Alikheirandish
3.09K subscribers
99 photos
510 videos
21 links
معرفی کتاب در حوزه علوم شناختی

اینستاگرام ما 👇
instagram.com/e.gomade
Instagram.com/alikheirandish0


ارتباط با ادمین
@egomade1
Download Telegram
این برای دفعه اوله
این زمانیه که یک هفته ده روز موش این کار رو بصورت روتین انجام داده ، شما در یک مقطعی شاهد کاهش فعالیت مغزی هستید
چرخه عادت در موش !
یادگیری عادت های جدید

هر چه اسکوییر زمان بیشتر و بیشتری را با یوجین می گذراند، قانع می شد که بیمارش در حال یادگیری عادت های جدیدی است. تصاویر مغز یوجین نشان می دادند که گانگالیون های پایه ای او از صدمه‌ای که بر اثر التهاب ویروسی مغز به آن وارد شده رهایی یافته است. این دانشمند در این فکر بود که آیا ممکن است یوجین حتی با صدمه شدید مغزی هنوز بتواند از چرخه علامت یا نشانه-روتین-پاداش استفاده کند؟ آیا این فرایند قدیمی عصب شناختی می تواند توضیح دهد که چگونه یوجین قادر است اطراف بلوک پیاده روی کند و شیشه آجیل را در آشپزخانه پیدا کند؟ برای آزمایش این موضوع که آیا یوجین در حال کسب عادت های جدیدی بود یا خیر، اسکوییر آزمایشی را ترتیب داد. او شانزده شیئ متفاوت – تکه هایی از اسباب بازی های پلاستیکی با رنگ روشن – را برداشت و آن ها را به مقواهای مستطیل شکلی چسباند. سپس آن ها را به هشت جفت تقسیم کرد: گزینه آ و گزینه ب. در هر جفت یک تکه مقوا که به طور اتفاقی انتخاب شده بود، برچسبی داشت که در پایین آن چسبانده شده بود و روی آن نوشته شده بود: « صحیح »

یوجین پشت میزی نشسته بود و به او یک جفت از این اشیاء را داده بودند و از او خواستند که یکی را انتخاب کند. سپس به او گفتند گزینه ای را که انتخاب کرده برگرداند تا ببیند آیا در زیر آن برچسب «صحیح» وجود دارد یا خیر. این یک روش رایج برای اندازه گیری حافظه است. از آنجایی که فقط شانزده شیئ وجود دارند و همیشه به همان شکل هشت جفتی ارائه می شوند، اغلب افراد بعد از چند دور به خاطر می سپارند که کدام موارد «صحیح» هستند. میمون ها می توانند بعد از هشت تا ده روز همه موارد «صحیح» را به خاطر بسپارند.


📚 The power of habit
یوجین هر چند دفعه هم آزمایش را انجام می داد نمی‌توانست موارد «صحیح» را به خاطر بیاورد. او این آزمایش را برای ماه ها هفته ای دو بار انجام داد و هر روز به چهل جفت از اشیاء نگاه می کرد.

بعد از چند هفته، در ابتدای آزمایش، محققی از او پرسید: «میدانی چرا امروز اینجا هستی؟» یوجین گفت: «نمیدانم .» – «من می خواهم اشیایی رو به تو نشان بدهم. میدانی چرا؟» یوجین اصلا نمی توانست جلسات قبلی را به خاطر بیاورد: «آیا قرار است من آن ها را برای شما توصیف کنم یا بگویم که به چه دردی می خورند؟» همانطور که هفته ها می گذشتند عملکرد یوجین بهتر می شد. بعد از بیست و هشت روز آموزش، یوجین در 95 درصد موارد گزینه درست را می‌گفت. بعد از یک آزمایش، یوجین در حالی که از موفقیت خودش گیج شده بود، به محقق نگاه کرد و پرسید: «من چطور این کار را انجام می‌دهم؟»

– پژوهشگر گفت «به من بگو الان در سرت چه می‌گذرد؟ آیا به خودت می‌گویی یادم می‌آید این یکی را دیده ام؟»

📚the power of habit
یوجین گفت: «نه.» و در حالی که به سرش اشاره می کرد گفت: «این اتفاق در این اینجا رخ می‌دهد و دستم خودش به سمت آن (شیئ) خود به خود می رود.» با این حال این موضوع برای اسکوییر کاملا با عقل جور در می آمد. یک کار روتین وجود داشت: او یک شیء را انتخاب می کرد و نگاه می کرد تا ببیند آیا زیر آن برچسبی وجود دارد یا خیر، حتی اگر اصلا دلیلی نداشت، میل شدیدی داشت به اینکه مقوا را برگرداند. بعد از آن یک پاداش وجود داشت: رضایتی که بعد از پیدا کردن برچسب و اعلام «صحیح» به او دست می‌داد. در نهایت یک چرخه عادت بوجود آمد.

