This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حلقه غریبانه به هر در نزن
مرده محبت در دیگر نزن
روزنه ها بسته به گلزار عشق
این همه پروانه تو پرپر نزن
بیژن ترقی
مرده محبت در دیگر نزن
روزنه ها بسته به گلزار عشق
این همه پروانه تو پرپر نزن
بیژن ترقی
من زندگی را دوست دارم،
ولی از زندگی دوباره میترسم
دین را دوست دارم،
ولی از کشیش ها میترسم
قانون را دوست دارم، ولی از پاسبان ها می ترسم
عشق را دوست دارم،
ولی از زن ها می ترسم
سلام را دوست دارم،
ولی از زبان می ترسم
من می ترسم، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم ...
#حسین_پناهی
ولی از زندگی دوباره میترسم
دین را دوست دارم،
ولی از کشیش ها میترسم
قانون را دوست دارم، ولی از پاسبان ها می ترسم
عشق را دوست دارم،
ولی از زن ها می ترسم
سلام را دوست دارم،
ولی از زبان می ترسم
من می ترسم، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم ...
#حسین_پناهی
با این غروب از غم سبز چمن بگو
اندوه سبزههای پریشان به من بگو
اندیشههای سوختهی ارغوان ببین
رمز خیال سوختگان، بیسخن بگو
آن شد که سر به شانهی شمشاد میگذاشت
آغوش خاک و بیکسی نسترن بگو
شوق جوانه رفت ز یاد درخت پیر
ای باد نوبهار ز عهد کهن بگو
آن آب رفته باز نیاید به جوی خشک
با چشم تر ز تشنگی یاسمن بگو
از ساقیان بزم طربخانهی صبوح
با خامشان غمزدهی انجمن بگو
زان مژده گو که صد گل سوری به سینه داشت
وین موج خون که میزندش در دهن بگو
سرو شکسته نقش دل ما بر آب زد
این ماجرا به آینهی دلشکن بگو
آن سرخ و سبز سایه بنفش و کبود شد
سرو سیاه من! ز غروب چمن بگو
#هوشنگ ابتهاج⚘
اندوه سبزههای پریشان به من بگو
اندیشههای سوختهی ارغوان ببین
رمز خیال سوختگان، بیسخن بگو
آن شد که سر به شانهی شمشاد میگذاشت
آغوش خاک و بیکسی نسترن بگو
شوق جوانه رفت ز یاد درخت پیر
ای باد نوبهار ز عهد کهن بگو
آن آب رفته باز نیاید به جوی خشک
با چشم تر ز تشنگی یاسمن بگو
از ساقیان بزم طربخانهی صبوح
با خامشان غمزدهی انجمن بگو
زان مژده گو که صد گل سوری به سینه داشت
وین موج خون که میزندش در دهن بگو
سرو شکسته نقش دل ما بر آب زد
این ماجرا به آینهی دلشکن بگو
آن سرخ و سبز سایه بنفش و کبود شد
سرو سیاه من! ز غروب چمن بگو
#هوشنگ ابتهاج⚘
در کاسهٔ وصل تو اگر زهر دهندم
خوشتر که به پیمانه ٔهجران تو، قندم
آرامش دلخواستهای نیست میسّر
جز در کنف سایهٔ آن سرو بلندم
آفاق، پر از اخترکان است و به جایت
کس را ننشاند دل خورشیدپسندم
هرچند که بس رشتهٔ زلفم به کمین است
امّا نه من آن بستهٔ هر سستکمندم
عشق آنقدر از موی تو زنجیر به هم بافت
تا ساخت کمندی که کشانید به بندم
با رفتن و گمگشتن و ازخویشگذشتن
گیرم که به هر شیوه دل از مهر تو کندم
امّا چه کسی لایق عشق است به جز تو
بی تو، دل سرگشته به مهر که ببندم؟
حسین_منزوی
خوشتر که به پیمانه ٔهجران تو، قندم
آرامش دلخواستهای نیست میسّر
جز در کنف سایهٔ آن سرو بلندم
آفاق، پر از اخترکان است و به جایت
کس را ننشاند دل خورشیدپسندم
هرچند که بس رشتهٔ زلفم به کمین است
امّا نه من آن بستهٔ هر سستکمندم
عشق آنقدر از موی تو زنجیر به هم بافت
تا ساخت کمندی که کشانید به بندم
با رفتن و گمگشتن و ازخویشگذشتن
گیرم که به هر شیوه دل از مهر تو کندم
امّا چه کسی لایق عشق است به جز تو
بی تو، دل سرگشته به مهر که ببندم؟
حسین_منزوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گلوله ای را به یاد ندارم
که به نیّت پوست نازک آزادی
شلیک شده باشد و
سرانجام
به قصد شقیقۀ دژخیم
کمانه نکرده باشد.
حسین منزوی
که به نیّت پوست نازک آزادی
شلیک شده باشد و
سرانجام
به قصد شقیقۀ دژخیم
کمانه نکرده باشد.
