.

شبی که با تو هم‌آغوش از انجماد گذشتم

به تب، به تاب، به آتش، به التهاب رسیدم




#حسین_منزوی


‌‌‌#ش

چہ ڪنم دل چو هواے تو ڪند شب همه‌شب
سر اگر بی‌ تو بہ دیوار غریبے نزنم؟

#حسین_منزوی

#چ

ای با تو پیر گشتن،
از هر شباب خوش‌تر

#حسین_منزوی


#الف

گویی بهار
در نفس مهربان توست...

#حسین‌_منزوی

#گاف

تو مثل شب در كوهستان

اصيل و گيرايى...


#حسین_منزوی

#ت

تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار
مستیَت با بغلت هر دو گناهش با من

#حسین_منزوی

#ت

تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار
مستیَت با بغلت هر دو گناهش با من

#حسین_منزوی

#ت

.

چون چراغی ڪه فرا راه تو سوزد همه شب

به سلامت برو اے دوست ڪه جانم با توست


#حسین_منزوی ‌

#چ

شبتون در کنار یار

شب است و در شبِ من
خوش نشینی ات زیباست....

#حسین_منزوی

#شین

رازی است در آن چَشمِ سیآهَت
"بنمایَش"
شِعری نَسرودِه است نگاهَت!
"بِسرایَش"



#حسین_منزوی

#ر

.

یادِ تو می وزد
ولی
بی خبرم
ز جای تو . . .

#حسین_منزوی


#ی

رازی است در آن چَشمِ سیآهَت
"بنمایَش"
شِعری نَسرودِه است نگاهَت!
"بِسرایَش"



#حسین_منزوی

#ر

دیگر به بخشی از تو قانع نیستم
آری
با هرچه داری
دوست میدارم مرا باشی
یک فصل از یک قصه ؟
نه این را نمیخواهم
میخواهم از این پس
تمام ماجرا باشی...

#حسین_منزوی

#دال

.

شنیده‌ام زِ پنجره سراغ من گرفته‌ای...؟!

هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم...!


#حسین_منزوی


‌#شین

بگذار دستت راز دستم را بداند


بی‌هیچ پروایی که دست عشق با ماست..

#حسین_منزوی

#ب

.

ماندن يا نماندن
سوال اين نيست

آی که چشم های تو می گويند : بمان

می مانم
حتی اگر جهان را
بر شانه های خسته ی من
آوار کرده باشی


#حسین_منزوی

#میم




‌‌‌