معرفی عارفان
939 subscribers
31.6K photos
11.5K videos
3.14K files
2.6K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خیام رباعیات_خداوندان اسرار
همایون شجریان
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

#خیام🌹
MTN SRYAL BVALY SYNA
SDYGH TARYF
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ،
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ،

شمعِ طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ،
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ.

#خیام
معرفی عارفان
" نصب تندیس خیام نیشابوری در دانشگاه اوکلاهما آمریکا "
《شبی بر مزار خیام

#خیام ،بوی عشق دهد خاک کوی تو
امشب ز باده مست ترم کرده بوی تو

 امشب به باده خانه‏ی عالم رسیده‏ام‏
بیهوده منت از می و مینا کشیده‏ام‏

آری چو بخت رهبرم آمد به سوی تو
بس بود بهر مستی من خاک کوی تو

هرگز ز باده این همه مستی ندیده‏ام‏
وین سرخوشی ز باده‏پرستی ندیده‏ام‏

گیسوی سنبل این همه هرساله چین نداشت‏
سلطان گُل جمال و جلالی چنین نداشت‏

آری شگفت نیست چو این‏جا مزار تست‏
در این چمن به دیده‏ی نرگس غبار تست‏

ذرات این فضا همه مستند و بی‏قرار
گل‏های این چمن همه دارند بوی یار

***
امشب ز جای خیز که مهمان رسیده است‏
از ره، #عمادِ مست و غزل خوان رسیده است‏

با یک سری که شور قیامت در آن بُوَد
 با یک دلی که دشمن دیرین جان بُوَد

 با حالتی خراب‏تر از کار روزگار
افتاده مست یکه و تنها بر این مزار

مهتاب‏روی باغ سفیداب کرده است‏
از وجد غنچه خنده به مهتاب کرده است‏

مستانه باد زلف سمن شانه می‏زند
خود را به باغ سرخوش و مستانه می‏زند

از راه دور ناله‏ی مرغی رسد به گوش‏
مرغی چو من که داده ز کف عقل و صبر و هوش‏

البته عاشقی‏ست،جدا مانده از حبیب‏
وین ناله‏ها ز جور حبیب است یا رقیب‏

با ماه گرمِ درد دل عاشقانه‏یی‏ست‏
آهنگ او ز خانه خرابی نشانه‏یی‏ست‏

اینسان که او نوای غم‏انگیز سر کند
بسیار مشکل است که شب را سحر کند

مستانه سرگذاشته‏ام من به روی دست‏
با خویش گرم زمزمه‏یی سوزناک و مست‏

گردیده خاطرات مجسم برابرم
وز اشک خود ز هر شبه با آبروترم

***
ای دل به راه عشق، غم هست و نیست،نیست‏
هستیّ و نیستی به بر عاشقان یکی‏ست‏

امشب ز باده آتش دل باد می‏زنم‏
دیوانه می‏شوم به خدا داد می‏زنم‏

ای اوستاد و رهبرِ مستانِ هوشیار
برخیز می‏خوریم علی‏رغم روزگار

برخیز با #عماد دمی هم‏پیاله شو
و ز سیر و گشت مبهم گردون بناله شو

من یک غزل بخوانم از آن عاشقانه‏ها
تو یک ترانه سرکنی از آن ترانه‏ها

گاه از گلوی شیشه برآریم ناله‏یی‏
گاهی کشیم ناله و گاهی پیاله‏یی‏

باهم، نوای عشق و جنون ساز می‏کنیم‏
می می‏خوریم و مشت فلک باز می‏کنیم‏

آن‏قدر در میان قفس داد می‏زنیم‏
کآتش به آشیانه‏ی صیاد می‏زنیم

***
پروانه‏وار سوخته، شب را سحر کنیم‏
با بال‏های سوخته باهم سفر کنیم‏

برخیز باده دارم و این باغ خلوت است‏
ای میزبان مخواب که دور از فُتُوت است‏

اما نه، هرکه رفت دگر بار برنگشت‏
و ز سِرّ خاک تیره، کسی باخبر نگشت‏

این گیر و دار عمر به غیر از خیال نیست‏
معلوم نیست،حاصل این گیر و دار چیست‏

امشب عجب ز باده مرا فکرِ درهمی‏ست‏
با عالم خیال، مرا باز عالمی ست‏

ورنه چو خاک گشته دل و آرزوی تو
 بیهوده دل کند هوسِ جست‏وجوی تو

#خیامِ من بخواب که من هم بر آن سرم‏
کز این قفس به گلشن آزادگان پَرَم

#عماد_خراسانی




قطعه شعر" شبی بر مزار خیام"
از #عماد_خراسانی



