#حکومت_علوی
#زهد
روى سبط ابن الجوزي عن سويد بن غفلة قال :
دخلت على علي ( عليه السلام ) يوماً وليس في داره سوى حصير رثّ ، وهو جالس عليه ، فقلت : يا أمير المؤمنين ، أنت ملك المسلمين والحاكم عليهم وعلى بيت المال ، وتأتيك الوفود ، وليس في بيتك سوى هذا الحصير شئ ؟ قال : يا سويد إن اللبيب لايتأثث في دار النقلة ، وأمامنا دار المقامة قد نقلنا إليها متاعنا ، ونحن منقلبون إليها عن قريب ! قال : فأبكاني والله كلامه.
📚 تذكرة الخواص ص 110 (ط المجمع العالمي: ج 1 ص 470)
================
سوید بن غفلة میگوید: روزی به محضر امیرالمؤمنین رفتم و دیدم در خانهاش جز یک حصیر مندرس چیزی نیست و بر روی همان نشسته است. گفتم: ای امیر مؤمنان، تو حاکم مسلمانانی و بیت المال در اختیار توست، و نیز مهمانان ویژه به حضورت میآیند، و آنگاه فرش خانهات این است؟! فرمود: «ای سوید، انسان عاقل در خانهٔ موقت، اثاثیه نمیچیند. اقامتگاه دائمی پیش روی ماست و رخت و اثاث خود را به آنجا فرستادهایم، و بزودی به آن نقل مکان خواهیم کرد!» سوید گوید: این سخن مولا مرا به گریه انداخت.
@jamalekhial
#زهد
روى سبط ابن الجوزي عن سويد بن غفلة قال :
دخلت على علي ( عليه السلام ) يوماً وليس في داره سوى حصير رثّ ، وهو جالس عليه ، فقلت : يا أمير المؤمنين ، أنت ملك المسلمين والحاكم عليهم وعلى بيت المال ، وتأتيك الوفود ، وليس في بيتك سوى هذا الحصير شئ ؟ قال : يا سويد إن اللبيب لايتأثث في دار النقلة ، وأمامنا دار المقامة قد نقلنا إليها متاعنا ، ونحن منقلبون إليها عن قريب ! قال : فأبكاني والله كلامه.
📚 تذكرة الخواص ص 110 (ط المجمع العالمي: ج 1 ص 470)
================
سوید بن غفلة میگوید: روزی به محضر امیرالمؤمنین رفتم و دیدم در خانهاش جز یک حصیر مندرس چیزی نیست و بر روی همان نشسته است. گفتم: ای امیر مؤمنان، تو حاکم مسلمانانی و بیت المال در اختیار توست، و نیز مهمانان ویژه به حضورت میآیند، و آنگاه فرش خانهات این است؟! فرمود: «ای سوید، انسان عاقل در خانهٔ موقت، اثاثیه نمیچیند. اقامتگاه دائمی پیش روی ماست و رخت و اثاث خود را به آنجا فرستادهایم، و بزودی به آن نقل مکان خواهیم کرد!» سوید گوید: این سخن مولا مرا به گریه انداخت.
@jamalekhial
#حکومت_علوی
روزی امیرالمومنین (علیهالسلام) نشسته بودند که یک جوان و یک پیرمرد از ایشان درخواست کمک مالی کردند.
آن حضرت مقداری پول به پیرمرد دادند و دوبرابرش را به جوان.
اطرافیان علت این کار را پرسیدند، فرمود: ترسیدم این جوان (جوانی کند و) بخاطر تنگدستی مرتکب سرقت شود و دستش قطع گردد.
همچنین روزی زنی از آن حضرت کمک مالی خواست، ایشان ۴۰۰ درهم به او دادند. اطرافیان علت این بخشش فراوان را پرسیدند،
فرمود: چون زیبا بود، ترسیدم بخاطر فقر به گناه بیفتد.
و ضمناً وقتی به اندازه کافی پول داشته باشد، امید هست که کسی راغب شود با او ازدواج کند.
📚«مکارم أخلاق النبي والأئمة»
تالیف عالم بزرگ قرن ششم ، قطب راوندی (علیهالرحمة) ، صفحه ۱۸۱
================
متن عربی:
كان يوماً قاعداً فأتاه شابّ وشيخ يسألانه شيئاً من الصدقة ، فأعطى الشيخ شيئاً وأعطى الشابّ ضِعفَيه ، فقيل فيه ، قال : هذا الشابّ أرحمه مخافة أن لا يجد ما ينفقه على نفسه فيسرق فتُقطع يده .
وجاءته سائلة فأعطاها أربعمائة درهم ، فقيل له في ذلك ، فقال : إنّما نظرت إلى جمالها فخشيت أن يُفتَتَنَ بها ، فأحببت أن أُغنيها ، وعسى أن يرغب فيها رجل فيتزوّجها.
@jamalekhial
روزی امیرالمومنین (علیهالسلام) نشسته بودند که یک جوان و یک پیرمرد از ایشان درخواست کمک مالی کردند.
آن حضرت مقداری پول به پیرمرد دادند و دوبرابرش را به جوان.
اطرافیان علت این کار را پرسیدند، فرمود: ترسیدم این جوان (جوانی کند و) بخاطر تنگدستی مرتکب سرقت شود و دستش قطع گردد.
همچنین روزی زنی از آن حضرت کمک مالی خواست، ایشان ۴۰۰ درهم به او دادند. اطرافیان علت این بخشش فراوان را پرسیدند،
فرمود: چون زیبا بود، ترسیدم بخاطر فقر به گناه بیفتد.
و ضمناً وقتی به اندازه کافی پول داشته باشد، امید هست که کسی راغب شود با او ازدواج کند.
📚«مکارم أخلاق النبي والأئمة»
تالیف عالم بزرگ قرن ششم ، قطب راوندی (علیهالرحمة) ، صفحه ۱۸۱
================
متن عربی:
كان يوماً قاعداً فأتاه شابّ وشيخ يسألانه شيئاً من الصدقة ، فأعطى الشيخ شيئاً وأعطى الشابّ ضِعفَيه ، فقيل فيه ، قال : هذا الشابّ أرحمه مخافة أن لا يجد ما ينفقه على نفسه فيسرق فتُقطع يده .
وجاءته سائلة فأعطاها أربعمائة درهم ، فقيل له في ذلك ، فقال : إنّما نظرت إلى جمالها فخشيت أن يُفتَتَنَ بها ، فأحببت أن أُغنيها ، وعسى أن يرغب فيها رجل فيتزوّجها.
@jamalekhial