600 متر، راننده احتمالاً برای اینکه بتواند به‌نحوی خودرو را متوقف کند وارد فضای سبز پوشیده‌شده از درختان کوچک شده اما نتوانسته‌ جلوی حرکت اتوبوس را بگیرد.

مهماندار افزود: سپس اتوبوس با یک زاویه 35 درجه از جاده خارج می‌شود، بعد از طی مسیر 69متری با پایه بتنی که برای تأسیسات آب در آنجا قرار داشته برخورد کرده که سرعت اتوبوس و برخورد با پایه بتنی موجب شد تقریباً دوسوم زیر اتوبوس جمع و منهدم شود و این موضوع باعث افزایش تلفات شد.

وی ادامه داد: در تاریخ 22 آذر معاینه فنی این خودرو منقضی شده و در زمان تصادف معاینه فنی نداشته، ضمن اینکه سن فرسودگی اتوبوسهای شهری 10 سال است که این خودرو تولید سال 1381 است و از سال 1391 در سن فرسودگی قرار داشته است.

مهماندار یادآور شد: این اتوبوسها سرویس داخلی دانشگاه هستند و دانشگاه آنها را به‌عنوان پیمانکار استخدام کرده تا بین دانشکده‌های مختلف کار سرویس‌دهی را انجام دهند، در واقع این اتوبوسها مربوط به حمل‌ونقل درون‌شهری نیستند.


#جان_مردم_بازیچه_نیست
غلط میکنید بااتوبوسهای بدون معاینه فنی ،قرارداد میبندید

ما بچه‌هایمان‌را‌حالا از کجا بیاوریم؟؟؟

بیشعورهای شاسی بلند نشین
امامزاده های ما این جوانان بیگناه کشته شده هستند!
هر چند امامزاده پرستی چه فایده دارد؟؟؟؟؟؟


وقتی فرصت زندگی ،چنین ناجوانمردانه در مجالی کوتاه از آنها گرفته شد!

لعنت بر همه شما
که راحت میخوابید !





#شهرزاد_شربتی
#عکاس
#روزنامه_نگار


@shahrzad_sharbati
مابازی را تا اخر بلدیم.

چندین سال پیش،
در اتاقی بودم که شما ؛ با آن فردِ مثلا ممنوع الکار، داشتید
گل میگفتید و گل میشنیدید ؛

و من به عنوان#روزنامه_نگار حرص
میخوردم....

و ناخنهایم را در گوشتِ دستم فرو میکردم.

گفتید : برای خواباندن صدای برخیها ؛ بیشتر معروف شدنشان ؛ معافیتهای مالیاتی و شرکت بدون #مجوز شان در جشنواره های خارجی ، این کار را میکنید...

شما از یک علفزار ؛ علف میخورید و ازیک آخور!

همه ی شما.....

وگرنه حتی یک بچه ی کوچک میداند که سازمان سینمایی ؛
نه سازمان #حراست است و نه دادگاه !

و چنین مجوزی برای #ممنوع_الکار کردن افراد ندارد‌ !....

اساسا صورت مساله ؛ کاذب و فِیک است.
#عوام_فریبی است.


خودتان را بازی دهید ؛ آدمهای #مزدور و دو رو‌....
آدمهای پوشالی!

هر دو طرفتان را میگویم.

این #ملت را بازی ندهید !

ما از این قصه های زرد ؛ زیاد خوانده ایم و نوشته ایم !

آخرش با معروف تر و پولدارتر شدن طرف ؛ معافیتهای خاص مالیاتی و مصاحبه ی آزاد با شبکه های ایرانی مقیم خارج ،
عکسهای بیحجاب انطرف آب ؛ و...... تمام میشود.

با این کار شما ؛
آن طرف که تا دیروز ؛ بازیگری درجه دو یا سه بود ؛
به نان و نوایی میرسد
و حتی آن ور مرز ممکن است؛ داور مسابقه ا ی ؛ مجری یا چیزی شود ؛

یا با یک خواننده ی آن ور آبی عکسی بیندازد !
و اسمش ، سر زبانها بیفتد! مبادا فراموش شود🤣

شاید هم مدتی ، همسر یک آن ورِ آبی شود...
و بعد ابراز پشیمانی کند و برگردد.

در حالیکه تمام مدت آدمِ شما بوده و
برای خودتان کار میکرده....

یک یا دوسال دیکر برمیگردد ،
و اتفاقا احترام بیشتری دارد،

و قیمت و دستمزدش هم بالاتر رفته.....

پولدارتر و پروارتر شده ست و همه چیز فراموش میشود.

