📝

چنان به فکرِ تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیرِ سرِ ما را

#صائب_تبریزی

💌

به امیدی که چون باد بهار از در درون آیی
چو گل در دست خود داریم نقد زندگانی را

#صائب_تبریزی

گر بدانی که چه خون می خورم از دوری تو
تا به غمخانه‌ی من پا به حنا می آیی!

گـر بدانی چه قدَر تشنه‌ی دیـدار توایم
عـــرق آلود به سر منــزل ما می آیی ...

#صائب_تبریزی
🥀f🥀

ما را شکایت از سخن تلخ یار نیست...

#صائب_تبریزی

چون نیاید به نظر حسن لطیفی که تراست
خواب نادیده چه تعبیر توانم کردن؟

#صائب_تبریزی

سنگین نمی‌شد اینهمه خواب ستمگران

گر می‌شد از شکستن دلها صدا بلند

#صائب_تبریزی

از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر

در تماشاگاه لیلی بید مجنونیم ما

#صائب_تبریزی

آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
چَشم دارم بِه هَمین درد گرفتار شَود

#صائب_تبریزی

بوسه را درنامه می پیچد برای دیگران


آن که می دارد دریغ از عاشقان پیغام را


#صائب_تبریزی

میوه پخته محال است نیفتد برخاک

هرکه دل بسته به این دار فنا، نیم‌رس است

#صائب_تبریزی

خود را شکفته دار به هر حالتی که هست

خونی که میخوری به دل روزگار کن ...

#صائب_تبریزی
😐🖤🤚

در بزم ما به باده و جام احتیاج نیست

ما را بس است مستی ذکر مدام دوست ...

#صائب_تبریزی

روز ازل به قامت عاشق بریده‌اند

مانند کعبه، جامه بخت سیاه را

#صائب‌_تبریزی

سرايي را که صاحب نيست ويراني است معمارش

دل بي عشق مي گردد خراب آهسته آهسته

#صائب_تبریزی

دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد،همه دنیاست بهشت


#صائب_تبریزی