گۆڕان نیوز
1.44K subscribers
6.16K photos
1.83K videos
31 files
940 links
📡موسسه مطبوعاتی،نشریه و آژانس خبری گۆڕان نیوز:
https://gorannews.ir

🌹گۆڕان نیوز کانالی مستقل برای پوشش اخبار و رویدادهای کوردستان🌹

پێوه‌ندی له گه‌ڵ به‌ڕێوه‌به‌ر
Download Telegram
معرفی نویسندگان شهرستان کامیاران
#محمدباقر_پیری

متولد ۱۳٥۳ شهر کامیاران، معلم و مدرس دانشگاه، دکترای تاریخ

1⃣ از کودکی عاشق مطالعه و کتاب بودم. علاوه بر مطالعه این فرصت را داشتم که بسیاری از راز (داستان= حکایت) های قدیمی کوردی را از زبان مادر و سایر افراد کهن سال خانواده ام مانند مادر بزرگ و عموهایم با شور و شوق زیاد گوش بدهم.

2⃣ خانهٔ ما در کوچه مسجد جامع کامیاران بود و رفت و آمد و انس با مسجد چند فرصت عالی را برایم بوجود آورد.
اول: شرکت فعال در کلاس قرآئت قرآن بطوری که چندین بار در مسابقات کشوری و استاتی حائز رتبه برتر شدم.
دوم: یک پای ثابت و همیشگی محفل پیرمردان خردمند و صاحب تجربه کامیاران مانند:
مرحومان حاجی سالارخان فتحی، حاجی عبدالقادر محمدی، مەشەی شفیع مرادی، میرزا یدالله ابراهیمی، ملا رمضان محمدی، ماموستا ملاسعید بشیری، ملا برهان مردوخی، شیخ محمدطاهر پیری، شیخ حسین حسینی پشته و... باشم.
که بهره زیادی از این بزرگان و عزیزان در زمینه تاریخ منطقه کامیاران، خاطرات و نکات و آموزه های دینی و تجربی آنها برده ام که خداوند ازشون راضی باشد و بیشتر این موارد را خوشبختانه توانستم ثبت و ضبط نمایم.

3⃣ مجموع این موارد باعث شده بود که به خواندن کتاب و نوشتن انشا در مدرسه علاقه خاصی داشته باشم.
از نوجوانی هم علاقه به نوشتن پیدا کردم و زمانی که به دبیرستان آمدم. همیشه دفتر یادداشت و خودکاری همراه داشتم و سعی می کردم. نکات تاریخی و ضرب المثل و راز و... را که از مردم و اقوام و ... می شنیدم - یادداشت- کنم.

4⃣ اوایل دههٔ ۱۳۷۰ که با عشق و علاقه معلم شدم. بطور جدی تر کار پژوهش و گردآوری تاریخ منطقهٔ کامیاران و سایر مناطق کردستان را آغاز نمودم و برای این کار اکثر روستاها را می رفتم و با ضبط و کاغذ و قلم، محضر پیرمردان و پیرزنان و سایر افراد باتجربه می نشستم و آنها را ثبت می نمودم که الحمدالله الان آرشیوی بسیار غنی در این زمینه دارم.

5⃣ سال ۱۳۷٤ اولین مطلبم در ماهنامه معتبر #سروه چاپ شد که مصاحبه ای بود با دکتر #محمد_جواهری که در المپیاد ریاضی رتبه دوم جهان را کسب کرده بود.
و اولین کتابم یادنامه معلم فداکار زنده یاد #ادهم_مظفری بود بنام "تولدی دیگر"
که با استقبال کم نظیر مردمی روبرو شد و کتاب سه بار تجدید چاپ شد.
و نوشتن مقالات در حوزه تاریخ، فرهنگ و ادبیات
را از همان سالها بطور رسمی شروع نمودم که ماحصل آن چاپ بیش از #صد_مقاله در نشریات محلی، سراسری و بین المللی است.

6⃣ همچنین برای اولین بار ماهنامه فرهنگی، علمی و آموزشی #"ڕۆیان" را در شهر کامیاران با یاری جمعی از دوستان و با سردبیری اینجانب چاپ کردیم؛ که سه شماره از آن انتشار یافت.
و سالها عضو شورای سردبیری یا تحریه نشریات محلی مانند: #سیران، #دیارکهن، #ژیوار و... بودەام.

7⃣ و علاوه بر آن کتاب #تاریخ_مفصل_کامیاران را در #چهار_مجلد آماده کرده ام که جلد اول آن با نام #جغرافیای_تاریخی_پالنگان در شهریور ماه ۱۳۹۸ به چاپ رسید که با استقبال کم نظیر مردمی روبرو شد.
و سه جلد دیگر آن آماده است که به امید خدا در آینده نزدیک چاپ خواهد شد.

8⃣ همچنین کتاب از " #کرمانشاهان_تا_کرمانشاه " را که مجموعه گفتگو و مقالاتی است در تحلیل تاریخ و فرهنگ کرمانشاهان که الان زیر چاپ است در ۳٤۰ صفحه که بزودی در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.
و در حوزه تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان پروژه هایی در دست دارم که انشاالله اطلاع رسانی خواهد شد.
و به تازگی مجوز موسسه فرهنگی، هنری ناوەندی مێژووی کورد و کوردستان را گرفته ایم که می خواهد به شیوه تخصصی و آکادمیک در حوزه تاریخ کرد و کردستان کار کند.

