اِنگار
989 subscribers
326 photos
28 videos
2 files
76 links
دکتر پرستو‌امیری
متخصص روانشناسی‌سلامت
روان‌درمانگر
پروانه سازمان نظام روانشناسی:
۷۱۳۵
تعیین وقت از طریق تلگرام و واتس‌اپ:
۰۹۳۶۵۷۰۵۱۷۱
در اینستاگرام
Www.instagram.com/dr.parastoo.amiri
Download Telegram
چرا فکر می‌کنیم دوست داشتنِ ما، شرطِ لازم و کافی‌ست برای این‌که دیگری هم مارا دوست بدارد؟!
آیا این هم بخشی از خودشیفتگیِ ما نیست که گمان می‌کنیم دوست داشتن‌مان موهبتی‌ست که اگر نصیب کسی شد، باید قدرش را بداند؟!




دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr


(آخه هیچ‌کس اندازه من دوستت نداره!)
این‌بار که ترسیدم، یادم باشه به خودم یادآوری کنم؛ این‌که از چیزی می‌ترسم، لزوما به معنای خطرناک بودن اون نیست.


دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr


#ترس‌از‌قضاوت
#ترس‌از‌سخنرانی
#ترس‌ازرهاشدن
#ترس‌ازتنهایی
#ترس‌ازشکست
#ترس‌ازامتحان
#ترس‌ازترس
#ترس...
@dourha_ensani


زنگ‌های خطرِ اختلالات شخصیت


دکتر پرستوامیری
متخصص روانشناسی سلامت
(این مقاله پیش‌تر در روزنامه خراسان منتشر شده‌است.)


کسی را می‌شناسید که تا به‌حال هرگز برای لحظاتی خودخواه نبوده باشد؟ هرگز دروغ نگفته باشد و کسی را فریب نداده باشد؟ هرگز دچار بی‌ثباتی، تردید، دقت بیش از حد و یا شک نشده باشد؟ هرگز نسبت به اطرافیان احساس وابستگی نکرده باشد؟

گمان نمی‌کنم کسی را بشناسید که این تجارب را نداشته است. اما ماجرا وقتی جالب می‌شود که بدانید تمام این‌ها را یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت نیز تجربه می کند، منتهی با کیفیت و کمیتی متفاوت از یک فرد بهنجار سالم.
مثلا شخصیت‌های خودشیفته نیز خودخواه هستند؛ شخصیت ضداجتماعی هم دروغ می‌گوید؛ شخصیت‌های مرزی بی ثبات، وسواسی‌ها مردد و دقیق، پارانوئیدها شکاک و وابسته‌ها هم وابسته به دیگران هستند. (این‌ها فقط چند نمونه از اختلالات شخصیت هستند.)

اما آیا هرکسی این رفتارها را داشت دچار اختلال شخصیت است؟
چه معیارهایی تعیین می‌کنند که یک رفتار در ما در حد سالم و طبیعی است یا حالتی ناسالم و ناکارآمد پیدا کرده و نیازمند مداخلات روانشناختی است؟

در این مقاله به این سوالات پاسخ می‌دهیم.

متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:

http://dourha.ir/?p=578
در کتاب واقع‌نگری، هانس رزلینگ خاطره‌ای تعریف می‌کنه که زمانی برای کار پژوهشی با همکارش به یک قبیله بدوی رفتند و مردم قبیله، برای تشکر، با بهترین غذاشون که کباب موش و کرمِ سرخ شده بوده ازشون پذیرایی کردند.
رزلینگ به زحمت کبابِ موش رو می‌خوره، اما هرکاری می‌کنه نمی‌تونه کرم رو بخوره و برای این‌که مردم قبیله ناراحت نشن، به دروغ می‌گه: در قبیله ما خوردن کرم خلاف عرفه!
بومی‌ها با تعجب می‌گن ولی دوستت که داره می‌خوره (دوستش قبلا در کنگو مُبلّغ بوده و عادت داشته به این‌جور غذاها)؛ رزلینگ بهشون می‌گه: دوستم از یک قبیله‌ی دیگه‌است به اسم دانمارک، من از یک قبیله‌ی دیگه، به اسم سوئد.
و می‌نویسه اون‌ها به راحتی این عذر من رو پذیرفتند و هیچ اصراری نکردند، چون به نظرشون طبیعی بود که قبایل مختلف رسوم مختلفی داشته باشند و از اون مهم‌تر به‌نظرشون هرکسی باید در هر شرایطی به رسوم قبیله‌اش پایبند باشه و نباید وادارش کرد که طور دیگه‌ای رفتار کنه.


