پایانِ عشقِ تـــو گرفتار شدن بود




یک عمـر غزل گفتــم و یڪ بار نخواندے


#الف_مهاجر
#پ

خدا ڪند ڪه نبیند ڪسی فراقِ عزیز

قدم ڪسی نزند بی هوا خیابان را...




#الف_مهاجر
#خ

فلک روی خوشی هم دارد و ما غافلیم از آن

اگر بگذارد این اوهام و این بگذار و بگذرها

#الف_مهاجر

#ف

امشب بلندترین غزل عاشقانه را

در عمق چشم های تو می گویمَش:

..."بمان"...


#الف_مهاجر
#الف

لب وا کن و یک شهرِ عطش دیده بمیران


تیمورِ ستمکارِ لبـت لنـگِ اذان اسـت؟


#الف_مهاجر

#لام

اے ڪه خیال می‌ڪنے بے تـو بِہ سر نمی‌شود؛




بے تــو بہ سر نمی‌شوداے تو خودت خیالِ من...

#الف_مهاجر

#الف

ای که دنیای منی! روح منی! جان منی!

می شود یک قدمی با من عاشق بزنی؟

زیر باران، دو نفر، در بغل هم...چه شود!

تو بگی عاشقتم! من بگم ای جانِ منی!..

#الف_مهاجر


#الف

مثل یک بوسه‌ی
لب دوزِ
جگر سوزِ
قشنگ...
وسطِ جمعیت و کوچه
گرفتن داری...

#الف مهاجر


#م

من جمعه ترین حالت یک عاشقم اما

تو صبح ترین جمعه ی هر روز دلم باش


#الف_مهاجر

‌
#میم

مادرِ دنیـــا شنیدی مهربانـــي  می کند....




سهمِ ما جوجه یتیمان عاق دامن سوز اوست...

#الف_مهاجر

#میم

...

دلتنڪَم و
بایدبپذیرم
ڪه دڪَرنیست
دلتنڪَ توبودن خودش احساس
قشنڪَی ست...!!



#الف_مهاجر


#دال

من جمعه ترین حالتِ یک عاشقم! اما

تو صبح ترین جمعه یِ هر روز دلم باش...


#الف-مهاجر


#م

من جمعه ترین حالت یک عاشقم اما



تو صبح ترین جمعه ۍ هر روز دلم باش

#الف_مهاجر‌
#میم

من جمعه ترین حالتِ یک عاشقم! اما


تو صبح ترین جمعه یِ هر روز دلم باش...




#الف_مهاجر
#میم