بسیار شنیدی و لذت بخش
با خوانش زیبای #عماد_خراسانی
معرفی عارفان
‍ 《شبی بر مزار خیام》 #خیام ،بوی عشق دهد خاک کوی تو امشب ز باده مست ترم کرده بوی تو  امشب به باده خانه‏ی عالم رسیده‏ام‏ بیهوده منت از می و مینا کشیده‏ام‏ آری چو بخت رهبرم آمد به سوی تو بس بود بهر مستی من خاک کوی تو هرگز ز باده این همه مستی ندیده‏ام‏ وین…
◾️دمی با خیام...


خیام از آن طبایعی است که در خود فرو رفته و کمتر خویشتن را عرضه می‌کنند از آن مردمانی که در مقام بیان هر مطلب نخست از خود می‌پرسند آیا ضرورتی هست که آن را به دیگری باز گویند، آیا دیگران آن را درک نکرده‌اند، در این صورت آیا استعداد قبول آن را دارند، در صورت نداشتن استعداد ، چه فایده‌ای بر گفتن مترتب است؟
...خلاصه برای گروهی نوشتن و گفتن و سایرین را به دایرۀ فکر و عقیدۀ خویش کشاندن یک ضرورت روحی یا وسیلۀ تجلی و بروز است و گروهی چنین ضرورتی را احساس نکرده، یا لااقل بدان و به نشان دادن خود بی‌اعتنایند.
ظاهر قراین خیام را در گروه دوم قرار می‌دهد. از احترامی که به ابن سینا داشته و او را استاد خود و « افضل المتأخرین » می‌گوید چنین بر می‌آید که آراء فلسفی او را پذیرفته و مطالب او را مطابق ذوق و فهم خود یافته، پس دلیلی ندارد کتاب بنویسد و آراء او را تکرار کند‌.
از اینجا بدین نتیجه مسلّم و غیر قابل تردید می‌رسیم که اجتناب خیام از پرداختن به مباحث فلسفی، علاوه بر نکته‌ای که اشاره کردیم اوضاع اجتماعی محیط است. 
محیط اجتماعی قرن پنجم برای جولان افکار فلسفی به مراتب خراب‌تر و نامساعد‌تر از قرن سوم و چهارم شده و میدان برای واعظان و محدّثان فراخ‌تر گردیده بود.
...رواج عقاید تعبدی، بازار علم و فلسفه را کساد کرده است و تعصب‌های مذهبی بر آزادی فکر غلبه دارد. پس بهتر است به همان فن خود پرداخته، از فلسفه دم نزند؛ حوزۀ درسی دایر نکند و متاعِ کساد فلسفه را به بازار نیاورد تا مجبور نشود ضمن بحث کلّیات اندیشه‌های مکنون خود را بیرون ریزد. این روش را باید فرزانگی نامید نه « بخل در تعلیم ».
خورشید به گِل نهفت می‌نتْوانم
واسرار زمانه گفت می‌نتوانم
از بحرِ تفکّرم برآورد خرد
دُرّی که ز بیم سُفت می‌نتوانم

    با آنکه همه خیام را به دانش ستوده‌اند ولی وجه امتیاز او را بیشتر در سجایای وی باید جستجو کرد: فضایل خلقی، خیام را به صورت خردمندی ظاهر می‌سازد که فرانسویان بدینگونه اشخاص « sage » می‌گویند و در زبان قدیم خودمان حکیم می‌گفتند، ولی نه به معنی لغوی آن که فقط بر کسانی اطلاق می‌شد که به فن حکمت مشغول بودند، بلکه مفهومی وسیع‌تر و شامل‌تر. یعنی بر خردمندانی این عنوان را می‌نهادند که در تفکّر عمیق، در رای صائب، در امور زندگانی دور اندیش و در پیشامد‌های غیر مترقب روشن‌بین بودند. در تاریخ و افسانه‌های ما نمونۀ این خردمندان لقمان و بوذرجمهر زبانزدند.
خیام در ذهن من نمونه‌ای است از این اشخاصِ با فراست که از کنار حوادث گذشته، طوفان‌ها را با تدبیر و احتیاط، از خویش رد کرده‌اند. مکرّم و محترم بودن وی در تنگنای آن عصر متشنّج از تعصب، معلول خردمندی اوست.
      در اوایل و اواخر همین قرنی که خیام وفات کرد دو نفر از بزرگ‌ترین عارفان و فاضل‌ترین دانشمندان اسلامی به شکل ناسزاوار و فجیعی به قتل رسیدند زیرا مشرب فلسفی عین‌القضاة و شهاب‌الدین سهروردی با معتقدات تعبدی قشریان ناسازگار بود. پس سالم ماندن خیام و از دست ندادن احترام و اکرام معاصرین خود، معلول روش خردمندانۀ اوست...