سوال من اینه:
تمدن اگر این نیست، پس چیه؟!
این عدم‌پذیرش تفاوت‌ها، تلاش برای یک‌سان‌سازی و جهانی‌سازی، و بعد جنگ بر سر همه این‌ها، که انسان مدرن راه انداخته، تمدنه؟!



دکتر پرستوامیری
تردید، همیشه هم نشانه‌ای از اشتباه بودن مسیر یا انتخاب نیست. در واقع در اغلب انتخاب‌ها و مسیرها، تردید حضور دارد. (نکند آن انتخاب دیگر بهتر بود!)

اما اعتنای بیش از اندازه و تکیه بر تردید، به عنوان یک اطلاعات مهم در تصمیم‌گیری‌ها، ممکن است ما را به دردسر بیندازد و موجب شود نتوانیم یک مسیر را متعهدانه به‌پیش رویم، و مدام مسیرمان را تغییر دهیم.

بنابراین، بهتر است با حضورِ تردید، به عنوان بخشی از انتخاب‌ها و مسیر زندگی کنار بیاییم، بی‌آنکه بخواهیم هرلحظه به آن اعتنا کنیم.




دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا شما ظرفیت لذت بردن دارید؟

از یک فنجان چای؟
از یک گفتگوی دل‌چسب؟
از نگاه کردن به آسمان؟
از کار کردن با دست‌های‌تان؟
از خوردن یک لقمه نان تازه؟
از بوی خوش یک گل؟
از یک بوسه؟
از دیدن یک فیلم جذاب؟
از شنیدن یک موسیقی مورد پسند؟
از نگاه کردن به بازی بچه‌ها؟
از نوشیدن یک لیوان آب خنک؟
از شنیدن صدای خنده‌ی عزیزان‌تان؟
از یک رویای شیرین؟
از خواندن یک کتاب خوب؟
...


این ظرفیتِ لذت بردن، می‌تواند تعیین‌کننده‌ی سلامت روان شما باشد.




دکتر پرستوامیری


@engaarr
@engaarr
@engaarr
@dourha_ensani

سه‌گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش اول: احساس قطره در دریا



(دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز)


یک احساس خاص در انسان ها هست که پس از تجربه آن، افراد نگاهی معنوی و رازآلود به زندگی پیدا می کنند و آن احساس "قطره در دریا" است.

این اصطلاح اولین بار توسط "رومن رولان" نویسنده بزرگ فرانسوی در مکاتبه با "زیگموند فرويد" به کار رفت. رولان این احساس را "حس جاودانگی" و بصورت حالت خلسه مانندی توصیف کرد که طی آن فرد با حالتی شعف آلود احساس می کند که جزء جدایی ناپذیری از دنیا است و آگاهی اش تا دورها بسط پیدا کرده است و همه چیز در دنیا در هماهنگی زیبایی بسر می برد. این حالت بی زمانی و لامکانی معمولا دقایقی بیشتر طول نمی کشد اما وجود روانی فرد تجربه کننده را عمیقا تحت تاثیر قرار می دهد و نگاه و نگرش وی به هستی و زندگی را عمیقا عوض می کند.

تجربه احساس قطره در دریا باعث استحاله شخصیتی فرد می شود و توسط افراد بیشماری گزارش شده است. "رالف والدو امرسون"، "هنري تورو"، "برتراند راسل"، "رومن رولان" و حتی خود فروید جزو تجربه کنندگان این احساس بوده اند.


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=583


(این مقاله در دو بخش دیگر ادامه دارد.)
زن در حالی‌که کبریت را با خشم از دست مرد کشید، گفت: عرضه‌ی یه آتیش درست کردن هم نداری، همه کارهارو من کردم، آتیشم خودم روشن می‌کنم برو کنار.
مرد بی هیچ حرفی، از کنار منقلِ کباب بلند شد و به دختر و پسر هفت، هشت ساله‌ای که داشتند خاک بازی می‌کردند گفت: بچه‌ها بیاین بریم براتون طناب ببندم بازی کنیم.
بچه‌ها شادی‌کنان دنبال پدر دویدند.