من در آن اتاق بودم...
یادتان هست آقا؟
دوره ی #احمدی_نژاد ؛

شبیه همین بازی را از نزدیک دیدم.....

هم آنها که درجه چندم بودند ؛
به شهرت و پول بیشتری رسیدند ،

هم شما......
که مثلا خشم عده ای را خواباندید.

و صد البته #زیرمیزی تان هم گرفتید !
از دو طرف ؛ البته !

#ما_بازی_نمیخوریم !
#سکوت _کنید
#شرم_کنید

مردم ؛ بازیچه ی افکار ابلهانه ی شما نیستند ؛

گرسنه ؛ بیکار و مریضند .
دارو نیست؛ کار نیست ؛ پول نیست ؛ حتی #اینترنت نیست !

بازیِ شهربازیهای متروکه را ؛ راه نیندازید،

تا اینها از یادمان برود !

وقاحت حد دارد...

ما ملت فراموشی هستیم.

#چیستا

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/ChXsba9rpIk/?igshid=MDJmNzVkMjY=
#کامو #نویسنده_فرانسوی میگوید :

نویسنده بنا بر تعریفی که از خودش دارد نمی‌تواند خود را در خدمت آن‌هایی بگذارد که تاریخ را می‌سازند؛ بلکه باید در خدمت آن‌هایی باشد که از تاریخ آسیب می‌بینند [و رنج می‌برند].

در غیر این صورت، او تنها، و از هنر بی‌نصیب می‌ماند و حتی ارتش‌های استبداد با میلیون‌ها سرباز خود نمی‌توانند وی را از این عزلت نجات دهند، حتی اگر او با آن‌ها همگام شود.
اما سکوت زندانی گمنامی که در آنسوی دنیا، آزار و تحقیر می‌بیند، کفایت می‌کند تا نویسنده را از تبعید خویشتن آزاد سازد.

هنگامی که در عین برخورداری از مزایای آزادی، آن سکوت را فراموش نکند و به کمک خود، آن را انعکاس دهد و دیگران را نیز به یاد آن بیاندازد.

برای ایفای چنین وظیفه‌ای هیچ‌کدام ما به قدر کافی بزرگ نیستیم؛ اما نویسنده هر اوضاع و احوالی که در زندگیش داشته باشد، چه گمنام باشد و چه برخوردار از شهرت زودگذر، چه اسیر زنجیرهای ظلم و استبداد و چه برخوردار از آزادی عاجل بیان، در هر حال می‌تواند قلب جامعه زنده‌ای را که حق را به او می‌دهد تسخیر کند.

فقط به شرط اینکه با تمام توان خود دو وظیفه را بعهده بگیرد که مایه عظمت حرفه اوست.

یکی خدمت به #حقیقت و دیگری خدمت به #آزادی.

از بیانیه جایزه ی نوبل #آلبر_کامو
کار نویسنده و #روزنامه_نگار ؛ خدمت به حقیقت و آزادی است.

#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی که اکنون در زندانند ؛ از روزنامه نگاران حرفه ای روزنامه #شرق هستند که کار خود را زیر نظر #سردبیر به بهترین نحو انجام دادند. همان گونه که خبرگزاری #فارس و بقیه انجام دادند.

ماجرای کشته شدن و خاکسپاری #دختر_ایران ؛ #مهسا_امینی جزء وظایف حرفه ای روزنامه نگاران است. به چه جرمی؛ آنهارا سر سپرده و عامل دشمن خطاب میکنید؟ یادم است سال هفتادو پنج چون درباره بیمارستان اعصاب و روان #جانبازان جنگ ؛ حقیقت را نوشته بودم ؛ به من جایزه ی بهترین روزنامه نگار سال را دادید!....
چرا انقدر فرق کردید؟ چه بلایی سرِ اندیشه و ذهنتان آمده است؟
اصلا آن نسل مُرد.
من شما را نمی‌شناسم!بعد از آن سال؛ بارها اخراجم کردید و هر بار به حماقتتان خندیدم.... نمیدانم از جانِ حق و حقیقت ؛ چه میخواهید؟ چرا دروغ میخواهید! این دنیا و آن دنیا و هزار دنیا ارزش دروغ را ندارد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#ژیناامینی
#ژینا_امینی

وقایع نگاری یک اتفاق رخ داده در #ایران

#روزنامه_نگاران_زندانی

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#journalists
#journalistsshouldnotbein#prison
https://www.instagram.com/p/CkUTCOrD7Kj/?igshid=MDlmYmQ2NmI=