انقلابِ پیر، یا پیرهایِ انقلابی؟
آیا هنجارهای انقلاب برای همیشه کارکرد دارد؟
اگر دگرگونی منجر به ثبات و امنیت نشود،
اگر نهضت جای خود را به نظام ندهد،
اگر برنامهریزی جایگزین اضطرار نشود،
اگر development ادامه Revolution نشود،
در این صورت رویکرد آینده جامعه چیست؟
اساسا کارکرد ارکان انقلاب روحیهای خشن و سریع دارد، زیرا با هدف براندازی یک جریان ظالم شکل میگیرد. ارزشهای انقلاب پس از مدتی به هنجار تبدیل شده و این رویکرد هدایتگر هسته مرکزی جامعه خواهد شد.
طبیعی است که انقلاب در همین روال پیر شود و دیگر آن شیر بیشهای نیست که با غرش خود تن دشمن را بلرزاند.
دشمن هم شرایطی فراهم میکند که این شیر بییال و کوپال در عالم خود انقلابی بماند تا توسط عواملش ارکان انقلاب را جابجا کند.
اینجاست که پس از مدتی انقلابِ پیر میماند و پیران انقلابی با بیشهای خشک، بیآب و غذا، ناامن و آیندهای نامعلوم.
کمکم بچه شیرها به بیشههای باثبات کوچ میکنند و بچه گرگهایی جایگزین آنها خواهند شد که بدون یادگیری رسم عاشقی انقلاب، انقلابی میشوند و آهنگی مینوازند که شیران پیر آسوده بخوابند.
پایان این روند انقلاب، شنیدن صدای هلهله و شادی گرگها و کفتارهاست که بیانگر پایان حیات شیرهای بیشه است.
پیکر انقلابیها در گنبد و بارگاههای طلایی دفن میگردد، اما روح و معرفتشان با تکنیک تحریف تغییر ماهیت میدهد؛ یک توتم مدرن حاکمیت مطلق عقیده بر عقلگرایی.
اینجاست که هنجارهای انقلاب به مرور کارکرد خود را از دست داده و رفتار آنومیک ( Anomic-بیهنجاری) جایگزین هنجار میشود.
علایم این وضعیت در رفتار اجتماعی جامعه:
- غلبه منافع فردی بر منافع جمعی.
- قومگرایی جایگزین شایستهگزینی.
- غلبه شور بر شعور
- بالا رفتن فاصله طبقاتی بین خواص و عوام
- کمرنگ شدن جایگاه اجتماعی مردم.
- سکوت نخبگان و تسلط کوته فکران.
طبیعی است که زین پس، کارکرد انقلاب برای معاش مردمی که برای انقلاب هزینه کردند، کمرنگ خواهد شد.
به همین دلیل، سالهاست که پدیده انقلاب و یا کودتا در کشورهای پیشرفته برای همیشه بایگانی شده و خرد جمعی در فضای مسالمتآمیز جایگزین آن شد.
و اگر همچنان قصد ادامه انقلاب در سطح جهانی دارید، باید دید که آیا با این آیه قران مطابقت دارد؟
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ
https://t.me/nmahmoudzadeh
آیا هنجارهای انقلاب برای همیشه کارکرد دارد؟
اگر دگرگونی منجر به ثبات و امنیت نشود،
اگر نهضت جای خود را به نظام ندهد،
اگر برنامهریزی جایگزین اضطرار نشود،
اگر development ادامه Revolution نشود،
در این صورت رویکرد آینده جامعه چیست؟
اساسا کارکرد ارکان انقلاب روحیهای خشن و سریع دارد، زیرا با هدف براندازی یک جریان ظالم شکل میگیرد. ارزشهای انقلاب پس از مدتی به هنجار تبدیل شده و این رویکرد هدایتگر هسته مرکزی جامعه خواهد شد.
طبیعی است که انقلاب در همین روال پیر شود و دیگر آن شیر بیشهای نیست که با غرش خود تن دشمن را بلرزاند.
دشمن هم شرایطی فراهم میکند که این شیر بییال و کوپال در عالم خود انقلابی بماند تا توسط عواملش ارکان انقلاب را جابجا کند.
اینجاست که پس از مدتی انقلابِ پیر میماند و پیران انقلابی با بیشهای خشک، بیآب و غذا، ناامن و آیندهای نامعلوم.
کمکم بچه شیرها به بیشههای باثبات کوچ میکنند و بچه گرگهایی جایگزین آنها خواهند شد که بدون یادگیری رسم عاشقی انقلاب، انقلابی میشوند و آهنگی مینوازند که شیران پیر آسوده بخوابند.
پایان این روند انقلاب، شنیدن صدای هلهله و شادی گرگها و کفتارهاست که بیانگر پایان حیات شیرهای بیشه است.
پیکر انقلابیها در گنبد و بارگاههای طلایی دفن میگردد، اما روح و معرفتشان با تکنیک تحریف تغییر ماهیت میدهد؛ یک توتم مدرن حاکمیت مطلق عقیده بر عقلگرایی.
اینجاست که هنجارهای انقلاب به مرور کارکرد خود را از دست داده و رفتار آنومیک ( Anomic-بیهنجاری) جایگزین هنجار میشود.
علایم این وضعیت در رفتار اجتماعی جامعه:
- غلبه منافع فردی بر منافع جمعی.
- قومگرایی جایگزین شایستهگزینی.
- غلبه شور بر شعور
- بالا رفتن فاصله طبقاتی بین خواص و عوام
- کمرنگ شدن جایگاه اجتماعی مردم.
- سکوت نخبگان و تسلط کوته فکران.
طبیعی است که زین پس، کارکرد انقلاب برای معاش مردمی که برای انقلاب هزینه کردند، کمرنگ خواهد شد.
به همین دلیل، سالهاست که پدیده انقلاب و یا کودتا در کشورهای پیشرفته برای همیشه بایگانی شده و خرد جمعی در فضای مسالمتآمیز جایگزین آن شد.
و اگر همچنان قصد ادامه انقلاب در سطح جهانی دارید، باید دید که آیا با این آیه قران مطابقت دارد؟
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ
https://t.me/nmahmoudzadeh
*بسم المعطّرٌ الحبیب*
تصدقت گردم، سید اولاد پیغمر
دردت به جان معشوقههای دلربای شرق.
این فراقِ لاکردار از غرب هم مصیبتی شده؛
یک قرن روی بالش نرم جهل لمیدیم.
اول افتادیم به رُفت مشروطه و رُوب مشروعه،
چه شد؟ نوری بر دار و ستار به دام
بعد هم وَردارِ حزب توده از سر راه مصدق
و بگذارِ کودتاچیها در سر راه کاشانی
این بار، سر انگلیس بیکلاه و بشکن آمریکا.
مرقوم فرمودید، لیبرال جماعت، ۳۰ سال مُلک و ملک عقب گرد داده و در دلمان انار پاره شد.
حیّ لایموت به سر شاهد که اوضاع مملکت کی خوب بود که به حالش نالانی؟
حصر و حبس و فلک که نشد معلمی.
نه به آن شلاق و توپ و تشر نظامیها،
و نه به این قند و نوازش حوزویها.
از شما چه پنهان، طفلک پاستور نشین قبلی شیشهٔ عطر برجام از فرنگ مرسوله داشته که نیامده آن سبو بشکستی، لااقل پیمانه گلاب قمصر مرحمت نما.
سَیّد جان،
از راه نرسیده، عرق عوام را در آوردهای،
بماند که عرق خودت هم در آمده.
پس چرا رکاب نمیدهی؟
میدانید ابراهیم جان،
نونواران سیاسی جماعت، بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد. سیاست بیصاحاب، زود نخکش و چروک میشود. به مادیانی میماند که نه شوق وَسمه غرب دارد و نه با سرخاب و سفیدآب روس جوان شود. چه توفیر دارد:
«دیده را فایده آن است که دلبر بیند.»
ما را به خُمرهٔ انرژی هستهای خوش بود که گذاشتیم زیر زمین مطبخ انقلاب و اگر این سرکه ۳۰ ساله جام زهر نشود، کار خداست.
به جدّتان که قصد جسارت نیست، پس عقل سلیم کجا بود که در اثر نهیب طوفان غرب، در غار اصحاب شرق خوابمان کردند؟
جسارت نباشد، چند سحر قران به فال نیک ز مکتب کوروش تفأل زنید.
خدا را چه دیدی، بلکه او ذوالقرنین باشد.
تصدّقت، قلم محمودزاده
حسرت پیوست است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
تصدقت گردم، سید اولاد پیغمر
دردت به جان معشوقههای دلربای شرق.
این فراقِ لاکردار از غرب هم مصیبتی شده؛
یک قرن روی بالش نرم جهل لمیدیم.
اول افتادیم به رُفت مشروطه و رُوب مشروعه،
چه شد؟ نوری بر دار و ستار به دام
بعد هم وَردارِ حزب توده از سر راه مصدق
و بگذارِ کودتاچیها در سر راه کاشانی
این بار، سر انگلیس بیکلاه و بشکن آمریکا.
مرقوم فرمودید، لیبرال جماعت، ۳۰ سال مُلک و ملک عقب گرد داده و در دلمان انار پاره شد.
حیّ لایموت به سر شاهد که اوضاع مملکت کی خوب بود که به حالش نالانی؟
حصر و حبس و فلک که نشد معلمی.
نه به آن شلاق و توپ و تشر نظامیها،
و نه به این قند و نوازش حوزویها.
از شما چه پنهان، طفلک پاستور نشین قبلی شیشهٔ عطر برجام از فرنگ مرسوله داشته که نیامده آن سبو بشکستی، لااقل پیمانه گلاب قمصر مرحمت نما.
سَیّد جان،
از راه نرسیده، عرق عوام را در آوردهای،
بماند که عرق خودت هم در آمده.
پس چرا رکاب نمیدهی؟
میدانید ابراهیم جان،
نونواران سیاسی جماعت، بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد. سیاست بیصاحاب، زود نخکش و چروک میشود. به مادیانی میماند که نه شوق وَسمه غرب دارد و نه با سرخاب و سفیدآب روس جوان شود. چه توفیر دارد:
«دیده را فایده آن است که دلبر بیند.»
ما را به خُمرهٔ انرژی هستهای خوش بود که گذاشتیم زیر زمین مطبخ انقلاب و اگر این سرکه ۳۰ ساله جام زهر نشود، کار خداست.
به جدّتان که قصد جسارت نیست، پس عقل سلیم کجا بود که در اثر نهیب طوفان غرب، در غار اصحاب شرق خوابمان کردند؟
جسارت نباشد، چند سحر قران به فال نیک ز مکتب کوروش تفأل زنید.
خدا را چه دیدی، بلکه او ذوالقرنین باشد.
تصدّقت، قلم محمودزاده
حسرت پیوست است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
ارتباط استقلال حوزه و استقلال انقلاب.
نان خشک خمس و زکات مردم شرف دارد به پول هر دولتی.
چقدر گفتیم استقلال حوزه را با هیچ چیز معامله نکنید و با همان مرام ذی طلبگی بسازید.
خلاصه پس از مدتها یکی از علما از گرانی و معیشت مردم لب به اعتراض گشود؛ چه بلوایی که نشد و طلبکارانه به او پاسخ دادند؛
- دولت این همه به شما(حوزه) امکانات میدهد که از ما حمایت کنید.
یکی دیگر از روحانیون گفت؛ حالا کی گفته مذاکره با آمریکا به معنای ذلت است؟
و بعد، جنجال و داد و هوار و ........
روحانیون محترم؛ وقتی بودجههای کلان به شما هبه میشد، باید فکر امروز را میکردید.
یکی از شیطنتهای دولت احمدینژاد اختصاص همین بودجهها از محل ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت، به ارگانهای حوزوی بود که برای روز مبادا نمکگیرتان کنند( مثل امروز که اگر اعتراض کردند، بگویند شما هم در این وضعیت کشور شریکید.
رجال محترم حوزه، اگر در مجلس خبرگان به وظایف قانونی مندرج در قانون اساسی عمل میکردید، امروز نه استقلال روحانیت به خطر میافتاد، نه مردم اینقدر گرفتار میشدند و نه در برابر جریاناتی مثل سفر نکبتبار احمدینژاد به دبی و بازدید علنی او از غرفه اسرائیل، سکوت میکردید. آیا شما میدانید هدف اصلی او از این سفر چیست؟
تخصص این جریان رمال بیآبرو کردن رجال بزرگ انقلاب و حتی خود انقلاب است و به قول مرحوم هاشمی به نقل از شهید بهشتی، «آسیاب به نوبت»
به راستی اینها تحت حمایت چه قشری هستند که کسی جرأت ندارد نگاه چپ به آنها بکند؟
چرا؟ واقعا چرا؟
مخاطبم فهیمانی هستند که در روزه سکوت بسر میبرند و ربنای قبل از افطارشان چیزی جز بازگشت به مردم نیست.