حسین منزوی
@MousighiGolha
Noori-Baraye Farzandam
ترانه : برای فرزندم(تو و من)
خواننده : محمد نوری
آهنگ : محمد سریر
شعر : حسین منزوی
خواننده : محمد نوری
آهنگ : محمد سریر
شعر : حسین منزوی
در خیالم که نه پرهیز و نه پروای تو داشت
بوسه ها کز لب نوش تو ستاندم خوش بود
و آن همه گل که نسیمانه به شکرانه ی تو
چیدم از باغ دل و بر تو فشاندم خوش بود
#حسین_منزوی
بوسه ها کز لب نوش تو ستاندم خوش بود
و آن همه گل که نسیمانه به شکرانه ی تو
چیدم از باغ دل و بر تو فشاندم خوش بود
#حسین_منزوی
کــو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب
وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب
گر چه از شمع تو میسوخت چو پروانه دلم
گـــرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب
#مولانا
وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب
گر چه از شمع تو میسوخت چو پروانه دلم
گـــرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب
#مولانا
#امشب_با_حافظ
میترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور نماز من
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
میترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور نماز من
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
عاشق سر مست را، با دین و دنیا کار نیست
کعبه صاحبدلان، جز خانه خمار نیست
روی زرد عاشقان، چون میشود گلگون به می
گر خم خمار را رنگی ز لعل یار نیست
زاهدی گر میخرد عقبی، به تقوی، گو، بخر
لاابالی را، سرو سودای این بازار نیست
از سر من باز کن، ساقی خرد را، کین زمان
با خیالش خلوتی دارم که جان را بار نیست
طلعتش، آینه صنع است و در آیینهاش
جمله حیرانند و کس را زهره گفتار نیست
شمع ما گر پرده بر میدارد، از روی یقین
در حق آتش پرستان، بعد از آن انکار نیست
حال بیخوابی چشم من، چه میداند کسی
کو چو اختر هر شبی تا صبحدم بیدار نیست
دامن وصلش به جان از دست دادن مشکل است
ورنه جان دادن، به دست عاشقان دشوار نیست
دوش با دل، راز عشق دوست گفتم، غیرتش
گفت سلمان بس، که هر کس محرم اسرار نیست
#سلمان_ساوجی
کعبه صاحبدلان، جز خانه خمار نیست
روی زرد عاشقان، چون میشود گلگون به می
گر خم خمار را رنگی ز لعل یار نیست
زاهدی گر میخرد عقبی، به تقوی، گو، بخر
لاابالی را، سرو سودای این بازار نیست
از سر من باز کن، ساقی خرد را، کین زمان
با خیالش خلوتی دارم که جان را بار نیست
طلعتش، آینه صنع است و در آیینهاش
جمله حیرانند و کس را زهره گفتار نیست
شمع ما گر پرده بر میدارد، از روی یقین
در حق آتش پرستان، بعد از آن انکار نیست
حال بیخوابی چشم من، چه میداند کسی
کو چو اختر هر شبی تا صبحدم بیدار نیست
دامن وصلش به جان از دست دادن مشکل است
ورنه جان دادن، به دست عاشقان دشوار نیست
دوش با دل، راز عشق دوست گفتم، غیرتش
گفت سلمان بس، که هر کس محرم اسرار نیست
#سلمان_ساوجی
دارویِ عمومی و سودمندی که تحتِ قدرت هر کس از ثروتمند و فقیر و رعیّت و شاه هست و تهیه اش آسان، آن «توبه» است که دردِ تمام گناهان و معاصی را درمان می کند.
(شیخ محیی الدین ابن العربی)
📚 فتوحات مکیه
باب 115: معرفت غیبت
(شیخ محیی الدین ابن العربی)
📚 فتوحات مکیه
باب 115: معرفت غیبت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل
که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست
هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد
زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست
#عبید_زاکانی
که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست
هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد
زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست
#عبید_زاکانی
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ى خوشبخت بنگرم.
#فروغ_فرخزاد
برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ى خوشبخت بنگرم.
#فروغ_فرخزاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وفا نكردی و كردم،
خطا نديدی و ديدم
شكسـتی و نشكسـتم،
بُـريدی و نبـريدم
اگر ز خلق ،ملامـت و
گر ز كرده نِدامـت
کشيدم
از تو كشيدم
شنيدم ، از تو شنيدم ...
#مهرداد_اوستا
#فاطمه_مهلبان
#شبتون_نیکفرجام_همرهانجان
خطا نديدی و ديدم
شكسـتی و نشكسـتم،
بُـريدی و نبـريدم
اگر ز خلق ،ملامـت و
گر ز كرده نِدامـت
کشيدم
از تو كشيدم
شنيدم ، از تو شنيدم ...
#مهرداد_اوستا
#فاطمه_مهلبان
#شبتون_نیکفرجام_همرهانجان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می و میخانه مست و می کشان مست
زمین مست و زمان مست آسمان مست
نسیم از حلقه زلف تو بگذشت
چمن شد مست و باغ و باغبان مست
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
بیژن ترقی
می و میخانه مست و می کشان مست
زمین مست و زمان مست آسمان مست
نسیم از حلقه زلف تو بگذشت
چمن شد مست و باغ و باغبان مست
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
بیژن ترقی