همّتی بدرقه، ای پیر خرابات که باز






برد از کعبه ام آن زلف چلیپا به کنشت

#حزین_لاهیجی

#ه

فراموشی حدی دارد، تغافل مدّتی دارد
دعاگوی توام، دل را تسلّی کن به پیغامی

#حزین_لاهیجی

#ف

خاڪـــم به باد رفت و زِ یادم نمی روی




عشق آن خیال نیست ڪه از دل بُرون شود...

#حزین_لاهیجی
#خ

تنگ است دلم، قوتِ فرياد کجایی؟
در قید غمم ، خاطر آزاد کجایی ؟

کو هم‌نفسی تا نفس شاد برآرم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی؟

ای ناوک تأثير که کردی سفر از دل
می‌خواست تو را ناله به امداد، کجایی؟

با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از ياد، کجایی؟

می‌خواستی آزرده ببينی دل ما را
اکنون که غمت دادِ ستم داد، کجایی؟

در عشق به يک جلوه حزین ، کار تمام است
من برق به خرمن زدم ای باد کجایی؟


#حزین لاهیجی

#ت
‌

در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟

#حزین_لاهیجی



#دال

یارے ڪه بارے

از دل ما ڪم ڪند ڪجاست؟

ڪَاهی غبار خاطر ما، نالہ می‌برد..




#حزین_لاهیجی


#ی

ای آن که نرفتی دمی از یاد کجایی؟

#حزین_لاهیجی
#الف

نمی‌گنجد خیالِ دیگری در سینه‌ی تنگم
نگینِ دل ندارد جای نقشی غیرِ نام تو

#حزین_لاهیجی
#ن

اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد

کشیده‌ایم در آغوش، آرزوی تو را...


#حزین_لاهیجی


#الف

چه کم خواهد شد از گیرایی مژگان چالاکت
زکات چشم، اگر افتاده ای از خاک برداری؟

#حزین_لاهیجی

#چ

مژه بر هم نزدم آینہ سان در همہ عمر
بس کہ در دیــــــده ے من
شوق تماشاے تو بود...!!!


#حزین_لاهیجی

#م

پنهان نگشت در دل صد چاک، راز عشق

این خانه‌ی شکسته، هوا را نگه نداشت

#حزین_لاهیجی

#پ

مژه بر هم نزدم آینہ سان در همہ عمر
بس کہ در دیــــــده ے من
شوق تماشاے تو بود...!!!


#حزین_لاهیجی

#م

.

فسانهٔ شب غم را چراغ می فهمد
زبان آه مرا گوش داغ می فهمد

به وصل در غم هجران نشسته بلبل ما
فریب عشوه فروشان باغ می فهمد


#حزین_لاهیجی

#ف

ما را به چه تقصیر، فلک در به در انداخت؟!....



#حزین_لاهیجی

#میم