خانزاده هوسباز🥀
634 subscribers
3 photos
4 links
Download Telegram
💥💫💥💫💥💫
#پارت_871
#خان‌زاده_هوسباز


_ من هیچوقت قصد نداشتم ازت انتقام بگیرم چون دوستت داشتم خیلی زیاد
خیره به چشمهاش شده بودم میدونستم چی داره میگه حق هم داشت
_ ببخشید بابت تموم این سال هایی ک گذشت منم خیلی عذاب کشیدم
_ میدونم وگرنه به همین اسونی نمیبخشیدمت
_ خانزاده
_ جان
چند دقیقه ساکت شده داشتم بهش نگاه میکردم بعدش گفتم :
_ مامان بابام
_ دلت واسشون تنگ شده ؟
_ آره
_ پس برو ببینشون
_ نمیتونم
_ چرا ؟
_ مامانم از من متنفره چون دوست داشته بیتا عروس کیان بشه
_ نه هیچوقت نمیخواسته
چشمهام گرد شد
_ خان زاده
_ جان
_ مگه نمیبینی الان چیکار میکنه ؟
خونسرد گفت :
_ دارم میبینم اما هیچکدومشون اسمش عشق نیست مطمئن باش
میدونستم داره درست میگه واسه ی همین چیزی بهش نمیگفتم این قضیه هم تموم میشد
* * * *
_ خانزاده
_ جان
_ بریم ؟
_ آره
امروز بابام ما رو دعوت کرده بود امیدوار بودم فقط مامان شر درست نکنه
خان زاده خیره بهم شد و گفت :
_ خوبی ؟!
_ یکم استرس دارم بنظرت مامان باز دعوا درست میکنه یا نه ؟!
_ نمیدونم


💥💫💥💫💥💫
💥💫💥💫💥💫
#پارت_872
#خان‌زاده_هوسباز


مامان بود بیتا هم از شانس بد من حضور داشت و میدونستم حسابی مامان رو پر کرده بود ، سعی کردم بی توجه باشم بابا لبخندی زد و گفت :
_ خوشحال شدم اومدی
لبخندی بهش زدم :
_ دلم واست تنگ شده بود بابا تو هم گاهی به ما سر بزن کم پیدا شدی حسابی
_ چشم میام
مامان پوزخندی زد :
_ خودت گفتی نیاد حالا داری از خودت ادا درمیاری آره ؟!
خیره بهش شدم چرا هنوزم نسبت به من پر از نفرت شده بود چرا قصد نداشت فراموش کنه
_ من به تو گفتم ن بابام
_ منم مامانت هستم !
_ کدوم مادری چشمهاش اینطوری پر از نفرت میشه نسبت به بچش ؟!
جا خورد لابد فکرش رو نمیکرد انقدر رک و راست باهاش صحبت کنم !
بیتا صداش بلند شد :
_ تو حق نداری باهاش این شکلی صحبت کنی ، بعد چند ماه اومدی دعوا داری
خیره بهش شدم چقدر عوضی شده بود ، باعث این حال و روز مامان بود
با نفرت گفتم ؛
_ یه روز مامان متوجه میشه تو چ مار پستی هستی اونوقت میندازتت بیرون
_ بسه
با شنیدن صدای خشمگین مامان خیره بهش شدم که با عصبانیت ادامه داد :
_ حق نداری اسم بیتا رو بیاری
تلخ خندیدم پس بیتا حسابی خودش رو تو قلبش جا داده بود
بلند شدم خان زاده هم بلند شد
_ بابا
_ جان
_ هر وقت دوست داشتی بیا خونه ی من واست بازه
بعدش خواستم برم ک صدای مامان بلند شد
_ قصدت چیه ؟
به سمتش برگشتم و با تاسف سرم رو واسش تکون دادم چ قصدی میتونستم داشته باشم
_ متاسفم واست


💥💫💥💫💥💫