آیا کافی نیست که این همه سال وعده زندگی شرافتمندانه به مردم این سرزمین ثروتمند را به وقت گلنی موکول میکنید؟
واقعا هر ساله ۱۳ آبان در مقابل سفارت آمریکا، دنبال طلبمان هستیم یا تشدید تحریم و ادامه سیاست« نه جنگ، نه صلح؟»
لطفا به این سخنان مقام معظم رهبری و سپس سفر احمدینژاد به دبی که راحت از آن گذشتیم و سخنان امام خمینی دقت کنید.
روحانیت محترم، پیشنهاد میکنیم، بازگشت به انقلاب و مردم را از خودتان شروع کنید.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/188
https://t.me/nmahmoudzadeh
نان خشک خمس و زکات مردم شرف دارد به پول هر دولتی.
چقدر گفتیم استقلال حوزه را با هیچ چیز معامله نکنید و با همان مرام ذی طلبگی بسازید.
خلاصه پس از مدتها یکی از علما از گرانی و معیشت مردم لب به اعتراض گشود؛ چه بلوایی که نشد و طلبکارانه به او پاسخ دادند؛
- دولت این همه به شما(حوزه) امکانات میدهد که از ما حمایت کنید.
یکی دیگر از روحانیون گفت؛ حالا کی گفته مذاکره با آمریکا به معنای ذلت است؟
و بعد، جنجال و داد و هوار و ........
روحانیون محترم؛ وقتی بودجههای کلان به شما هبه میشد، باید فکر امروز را میکردید.
یکی از شیطنتهای دولت احمدینژاد اختصاص همین بودجهها از محل ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت، به ارگانهای حوزوی بود که برای روز مبادا نمکگیرتان کنند( مثل امروز که اگر اعتراض کردند، بگویند شما هم در این وضعیت کشور شریکید.
رجال محترم حوزه، اگر در مجلس خبرگان به وظایف قانونی مندرج در قانون اساسی عمل میکردید، امروز نه استقلال روحانیت به خطر میافتاد، نه مردم اینقدر گرفتار میشدند و نه در برابر جریاناتی مثل سفر نکبتبار احمدینژاد به دبی و بازدید علنی او از غرفه اسرائیل، سکوت میکردید. آیا شما میدانید هدف اصلی او از این سفر چیست؟
تخصص این جریان رمال بیآبرو کردن رجال بزرگ انقلاب و حتی خود انقلاب است و به قول مرحوم هاشمی به نقل از شهید بهشتی، «آسیاب به نوبت»
به راستی اینها تحت حمایت چه قشری هستند که کسی جرأت ندارد نگاه چپ به آنها بکند؟
چرا؟ واقعا چرا؟
مخاطبم فهیمانی هستند که در روزه سکوت بسر میبرند و ربنای قبل از افطارشان چیزی جز بازگشت به مردم نیست.
آیا کافی نیست که این همه سال وعده زندگی شرافتمندانه به مردم این سرزمین ثروتمند را به وقت گلنی موکول میکنید؟
واقعا هر ساله ۱۳ آبان در مقابل سفارت آمریکا، دنبال طلبمان هستیم یا تشدید تحریم و ادامه سیاست« نه جنگ، نه صلح؟»
لطفا به این سخنان مقام معظم رهبری و سپس سفر احمدینژاد به دبی که راحت از آن گذشتیم و سخنان امام خمینی دقت کنید.
روحانیت محترم، پیشنهاد میکنیم، بازگشت به انقلاب و مردم را از خودتان شروع کنید.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/188
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی، زید عزه.
هر که چراغِ کسب روشن نمود، منت ز ما دارد،
اين دولت مفلس، سرمایه ز کجا دارد؟
حال که به هر دلیل سبوی سکوت بشکستی و پیمانه فقر مردم به چارک انصاف ترازو کردی، طیب الله انفاسکم.
و اما بعد، شما که عمری با پیراهن کرباس گذراندید، واقفید که باریتعالی انسان را برای معرفت و عبادت آفریده، اما به سه چیز مفتخر گردانید.
اول: اکل و شُرب که قوام بدن است.
دوم: لباس که سَتر بدن و دفع برودت و حرارت است.
سوم: مسکن که آسایش و دفع الم بلایاست.
خلق را این سه قلم حاصل نشود، مگر؛
- به کسب، که مراتب دارد.
- به سرقت و دزدی،
- به طمع و خواهش از غیر،
مستحضرید که اجماع عقلا دو قسم اخیر را مذموم و نزد پروردگار شوم است.
ميماند کسب، که محمود و ستوده است.
شاهديد كه، سالهاست سرچشمه كسب مردم در اثر وصل به گنداب ربای شرعی بانكها بيبركت شده؛ و حتي گنبدهاي طلايي مقدس هم حريف اين بلاي ويرانگر نشد.
پس، چاره در قُل رب زدني علماً است. تجلي هر نعمتي از جانب پرودگار مستلزم علمي است که با ذوق و هنر خاک را کیمیا کند، اما ندانيم چرا این قسم نخبگان در اين ديار سركوبند.
ما از اصحاب صوفيه و ارباب الهيه نيستيم كه علم را صرفا نوري متقبس از مشكوت نبوت پندايم. لذا، لازم است اسباب کسب و كار خلق فراهم آوريم.
گر کسب منوط به بخشش غیر(شرق و غرب) نباشد، رضایت معرفتالله حاصل، و زین طریقت، باب بندگی به روی خود گشاید.
در مرام امام خميني رسم نبود که به رسم درویشان از مشاغل دنیوی احتراز نماییم تا در مدار مسلک انجمن حجتیه به ذکر دوام و فکر مستدام، به وعده نعمات و حوریان بهشتی قرار گيريم. مگر نه اینکه صدق و صفا در رسوم مصطفی و ائمه هدا در تصفیه قلب و تخلیه روح، با اخوان باوفایی است که در خدمت به خلق کوتاهی ننمایند، اما به میزان نیاز به ذکر و مراقبه و مقالات اولیاء شب را صبح نمایند؟
هر که چراغِ کسب روشن نمود، منت ز ما دارد.
حضرت آيتالله، مستحضرید که، مادام که آدمی دست از تقلید آباء برندارد و از جمیع اعتقادات بیمصرف خلاص نشود، طلب دلیل نمیشود.
تا دلیل نداشته باشیم، بعید است که مؤمن واقعی باشیم. پس، ایمان و کفر قرین هم هستند و هر که کفر نداشت(اعتقاد بیدليل) ايمان هم ندارد. (اشاره به لااله الا الله)
بنابراین، لازم است که زوائد جهل را با جاروب عقل از افکار خلق بروبیم و حتي اگر آتش عشق بسوزاند عقل را، باز جاروبی ز عشق آوریم به کار.
ازطرفي، علمايي كه از تألیفات علامه مجلسي سيراب نگشته و در سیر و سلوک مکاشفات ملاصدرا در سفر چهارم فی الخلق بالحق، حکمت متعالیه را تلمذ نمودند، در حجرههای ذی طلبگی اسکان نمودند تا که شرط لازم آزادگي علما، استقلالشان خارج از خزانه هر حاكمي به اعتبار برکت خمس و ذکات مردم باشد؛ چنانچه ملاصدر در اثر فشار بعضى از متجرین و عوام الناس، ترک موطن کرده و 15 سال در کهک قم در انزوا گذراند.
به همين خاطر علماءِ رسوم و حكماءِ فروم، مشرفند به تشريف شريف منقولات و به خلعت لطيف معقولات، اما محروم از كرامت قصر اشرافي.
شايد اگر مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی در سال 1340 مشرب فکری و عملیشان منعطفتر از آنچه بود، به هم نزدیکتر میشدند، یحتمل تاکنون راهی میانه و متعادل مییافتیم و اکنون کسب و کارمان تا این حد وامدار اردوگاه شرق نشده و با وجود این همه نعمت، حقآبه نفت مردم وصل به غير نميشد.
خرمني در دانه گندم نگر،
آدمي در جملۀ مردم نگر.
https://t.me/nmahmoudzadeh
هر که چراغِ کسب روشن نمود، منت ز ما دارد،
اين دولت مفلس، سرمایه ز کجا دارد؟
حال که به هر دلیل سبوی سکوت بشکستی و پیمانه فقر مردم به چارک انصاف ترازو کردی، طیب الله انفاسکم.
و اما بعد، شما که عمری با پیراهن کرباس گذراندید، واقفید که باریتعالی انسان را برای معرفت و عبادت آفریده، اما به سه چیز مفتخر گردانید.
اول: اکل و شُرب که قوام بدن است.
دوم: لباس که سَتر بدن و دفع برودت و حرارت است.
سوم: مسکن که آسایش و دفع الم بلایاست.
خلق را این سه قلم حاصل نشود، مگر؛
- به کسب، که مراتب دارد.
- به سرقت و دزدی،
- به طمع و خواهش از غیر،
مستحضرید که اجماع عقلا دو قسم اخیر را مذموم و نزد پروردگار شوم است.
ميماند کسب، که محمود و ستوده است.
شاهديد كه، سالهاست سرچشمه كسب مردم در اثر وصل به گنداب ربای شرعی بانكها بيبركت شده؛ و حتي گنبدهاي طلايي مقدس هم حريف اين بلاي ويرانگر نشد.
پس، چاره در قُل رب زدني علماً است. تجلي هر نعمتي از جانب پرودگار مستلزم علمي است که با ذوق و هنر خاک را کیمیا کند، اما ندانيم چرا این قسم نخبگان در اين ديار سركوبند.
ما از اصحاب صوفيه و ارباب الهيه نيستيم كه علم را صرفا نوري متقبس از مشكوت نبوت پندايم. لذا، لازم است اسباب کسب و كار خلق فراهم آوريم.
گر کسب منوط به بخشش غیر(شرق و غرب) نباشد، رضایت معرفتالله حاصل، و زین طریقت، باب بندگی به روی خود گشاید.
در مرام امام خميني رسم نبود که به رسم درویشان از مشاغل دنیوی احتراز نماییم تا در مدار مسلک انجمن حجتیه به ذکر دوام و فکر مستدام، به وعده نعمات و حوریان بهشتی قرار گيريم. مگر نه اینکه صدق و صفا در رسوم مصطفی و ائمه هدا در تصفیه قلب و تخلیه روح، با اخوان باوفایی است که در خدمت به خلق کوتاهی ننمایند، اما به میزان نیاز به ذکر و مراقبه و مقالات اولیاء شب را صبح نمایند؟
هر که چراغِ کسب روشن نمود، منت ز ما دارد.
حضرت آيتالله، مستحضرید که، مادام که آدمی دست از تقلید آباء برندارد و از جمیع اعتقادات بیمصرف خلاص نشود، طلب دلیل نمیشود.
تا دلیل نداشته باشیم، بعید است که مؤمن واقعی باشیم. پس، ایمان و کفر قرین هم هستند و هر که کفر نداشت(اعتقاد بیدليل) ايمان هم ندارد. (اشاره به لااله الا الله)
بنابراین، لازم است که زوائد جهل را با جاروب عقل از افکار خلق بروبیم و حتي اگر آتش عشق بسوزاند عقل را، باز جاروبی ز عشق آوریم به کار.
ازطرفي، علمايي كه از تألیفات علامه مجلسي سيراب نگشته و در سیر و سلوک مکاشفات ملاصدرا در سفر چهارم فی الخلق بالحق، حکمت متعالیه را تلمذ نمودند، در حجرههای ذی طلبگی اسکان نمودند تا که شرط لازم آزادگي علما، استقلالشان خارج از خزانه هر حاكمي به اعتبار برکت خمس و ذکات مردم باشد؛ چنانچه ملاصدر در اثر فشار بعضى از متجرین و عوام الناس، ترک موطن کرده و 15 سال در کهک قم در انزوا گذراند.
به همين خاطر علماءِ رسوم و حكماءِ فروم، مشرفند به تشريف شريف منقولات و به خلعت لطيف معقولات، اما محروم از كرامت قصر اشرافي.
شايد اگر مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی در سال 1340 مشرب فکری و عملیشان منعطفتر از آنچه بود، به هم نزدیکتر میشدند، یحتمل تاکنون راهی میانه و متعادل مییافتیم و اکنون کسب و کارمان تا این حد وامدار اردوگاه شرق نشده و با وجود این همه نعمت، حقآبه نفت مردم وصل به غير نميشد.
خرمني در دانه گندم نگر،
آدمي در جملۀ مردم نگر.
https://t.me/nmahmoudzadeh
قهرمان، پاشنه آشیل جهان سوم.
چرا دست از قهرمان شدن برنمیداریم؟
قهرمان؛ برندی که به بهانه تبلیغات فیلمی از زندگی شهید ستاری تمام شهر را فراگرفته. شهیدی که اصلا بهدنبال قهرمان شدن نبود .
قهرمان، این معمای جهان سوم.