می‌توانم تصور کنم که در طول سال‌ها زندگی مشترک، زنِ مقتدر، کمال‌گرا و کنترل‌کننده همیشه، با کوچک‌ترین خطا از سمت شوهر، او را به باد سرزنش گرفته و برای آرامشِ خاطرش، کار را هم خودش انجام داده و مردِ ضعیف و وابسته نیز هرگز برای رشد و مسئولیت‌پذیری تلاشی نکرده و برای دوری از تنش به پیش‌روی زن تن داده است. و بدین شکل، در طی این‌همه سال‌، رفتارهای یک‌دیگر را مدام تقویت کرده‌اند.

اگر پای درددل‌شان بشینید زن خواهد گفت مرد بی‌عرضه و تمام بار زندگی به دوش خودش است؛ و مرد خواهد گفت زن سرزنش‌گر و کنترل‌کننده است و او هیچ جایگاهی در این زندگی ندارد.

اما به ناخودآگاه‌شان اگر دسترسی داشته باشیم، آن‌ها هردو از این وضعیت لذت می‌برند.



دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
من انتظار ندارم،
ولی حداقل ...
ولی می‌تونست ...
ولی بالاخره ...

این یعنی شما دقیقا انتظاراتی دارید! اما روشی منفعلانه و آزاردهنده را برای برآورده کردن انتظارات‌تان انتخاب کرده‌اید. روشی که خودتان را ناکام و خشمگین و اطرافیان‌تان را کلافه و سردرگم می‌کند.





دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
@dourha_ensani

سه‌گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش دوم: سرشاری هستی!


دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز



وقتی سخن از "سرشاری" جهان هستی می شود، منظور سرشاری واقعی است و تنها تصور صرف نیست.
جهان اطراف ما واقعا "سرشار" است و حتی "هیچ"ی که در اطرافمان مشاهده می کنیم، هیچ واقعی نیست. "هیچ"ی سرشار و آکنده است. "هیچ"ی که هرلحظه ممكن است از بطن و درون آن، "چیز"ی برون آید. چیزی حتی اگرچه به کوچکی یک اتم هیدروژن!
اما آیا سرشاری هستی تنها محدود به انرژی است که در هر نقطه کائنات در جریان است، یا پایین تر و بنیادی تر از انرژی هم چیزی داریم که کائنات در جریان باشد؟
فیزیک مدرن برای این سوال نیز پاسخی قابل تأمل دارد. بله چیزی هست و آن "اطلاعات" information است.
هرکدام از ما "گره"ها یا "عقده هایی از اطلاعات هستیم که در اقیانوسی از اطلاعات، شناور می باشیم. به عبارت دیگر وجود ما و همه ارکان کائنات از کوهها و دریاها و کرات و ستارگان همه و همه از یک سنخ هستیم. سنخی از جنس اطلاعات! گویی آگاهیی عظیم در کار است که در هر لحظه از آن بی نهایت بار، بله یا خیر صادر می شود و ما محصول بله/خیر های آنیم!


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=588



متن بخش اول را در لینک زیر بخوانید:
http://dourha.ir/?p=583

(این مقاله در یک بخش دیگر ادامه دارد.)
@dourha_ensani



سه‌گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش سوم: شهود!


دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز



بسیاری از "یقین" های ما نه محصول شهود، بلکه ناشی از "امیال" و "عواطف" و حتی "نگرش" های ما است. از این رو است که اتکا صرف بر شهود به ویژه در جوانان که شدت های هیجانی و تندی های امیال شایع است، رویه صحیحی نیست و آنان بهتر است بیشتر بر تفکر، منطق و درک احساساتشان متمرکز شوند.
"کارل گوستاو یونگ" دوران شهود را نیمه دوم عمر (بعد چهل سالگی) دانست، یعنی زمانی که امیال برآورده شده یا آرام گرفته اند و هیجانات از تندی افتاده اند و فرد بر هنر "خویشتنداری" مسلط شده است و "وقار" و "انصاف" بر رفتار و قضاوتهای فرد مسلط گردیده اند.
مسئله دیگر "شهود" این است که شهود مقوله ای کاملا فردی است و ارزش آن تنها برای خود فرد است. اگر مفهومی بصورت شهودی برای ما آشکار است، نمی توانیم پذیرش آن را برای دیگران نیز واجب بدانیم.


