عشق، مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن، عاشق بودن بدهد؟ گاه عشق گم است؛ اما هست. هست، چون نیست! عشق، مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟
نه! عشق اگر پیدا باشد، که دیگر عشق نیست! معرفت است. عشق، از آن رو هست، که نیست! پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا!
گاه آدم؛ خود آدم، عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در تو، عشق می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی! بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده! شاید، نخواهی هم. شاید هم، بخواهی و ندانی. نتوانی که بدانی. عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دست های آلوده تو که دیواری را سفید می کنند!
#محمود_دولت_آبادی
نه! عشق اگر پیدا باشد، که دیگر عشق نیست! معرفت است. عشق، از آن رو هست، که نیست! پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا!
گاه آدم؛ خود آدم، عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در تو، عشق می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی! بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده! شاید، نخواهی هم. شاید هم، بخواهی و ندانی. نتوانی که بدانی. عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دست های آلوده تو که دیواری را سفید می کنند!
#محمود_دولت_آبادی
عشق را از عَشَقه گرفتهاند...
عشقه چیست؟
عشق را از عشقه گرفتهاند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید در بُنِ درخت، اول بیخ در زمین سخت کُند، پس سر برآرد و خود را در درخت میپیچد و همچنان میرود تا جملهی درخت را فرا گیرد، و چنانش در شکنجه کُند که نَم در درخت نمانَد، و هر غذا که به واسطهی آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود... .
#محمود_دولت_آبادی
سُلوک، نشر چشمه، ص۲۸
۱۰_مرداد_زادروز_محمود_دولت_آبادی
عشقه چیست؟
عشق را از عشقه گرفتهاند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید در بُنِ درخت، اول بیخ در زمین سخت کُند، پس سر برآرد و خود را در درخت میپیچد و همچنان میرود تا جملهی درخت را فرا گیرد، و چنانش در شکنجه کُند که نَم در درخت نمانَد، و هر غذا که به واسطهی آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود... .
#محمود_دولت_آبادی
سُلوک، نشر چشمه، ص۲۸
۱۰_مرداد_زادروز_محمود_دولت_آبادی
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم
تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل!
خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛
خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند،
مثل این است که گوشت تن ما را می جود.
تنگ نظریم ما مردم.
تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه.
وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد،
انگار خیال ما راحت تر است.
وقتی می بینیم کسی محتاج است،
اگر هم به او کمک کنیم،
باز هم مایه خاطر جمعی ما هست.
انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داريم...
#کلیدر
#محمود_دولت_آبادی
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم
تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل!
خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛
خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند،
مثل این است که گوشت تن ما را می جود.
تنگ نظریم ما مردم.
تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه.
وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد،
انگار خیال ما راحت تر است.
وقتی می بینیم کسی محتاج است،
اگر هم به او کمک کنیم،
باز هم مایه خاطر جمعی ما هست.
انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داريم...
#کلیدر
#محمود_دولت_آبادی
#محمود_آموزگار میگفت چاپ دوم مثنوى تمام شده بود و استاد(#محمدعلی_موحد) كماكان مشغول ويرايش بود. روزى از پشت ميز برخاست و پرسيد به تركى "وقت" را چه مىگوييم؟ و ادامه داد "وخت".
لبخند تمام صورتش را پوشاند و گفت مولانا "وقت" را با "سخت" قافيه كرده:
هست صوفى صفاجو ابن وقت
وقت را همچون پدر بگرفته سخت
لبخند تمام صورتش را پوشاند و گفت مولانا "وقت" را با "سخت" قافيه كرده:
هست صوفى صفاجو ابن وقت
وقت را همچون پدر بگرفته سخت
.
تنهایی دردناک است،
اما بسیار زیباتر از کسانیست که تو را
فقط در زمان فراغتشان به یاد
میآورند...
#محمود_درویش
تنهایی دردناک است،
اما بسیار زیباتر از کسانیست که تو را
فقط در زمان فراغتشان به یاد
میآورند...
#محمود_درویش
وقد يأتي أحدهم!
خفيفاً يطفو بجانبك في كل هذا الغرق كجذع شجرةٍ يصلح للنجاة .
كسى خواهد آمد!
لطيف و مهربان!كه در همه ى غرق شدن ها،
كنارت مى ماندمانند شاخه ى درختى كه روى آب باعثِ نجات است
#محمود_درویش
خفيفاً يطفو بجانبك في كل هذا الغرق كجذع شجرةٍ يصلح للنجاة .
كسى خواهد آمد!
لطيف و مهربان!كه در همه ى غرق شدن ها،
كنارت مى ماندمانند شاخه ى درختى كه روى آب باعثِ نجات است
#محمود_درویش
حق، گاهی برای تو از روی کتاب[قرآن] کبیری که در خارج است، میخواند و گاهی از درونِ نَفْس تو بر تو میخواند؛
به آن گوش فرا ده.
(ابنعربی، فتوحات، ١٦٧/۴)
📕 #آفاق_عرفان_ابنعربی
#محمود_ارول_قلیچ
ترجمه: توفیق.ه.سبحانی
ص۱۹۱
میگویند: برایت خوابهای خوشی را آرزومندیم. خواب زیبا به چه کارمان میآید
وقتی ما گرفتارِ بیداری دردناکی هستیم.
#محمود_درویش
میگویند: برایت خوابهای خوشی را آرزومندیم. خواب زیبا به چه کارمان میآید
وقتی ما گرفتارِ بیداری دردناکی هستیم.
#محمود_درویش