قهرمان سازندگی، قهرمان اصلاحات
قهرمان بهار سبز، قهرمان جنبش سبز
قهرمان جنگ، قهرمان قادسیه
قهرمان جهان عرب، قهرمان جهان اسلام
تاریخ ما پر است از قهرمان زائیده شاهنامهها
اگر رستم پسرش سهراب را نمیکشت، آیا باز هم قهرمان میماند؟
و بلعکس، اگر امیرکبیر به عنوان قهرمان معرفی نمیشد، آیا با شمشیر تزویر کشته میشد؟
کاش مصدق و کاشانی همزمان قهرمان نمیشدند. قهرمان مشترک قیام مشروطه و پیام مشروعه کیست؟
هیچ فکر کردهاید که چرا دو قهرمان همزمان در یک اقلیم نخسبند؟
از طرفی، چرا در کشورهای توسعهیافته کسی در جستجوی قهرمان شدن نیست؟ قهرمان امریکا، المان، فرانسه، ژاپن و حتی کره جنوبی پس از جنگ جهانی دوم کیست؟
پس چرا در روسیه، سوریه، کره شمالی و ..... همچنان قهرمان ملی داریم؟
قهرمانی در جهان سوم، یعنی کشته شدن قبل از رسیدن به اهداف ملی. و ملت همچنان چشم انتظار قهرمانی( ناجی) دیگر.
از چرچیل پرسیدند، تفاوت شما و استالین در چیست؟
گفت: استالین دنبال پیروزی در زمان حیات خود بود تا قهرمان ملی شود.
من اما، دنبال قهرمان شدن کشور انگلیس در زمان مناسب خودش بودم، نه خودم.
قهرمان کشورهای پیشرفته «ساختار سیستممند» است که هر یک از نخبگان به سهم فهم خود در یک زنجیره درازمدت شریکند و پس از خودشان آنرا را به دیگران میسپارند.
اتفاقا علت موفقیت ما در مقاطعی از جنگ هم همین بود. زیرا فرماندهان شهید( همت، باکری، باقری، بروجردی و .....) هیچ پیروزی را با مرام مقدس «ندیده شدن» ، به نام خود ثبت نکردند تا خرمشهر را خدا آزاد کند؛ یک قرارداد نانوشته بین مردان خدا.
بیماری قهرمان شدن اما از آنجا شروع شد که جمعی نتوانستند بر این عهدوپیمان وفادار بمانند و حتی با القاب دکتر، سردار، سرلشکر، خلبان، راه قهرمان شدن را برای خود هموار کردند.
هرگاه شهیدی را قهرمان خطاب کردید، بدانید که ذرهای از معرفت آن شهید را درک نکرده و عظمتش را از عرش به فرش آوردید تا پله ترقی خودتان گردد.
بله، رسم مردان گمنام چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
چرا دست از قهرمان شدن برنمیداریم؟
قهرمان؛ برندی که به بهانه تبلیغات فیلمی از زندگی شهید ستاری تمام شهر را فراگرفته. شهیدی که اصلا بهدنبال قهرمان شدن نبود .
قهرمان، این معمای جهان سوم.
قهرمان سازندگی، قهرمان اصلاحات
قهرمان بهار سبز، قهرمان جنبش سبز
قهرمان جنگ، قهرمان قادسیه
قهرمان جهان عرب، قهرمان جهان اسلام
تاریخ ما پر است از قهرمان زائیده شاهنامهها
اگر رستم پسرش سهراب را نمیکشت، آیا باز هم قهرمان میماند؟
و بلعکس، اگر امیرکبیر به عنوان قهرمان معرفی نمیشد، آیا با شمشیر تزویر کشته میشد؟
کاش مصدق و کاشانی همزمان قهرمان نمیشدند. قهرمان مشترک قیام مشروطه و پیام مشروعه کیست؟
هیچ فکر کردهاید که چرا دو قهرمان همزمان در یک اقلیم نخسبند؟
از طرفی، چرا در کشورهای توسعهیافته کسی در جستجوی قهرمان شدن نیست؟ قهرمان امریکا، المان، فرانسه، ژاپن و حتی کره جنوبی پس از جنگ جهانی دوم کیست؟
پس چرا در روسیه، سوریه، کره شمالی و ..... همچنان قهرمان ملی داریم؟
قهرمانی در جهان سوم، یعنی کشته شدن قبل از رسیدن به اهداف ملی. و ملت همچنان چشم انتظار قهرمانی( ناجی) دیگر.
از چرچیل پرسیدند، تفاوت شما و استالین در چیست؟
گفت: استالین دنبال پیروزی در زمان حیات خود بود تا قهرمان ملی شود.
من اما، دنبال قهرمان شدن کشور انگلیس در زمان مناسب خودش بودم، نه خودم.
قهرمان کشورهای پیشرفته «ساختار سیستممند» است که هر یک از نخبگان به سهم فهم خود در یک زنجیره درازمدت شریکند و پس از خودشان آنرا را به دیگران میسپارند.
اتفاقا علت موفقیت ما در مقاطعی از جنگ هم همین بود. زیرا فرماندهان شهید( همت، باکری، باقری، بروجردی و .....) هیچ پیروزی را با مرام مقدس «ندیده شدن» ، به نام خود ثبت نکردند تا خرمشهر را خدا آزاد کند؛ یک قرارداد نانوشته بین مردان خدا.
بیماری قهرمان شدن اما از آنجا شروع شد که جمعی نتوانستند بر این عهدوپیمان وفادار بمانند و حتی با القاب دکتر، سردار، سرلشکر، خلبان، راه قهرمان شدن را برای خود هموار کردند.
هرگاه شهیدی را قهرمان خطاب کردید، بدانید که ذرهای از معرفت آن شهید را درک نکرده و عظمتش را از عرش به فرش آوردید تا پله ترقی خودتان گردد.
بله، رسم مردان گمنام چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
آری اینچنین شد چمران
سوسنگرد را خدای چمران آزاد کرد
و اما بعد دکتر، نمایندگان مجلس در 31 خرداد ۶۰ وارد صحن شدند و درست در لحظه به شهادت رسیدن شما در دهلاویه، روی میزها با نوشتهای علیه شما مواجه شدند( به جرم ارتباط شما با نهضت آزادی)
نه اینکه دل خوشی از نهضت آزادی داشته باشیم، بلکه سالهاست گرفتار این سیاست پوتین شدیم که روی ذرهای آشتی ما با غرب با کسی شوخی ندارد؛ حتی با مراجع.
,
بگذریم و برگردیم به 26 آبان سوسنگرد .
اجازه میدهی روایت سوسنگرد را از زبان خودت بگویم؟
.......... ناگهان بین ابوحمیظه و سوسنگرد تانکهای زیادی از میان گردوغبار به سمت ما حرکت کردند. پیکی برای تیمسار فلاحی فرستادم و با یک موشک انداز و تفنگ ۱۰۶ برگشت و افتادیم به شکار تانکها. ناگهان تانکها به ما حملهور شدند و در محاصره قرار گرفتیم.
لحظات دردناکی بود وقتی که دیدم جمعی داوطلب با فریاد الله اکبر به سوی تانکها حمله کردند. (ضمنا آقای چمران، قلم محمودزاده یکی از این داوطلبها بود که علاوه بر الله اکبر، چوبی هم در دست داشت.)
هر لحظه منتظر بودم که دشمن با یک رگبار همه را شهید کند. ناگهان فکری انتحاری به نظرم رسید که نجات آنها را تضمین میکرد. شتابان به اتفاق دو نفر بهسمت سوسنگرد دویدیم و دشمن داوطلبهای بیسلاح را رها کرده و به سوی ما آمدند؛ این همان چیزی بود که من نیت کرده بودم.
یکی از تانکها به سوی من شلیک کرد، اما بهسرعت جا عوض کردم و با اصابت ترکش و گلوله به پای چپم، خون فوران زد.
ایام تاسوعا و عاشورا بود و احساس میکردم که در رکاب حسین میجنگم و تصمیم گرفته بودم برّندگی اسلحه شهادت را در برابر سیل تانکهای دشمن بنمایانم. زیر رگبار از نقطهای به نقطه دیگر میغلتیدم
این وسط، با پای مجروح خودم هم راز و نیاز میکردم: "ای پای چابک و توانا، ای آنکه عمری وزن مرا تحمل کردهای، و مرا از کوهها و بیابانها گذراندهای، در مسابقات مرا پیروز کردهای، اکنون در ساعات آخر حیات من، با جراحت و دردم مدارا کن و مرا در صحنه نبرد ذلیل و خوار نکن."
با رگباری مانع پیشروی تکاوران شدم و به خونم نیز نهیب زدم: "آرام باش ای خون چمران و این چنین به خارج جاری مشو و به وظیفهات عمل کن."
ناگهان دشمن پذیرفت که با این همه تانک و سرباز نمیتوانند به علت وجود یک چریک خیرهسر معطل شوند و تغییر مسیر دادند.
چشمم به کامیون عراقی افتاد و فکر کردم به یک ماشین نیاز دارم که مرا به شهر برساند. یک رگبار گرفتم و عراقیها پا به فرار گذاشتند و توسط همین کامیون خود را به بیمارستان اهواز رساندم.
اگر مرگ خواهد تو را روزگار،
چه نیکوست شهادت در کار زار.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/189
https://t.me/nmahmoudzadehپ
سوسنگرد را خدای چمران آزاد کرد
و اما بعد دکتر، نمایندگان مجلس در 31 خرداد ۶۰ وارد صحن شدند و درست در لحظه به شهادت رسیدن شما در دهلاویه، روی میزها با نوشتهای علیه شما مواجه شدند( به جرم ارتباط شما با نهضت آزادی)
نه اینکه دل خوشی از نهضت آزادی داشته باشیم، بلکه سالهاست گرفتار این سیاست پوتین شدیم که روی ذرهای آشتی ما با غرب با کسی شوخی ندارد؛ حتی با مراجع.
,
بگذریم و برگردیم به 26 آبان سوسنگرد .
اجازه میدهی روایت سوسنگرد را از زبان خودت بگویم؟
.......... ناگهان بین ابوحمیظه و سوسنگرد تانکهای زیادی از میان گردوغبار به سمت ما حرکت کردند. پیکی برای تیمسار فلاحی فرستادم و با یک موشک انداز و تفنگ ۱۰۶ برگشت و افتادیم به شکار تانکها. ناگهان تانکها به ما حملهور شدند و در محاصره قرار گرفتیم.
لحظات دردناکی بود وقتی که دیدم جمعی داوطلب با فریاد الله اکبر به سوی تانکها حمله کردند. (ضمنا آقای چمران، قلم محمودزاده یکی از این داوطلبها بود که علاوه بر الله اکبر، چوبی هم در دست داشت.)
هر لحظه منتظر بودم که دشمن با یک رگبار همه را شهید کند. ناگهان فکری انتحاری به نظرم رسید که نجات آنها را تضمین میکرد. شتابان به اتفاق دو نفر بهسمت سوسنگرد دویدیم و دشمن داوطلبهای بیسلاح را رها کرده و به سوی ما آمدند؛ این همان چیزی بود که من نیت کرده بودم.
یکی از تانکها به سوی من شلیک کرد، اما بهسرعت جا عوض کردم و با اصابت ترکش و گلوله به پای چپم، خون فوران زد.
ایام تاسوعا و عاشورا بود و احساس میکردم که در رکاب حسین میجنگم و تصمیم گرفته بودم برّندگی اسلحه شهادت را در برابر سیل تانکهای دشمن بنمایانم. زیر رگبار از نقطهای به نقطه دیگر میغلتیدم
این وسط، با پای مجروح خودم هم راز و نیاز میکردم: "ای پای چابک و توانا، ای آنکه عمری وزن مرا تحمل کردهای، و مرا از کوهها و بیابانها گذراندهای، در مسابقات مرا پیروز کردهای، اکنون در ساعات آخر حیات من، با جراحت و دردم مدارا کن و مرا در صحنه نبرد ذلیل و خوار نکن."
با رگباری مانع پیشروی تکاوران شدم و به خونم نیز نهیب زدم: "آرام باش ای خون چمران و این چنین به خارج جاری مشو و به وظیفهات عمل کن."
ناگهان دشمن پذیرفت که با این همه تانک و سرباز نمیتوانند به علت وجود یک چریک خیرهسر معطل شوند و تغییر مسیر دادند.
چشمم به کامیون عراقی افتاد و فکر کردم به یک ماشین نیاز دارم که مرا به شهر برساند. یک رگبار گرفتم و عراقیها پا به فرار گذاشتند و توسط همین کامیون خود را به بیمارستان اهواز رساندم.
