گرخرابم ڪنی اےعشق چنان ڪن بارے



ڪه نشاید دگرم منت تعمیر ڪشـید...

#شاطر_عباس_صبوحی

#گ

شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

#شاطر_عباس_صبوحی


#شین

چه جانسوز است برآتش، چه آتش؟ آتش مِحنَت

چه مِحنت؟مِحنت دوری،چه دوری

دوری جانان...

#شاطر_عباس_صبوحی

#چ

عشقت آتش بدل کس نزند تا دل ماست


کی به مسجد سزد آن شمع که بر خانه رواست

#شاطر_عباس_صبوحی

#عین

؏شـقت آٺش به دل
ڪس نزند تا دل ماسٺ......

ڪی به مسجد سزد آن.....
شمع که بر خانه رواسٺ....؟


#شاطر_عباس_صبوحی

#عین

گفتمش خورشید
سر زد ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم کی بر آید آفتاب ...


#شاطر_عباس_صبوحی

#گ

شام هجران مرا صبح نمایان آمد
محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

نفس باد صبا باز مسیحائی کرد
مگر از زلف خم در خم جانان آمد

#شاطر_عباس_صبوحی

#ش

در دست غمت چند زنمٖ ناله و فریاد

باز آی ، که عشق تو مـرا کند ز بنیاد


#شاطر_عباس_صبوحی

#دال

.

در خم
زلف ٺـو،
پابند جنون شد دل من...


#شاطر_عباس_صبوحی
#دال

فرهاد، بهر شیرین، گر کَند جوئی از شیر
من کرده‌ام ز دیده، سیلاب خون روانه

وقت صبوحی آمد ای ساقی سحر خیز
برخیز تا بنوشیم، از این می شبانه

#شاطر_عباس_صبوحی

#ف

در بادیهٔ عشق تو تا پای نهادم
یکباره بشد دین و دل و عقل ز دستم

از بس که نظر بر گُل رخسار تو دارم
شد شهره به هر شهر که خورشید پَرستم

#شاطر_عباس_صبوحی

#د

من که تاصبح دعاگوی توهستم همه شب

چه  شود گر  تو  به  دشنام  کنی  یاد  مرا...!

#شاطر_عباس_صبوحی

#میم

،