آیا "شهود" برای تصمیم گیری های مهم زندگی ضروری است یا این که "تفكر" و "احساس" برای این موضوع کفایت می کنند؟
به عنوان روانپزشک باید عرض کنم که به کارگیری شهود در تصمیم گیری های مهم زندگی ضروری است و تفکر به تنهایی (یا با همراهی احساسات و عواطف) برای این امر کفایت نمی کنند.
"تفكر" برغم نقش مهمی که در زندگی ما بازی می کند و ستایش هایی که از آن می شود (تا حدی که افراد متفکر" در جامعه، افرادی سطح بالا محسوب می شوند و البته تا حد زیادی هم درست است)، مع الوصف محدودیت های مهمی نیز دارد که نمی گذارد آن را (به تنهایی یا حتی همراه عواطف)، روش شناختی کامل و بی نقصی در نظر بگیریم.


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=593




متن بخش اول را در لینک زیر:
http://dourha.ir/?p=583
و بخش دوم را در لینک زیر:
http://dourha.ir/?p=588
بخوانید.



(این سه گانه، در یک بخش مکمل به نام “چگونه می توان “شهود” را تقویت کرد و به کار انداخت؟” ادامه دارد.)
در سالن انتظار، نوزادِ چند ماهه، گوشه‌ی مجله‌ی توی دست مادرش را برد به سمت دهان و گاز گرفت؛ مادر فورا مجله را از دهانش بیرون کشید و به‌جای آن دستش را گرفت کشید روی جلد مجله و با لبخند گفت: نازی نازی ...
بچه هم به تبعیت از شیوه‌ی مادر، با خنده شروع کرد به ناز کردن مجله.

مادر به مثابه میانجی، نوزاد را با جهان مواجه می‌کند و شیوه‌ی خاصِ میانجی‌گری مادر، برای همیشه روی مواجهه‌ی انسان با جهان اثر می‌گذارد.

مواجهه‌ی شما با جهانِ پیرامون، با اشیایی که هرروز با آن‌ها سروکار دارید، با معشوق، با خودتان، همه متکی‌ست بر شیوه‌ی همراهیِ مادرتان در ابتدایی‌ترین برخوردهای شما با جهان؛ با پستان مادرتان، با گوشه‌ی یک مجله، یک قاشق، اسباب‌بازی، بندکیف مادر و ...



دکتر پرستوامیری

@engaarr
@engaarr
@engaarr
@dourha_ensani

سه گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش مکمل: چگونه می توان "شهود" را تقویت کرد و به کار انداخت؟
دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز


در سه گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود، خواندیم که تجربه ی احساس قطره بودن در دریا که موجب نوعی نگاه معنوی و رازآلود به زندگی و استحاله شخصیتی فرد می گردد؛ در بخش دوم از سرشاری هستی برپایه ی چیزی به نام "اطلاعات" و آگاهی عظیمی که در کار است و در هر لحظه از آن بی نهایت بار، بله یا خیر صادر می شود و ما محصول بله/خیر های آنیم خواندیم؛ همچنین در بخش سوم این سه گانه از شهود صحبت شد و توجه به این نکته که بسیاری از "یقین" های ما نه محصول شهود، بلکه ناشی از "امیال" و "عواطف" و حتی "نگرش" های ما است.

در بخش مکمل خواهیم خواند که چگونه می توان "شهود" را تقویت کرد و به کار انداخت؟
شهود اینجا به معنای "کلی نگری" است و کلی نگری یعنی این که در مورد موضوعی هم بتوانیم عرصه موضوع را هرچه گسترده تر ببینیم و هم تمام تجربیات سابق نسبت به آن موضوع را در درون مان حاضر نماییم تا بتوانیم درکی کلی از موضوع پیدا نماییم.



متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=597




بخش اول این سه گانه را در اینجا:
http://dourha.ir/?p=583
بخش دوم را در اینجا:
http://dourha.ir/?p=588
و بخش سوم را در اینجا:
http://dourha.ir/?p=593
بخوانید.
@dourha_ensani

درون گرا باشید و از آن لذت ببرید.

دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت



شاید اگر بگوییم این روزها جهان بیش از هر زمانی در دست برون‌گراهاست بزرگ‌نمایی نکرده باشیم!
برون‌گراها همه‌جا توجه‌ها را به خودشان جلب می‌کنند؛ در مهمانی، در کلاس درس، در جلسات کاری، در روابط دوستانه و اجتماعی، در رسانه‌ها و در شبکه‌های اجتماعی. حتما شما هم دوستانی دارید (یا شاید خودتان جز آنان باشید) که مدام در حال فعالیت‌های اجتماعی و پرهیجان، سفرهای دسته جمعی، مهمانی و دورهمی هستند و تجربیات لذت بخش‌شان را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. برون‌گراها اجتماعی‌تر، پرحرف.تر و پرانرژی‌ترند؛ دوستان بیشتر و تجارب پرهیجان بیشتری دارند و به هر طرف نگاه کنید برون‌گرایی را می‌بیند که به نظر می‌رسد دارد از زندگی نهایت لذت را می‌برد.

هیچ شکی نیست که درون‌گراها لذت‌های خاص خودشان را از زندگی می‌برند؛ اما به نظر می‌رسد جهان واقعی و مجازی فشار مضاعفی بر آدم‌ها وارد می‌کند برای برون‌گرا بودن و بهره‌مندی از فعالیت‌ها و لذت‌های خاص برون‌گرایانه.



متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:

http://dourha.ir/?p=601


(این یادداشت پیش‌تر در روزنامه خراسان منتشر شده است.)
یکی از راه‌های کنار آمدن با فروکش کردن اشتیاق و بالا آمدن ملال پس از رسیدن به معشوق، ایجاد اشتیاق‌های دو نفره است.
یعنی موضوع اشتیاق، دیگر خود معشوق نیست، بلکه کارهایی‌ست که می‌توان با معشوق انجام داد و اهدافی‌ست که می‌توان دونفره به آن‌ها رسید.



دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
@dourha_ensani

ظرفیت متقاعد شدن!

مهدی غفوریان
(دانش‌آموخته فلسفه)


رسیدن به آنچه که حقیقت‌اش می‌پنداریم، دانسته یا ندانسته، محصول یک فرایند است؛
مثلا همان طور که با گذر از فرایندی مانند شاغل بودن، فروش خانه و ... محصولی به نام پول و ثروت عایدمان می‌شود، باورهای‌مان نیز محصولی هستند که پس از عبور از فرایندهایی در ذهن و ضمیرمان به بار نشسته‌اند و آنها را پذیرفته‌ایم.
مثلا تحت تاثیر گفته‌های کسی قرار می‌گیریم، با رویداد و حادثه‌ای مواجهه می‌شویم، استدلال و محاسبه ذهنی می‌کنیم و مانند اینها.

بنابراین ما غیر از نسبتی که با دیگران برای متقاعد کردن‌شان به حقیقتی مفروض داریم، خودمان نیز نسبتی با حقیقت داریم؛ یعنی بخشی از مسیری هستیم که قرار است ما را به حقیقت برساند و این همان جایی است که در نزد خویش با آراء و عقاید دیگران روبرو می‌شویم، سوال می‌کنیم، به شک و تردید می‌افتیم، فکر می‌کنیم، و دلایل را می‌سنجیم.
فردی را تصور کنید که باورهای‌اش را برای دیگران به روشنی توضیح می‌دهد و با جدیت از صدق آنها دفاع می‌کند اما موقع اندیشیدن به باورهای خود، سهل‌انگار است به طوری که سراغ شواهد مخالف عقیده‌اش نمی‌رود و بلکه از شنیدن آنها طفره می‌رود، پذیرش خطاهای نظری و اشتباه‌های عملی و رفتاری خود را شکست و ناکامی قلمداد می‌کند، گفتگوی موثر با او به سبب نداشتن تحمل نقادی و نشنیدن سخنان طرف مقابل دشوار و ملال آور است، و به نحو معقولی می‌توان او را فردی لجباز و متعصب دانست.



متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=605
ما بازمی‌گردیم؛
ما بارها به آدم‌ها، مکان‌ها و موقعیت‌ها بازمی‌گردیم تا تجربه‌‌مان از آن‌ها را به شکلِ "این‌بار دل‌خواه‌تر" دوباره و دوباره امتحان و تجربه کنیم.

اما متاسفانه هربار تکرار این تجربه، نه تنها دل‌خواه‌تر نخواهد شد، بلکه این "تکرار" و "ناکامی از تجربه‌ی لذتِ بیش‌تر"، موجبِ ملال، ناامیدی، استیصال و کلافگی خواهد بود.

مساله‌ی احتمالا ناامیدکننده (یا شاید انگیزه‌بخش برای تن دادن به تکرار تجارب قبلی)، این است که تجاربِ نو هم اغلب چندان دل‌خواه‌تر از بازگشت و تکرارِ تجاربِ لذت‌بخشِ پیشین نیستند!



دکتر پرستوامیری

(عکس را از آشپزخانه‌ی منزل استاد شهریار در تبریز گرفته‌ام.)
@engaarr
@engaarr
@engaarr
والدینی که شخصیت وابسته دارند و خودشان درگیرِ اضطراب جدایی هستند، به بچه‌ها این‌طور القا می‌کنند که جهان جای ناامنی است و فقط در کنار من امنیت خواهی داشت.




دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
یک ویژگی وسواس، مشغولیت ذهنی غیرقابل کنترل با موضوع وسواسی‌ست.
عاشق نیز دقیقا با چنین مشغولیت ذهنی‌ای درگیر است؛ او از فکرِ معشوق رهایی ندارد؛ نوعی درگیری ذهنی وسواسی با ابژه‌ی عشق.

و جالب است که بدانید در هردوی این‌ها (عشق و وسواس)، کاهش سروتونین منجر به این گرفتاری فکری می شود!


اما لطفا شما تمام آن‌چه نوشتم را فراموش کنید! مبادا این‌بار که داشتید درباره‌ی معشوق خیال‌پردازی می‌کردید یادتان بیاید که تمام این‌ها به‌خاطر بالا و پایین شدن چند ماده‌ی شیمیایی در مغز است و خودتان را از لذت غرق شدن در رویای معشوق محروم کنید!


(عقل است که موقوف به کسب است کمالش
حاجت به معلم نبود مشقِ جنون را

صائب تبریزی)



دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
عکاس: علی بکران
ممکن است شما از محبت و فداکاریِ اغلب یک‌طرفه در رابطه خسته شده‌ باشید و به مرحله‌ی دل‌سردی و فاصله‌گیری برسید، و این فاصله‌گیری از سمت شما، باعث جلو آمدن و تلاش بی‌سابقه‌ی طرف مقابل شود.

احتمالا حالا شما از این موضع قدرت خودتان و محبت یک‌سویه از سمت او لذت می‌برید، و یا برای این‌که تلافی کرده باشید یا برای این‌که او را متوجه دردِ رفتارش کنید، این‌بار شما طاقچه بالا بگذارید.

اما حواس‌تان باشد حاصل طاقچه‌بالا گذاشتن‌های بیش از حد طرف مقابل، دل‌سردی و خستگی شما بود، و احتمالا حاصل طاقچه‌بالا گذاشتن‌های بیش از حد شما هم، دل‌سردی و خستگی او باشد!
و شما وارد بازیِ بی‌پایان نزدیک و دور شدن‌های یک‌طرفه می‌شوید.

اگر باور دارید که طرف مقابل فعالانه و آگاهانه درصدد جبران رفتارهای اشتباهش است، شما هم در پاسخ به این تلاش او، رفتار درستی که دل‌تان می‌خواست او با شما داشته باشد را انجام دهید. اجازه دهید شیرینی برخورد درست را بچشد و بعد به شما بچشاند.

ما در عشق، ناگفته آموزگار یک‌دیگر هستیم؛ نه آموزگاری از جنس ادب کردن و رابطه‌ی فرادست/فرودستی؛ آموزگارانی همراه و باحوصله.



دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr