مسلم حسن شاهی راویز
1.68K subscribers
49 photos
12 videos
1 file
14 links
Download Telegram
....*قصیده ی برداشت...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزگار لامروّت تا مرا از یاد برد
هرچه با خود داشتم جز خاطر ناشاد برد

تا عیارم را به میل خود بسنجد بارها
همچو آهن پاره ام درکوره ی حدّاد برد

در کمال ناجوانمردی اثاث البیت من
سال ماضی دزد با بانگ مبارک باد برد

خرت وپرتی چندباقی مانده ازآن دستبرد
یک دوروز بعد از محبس چو شد آزاد برد

رفته بودم تاکه استخدام درشرکت شوم
رونوشت مدرک تحصیلی ام را باد برد

موقع خانه تکانی دفتر شعر ترم
همسر بی ذوق دست نان خشکی داد برد

یادگاری داشتم انگشتری از جد خویش
در هجوم سیل رندی تا کند امداد برد

جنس با ارزش هرآنچ از عهد ماضی داشتم
با زبان چرب خود سمساری شیاد برد

چلچراغ خانه ام را یادگاری نوعروس
یادبودی فرش زیرانداز را داماد برد

پوستینی مانده بود از مال دنیا بر تنم
آن هم آقازاده بهر کهنه ی نوزاد برد

منقلی و انبری همراه یک گونی زغال
گوشه ی انبار بود آن هم یکی معتاد برد

میخ کفشم را برون آورد رندی کاسه لیس
بامدادان بهر نعلین یکی زاوتاد برد

در کمر بودم کمربندی ز چرم ساغری
ساقی محفل بهای ساغری بگشاد برد

فی المثل گر بحث عضوی بود زاعضا مثل گوش(!)
مال من هر چند کم ماما گه میلاد برد

نصف خونم را جناب محتکر در شیشه کرد
نصف دیگر در حجامتگاه خود فصاد برد

جامه دان عمه را میراث فرهنگی گرفت
عقدنامه ی زن عمو را مرکز اسناد برد

سنگ قبری نیز قبل از مرگ کردم دست وپا
شهرداری گفت:مشکل می کند ایجاد برد

هر پس اندازی که بودم نیز بهر مالیات
طبق قانون تا حکومت را شدم منقاد برد

آنچه میراث طبیعی مثل نفت و گاز بود
گه به رسم پیشکش سوریه گاهی چاد برد

خانه ی عشقی پی افکندم که چاه فاضلاب
کرد طغیان گشت جاری ناگه از بنیاد برد

بی کس آنسانم که تنها گربه ی در خانه ام
بچه هایش را پس از چندی که راحت زاد برد

در لباس دوست ظاهر گشت شیطان رجیم
سوی نابودی مرا با حیله ی ارشاد برد

جلد کفتر بودم اما سنگ زد بالم شکست
گوش من بگرفت و سوی نطعم این جلاد برد

قرنها باید که بخت ساعدش جبران کند
آنچه از عمر من این لیلاج و آن نرّاد برد

خانه بر بادی کز اول بود بغدادش خراب
فیل ما تا کرد یاد هند در بغداد برد

مرگ هم مانند ماموران گمرک در فرنگ(!)
رشوت از من خواست تا از این خراب آباد برد

سرنوشتش بر کند سبلت به منقاش آن که او
همچو من از خاطر خود زحمت استاد برد

کار دنیا جمله وارون است نیکو گفته اند :
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهادبرد

تیره روزی بین که بحران میانسالی به زور
هر چه با من بود طبع شعر و استعداد برد.

*عباس خوش عمل کاشانی


طنزی زیبا👆👆👆👆👆👆بخوانید ولذت ببرید



#مسلم_حسن_شاهی

@moslemhasanshahi
جامعه وقتی بخواهد دفع بیماری کند
باید اول با پزشک خویش همکاری کند

کار سنگین،مزد اندک،سقف امکانات صفر
کیست آیا از پرستاران پرستاری کند

اقتصاد ومرگ ومیر ازدست دولت خارج است
مردم ما را خدا باید نگهداری کند

شرکت عنبر نسارا که به جای واکسن
رفته از اطراف قبرس خر خریداری کند

جای تقدیر است اگر یک روز طب سنتی
باده خوردن را برای خلق اجباری کند

عقل می گوید برادر جان نرو دنبال عشق
عقل می ترسد شما را عشق سیگاری کند

مشکل مسکن به امید خدا حل می شود
شهردار شهر اگر کمتر زمین خواری کند

شک نکن در کشور ما می شود قحط الرجال
قاضی احکام الهی را اگر جاری کند

@moslemhasanshahi

#مسلم_حسن_شاهی
سخنی با خودمان

در خبرها آمده که چینی‌ها در منطقۀ آزاد رفسنجان، آزادانه، مزرعۀ استخراج ارز دیجیتال راه انداخته‌اند و در سال «جهش تولید» با سهمیۀ برق مردم رفسنجان، بیت کوین تولید می‌کنند. این قطعه، بر اثر این خبر سروده شده است. گفته می‌شود که برای تولید هر بیت کوین، معادل مصرف سالانه 24 خانه، برق نیاز است. نام قدیم رفسنجان، بهرام‌آباد بوده است.

چنگیز، شبی رفت به خواب پسرانش
فرمود که از کار من اندرز بگیرید
گر این طرفِ مرز به جایی نرسیدید
کام دل خود، زآن طرفِ مرز بگیرید
کوروش اگر از مردم چین باج ستانده‌ست
باج از خلفِ رستم و گودرز بگیرید
مأکول، از آن مردمِ بیچاره ستانید
محصول، از آن قوم کشاورز بگیرید
از بحر و بَرش، ماهی و مرغ و مس و آهن
بی ترس برآورده و، بی لرز بگیرید
بیدار در آن خطّۀ بهرام کسی نیست
از مزرعه‌اش نیمه‌شبان «ارز» بگیرید
با اسب گرفتیم چموشانِ عجم را
این‌ها که خموشند، بدین طرز بگیرید

آن برق فروشی که خودش برق ندارد
بی‌مایه‌ترش از علف هرز بگیرید
چنگیز همین مردم بیگانه پرستند
یعنی خودمانیم، چنین فرض بگیرید!

سید علی میر افضلی

۲۵ دی ۱۳۹۹



@sbyabanaky


طنزی زیبا از استاد سید علی میرافضلی عزیز👆👆👆👆👆

@seyedalimirafzali
#سیدعلی_میرافضلی

@moslemhasanshahi
#مسلم_حسن_شاهی
در عصر برده داری کاری نمی توان کرد
جز صبر وبردباری کاری نمی توان کرد

با زخم های سطحی باید کنار آمد
با زخمهای کاری،کاری نمی توان کرد

وقتی خدا بخواهد گاو حسن بزاید
با قرص اضطراری کاری نمی توان کرد


از دوستان بی شرم آبی نمی شود گرم
از فرط بی بخاری کاری نمی توان کرد

برگشته ایم آرام فعلا به صدر اسلام
غیر از شتر سواری کاری نمی توان کرد

حتی اگر مصدق باشد رئیس جمهور
با نفت ده دلاری کاری نمی توان کرد

امن وشراب بی غش ،معشوق و جای خالی
در ساعت اداری کاری نمی توان کرد


گفتی نمی توان کرد گفتیم می توان کرد
حق با شماست آری کاری نمی توان کرد

@moslemhasanshahi
#مسلم_حسنشاهی_راویز
روده درازی

قبلا که ما فضای مجازی نداشتیم
چیزی به نام روده درازی نداشتیم

دزدان اگر که مدعی هم نمی شدند
در مملکت نیاز به قاضی نداشتیم

صد مرتبه به دست اکابر فلک شدیم
با آنکه امتحان ریاضی نداشتیم

ایمانمان قوی تر ازین بود پیش ازین
چون صنعت مجسمه سازی نداشتیم

بهتر همان که بسته شود این فضای باز
کاری به غیر مسخره بازی نداشتیم


@moslemhasanshahi

#مسلم_حسنشاهی_راویز
وقتش فرا رسیده که قربانی ام کنید
لطفا مرا گرفته و زندانی ام کنید

آب از سرم گذشته خدا را برادران
فکری به حال بی سر وسامانی ام کنید

با منبر وخطابه هدایت نمی شوم
دیگر چه قدر خرج مسلمانی ام کنید؟

در زندگی که بنده تریبون نداشتم
باشد که بعد مرگ سخنرانی ام کنید

ای کاش ادعای رفاقت نداشتید
یک بار شد نصیحت مجانی ام کنید؟

(دردم نهفته به زطبیبان مدعی)
لازم نکرده بیمه ی درمانی ام کنید


hasanshahimoslem

https://t.me/moslemhasanshahi

#مسلم_حسن_شاهی__راویز
یک عمر حتی می شود بی درد سر باشی
در زندگی مانند بعضی ها اگر باشی

فرصت برای زندگی کردن فراوان است
کافیست چشمت راببندی کور وکر باشی

هرجا برایت جز قفس نا امن نا امنست
وقتی کبوتر باشی و بی بال و پر باشی

اینجا به من هر روز می گویند آدم باش
اول نپرسیدند می خواهی بشر باشی؟

من چند وقتی هست بی خود باخودم قهرم
بدنیست گاهی بی خود از خود بی خبر باشی

شاعر شدم گفتند چون بیماریت مسریست
باید ازین پس کاملا تحت نظر باشی

#مسلم _حسن_شاهی
#بکتاش_آبتین
#شعر
#شاعر
#شاخنامه
عید آمد وحال ما آنگونه که باید نیست
طی شد سنه ی گاو وگاوی که نزاید نیست