[ از کتاب« دمی با خیام »، علی دشتی ]
#خیام
....
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

28اردیبهشت بزرگداشت
حکیم عمر #خیام_نیشابوری
گرامی باد
.

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زآن پیش که سبزه بر دمد از خاکت

#خیام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 سعی ساقی

آواز :محمدرضا شجریان

از من رَمَقی به سعی ساقی مانده‌است
وَزْ صحبتِ خلق، بی‌وفایی مانده‌است؛

از بادهٔ دوشین قَدَحی بیش نماند.
از عمر ندانم که چه باقی مانده‌است!

#خیام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در مورد #خیام بیشتر بدانیم...
بنگر به جهان، چه طرف بربستم؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ

شمع طربم ولی چو بنشستم، هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم، هیچ

افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم...

#خیام
من هیچ ندانم که مرا آن‌که سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
 

#خیام
#بزرگداشت
عُمَر خَیّام نیشابوری (نام کامل: غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری) (۴۴۰ – ۵۱۷ هجری قمری) که خیامی، خیام نیشابوری، عمر خیام و خیامی النّیسابوری هم نامیده شده‌است، همه‌چیزدان، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و شاعر رباعی‌سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی بود. گرچه جایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بوده‌است،ولی آوازهٔ وی مدیون رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. رباعیات خیام به بیشترِ زبان‌های زنده دنیا برگردانده شده‌است. آوازهٔ وی در غرب به‌طور مشخص بیشتر مدیون ترجمهٔ ادوارد فیتزجرالد از رباعیات او به زبان انگلیسی است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حس خوب 😍
با کنسرت (مست و خراب)
#علیرضا_قربانی
#درصاف_الحندانی
(خانم عرب زبان تونسی)
اشعار #خیام
.
          من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
          از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

         جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
     این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

                   #خیام رباعی ۴۳

شب بر عزیزان خوش به امید فردایی زیبا

            
خیام خوانی
محمد معتمدی
چون مُرده شوم، خاکِ مرا گُم سازید
احوالِ مرا عبرتِ مردم سازید

خاک تن من به باده آغشته کنید
وَز کالبدم خشتِ سَرِ خُم سازید...

#خیام خوانی
#محمد_معتمدی
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک‌دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیْرِ کُهَن درگذریم
با هفت‌هزار سالگان سربه‌سریم

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز بر زمین میزندش

#خیام
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم
فانوس خیال از او مثالی دانیم

خورشید چراغ‌دان و عالم فانوس
ما چون صوریم کاندر او حیرانیم

#خیام_نیشابوری
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در دِه تو به کاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم

#خیام_نیشابوری
گنجت باید به رنج خو باید کرد
جان وقف بلای عشق او باید کرد

در پنجهٔ شیر اوفتادن به ازانک
با او نفسی پنجه فرو باید کرد

#خیام_نیشابوری
.
       ای دل غم این جهان فرسوده مخور
          بیهوده نئی غمان بیهوده مخور

  چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
     خوش باش غم بوده و نابوده مخور

                #خیام رباعی ۱۰۲
                    
ای‌کاش که جای آرمیدن بودی
یا این رهِ دور را رسیدن بودی

کاش از پیِ صدهزار سال از دلِ خاک
چون سبزه امیدِ بردمیدن بودی.


#خیام
دل ، سِرّ‌‌ِ حیات ،،، اگر کَماهی دانست ،

در مرگ هم ،،، اسرارِ الهی ، دانست ،





امروز ، که با خودی ،،، ندانستی هیچ ،

فردا ، که ز خود رَوی ،،، چه خواهی دانست؟ ،





#خیام_نیشابوری



#کماهی = آنطور که هست - آنچنان که هست