اگر مرگ خواهد تو را روزگار،
چه نیکوست شهادت در کار زار.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/189
https://t.me/nmahmoudzadehپ
Telegram
تصویر قلم
مهدی ورشابی،
فرمانده مهندسیرزمی جهادسازندگی
مرد « میدان» مهندسی جنگ
سحرگاه هفتم آذر ماه 1400 یکی از فرماندهان دفاع مقدس در گمنامی و آرام به یاران شهید خود پیوست. او علاوه بر تحمل درد و رنج عوارض جسمی و روحی جنگ در 35 سال، بر موقعیتهای وسوسهانگیز غلبه کرد تا یاران خود در جنگ را در غم و شادی همراهی نماید.
ورشابی یکی از اولین افرادی بود که در آزادسازی سوسنگرد در آبان 59 سر درآورد و مورد توجه افرادی چون طرحچی و رضوی، بنیانگذاران مهندسی جهاد، قرار گرفت.
اولین خاکریزهای جبهه توسط این تیم شکل گرفت و جوانه مهندسی جهاد چشم عشاق را به نور مقاومت منور کرد و در سایه "پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد" در مسیر تعالی قرار گرفت.
ورشابی تا عملیات خیبر فرماندهی را در سایه تجربه کرد تا هرگز وارد حریم فرماندهان خود طرحچی، رضوی و ناجیان نشود. رعایت ادب در کوران جنگ در رأس امور قرار داشت و هنگامی این دوران ناشناخته او به اوج رسید که در جبهه شحیطیه در کنار طرحچی مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و پیکر متلاشی شده طرحچی او را وارد دنیای جدیدی نمود.
ورشابی در عملیات فتحالمبین حماسه نبرد تانک و بلدوزر را در تاریخ جنگ به ثبت رساند و از سال 1363 نام او بهعنوان "فرمانده مهندسی جنگ قرارگاه کربلا" در جمع فرماندهان جنگ مطرح گردید.
ارتباط او با جهادگران گمنام منجر شد که فرماندهی در شبهای عملیات را در همراهی با سنگرسازان در زیر آتش فرابگیرد. شاید همین ارتباطات بود که ورشابی بعد از جنگ هرگز نتوانست مسئولیتهای کشوری و لشکری را به رهایی از این بیسنگران ترجیح دهد.
این نبوغ او منجر شد فرماندهی «مهندسی آفند» عملیات والفجر8 به او واگذار شد.
حالا دیگر پل خیبر و بعثت به پلهای مطرح جنگهای قرن 20 تنه میزد.
ورشابی در سال۱۳۶۵ سکان «قرارگاه مرکزی مهندسی جنگ» را بهعهده گرفت تا 5 قرارگاه را فرماندهی نماید و در عملیات کربلای5 با 30 گردان مهندسی توانست طلسم دژها، آبگرفتگیهای شلمچه و سپاه سوم عراق در شرق بصره را از حیّز انتفاع ساقط نماید.
شاید هنوز ارتشهای کلاسیک جهان باور نکنند که ارگانی با هدف محرومیت زدایی در نقاط محروم، به یک نظریه جدید مهندسی جنگ نوظهور رسیده باشد.
پایان جنگ، آغاز ورود ورشابی به جهاد اکبر بود و وفاداری به ارزشهای دفاع مقدس؛ کاری بس دشوار، اما همچون شبهای عملیات چون عسل شیرین که سالها این مسیر را با تفسیر سوره فجر قران طی نمود و سرانجام رستگار شد.
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ 27 ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً 28 فَادْخُلِي فِي عِبادِي 29 ادْخُلِي جَنَّتِي 30
تفسیر این آیات در هنگام وداع آخر در چهرهاش موج میزد.
باشد که همگی پاکیزه بمیریم.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/191
https://t.me/nmahmoudzadehخ
فرمانده مهندسیرزمی جهادسازندگی
مرد « میدان» مهندسی جنگ
سحرگاه هفتم آذر ماه 1400 یکی از فرماندهان دفاع مقدس در گمنامی و آرام به یاران شهید خود پیوست. او علاوه بر تحمل درد و رنج عوارض جسمی و روحی جنگ در 35 سال، بر موقعیتهای وسوسهانگیز غلبه کرد تا یاران خود در جنگ را در غم و شادی همراهی نماید.
ورشابی یکی از اولین افرادی بود که در آزادسازی سوسنگرد در آبان 59 سر درآورد و مورد توجه افرادی چون طرحچی و رضوی، بنیانگذاران مهندسی جهاد، قرار گرفت.
اولین خاکریزهای جبهه توسط این تیم شکل گرفت و جوانه مهندسی جهاد چشم عشاق را به نور مقاومت منور کرد و در سایه "پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد" در مسیر تعالی قرار گرفت.
ورشابی تا عملیات خیبر فرماندهی را در سایه تجربه کرد تا هرگز وارد حریم فرماندهان خود طرحچی، رضوی و ناجیان نشود. رعایت ادب در کوران جنگ در رأس امور قرار داشت و هنگامی این دوران ناشناخته او به اوج رسید که در جبهه شحیطیه در کنار طرحچی مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و پیکر متلاشی شده طرحچی او را وارد دنیای جدیدی نمود.
ورشابی در عملیات فتحالمبین حماسه نبرد تانک و بلدوزر را در تاریخ جنگ به ثبت رساند و از سال 1363 نام او بهعنوان "فرمانده مهندسی جنگ قرارگاه کربلا" در جمع فرماندهان جنگ مطرح گردید.
ارتباط او با جهادگران گمنام منجر شد که فرماندهی در شبهای عملیات را در همراهی با سنگرسازان در زیر آتش فرابگیرد. شاید همین ارتباطات بود که ورشابی بعد از جنگ هرگز نتوانست مسئولیتهای کشوری و لشکری را به رهایی از این بیسنگران ترجیح دهد.
این نبوغ او منجر شد فرماندهی «مهندسی آفند» عملیات والفجر8 به او واگذار شد.
حالا دیگر پل خیبر و بعثت به پلهای مطرح جنگهای قرن 20 تنه میزد.
ورشابی در سال۱۳۶۵ سکان «قرارگاه مرکزی مهندسی جنگ» را بهعهده گرفت تا 5 قرارگاه را فرماندهی نماید و در عملیات کربلای5 با 30 گردان مهندسی توانست طلسم دژها، آبگرفتگیهای شلمچه و سپاه سوم عراق در شرق بصره را از حیّز انتفاع ساقط نماید.
شاید هنوز ارتشهای کلاسیک جهان باور نکنند که ارگانی با هدف محرومیت زدایی در نقاط محروم، به یک نظریه جدید مهندسی جنگ نوظهور رسیده باشد.
پایان جنگ، آغاز ورود ورشابی به جهاد اکبر بود و وفاداری به ارزشهای دفاع مقدس؛ کاری بس دشوار، اما همچون شبهای عملیات چون عسل شیرین که سالها این مسیر را با تفسیر سوره فجر قران طی نمود و سرانجام رستگار شد.
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ 27 ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً 28 فَادْخُلِي فِي عِبادِي 29 ادْخُلِي جَنَّتِي 30
تفسیر این آیات در هنگام وداع آخر در چهرهاش موج میزد.
باشد که همگی پاکیزه بمیریم.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/191
https://t.me/nmahmoudzadehخ
Telegram
تصویر قلم
با قلم محمودزاده pinned «مهدی ورشابی، فرمانده مهندسیرزمی جهادسازندگی مرد « میدان» مهندسی جنگ سحرگاه هفتم آذر ماه 1400 یکی از فرماندهان دفاع مقدس در گمنامی و آرام به یاران شهید خود پیوست. او علاوه بر تحمل درد و رنج عوارض جسمی و روحی جنگ در 35 سال، بر موقعیتهای وسوسهانگیز غلبه…»
✓ در صد روز اول دولت چه گذشت؟
ورود به این موضوع متوجه مدیران ارشدی است که با تئوری معروف "صدروز اول" آشنایی دارند.
متاسفانه وجه غالب پرداختن به این موضوع در این چند روز با نگاه سیاسی بوده و بیشتر جنبه تسویه حساب زودرس بین جناحها دارد؛ مسائلی مثل طغیان مجدد گرانی و تورم که اصلا ربطی به این دولت و دولت قبلی نداشته و نخواهد داشت.
صد روز اول کار هر دولت، بحرانیترین زمان کاری است. خواص و عوام داخلی و عوامل خارجی با نگاه تیزبینانه به دنبال یافتن خواستههای ذهنی، نقاط ضعف و ماهیت و شخصیت کابینه هستند.
معیارهای بررسی عملکرد دولت .
⁃ تنها برروی تعداد محدودی از اولویتها، (حداکثر چهار نکته کلیدی)، تأکید شود.
⁃ تعیین و اجرای سریع اولویتها غیرقابل انعطاف باشد.
⁃ در بیان اهداف و اشاره به چرائی آنها، مردم را با خود همسو کند.
⁃ این اهداف میبایست در ۱۰۰ روز اول محقق گردد.
تآثیرات عملکرد صد روز اول
⁃ پیروزیهای اولیه به جامعه انرژی مضاعف داده و در برابر تغییرات، مقاومت نخواهند کرد.
⁃ این صد روز، بستر پایهریزی رشد و تغییرات اساسی دولت در ادامه راه است.
⁃ اگر دولت به بعضی از اولویتها در صد روز اول نرسد، متاسفانه شکست حتمی است.
⁃ اگرچه دولت در 100 روز اول وارث عملکرد دولت قبلی محسوب میشود، ولی پس از آن، هر عملی به حساب خودش نوشته شده و هرگونه ماندن در گذشته، فرصت سوزی خواهد بود.
اساسا تغییر، نیازمند مدیرانی با دو حرفه مشترک "تخصص" و "مسئولیتپذیری" است و کرسیهای دولتی محل کسب تجربه روش سعی و خطا نیست؛ مخصوصا تیمهای تصمیمساز و صاحبات فکر و اندیشه.
برای بررسی عملکرد دولت نیاز به معیار است. بهترین معیار برای سنجش همان شاخصهای مطرح شده در زمان انتخابات است.
- معیشت مردم
- عدم اتکا به دول خارجی
- اقتصاد مقاومتی
- ضغف مدیریت
- انحراف از آرمانها
- دولت محرومان
- دیپلماسی عزتمند
البته باید به بعضی از شاخصهای مقام معظم رهبری در سخنرانی نوروز نیز اشاره کرد؛ مانند:
- سرمایهگذاری برای تولید با اتکاء به مردم،
- عدم اتکاء به تحریمکننده (راه ذلّت، انحطاط، عقبماندگی).
- فعال کردن نیروی داخلی برای رفع تحریم.
- رشد تولید و سرمایهگذاری ملّی،
- تقویت پول ملّی،
- مبارزه با تورّم و تحریم.
سؤال: اولویت دولت در این صد روز کدام بود؟
آیا اساسا برنامهای برای این صد روز داشت؟
اگر ابتدا جناب رئیسی در یک مصاحبه تلویزیونی با همین معیار گزارش داده و سپس یک گروه کارشناسی با ارزیابی علمی این موضوع را یررسی نماید، ادامه راه دولت شفاف خواهد شد.
گرانی، تورم، بیکاری، تولید داخلی، برجام و......
✓ دریغ است ایـران که ویـران شود
✓ ﮐٌﻨﺎﻡ ﭘﻠﻨﮕﺎﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ
✓ خرد باید و دانش و راستی،
✓ که ایران چُنان شیر یزدان شود.
https://t.me/nmahmoudzadeh
ورود به این موضوع متوجه مدیران ارشدی است که با تئوری معروف "صدروز اول" آشنایی دارند.
متاسفانه وجه غالب پرداختن به این موضوع در این چند روز با نگاه سیاسی بوده و بیشتر جنبه تسویه حساب زودرس بین جناحها دارد؛ مسائلی مثل طغیان مجدد گرانی و تورم که اصلا ربطی به این دولت و دولت قبلی نداشته و نخواهد داشت.
صد روز اول کار هر دولت، بحرانیترین زمان کاری است. خواص و عوام داخلی و عوامل خارجی با نگاه تیزبینانه به دنبال یافتن خواستههای ذهنی، نقاط ضعف و ماهیت و شخصیت کابینه هستند.
معیارهای بررسی عملکرد دولت .
⁃ تنها برروی تعداد محدودی از اولویتها، (حداکثر چهار نکته کلیدی)، تأکید شود.
⁃ تعیین و اجرای سریع اولویتها غیرقابل انعطاف باشد.
⁃ در بیان اهداف و اشاره به چرائی آنها، مردم را با خود همسو کند.
⁃ این اهداف میبایست در ۱۰۰ روز اول محقق گردد.
تآثیرات عملکرد صد روز اول
⁃ پیروزیهای اولیه به جامعه انرژی مضاعف داده و در برابر تغییرات، مقاومت نخواهند کرد.
⁃ این صد روز، بستر پایهریزی رشد و تغییرات اساسی دولت در ادامه راه است.
⁃ اگر دولت به بعضی از اولویتها در صد روز اول نرسد، متاسفانه شکست حتمی است.