گفتند زمستان رفت گفتیم خدارا شکر
گفتند بهار آمد گفتیم نیامد نیست

درهای زمین بسته درهای هوا بسته
امروز کلیدی که قفلی بگشاید نیست

پرسید چه اوضاعیست در دایره ی قسمت
گفتیم بحمدالله از لطف شما بد نیست

در کار گلاب وگل حکم ازلی این است
یک روز درآمد هست یک روز درآمد نیست
@moslemhasanshahi
#مسلم_حسن_شاهی__راویز
سال نو مبارک
آنچه بر لب آمده امروز جان مردم است
این صدای دردناک استخوان مردم است

گرگ را ازمیش مشکل میشود تشخیص داد
پاسبان با جامه ی شخصی میان مردم است

مشت محکم بردهان یاوه گویان کی زدی؟
شیخ معلوم است منظورت دهان مردم است

فقر،بدبختی،فلاکت،رانت خواری،اختلاس
هرچه پیش آمد تو گفتی امتحان مردم است

ای که بر سطل زباله می زنی آتش نزن
هم وطن خیلی مواظب باش نان مردم است

هیچ کس مانند آن زن مرد این میدان نبود
تاقیامت قهرمان داستان مردم است

فرق بین شاعر درباری و آزاده چیست؟
آن زبان حال سلطان این زبان مردم است

#مسلم_حسن_شاهی
@moslemhasanshahi
همه در مدرسه اول الفبا یاد میگیرند
سپس تقسیم وضرب وجمع و منها یاد میگیرند

به فرزندانتان اصلا خشونت را نیاموزید
نیازی نیست،کم کم جنگ و دعوا یاد میگیرند

علیرغم همه محدودیتها بچه های شیخ
زبان مادری را در اروپا یاد میگیرند

ازین کشور به آن کشور نبر اهل و عیالت را
فلانی! راه دزدی را همینجا یاد میگیرند

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که دختر های مصری از زلیخا یاد میگیرند

نمی خواهم بگویم هجمه ی دشمن موثرنیست
و اما بچه ها معمولا از ما یاد میگیرند

نگفتم خاطرات انقلابی را نکن مکتوب؟
عوام الناس می خوانند وفردا یاد میگیرند
#مسلم_حسن_شاهی
@moslemhasanshahi
بحث بنفش وسبز وسیاه وسفید نیست

اصلا به هیچ وعده ی رنگی امید نیست

هرچند خواب آدم مومن عبادت است
خوابیدن زیادی مومن مفید نیست

شیطان چه خاضعانه به او سجده میکند
این آدم آدمی که خدا آفرید نیست

هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شده به عشق
هرکس که عاشقانه نمیرد شهید نیست

ای آنکه زیر بار ستم می روی نرو
راه تو جز ادامه ی راه یزید نیست

ترسم لباس آل علی را قبا کنند
چون از بنی امیه که کاری بعید نیست

#مسلم_حسن_شاهی
@moslemhasanshahi
دادگر زر میزند بیدادگر زر میزند
هر کسی در حد خود این دور و بر زر میزند

از نگاه زر شناسی جنگ، جنگِ قدرت است
طبق این قانون ابر قدرت ابر زر میزند

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
هر که بالا تر نشيند بیشتر زر میزند

یک نفر را می‌شناسم از نژاد مرغ حق
از سر شب می‌نشیند تا سحر زر میزند

می‌ستاند ازعوام الناس پول زور و زر
فکر کردی مُفت دارد اين قَدر زر میزند ؟

هرکجا گندیست کار بچه های آدم است
پس چرا پشت سر شیطان بشر زر میزند؟

زر زدن در حال حاضر کار خیلی راحتیست
یک جماعت می‌نشیند یک‌نفر زر میزند

@moslemhasanshahi

#مسلم_حسن_شاهی
#مسلم_حسنشاهی_راویز
#طنزیمات_ادبی
ای غم چگونه در دل من جا گرفته‌ای
شادم از اینکه منزل و مأوا گرفته‌ای

با صد قدح شراب هم از دل نمی‌روی
الحق که خوب جای خدا را گرفته‌ای

دی شیخ با موبایل بسی زنگ زد به من
گفتم سلام شیخ کجا را گرفته‌ای؟

این وقت شب مصدع اوقات ما نشو
میخانه را بجای مصلا گرفته‌ای

قاضی سوال کرد کجا دیده‌ام تو را؟
گفتم هزار بار می از ما گرفته‌ای

قاضی و شیخ و شاهد و شیرینی و شراب
مسلم،مسلّم است که ما را گرفته‌ای

#مسلم_حسنشاهی
@moslemhasanshahi
#مسلم _حسن_شاهی
@tanz20
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مسلم_حسنشاهی
طنزیمات_ادبی