📅۹۹/۰۹/۰۱
پایگاه خبری #گۆڕان_نیوز

🆔 @gorrannews
بەمناست روز معلم

🔹تقدیم به زنده‌یاد #ادهم_مظفری

د. باقـر پیـری  

ادهم مظفری ٥م شهریور ۱۳۵۳ه‍. ش در خانواده‌ای متوسط، در روستای«پشته» از توابع کامیاران استان کردستان به دنیا آمد. تولد وی در شهریور (خه‌رمانان) که ماه برداشت محصولات کشاورزی است همراه بود، پدر آن را به فال نیک گرفته و عامل فزونی محصول به شمار آورد و این امر بر محبوبیت او در خانواده افزود. به سن ٦سالگی رسید، سن فرا رسیدن تحصیل، پدر او را به کامیاران فرستاد، تا بتواند به مدرسه برود. وی خیلی زود خود را در مدرسه میان معلمان و هم‌کلاسی‌هایش جا انداخت.
همه او را دوست داشتند، چون دارای حجب و حیایی مخصوص به خود بود. ساده و بی‌آلایش بود و زود در دل اطرافیان جای می‌گرفت.
ادهم توانست مراحل تحصیلی خود را با موفقیت سپری نماید.
در سال دوم دبیرستان بنا به علاقه‌ قلبی که به شغل معلمی داشت با شرکت در آزمون ورودی دانشسرای طرح دوساله در خرداد ماه ۱۳۷۱ با نمره‌ی عالی در دا‌نشسرای بروجردی سنندج پذیرفته شد و سال ۱۳۷۳ به جمع معلمان کامیاران پیوست. با شور و اشتیاقی وصف‌ناپذیر شروع به کار نمود.
در سالهای کار معلمی خود در روستاهای: (درویان سفلی، ورمهنگ، پشاباد، الک) از توابع کامیاران خدمت نمود.
ادهم علاوه بر شغل معلمی ایام تعطیلات تابستان در امر کشاورزی به پدر کمک می‌کرد و علاقه‌ای عجیب به کشاورزی و باغداری داشت. به طوری که در سال ۱۳۷۵ تعداد ۲۵۰ اصله نهال گردو را خریداری و در روستای پُشته کاشت، که اکنون به عنوان یادگاری، از او باقی است.
وی با پشتکار و تلاش بی‌وقفه‌ خود توانست در کنکور سال ۱۳۷۶ه‍. ش با رتبه‌ی عالی در رشته‌ روانشناسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شود.
اما وجدان بیدار او باعث شد که در بزرگ‌ترین کنکور زندگی‌اش در آستانه‌ی نوروز ۱۳۷۷ سربلند و سرافراز بیرون آید و نام خود را در زمره‌ فداکاران همیشه زنده، در دل مردم ثبت نماید.

🔸۲۷ اسفند سال ۱۳۷٦ مصادف است با چهارشنبه سوری، ادهم صبح زود از منزل خارج می‌شود تا به آخرین دیدار با شاگردانش برود، او از اول صبح به قصد خداحافظی رفته بود با شاگردانش، با ما و با همه اما غافل از این‌که او از لحظه‌ خداحافظی خود را به ما شناساند.
چهارشنبه آخر سال بود و چهارشنبه سوری آن سال برخلاف سال‌های گذشته در منطقه کامیاران چهارشنبه‌ سیاهی بود، هوا طوفانی بود. باران و برف هم از شب گذشته شروع به باریدن کرده بود. رودخانه‌ی «کـام» صدای عجیبی داشت.
ادهم آب را در شیر مادر شناخت و هر روز در میان چشمه‌ساران «زرنه» آن را می‌چشید تا بتواند روزی همه‌ آن آب‌های پاک و زلال را بر خود حلال نماید.
رودخانه‌ی «کام» به خود جرات داده بود کام برف و باران را بر آورده نماید. رودخانه به تعداد شاگردان مدرسه تماشاچی داشت اما هیچ‌کدام را نمی‌پسندید. به‌دنبال میهمان خود می‌گشت. رودخانه بهانه‌ لازم را پیدا کرد و آن بوئیدن یکی از گل‌های مدرسه بود.
او خوب می‌دانست که باغبان برای نجات گل خواهد آمد. همین که گل به روی آب افتاد گل‌های دیگر با فریاد و همهمه باغبان را صدا کردند. آب طغیانگر، گل را نزدیک ۷۰ متر با خود برده بود اما او خوب می‌دانست که گل ته آب نمی‌رود چون هنوز بسیار سبک است و سال‌ها تا درخت شدن فاصله دارد.
ادهم خود را در آب انداخت و همچون غواصی شناگر شاگردش را به روی تنه‌ درختی انداخت و او را از مرگ حتمی نجات داد.

▫️ادهم بار‌ها گفته بود که در طول عمرش شنا نکرده و از آب خیلی می‌ترسد. اما این‌بار ادهم چیزی دیگر بود؛ انگار که سال‌های سال است با آب مونس است. آب از ترس او صدایش را بلند‌تر کرده بود. همه‌ی مردم در تلاش بودند که ادهم را نجات دهند.
ادهم هیچ سر و صدایی نمی‌کرد، حتی یک‌بار هم نگفت مرا نجات دهید.
تنها می‌گفت: مردم من چیزیم نیست، دانش آموزم چه شد؟!
چندین بار این جمله را تکرار کرد و با جریان سرد و بی‌رحم آب هم‌سفر گشت و برای همیشه به خاطره‌ها پیوست.

👈 نام و یاد ادهم تا انسانیت باشد، زنده خواهد ماند و هرگز نخواهد مُرد و هم چون شاهو سربلند و استوار پا برجا خواهد ماند.


‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌ 🔥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔با#گۆڕان_نیوز همراه باشید...🍃👇🏻


🔰#گۆڕان_نیوز کانالی متفاوت، شما هم به ما بپیوندید.👇👇


۱۴۰۳/۰۲/۱۳
آژانس خبری #گۆڕان_نیوز

🆔@gorrannews 👈 ⚡️