📚the power of habit
این همان مدرکی بود که اسکوییر به آن نیاز داشت. آزمایش ها نشان می‌دادند که یوجین این توانایی را دارد که عادت های جدیدی کسب کند، حتی زمانی که این عادت ها در ارتباط با وظایف یا اشیایی بودند که او بیشتر از چند ثانیه نمی توانست آن ها را به خاطر بیاورد. این توضیحی بود برای اینکه چگونه یوجین می توانست هر روز صبح به پیاده روی برود. سرنخ‌ها و نشانه ها – درخت های مشخصی در تقاطع ها یا محل قرارگیری صندوق های پست – هر دفعه که او بیرون می رفت یک جور بودند، بنابراین اگرچه او نمی‌توانست خانه اش را تشخیص بدهد اما عادت هایش همیشه او را به سمت در جلویی راهنمایی کرده و بر می گرداندند. همچنین این توضیحی بود برای اینکه چرا یوجین سه یا چهار بار در روز صبحانه می خورد، حتی اگر گرسنه نبود. تا زمانی که سرنخ و نشانه های مربوط به خوردن صبحانه حاضر بود – مثل رادیوی او یا نور صبحگاهی که از لای پنجره می‌تابید – او به طور خودکار کارهایی را که گانگالیون های پایه ای اش به او دیکته می کردند مثل صبحانه خوردن را انجام می داد.

📚the power of habit
یوجین نشان داد که عادت ها به اندازه حافظه و منطق، ریشه و اساس نحوه رفتار ما هستند. ممکن است ما تجاربی که عادت های ما را به وجود می آورند را به خاطر نیاوریم، ولی زمانی که آن ها در مغزمان ذخیره می شوند، اغلب بدون اینکه خودمان بفهمیم بر نحوه عملکرد ما تاثیر می گذارند

📚 The power of habit
محققان دریافته‌اند که نشانه‌ها می‌تواند تقریباً هر چیزی باشد، از یک محرک بصری مانند یک آب نبات یا یک آگهی تلویزیونی گرفته تا یک مکان خاص، یک زمان از روز، یک احساس، دنباله‌ای از افکار یا شرکت با افراد خاص. روال ها می توانند فوق العاده پیچیده یا فوق العاده ساده باشند (برخی از عادات، مانند عادت های مربوط به احساسات، در میلی ثانیه اندازه گیری می شوند). پاداش ها می‌تواند از غذا یا داروهایی که باعث ایجاد احساسات جسمی می‌شود تا بازده‌های عاطفی، مانند احساس غرور همراه با تمجید از خود، متغیر باشد.

و تقریباً در هر آزمایش، محققان بازتاب اکتشافات اسکوایر را با یوجین دیده‌اند: عادت‌ها قدرتمند، اما ظریف هستند. آنها می توانند خارج از آگاهی ما ظاهر شوند یا می توانند عمدا طراحی شوند. آنها اغلب بدون اجازه ما اتفاق می‌افتند، اما می‌توان آن‌ها را با دستکاری کردن علامت هایشان تغییر شکل داد. آنها زندگی ما را بسیار بیشتر از آنچه ما تصور می کنیم شکل می دهند - در واقع آنقدر قوی هستند که باعث می شوند مغز ما به آن ها بچسبد و همه چیز از جمله عقل سلیم کنار گذاشته می شود.

به عنوان مثال، در یک مجموعه از آزمایش‌ها، محققان وابسته به مؤسسه ملی سوء مصرف الکل و اعتیاد به الکل به موش‌ها آموزش دادند که اهرم‌ها را در پاسخ به نشانه‌های خاص فشار دهند تا زمانی که این رفتار به عادت تبدیل شود. موش ها همیشه بابت این رفتار غذا یا پاداش می گرفتند. سپس دانشمندان غذا را مسموم کردند به طوری که حیوانات را به شدت بیمار می کرد، و کف آن محیط برق فعال کردند به طوری که وقتی موش ها به سمت پاداش خود می رفتند، شوک دریافت می کردند. موش‌ها می‌دانستند غذا و قفس خطرناک هستند - وقتی غذای مسموم را در یک کاسه به آنها پیشنهاد می‌کردند یا پانل‌های برق‌دار کف را می‌دیدند، دور می‌ماندند. با این حال، وقتی نشانه های قدیمی خود را می دیدند، بدون فکر اهرم را فشار دادند و غذا را خوردند، یا از روی زمین راه رفتند، حتی در حالی که استفراغ می کردند یا از برق گرفتگی شوکه میشدند . این عادت چنان ریشه دوانده بود که موش ها نمی توانستند خود را متوقف کنند .


📚 The power of habit