⁃ اگرچه دولت در 100 روز اول وارث عملکرد دولت قبلی محسوب میشود، ولی پس از آن، هر عملی به حساب خودش نوشته شده و هرگونه ماندن در گذشته، فرصت سوزی خواهد بود.
اساسا تغییر، نیازمند مدیرانی با دو حرفه مشترک "تخصص" و "مسئولیتپذیری" است و کرسیهای دولتی محل کسب تجربه روش سعی و خطا نیست؛ مخصوصا تیمهای تصمیمساز و صاحبات فکر و اندیشه.
برای بررسی عملکرد دولت نیاز به معیار است. بهترین معیار برای سنجش همان شاخصهای مطرح شده در زمان انتخابات است.
- معیشت مردم
- عدم اتکا به دول خارجی
- اقتصاد مقاومتی
- ضغف مدیریت
- انحراف از آرمانها
- دولت محرومان
- دیپلماسی عزتمند
البته باید به بعضی از شاخصهای مقام معظم رهبری در سخنرانی نوروز نیز اشاره کرد؛ مانند:
- سرمایهگذاری برای تولید با اتکاء به مردم،
- عدم اتکاء به تحریمکننده (راه ذلّت، انحطاط، عقبماندگی).
- فعال کردن نیروی داخلی برای رفع تحریم.
- رشد تولید و سرمایهگذاری ملّی،
- تقویت پول ملّی،
- مبارزه با تورّم و تحریم.
سؤال: اولویت دولت در این صد روز کدام بود؟
آیا اساسا برنامهای برای این صد روز داشت؟
اگر ابتدا جناب رئیسی در یک مصاحبه تلویزیونی با همین معیار گزارش داده و سپس یک گروه کارشناسی با ارزیابی علمی این موضوع را یررسی نماید، ادامه راه دولت شفاف خواهد شد.
گرانی، تورم، بیکاری، تولید داخلی، برجام و......
✓ دریغ است ایـران که ویـران شود
✓ ﮐٌﻨﺎﻡ ﭘﻠﻨﮕﺎﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ
✓ خرد باید و دانش و راستی،
✓ که ایران چُنان شیر یزدان شود.
https://t.me/nmahmoudzadeh
آيا برجام از گردنه سياست وحشی"نه جنگ، نه صلح" عبور خواهد كرد؟
از سالها قبل مسابقهاي با زمانبندی نامحدود بين ايران و آمريكا شروع شد که با داوری عجيب روسيه و مشاوره mi6 و موساد، كار به جاي باريك كشيده شد.
اين ماجرا تا اينجا نشان ميدهد كه با بازاريابي حرفهاي عدهاي خوارجمسلك در داخل کشور براي غرب و آمريكا، ( هر از چند گاه دشمن را تهديد به بستن خليج فارس ميكنند)، ثروت كلاني از نفت خاورميانه روانه بازار اسلحه غرب شد. در حالي كه طبق سياست "نه جنگ، نه صلح" قرار نيست نه موشك روسي بهسمت تلآويو و رياض شليك شود و نه موشک آمريكايي به سمت تهران. اصولا نقش موشك در جريان جنگ نرم در قرن 21 همانند نقش تفنگ M1 در جنگ جهاني اول است.
(نمونه آنرا اخيرا در جريان جنگ سايبري اخلال در توزیع بنزين مشاهده كرديم.)
از اين سو، روسيه در توافق با آمريكا، سهم خودش را ميگيرد. این ليدر گاز جهان بدون حضور نفر دوم گاز، يعني ايران، در بازار اروپا، هند، پاكستان، تركيه و فروش اسلحه به كشورهاي دشمن آمريكا کاسبی خوبی دستوپا کرده.
سياست نه جنگ، نه صلح برای ما اما؛ تبدیل به يك بيماري مزمنی شده كه نه شفا دهد و نه جان ما را میگيرد.
اگر آمريكا با ورود به جنگ واقعی، پيمان "نه جنگ" را زير پا بگذارد، يقين داريم پس از جنگ به "صلح" خواهيم رسيد. ما در جنگ 8 ساله بيشتر خسارت ديديم، يا در نبرد "نهجنگ، نه صلح"؟
و اما ملت که علاوه بر تحمل تحریم، اسیر سر كاريهايي چون حصر، معيشت و يا برجام هستند تا مشخص نشود دعواي خالهزنك دولتهای احمدينژاد، روحاني و رئيسي، شويي بيش نيست.
دیگر مردم آبدیده شدند و به فكر چاره انديشي براي زندگي با دلار ۳۰ هزار تومان به بالا و دنبال كردن مطالبات خود به روش ناميمون تظاهرات هستند.
اين وسط، نمايندگان مجلس انقلابی بهدنبال طرحهاي استراتژيك صيانت، فرزندآوري ارزان و از همه مهمتر، پروپيمان كردن بودجه نهادهايي هستند كه بدون پشتوانه ملت عامل ورودشان به مجلس شدهاند.
آنها قبلا توافقنامه برجام را در صحن علني به آتش كشيد و مذاكره با شيطان را گناهي نابخشودني ميداند.
ائمه جمعه كلان شهرها بهدنبال تطهير برجام نجس ليبرالها و ترويج فرهنگ ساده زيستي اشكنهخوري در صورت شكست مجدد برجام هستند.
دولت اما علاوه بر بست نشستن در وین، در جستجوي راههاي جبران شوك بعدي بودجه غيرنفتي، مانند ماليات، بنزين، فروش املاك دولت، بازي با قيمت دلار و بورس و استفاده از متفكراني است كه نفت را بدون نياز به FATF تبديل به دلار كنند.
آيا غرب و شرق از سياست نهجنگ، نه صلح، كم بهره بردند كه نخواهند همچنان ادامه دهند؟
ای پدر سياست بسوزد كه حتي نماز شبخوان را هم از نماز واجب صبح غافل ميكند.
بله، مرغ ما همچنان يك پا دارد و تكليفمان روشن است. كاش يك بار ديگر سياستمداران شرق و غرب مغز خر بخورند و خلاف منفعت خود عمل كنند.
لطفا از علف سبز شده در زير پاي خود حداكثر بهره را ببريد.
ﮐﻨﻮﻥ ﺑﯽﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻪ ﻣﯽ،
ﮐﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﯼ ﻧﯽ.
https://t.me/nmahmoudzadeh
از سالها قبل مسابقهاي با زمانبندی نامحدود بين ايران و آمريكا شروع شد که با داوری عجيب روسيه و مشاوره mi6 و موساد، كار به جاي باريك كشيده شد.
اين ماجرا تا اينجا نشان ميدهد كه با بازاريابي حرفهاي عدهاي خوارجمسلك در داخل کشور براي غرب و آمريكا، ( هر از چند گاه دشمن را تهديد به بستن خليج فارس ميكنند)، ثروت كلاني از نفت خاورميانه روانه بازار اسلحه غرب شد. در حالي كه طبق سياست "نه جنگ، نه صلح" قرار نيست نه موشك روسي بهسمت تلآويو و رياض شليك شود و نه موشک آمريكايي به سمت تهران. اصولا نقش موشك در جريان جنگ نرم در قرن 21 همانند نقش تفنگ M1 در جنگ جهاني اول است.
(نمونه آنرا اخيرا در جريان جنگ سايبري اخلال در توزیع بنزين مشاهده كرديم.)
از اين سو، روسيه در توافق با آمريكا، سهم خودش را ميگيرد. این ليدر گاز جهان بدون حضور نفر دوم گاز، يعني ايران، در بازار اروپا، هند، پاكستان، تركيه و فروش اسلحه به كشورهاي دشمن آمريكا کاسبی خوبی دستوپا کرده.
سياست نه جنگ، نه صلح برای ما اما؛ تبدیل به يك بيماري مزمنی شده كه نه شفا دهد و نه جان ما را میگيرد.
اگر آمريكا با ورود به جنگ واقعی، پيمان "نه جنگ" را زير پا بگذارد، يقين داريم پس از جنگ به "صلح" خواهيم رسيد. ما در جنگ 8 ساله بيشتر خسارت ديديم، يا در نبرد "نهجنگ، نه صلح"؟
و اما ملت که علاوه بر تحمل تحریم، اسیر سر كاريهايي چون حصر، معيشت و يا برجام هستند تا مشخص نشود دعواي خالهزنك دولتهای احمدينژاد، روحاني و رئيسي، شويي بيش نيست.
دیگر مردم آبدیده شدند و به فكر چاره انديشي براي زندگي با دلار ۳۰ هزار تومان به بالا و دنبال كردن مطالبات خود به روش ناميمون تظاهرات هستند.
اين وسط، نمايندگان مجلس انقلابی بهدنبال طرحهاي استراتژيك صيانت، فرزندآوري ارزان و از همه مهمتر، پروپيمان كردن بودجه نهادهايي هستند كه بدون پشتوانه ملت عامل ورودشان به مجلس شدهاند.
آنها قبلا توافقنامه برجام را در صحن علني به آتش كشيد و مذاكره با شيطان را گناهي نابخشودني ميداند.
ائمه جمعه كلان شهرها بهدنبال تطهير برجام نجس ليبرالها و ترويج فرهنگ ساده زيستي اشكنهخوري در صورت شكست مجدد برجام هستند.
دولت اما علاوه بر بست نشستن در وین، در جستجوي راههاي جبران شوك بعدي بودجه غيرنفتي، مانند ماليات، بنزين، فروش املاك دولت، بازي با قيمت دلار و بورس و استفاده از متفكراني است كه نفت را بدون نياز به FATF تبديل به دلار كنند.
آيا غرب و شرق از سياست نهجنگ، نه صلح، كم بهره بردند كه نخواهند همچنان ادامه دهند؟
ای پدر سياست بسوزد كه حتي نماز شبخوان را هم از نماز واجب صبح غافل ميكند.
بله، مرغ ما همچنان يك پا دارد و تكليفمان روشن است. كاش يك بار ديگر سياستمداران شرق و غرب مغز خر بخورند و خلاف منفعت خود عمل كنند.
لطفا از علف سبز شده در زير پاي خود حداكثر بهره را ببريد.
ﮐﻨﻮﻥ ﺑﯽﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻪ ﻣﯽ،
ﮐﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﯼ ﻧﯽ.
https://t.me/nmahmoudzadeh
ملاقات در نیمهشب درام
عبدالهیان، برو سراغ ظریف
خسته نباشیعبدل خان. وین چه خبر؟ نگران کش دادن آمریکا، قر دادن فرانسه، پُز دادن چین، ناز دادن آلمان و چموشی روسیه نباش.
ورود به بند ۲۹ برجام برای عادی سازی روابط اقتصادی و تجاری، یعنی بر هر چه که بین ایران و آمریکا در ۴۰ سال اخیر گذشت، صلوات.
حالا ما و آمریکا به کنار، حق و حساب ۳۰ ساله روسیه را کجای دلمان قرار بدهیم؟ مگر کشک است؟
یا پوتین را نشناختی، یا گذرت به سیاهچال استالین نیافتاده. شاید روسی شدن با انتخاب خودت باشد، اما برگشتت با کرامالکاتبین است.
حالا هم که رسیدی به سر خط ظریف، یک راه بیشتر نداری. اگر تحمل توپ و تشر دلواپسان و توپخانه لیاخوف روسیه را داری، برو سراغ ظریف که بهت تقلب برسونه.
از اخم و تخمش ناراحت نشو. طفلک حق داره، همین مانده بود که این لیبرال و جاسوس امریکا را به حمام فین کاشان نرسانده، رگ بزنند.
نیمه شب که اهالی سفارت روسیه خوابند، با لندکروز گلمالی و چراغ خاموش( فکر کن داری میروی شلمچه برای عملیات کربلای ۴ که بعدا اگر لو رفتی، بگویی عملیات فریب بود) با آهنگ «دیپلماسی» و نوای «میدان» برو خانه ظریف.
اول بگو که فقط از طرف «مردم» آمدی و هیچ ربطی به خط و ربط اصلاحطلب، اصولگرا و از این قسم سر کاریها نداری.
بعد هم قسم جلاله یاد کن که به روسیه راپورت نخواهی داد و دو دانگ حواست به مارادونا( آمریکا) و ۴ دانگش به غضنفر(روسیه) خواهد بود.
و آنگاه، ظریف به شما خواهد گفت: «چه بگویی، کی نگویی، چگونه وارد بحث شوی، کی نخندی، کجا اخم کنی، چه وقت وین را با اعتراض ترک کنی و چگونه لحظهای چشم از ۵ کشور هفت خط برجام برنداری.»
حواست باشد که دوباره مشکل قطعنامه ۵۹۸ تکرار نشود که همان توافق برجام ظریف را هم از دست بدهی.
خیالت از مردم راحت باشد. مثل جناح چپ و راست نیستند که بگویند؛ دیگی که برای جناح ما نمیجوشد، سرِ جناح مقابل توش بجوشه.
بگذریم.
دست آخر برگرد به مجلس انقلابی و حقبجانب و محکم و استوار بگو: «همانطور که امر فرمودین، تیم انقلابی ایران با قاطعیت اعلام کرد که تا تمام تحریمها و محدویتها برای حداقل ۳ سال برداشته نشود و تمام خسارات دوران تحریم را ندهید و رسما در سازمان ملل از ایران مقتدر عذرخواهی نکنید، پای هیج قرارداد ترکمنچای را امضا نخواهیم کرد و گزینه بستن خلیج فارس آماده اجراست.»
ضمنا، این نوار ظریف را هم گوش کن که حواست باشد چرا حاجقاسم را ترور کردند.
یا علی مدد،
با برجامی بدون جام زهر از وین برگردی.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/192
https://t.me/nmahmoudzadeh
عبدالهیان، برو سراغ ظریف
خسته نباشیعبدل خان. وین چه خبر؟ نگران کش دادن آمریکا، قر دادن فرانسه، پُز دادن چین، ناز دادن آلمان و چموشی روسیه نباش.
ورود به بند ۲۹ برجام برای عادی سازی روابط اقتصادی و تجاری، یعنی بر هر چه که بین ایران و آمریکا در ۴۰ سال اخیر گذشت، صلوات.
حالا ما و آمریکا به کنار، حق و حساب ۳۰ ساله روسیه را کجای دلمان قرار بدهیم؟ مگر کشک است؟
یا پوتین را نشناختی، یا گذرت به سیاهچال استالین نیافتاده. شاید روسی شدن با انتخاب خودت باشد، اما برگشتت با کرامالکاتبین است.
حالا هم که رسیدی به سر خط ظریف، یک راه بیشتر نداری. اگر تحمل توپ و تشر دلواپسان و توپخانه لیاخوف روسیه را داری، برو سراغ ظریف که بهت تقلب برسونه.
از اخم و تخمش ناراحت نشو. طفلک حق داره، همین مانده بود که این لیبرال و جاسوس امریکا را به حمام فین کاشان نرسانده، رگ بزنند.
نیمه شب که اهالی سفارت روسیه خوابند، با لندکروز گلمالی و چراغ خاموش( فکر کن داری میروی شلمچه برای عملیات کربلای ۴ که بعدا اگر لو رفتی، بگویی عملیات فریب بود) با آهنگ «دیپلماسی» و نوای «میدان» برو خانه ظریف.
اول بگو که فقط از طرف «مردم» آمدی و هیچ ربطی به خط و ربط اصلاحطلب، اصولگرا و از این قسم سر کاریها نداری.
بعد هم قسم جلاله یاد کن که به روسیه راپورت نخواهی داد و دو دانگ حواست به مارادونا( آمریکا) و ۴ دانگش به غضنفر(روسیه) خواهد بود.
و آنگاه، ظریف به شما خواهد گفت: «چه بگویی، کی نگویی، چگونه وارد بحث شوی، کی نخندی، کجا اخم کنی، چه وقت وین را با اعتراض ترک کنی و چگونه لحظهای چشم از ۵ کشور هفت خط برجام برنداری.»
حواست باشد که دوباره مشکل قطعنامه ۵۹۸ تکرار نشود که همان توافق برجام ظریف را هم از دست بدهی.
خیالت از مردم راحت باشد. مثل جناح چپ و راست نیستند که بگویند؛ دیگی که برای جناح ما نمیجوشد، سرِ جناح مقابل توش بجوشه.
بگذریم.
دست آخر برگرد به مجلس انقلابی و حقبجانب و محکم و استوار بگو: «همانطور که امر فرمودین، تیم انقلابی ایران با قاطعیت اعلام کرد که تا تمام تحریمها و محدویتها برای حداقل ۳ سال برداشته نشود و تمام خسارات دوران تحریم را ندهید و رسما در سازمان ملل از ایران مقتدر عذرخواهی نکنید، پای هیج قرارداد ترکمنچای را امضا نخواهیم کرد و گزینه بستن خلیج فارس آماده اجراست.»
ضمنا، این نوار ظریف را هم گوش کن که حواست باشد چرا حاجقاسم را ترور کردند.
یا علی مدد،
با برجامی بدون جام زهر از وین برگردی.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/192
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
ای مدعیان ناسازگار با دین،
خدای عملیات کربلای ۴ کجاست؟
بگذارید خدا، خود خدایی کند و ما خود بندگی.
و شما نیز اربابی، اما نه به جای خدا.
هر چه که خواستید دادیم و اکنون دیگر همه چیزمان در اختیار شماست.
در تحریم، سفره ما لاغرتر، اما کاخ شما مجللتر
افطار ما نان خشک و سفره شما چرب و نرم.
گنبدهای طلایی از آنِ شما
و زمینهای خشک از آن ما
همهی این شرایط قبول،
اما با خدای ما کاری نداشته باشید.
هرچه خواستید، انجام دادیم.
بک تنه در برابر غرب ایستادیم،
ولی شما در پیشگاه شرق زانو زدید.
همچون داعش، با داعش جنگیدیم.
به تقسیم عادلانه فقر تن دادیم.
در تقسیم بودجه کشور، اولویت با شما بود.
امامزادهها را توسعه دادید و رودهای روان و ذخایر آب را خشکاندید،
و تنور جنگ یمن و افغان را شعلهور.
همه اینها قبول، اما خدایمان را برگردانید.
خدای عملیات کربلای ۴
خدای شبهای قدر شلمچه.
خدای عشق، قهقه و رقص مستانه شهدا،
نه خدای عملیات فریب؛ همین و بس
خدای خودکفایی با توسعه کسب و کار مردمی.
زیرا، ندیدیم ملت ثروتمندی را که مستقیم وصل به خدا باشد، اما تن به تحقیر و فقر اقتصادی دهد.
وقتی تزویر جایگزین خدا شود، هر عملیاتی در هر عصری محکوم به شکست است.
فریب، فریب، اقتصاد فریب، مبارزه استکبار فریب، ظهور فریب.
و عملیات فریب کربلای ۴ با چند هزار شهید.
در این صورت، هر ثوابی، گناست
و هر گناهی، ثواب خواهد بود.
شهدای غواص، باز هم شرمنده
ما خدای شما گم کردیم
https://t.me/Mahmoudzadeh12/195
https://t.me/nmahmoudzadeh
خدای عملیات کربلای ۴ کجاست؟
بگذارید خدا، خود خدایی کند و ما خود بندگی.
و شما نیز اربابی، اما نه به جای خدا.
هر چه که خواستید دادیم و اکنون دیگر همه چیزمان در اختیار شماست.
در تحریم، سفره ما لاغرتر، اما کاخ شما مجللتر
افطار ما نان خشک و سفره شما چرب و نرم.
گنبدهای طلایی از آنِ شما
و زمینهای خشک از آن ما
همهی این شرایط قبول،
اما با خدای ما کاری نداشته باشید.
هرچه خواستید، انجام دادیم.
بک تنه در برابر غرب ایستادیم،
ولی شما در پیشگاه شرق زانو زدید.
همچون داعش، با داعش جنگیدیم.
به تقسیم عادلانه فقر تن دادیم.
در تقسیم بودجه کشور، اولویت با شما بود.
امامزادهها را توسعه دادید و رودهای روان و ذخایر آب را خشکاندید،
و تنور جنگ یمن و افغان را شعلهور.
همه اینها قبول، اما خدایمان را برگردانید.
خدای عملیات کربلای ۴
خدای شبهای قدر شلمچه.
خدای عشق، قهقه و رقص مستانه شهدا،
نه خدای عملیات فریب؛ همین و بس
خدای خودکفایی با توسعه کسب و کار مردمی.
زیرا، ندیدیم ملت ثروتمندی را که مستقیم وصل به خدا باشد، اما تن به تحقیر و فقر اقتصادی دهد.
وقتی تزویر جایگزین خدا شود، هر عملیاتی در هر عصری محکوم به شکست است.
فریب، فریب، اقتصاد فریب، مبارزه استکبار فریب، ظهور فریب.
و عملیات فریب کربلای ۴ با چند هزار شهید.
در این صورت، هر ثوابی، گناست
و هر گناهی، ثواب خواهد بود.
شهدای غواص، باز هم شرمنده
ما خدای شما گم کردیم
https://t.me/Mahmoudzadeh12/195
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
در كربلاي 4 بهدنبال چه میگردید؟
آيا اين 175 غواص نميدانستند در شب 4 دي 65 پاي به كجا مينهند؟ اگر با مك فالين كه پس از والفجر 8 تا دو قدمي صلح جلو كشيده بود، كنار میآمدیم، تن به اين عمليات لو رفته داده بوديم؟
لطفا فقط امشب خودتان را به جای آن غواصها بگذاريد. شما بودید، چه ميكرديد؟ برميگشتيد كه از پشت گلوله بخوريد؟ و یا بلافاصله دستور عقبنشيني ميداديد كه به مذاكره با مكفارلين ادامه ميداديد؟
اگر فرمانده دیروز جنگ و امروز اقتصاد نگفته بود کربلای 4 فریب بود، آيا كسي ميفهميد كه این همه غواص زنده زنده دفن شدند و اين همه گريهكن داشت؟
بهتر است كمي عزاداري براي گذشته را تعطيل و برای حال و آينده بگرییم. امروز كه به مراتب سختتر از كربلاي 4 است، اگر قطعنامه 598 به روز شده را نپذيريم، آیا ميليونها جوان در نهر خين بيكاري و فقر و فحشا توسط خودمان زنده بگور نخواهند شد؟
در كجاي دنيا اين چنين با اعتقادات شهداي خود بر سر ميز سياست پوكر بازي ميكنند؟
آيا غير از اين است كه جانشين فرمانده قرارگاه خاتم (روحانی) با عملكرد غلط خود و زیرکی و عوامفریبی دلواپسان، جناح حاکم امروز را بر سر كار آوردهاند؟
جناب روحاني هم در جريان ريز جنگ بود( البته در معيت هاشمي و میدانداری فرمانده سپاه) هم در جریان برجام(البته در معيت شوراي عالی امنيت ملي و دبیر آن) آیا شده يك بار به مردم بگويند که عملیات برجام لو رفته تا حواسشان به کربلای4 باشد؟
چند ميليون نفر بيكار شدند، چند كارخانه تعطيل شد، چند بندر وارداتي احداث شد، چند صدهزار نخبه فرار كردند، چند هزار میلیارد اختلاص شد، چند درصد درآمد نفت به ميليونها غواص يارانه بگير رسيد و چقدر موشک برای روز مبادایی که هرگز نخواهد رسید، ذخیره کردیم؟ چقدر با ترساندن طفلکیهای حاشیه خلیج فارس نفتشان با اسلحه غرب تبادل شد؟
مگر اطلاعات عمليات(ظريف) خبر نياورده بود كه عملیات برجام در دقيقه 90 توسط روسيه لو رفته؟
حال، شما که فرماندهی عملیات برجام را از 1400 به عهده گرفتید، چرا غواصان را راهی نهر خین(وین) كرديد؟
یعنی نميدانید كه باز هم غرب و شرق، همچون سال ششم جنگ، تصميم گرفتند امروز در ايران هيچ جناحي برنده نباشد؟ یعنی خبر از ادامه تحریم با سیاست «نه جنگ، نه صلح) ندارید؟
کجاست آن نرمش قهرمانانه تا مردم از این کربلای 4 خلاص شوند.
ای آب ندیدهها و آبی شدهها
بی جبهه و جنگ، انقلابی شدهها
مدیون شب حمله غواصانید
ای بر سر سفره، آفتابی شدهها
بله، رسم روزگار چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
آيا اين 175 غواص نميدانستند در شب 4 دي 65 پاي به كجا مينهند؟ اگر با مك فالين كه پس از والفجر 8 تا دو قدمي صلح جلو كشيده بود، كنار میآمدیم، تن به اين عمليات لو رفته داده بوديم؟
لطفا فقط امشب خودتان را به جای آن غواصها بگذاريد. شما بودید، چه ميكرديد؟ برميگشتيد كه از پشت گلوله بخوريد؟ و یا بلافاصله دستور عقبنشيني ميداديد كه به مذاكره با مكفارلين ادامه ميداديد؟
اگر فرمانده دیروز جنگ و امروز اقتصاد نگفته بود کربلای 4 فریب بود، آيا كسي ميفهميد كه این همه غواص زنده زنده دفن شدند و اين همه گريهكن داشت؟
بهتر است كمي عزاداري براي گذشته را تعطيل و برای حال و آينده بگرییم. امروز كه به مراتب سختتر از كربلاي 4 است، اگر قطعنامه 598 به روز شده را نپذيريم، آیا ميليونها جوان در نهر خين بيكاري و فقر و فحشا توسط خودمان زنده بگور نخواهند شد؟
در كجاي دنيا اين چنين با اعتقادات شهداي خود بر سر ميز سياست پوكر بازي ميكنند؟
آيا غير از اين است كه جانشين فرمانده قرارگاه خاتم (روحانی) با عملكرد غلط خود و زیرکی و عوامفریبی دلواپسان، جناح حاکم امروز را بر سر كار آوردهاند؟
جناب روحاني هم در جريان ريز جنگ بود( البته در معيت هاشمي و میدانداری فرمانده سپاه) هم در جریان برجام(البته در معيت شوراي عالی امنيت ملي و دبیر آن) آیا شده يك بار به مردم بگويند که عملیات برجام لو رفته تا حواسشان به کربلای4 باشد؟
چند ميليون نفر بيكار شدند، چند كارخانه تعطيل شد، چند بندر وارداتي احداث شد، چند صدهزار نخبه فرار كردند، چند هزار میلیارد اختلاص شد، چند درصد درآمد نفت به ميليونها غواص يارانه بگير رسيد و چقدر موشک برای روز مبادایی که هرگز نخواهد رسید، ذخیره کردیم؟ چقدر با ترساندن طفلکیهای حاشیه خلیج فارس نفتشان با اسلحه غرب تبادل شد؟
مگر اطلاعات عمليات(ظريف) خبر نياورده بود كه عملیات برجام در دقيقه 90 توسط روسيه لو رفته؟
حال، شما که فرماندهی عملیات برجام را از 1400 به عهده گرفتید، چرا غواصان را راهی نهر خین(وین) كرديد؟
یعنی نميدانید كه باز هم غرب و شرق، همچون سال ششم جنگ، تصميم گرفتند امروز در ايران هيچ جناحي برنده نباشد؟ یعنی خبر از ادامه تحریم با سیاست «نه جنگ، نه صلح) ندارید؟
کجاست آن نرمش قهرمانانه تا مردم از این کربلای 4 خلاص شوند.
ای آب ندیدهها و آبی شدهها
بی جبهه و جنگ، انقلابی شدهها
مدیون شب حمله غواصانید
ای بر سر سفره، آفتابی شدهها
بله، رسم روزگار چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
مکتب و معرفت حاجقاسم چیست؟
لطفا این مطلب را با تأمل بخوانید.
وقتی حاجقاسم طبق وصیت خودش او را در کنار شهیدی گمنام با نام «سرباز» به خاک سپردند، خیلی دنبال برهانش گشتم تااینکه در میخانه شلمچه به ساغر حاجقاسم، یعنی "اخلاق" رسیدم.
پس از شکست عملیات بدر، یوسفالهی به حاجقاسم اطمینان داد که در فاو پیروز خواهند شد. این چندمین بار بود که کلام این جوان عارف 21 ساله عملی شده بود. اتفاقا یوسفالهی در عملیات فاو به شهادت رسید و حاج قاسم وصیت کرد که او را نیز در کنارش دفن کنند.
برای پی بردن به این راز، به ارتباط بین مولوی با شمس رسیدم.
در این سو، ارتباط شمس با مولانا؛ و در دیگر سو، ارتباط حاجقاسم با یوسفالهی که بیهیچ ملاحظهای دلباخته او شده بود؛ آنسان که مولانا به شمس.
اگر شمس تربیت سالکانی چون مولانا را مستعد تزکیه و تکمیل خود میدانست، آیا حاجقاسم چنین نبود؟
او فرمانده لشکر بود و یوسفالهی جانشین گردان، اما هر دو بر یکدیگر تأثیرگذار بودند و تأثیرپذیر.
چرا تشنگی یوسفالهی با جرعهای در آتش والفجر 8 فرونشست، حال آنکه تشنگی حاج قاسم در مسیر "قدس" فروکش کرد؟
یوسفالهی در گمنامی رخت بربست، اما حاج قاسم سالها سایهگستر مقاومت در عرصه جهانی شد.
پرتو معرفت حاجقاسم بر تمام آفاق برتابید تا عام و خاص از آن نور گیرند، حال آنکه شمس خود را محدود به خواص اولیا کرده بود.
خیلیها در عرفان گویند "اناالحق" اما امثال حاجقاسم گویند؛ «حق کجا و اَنَا کجا؟! » ملاصدرا این را جوهر بشر تعبیر کرد تا،
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.
لذا؛ آنچه در بیداری خاورمیانه واقع شد، قابلیت حاج قاسم بود، نه فاعلیت یوسفالهی. چنانکه دیگر در آفاق و انفس یوسفالهی، حاج قاسمی پدید نیامد.
مولانا از شمس یاد گرفت که تمام آموختههایش نقص دارد و حاج قاسم از یوسفالهی آموخت هرآنچه تاکنون آموخته، کافی نیست.
مولانا به صراحت میگوید: «شمس خود بهانه است، مائیم به لطف حُسن، مائیم»
یوسفالهی بهسرعت شهید شد، اما شرط حاج قاسم برای شهادت «شهید بودن» مبتنی بر هنجارگرایی و مدارا بود. شخصیت شمس خارج از جمع است و مولانا بهشدت مخاطبگرا.
حاجقاسم هیچگاه سخنی بالاتر از حد متعارف نمیگفت. در حالی که کلام یوسفالهی خارج از متعارف و بیان عالم خاص بود، چنانچه پیشبینی کرده بود، ما در فاو پیروزیم؛ و همین هم شد.
ایعاشقــان، ایعاشقـان،
میخانهی حاجقاسم را گم كردهایم
https://t.me/nmahmoudzadeh
لطفا این مطلب را با تأمل بخوانید.
وقتی حاجقاسم طبق وصیت خودش او را در کنار شهیدی گمنام با نام «سرباز» به خاک سپردند، خیلی دنبال برهانش گشتم تااینکه در میخانه شلمچه به ساغر حاجقاسم، یعنی "اخلاق" رسیدم.
پس از شکست عملیات بدر، یوسفالهی به حاجقاسم اطمینان داد که در فاو پیروز خواهند شد. این چندمین بار بود که کلام این جوان عارف 21 ساله عملی شده بود. اتفاقا یوسفالهی در عملیات فاو به شهادت رسید و حاج قاسم وصیت کرد که او را نیز در کنارش دفن کنند.
برای پی بردن به این راز، به ارتباط بین مولوی با شمس رسیدم.
در این سو، ارتباط شمس با مولانا؛ و در دیگر سو، ارتباط حاجقاسم با یوسفالهی که بیهیچ ملاحظهای دلباخته او شده بود؛ آنسان که مولانا به شمس.
اگر شمس تربیت سالکانی چون مولانا را مستعد تزکیه و تکمیل خود میدانست، آیا حاجقاسم چنین نبود؟
او فرمانده لشکر بود و یوسفالهی جانشین گردان، اما هر دو بر یکدیگر تأثیرگذار بودند و تأثیرپذیر.
چرا تشنگی یوسفالهی با جرعهای در آتش والفجر 8 فرونشست، حال آنکه تشنگی حاج قاسم در مسیر "قدس" فروکش کرد؟
یوسفالهی در گمنامی رخت بربست، اما حاج قاسم سالها سایهگستر مقاومت در عرصه جهانی شد.
پرتو معرفت حاجقاسم بر تمام آفاق برتابید تا عام و خاص از آن نور گیرند، حال آنکه شمس خود را محدود به خواص اولیا کرده بود.
خیلیها در عرفان گویند "اناالحق" اما امثال حاجقاسم گویند؛ «حق کجا و اَنَا کجا؟! » ملاصدرا این را جوهر بشر تعبیر کرد تا،
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.
لذا؛ آنچه در بیداری خاورمیانه واقع شد، قابلیت حاج قاسم بود، نه فاعلیت یوسفالهی. چنانکه دیگر در آفاق و انفس یوسفالهی، حاج قاسمی پدید نیامد.
مولانا از شمس یاد گرفت که تمام آموختههایش نقص دارد و حاج قاسم از یوسفالهی آموخت هرآنچه تاکنون آموخته، کافی نیست.
مولانا به صراحت میگوید: «شمس خود بهانه است، مائیم به لطف حُسن، مائیم»
یوسفالهی بهسرعت شهید شد، اما شرط حاج قاسم برای شهادت «شهید بودن» مبتنی بر هنجارگرایی و مدارا بود. شخصیت شمس خارج از جمع است و مولانا بهشدت مخاطبگرا.
حاجقاسم هیچگاه سخنی بالاتر از حد متعارف نمیگفت. در حالی که کلام یوسفالهی خارج از متعارف و بیان عالم خاص بود، چنانچه پیشبینی کرده بود، ما در فاو پیروزیم؛ و همین هم شد.
ایعاشقــان، ایعاشقـان،
میخانهی حاجقاسم را گم كردهایم
https://t.me/nmahmoudzadeh
در فراق فرار نخبگان
غروب غمگين، دشت هویز
مهیای عملیات، از پشت خاکریز خزیدیم جلو؛ ایستاده، خمیده و گاه سینهخیز. خط اول دشمن راحت سقوط کرد و ادامه دادیم. ناگهان فاضل بهسمت یک تانک شليك كرد و کمی بعد، دوید. فریاد زدم: "محمد، کجا میروی؟"
گفت: "این عراقی داره میسوزه."
فاضل، اين نخبه دانشگاه شریف، دوست نداشت جنگيدن را در کشتن خلاصه کند؛ دنبال انسانیت میگشت.
عجیب بود، اوضاع هم مطلوب بود، هم نگرانکننده. فاضل در خلوت شب، غرق در کائنات و ستارههایی که او را تا قلب کویر میبردند. شبی که دکتر شریعتی مهمان پدرش بود، از نگاه تیزش پي به آینده درخشانش برده بود. دستش را توی دست پدر گذاشت و گفت: "حاج آقای فاضل، قدر این بچه را بدان. او جواهر است."
کاغذ و قلم برداشت. وصیت نامهاش خیلی مختصر بود."بسم الله" بعدِ الله، یک فلش کشید و نوشت: "جامع صفات کمال"
در ذیل آن جمله پر مغز نوشت: "با طمأنینه و انشاء الله، در کوچیدنم."
..... صبح، رفتیم خط مقدم و انفجارهای پیدرپی، فكرمان اما جایی دیگر بود.
"در جستجوي خدا، در لحظات بحرانی و یک مرگ خشونتآمیز."
اوضاع مشکوک بهنظر میرسید. عقبنشینی بدون ما باور کردنی نبود. حدود ۱۵۰ نفر در محاصره بوديم. خوشنويسان، نخبه دانشگاه تهران، در نبرد با تانکها در خاک و خون غلتید. تانكي از روي پيكر شهدا عبور كرد. يكيشان هنوز زنده بود؛ از فريادش فهميدم.
امان از رگبار بيامان. کنارم، جلویم، کمی پشت سر، اين همه شهدا.
در آن سو، علمالهدی افتاده بود به جان تانكها. در کنارش شهید قدوسی، نخبه دانشگاه مشهد، حاتمی، نخبه دانشگاه اهواز. غروب سرخفام خورشيد زل زده بود به اين نبرد نابرابر. يكهو علمالهدی مثل پلنگ از جا كنده شد و شلیک کرد، اما همزمان، ترکش گلوله تانك سینه او را نیز شکافت و افتاد.
فاضل فریاد زد: "نزديكي به خدا چقدر لذت بخش است."
" من نه نابینا هستم، نه معلول که بهانهای برای شرکت نکردنم در جنگ باشد."
همه در زیر آتش عبدِ خدا شدند تا مرگ را ببلعند. فرمانده عراقي هم فهمیده بود كه تنها با چند نفر رودرروست. و فاضل نيز به رگباري افتاد؛ به سختي گفت: "اللهم تقبّل هذه القربان."
با یک خیز آنجا را ترک کردم.
......خلاصه تاریکی بر دشت هويزه خيمه زد. سكوتی مرگبار دشت را فرا گرفت. شاهد فرار مغزها باشي و دست خالی برگردي شهر كه چه؟
هوا حتي حوصله باريدن هم نداشت، بلكه سبك شود؛ مثل خودم. كلافه از فرار نخبهها؛ امان از كاسبان دين که ما را دو شقه کردند. روزگاري ايران پر از حاجقاسم بود، اما اكنون.......
چه سخت است در ميان جمع بودن، ولي در عالم تنها گريستن.
غم غروب 16 دي 59 چقدر سنگين بود.
به راستي چرا نخبهها ميروند؟
محمودزاده، بازمانده حماسه هويزه.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/196
https://t.me/nmahmoudzadeh
غروب غمگين، دشت هویز
مهیای عملیات، از پشت خاکریز خزیدیم جلو؛ ایستاده، خمیده و گاه سینهخیز. خط اول دشمن راحت سقوط کرد و ادامه دادیم. ناگهان فاضل بهسمت یک تانک شليك كرد و کمی بعد، دوید. فریاد زدم: "محمد، کجا میروی؟"
گفت: "این عراقی داره میسوزه."
فاضل، اين نخبه دانشگاه شریف، دوست نداشت جنگيدن را در کشتن خلاصه کند؛ دنبال انسانیت میگشت.
عجیب بود، اوضاع هم مطلوب بود، هم نگرانکننده. فاضل در خلوت شب، غرق در کائنات و ستارههایی که او را تا قلب کویر میبردند. شبی که دکتر شریعتی مهمان پدرش بود، از نگاه تیزش پي به آینده درخشانش برده بود. دستش را توی دست پدر گذاشت و گفت: "حاج آقای فاضل، قدر این بچه را بدان. او جواهر است."
کاغذ و قلم برداشت. وصیت نامهاش خیلی مختصر بود."بسم الله" بعدِ الله، یک فلش کشید و نوشت: "جامع صفات کمال"
در ذیل آن جمله پر مغز نوشت: "با طمأنینه و انشاء الله، در کوچیدنم."
..... صبح، رفتیم خط مقدم و انفجارهای پیدرپی، فكرمان اما جایی دیگر بود.
"در جستجوي خدا، در لحظات بحرانی و یک مرگ خشونتآمیز."
اوضاع مشکوک بهنظر میرسید. عقبنشینی بدون ما باور کردنی نبود. حدود ۱۵۰ نفر در محاصره بوديم. خوشنويسان، نخبه دانشگاه تهران، در نبرد با تانکها در خاک و خون غلتید. تانكي از روي پيكر شهدا عبور كرد. يكيشان هنوز زنده بود؛ از فريادش فهميدم.
امان از رگبار بيامان. کنارم، جلویم، کمی پشت سر، اين همه شهدا.
در آن سو، علمالهدی افتاده بود به جان تانكها. در کنارش شهید قدوسی، نخبه دانشگاه مشهد، حاتمی، نخبه دانشگاه اهواز. غروب سرخفام خورشيد زل زده بود به اين نبرد نابرابر. يكهو علمالهدی مثل پلنگ از جا كنده شد و شلیک کرد، اما همزمان، ترکش گلوله تانك سینه او را نیز شکافت و افتاد.
فاضل فریاد زد: "نزديكي به خدا چقدر لذت بخش است."
" من نه نابینا هستم، نه معلول که بهانهای برای شرکت نکردنم در جنگ باشد."
همه در زیر آتش عبدِ خدا شدند تا مرگ را ببلعند. فرمانده عراقي هم فهمیده بود كه تنها با چند نفر رودرروست. و فاضل نيز به رگباري افتاد؛ به سختي گفت: "اللهم تقبّل هذه القربان."
با یک خیز آنجا را ترک کردم.
......خلاصه تاریکی بر دشت هويزه خيمه زد. سكوتی مرگبار دشت را فرا گرفت. شاهد فرار مغزها باشي و دست خالی برگردي شهر كه چه؟
هوا حتي حوصله باريدن هم نداشت، بلكه سبك شود؛ مثل خودم. كلافه از فرار نخبهها؛ امان از كاسبان دين که ما را دو شقه کردند. روزگاري ايران پر از حاجقاسم بود، اما اكنون.......
چه سخت است در ميان جمع بودن، ولي در عالم تنها گريستن.
غم غروب 16 دي 59 چقدر سنگين بود.
به راستي چرا نخبهها ميروند؟
محمودزاده، بازمانده حماسه هويزه.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/196
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
دولت یکدست، به کجا چنین شتابان
جمعی به مسکو، کاروانی به وین
و جماعتی به پکن
این روزها خدا داند در مسکو چه خبر است. معلوم است دارید چکار میکنید؟ اینطور که معلوم است، قرار است به هر قیمت آمریکا را به خاک سیاه بنشانید تا تکلیف کره زمین را از این نابسامانی روشن کنید.
نوکرتم سید، شما را به خدا برگردد، برگردد، پشیمان میشوی آخر.
امان از پوتین، این جانماز آبکش، که غفلت از معنویت را به آیتالله رئیسی و جهان اسلام هشدار میدهد و محور تمام مذاکرات جلوی دوربینها شده درس اخلاق.
گفتیم دولت یکدست شده و دیگر نامحرمی نیست که خبرها را دولا پهنا بشنویم. قرارداد 25 ساله چین به دلیل امنیتی نیازی به مطرح شدن در مجلس ندارد. قرارداد ۲۰ ساله با روس هم در کرملین به میمنت معنویت نماز شما، در حال نهایی کردن هستید.
قربان شکلت، کدام کشور در شرایط اضطرار و بلاتکلیفی قرارداد طولانی را بدون مراحل قانونی امضا میکند؟ هرچه بیشتر با شرق حال کنی، از غرب محرومتر خواهی شد؛ مردابی که خدا داند چه شود. شما جای آمریکا، حاضرید به برجام برگردید؟
پس چرا کاروان انقلابی مستقر در وین کنگر خورده و جلوی هتل وزیر خارجه روسیه لنگر انداخته، بلکه شفاعت ما را نزد غرب کند؟ نکند این هم عملیات فریب باشد؟
برجام در دولت خدا بیامرز روحانی نکبت بود و استعماری که به خشم دلواپسترین تندروها به آتش کشیده شد. حالا که برجام به برکت خواندن وردی پاک و مطهر شد و برای آشتی کنان راهی وین شدید، مدام به واسطهگری روسیه با عملیات فریب مواجه هستیم.
حواستان باشد که خرید جنگندههای سوخو۳۵ و پدافندهای S۴۰۰روی دست مصر مانده در دستور کارتان قرار نگیرد. هنوز این قرارداد امضا نشده، کشورهای خلیج فارس از آمریکا سلاح میخرند. خاورمیانه شده انبار سلاحهای شرق و غرب. دیگر کولبرها هم میدانند که در سیاست "نه جنگ نه صلج" خبری از جنگ نیست. مهم این است که نفت خاورمیانه هاپولهاپول شود.
چه فرقی دارد که شرق با چه تزویری بزک کرده باشد. روسیه تزاری، شوروی کمونیستی و یا روسیه پوتینی که بازار گاز جهان را بدون رقیب اصلی (ایران) در چنگ خود دارد.
جناب رئیسی، اگر این روسیهی هفت خط یک کیسه آرد بدهد، یک سیلو گندم بستاند. مگر صورت حساب نیروگاه بوشهر را ندیدی؟
شما را به حضرت عباس برگردید. حاضریم خودمان را برای تورم جدید با جهشی وحشی آماده کنیم، اما زیر بار تزویر نرویم. ما که در دورههای قبلی ریاست جمهوری آبدیده شدیم، این ۸ سال هم روش.
برگردد، دو روز از مناطق محروم غافل بودی، جنوب کشور را آب برد و شمال را برف بلعید.
برگردید، ببینیم چه خاکی به سرمان کنیم.
خدایا، غلط کردیم که لقمه گندهتر از دهانمان برداشتیم.
شما که رئوفید، پس ببخش.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/197
https://t.me/nmahmoudzadeh
جمعی به مسکو، کاروانی به وین
و جماعتی به پکن
این روزها خدا داند در مسکو چه خبر است. معلوم است دارید چکار میکنید؟ اینطور که معلوم است، قرار است به هر قیمت آمریکا را به خاک سیاه بنشانید تا تکلیف کره زمین را از این نابسامانی روشن کنید.
نوکرتم سید، شما را به خدا برگردد، برگردد، پشیمان میشوی آخر.
امان از پوتین، این جانماز آبکش، که غفلت از معنویت را به آیتالله رئیسی و جهان اسلام هشدار میدهد و محور تمام مذاکرات جلوی دوربینها شده درس اخلاق.
گفتیم دولت یکدست شده و دیگر نامحرمی نیست که خبرها را دولا پهنا بشنویم. قرارداد 25 ساله چین به دلیل امنیتی نیازی به مطرح شدن در مجلس ندارد. قرارداد ۲۰ ساله با روس هم در کرملین به میمنت معنویت نماز شما، در حال نهایی کردن هستید.
قربان شکلت، کدام کشور در شرایط اضطرار و بلاتکلیفی قرارداد طولانی را بدون مراحل قانونی امضا میکند؟ هرچه بیشتر با شرق حال کنی، از غرب محرومتر خواهی شد؛ مردابی که خدا داند چه شود. شما جای آمریکا، حاضرید به برجام برگردید؟
پس چرا کاروان انقلابی مستقر در وین کنگر خورده و جلوی هتل وزیر خارجه روسیه لنگر انداخته، بلکه شفاعت ما را نزد غرب کند؟ نکند این هم عملیات فریب باشد؟
برجام در دولت خدا بیامرز روحانی نکبت بود و استعماری که به خشم دلواپسترین تندروها به آتش کشیده شد. حالا که برجام به برکت خواندن وردی پاک و مطهر شد و برای آشتی کنان راهی وین شدید، مدام به واسطهگری روسیه با عملیات فریب مواجه هستیم.
حواستان باشد که خرید جنگندههای سوخو۳۵ و پدافندهای S۴۰۰روی دست مصر مانده در دستور کارتان قرار نگیرد. هنوز این قرارداد امضا نشده، کشورهای خلیج فارس از آمریکا سلاح میخرند. خاورمیانه شده انبار سلاحهای شرق و غرب. دیگر کولبرها هم میدانند که در سیاست "نه جنگ نه صلج" خبری از جنگ نیست. مهم این است که نفت خاورمیانه هاپولهاپول شود.
چه فرقی دارد که شرق با چه تزویری بزک کرده باشد. روسیه تزاری، شوروی کمونیستی و یا روسیه پوتینی که بازار گاز جهان را بدون رقیب اصلی (ایران) در چنگ خود دارد.
جناب رئیسی، اگر این روسیهی هفت خط یک کیسه آرد بدهد، یک سیلو گندم بستاند. مگر صورت حساب نیروگاه بوشهر را ندیدی؟
شما را به حضرت عباس برگردید. حاضریم خودمان را برای تورم جدید با جهشی وحشی آماده کنیم، اما زیر بار تزویر نرویم. ما که در دورههای قبلی ریاست جمهوری آبدیده شدیم، این ۸ سال هم روش.
برگردد، دو روز از مناطق محروم غافل بودی، جنوب کشور را آب برد و شمال را برف بلعید.
برگردید، ببینیم چه خاکی به سرمان کنیم.
خدایا، غلط کردیم که لقمه گندهتر از دهانمان برداشتیم.
شما که رئوفید، پس ببخش.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/197
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
شهردار تهران، رئیس جمهور پوششی.
مادران شهدا نیاز به احترام دارند.
خیلی تمایل نداشتم این مطلب به ظاهر تلخ را در روز مادر، این نماینده ایثار در زمین، ارائه دهم،
اما چه کنم که دل به گروی این مادران کشت ما را
امروز که در شهر پر ترافیک کلانشهر با انبوهی از عکس مادران کهنسال مواجه شدم، این متن را به نمایندگی از صاحبان این عکسها در ترافیک نوشتم.
این بیشمار بنرهای مادران شهدا نیز یک هفته دیگر به انبارهای بزرگ شهرداری در کنار انبوه بنر های حاجقاسم بایگانی خواهد شد.
سرکار خانم سلیمانی، دُردانه حاجقاسم، یادگار مالک اشتر خاورمیانه، چرا در جلسات شورای شهر از مرام پدر سخن نمیگویید؟
بگویید که حاجقاسم مرد میدان میطلبد، نه تبلیغاتچی سر چهار راهها و بزرگراههای پرترافیک تهران که شده پاتوق هزاران نوجوان گل و مواد فروش.
جناب شهردار، کاندیدای پوششی ریاست جمهوری، رئیس شورای شهر، همنام اتفاقی شهید چمران، بیایید تنها برای ۲ ساعت چادر مشکی نیمدار یکی از این مادران شهدا را به سر کرده، با گریم مادری پیر که صورتش را با سیلی سرخ نگه داشته، به مراکز رسیدگی به خانواده شهدا مراجعه کنید. اگر با بیاعتنایی این جملات را شنیدید، جوش نیاورید.
- مگر ما گفتیم پسرتان را به جبهه بفرستید
- بودجه نداریم، برو بعدا بیا،
- مگر کار و زندگی ندارید که مزاحم ما میشوید؟ از جان ما چه میخواهید؟
و آنگاه که تحقیر و سرافکنده برگشتید به خیابانهای ورشکسته تهران بزرگ، این پایتخت جهان اسلام!!!! کمی( تنها برای یک دقیقه) فکر کنید که اگر به جای این همه هزینه برای نمایش مادرانی که پسران جوانشان در کربلای ۴ و فکه و طلاییه به شهادت رسیدند، فقط چند ساعت از وقت دولت یکدست را برای رفع مشکلات اساسی این مادران میگذاشتید، چه روز مادر خوبی داشتیم؟
و اگر نه، پس بگذارید آنها در خلوت خود با عکس شهدا حال کنند و شما همچنان عکس شهدا عمل کنید.
شما وظایف سازمان تبلیغات و شهرداری را اشتباه گرفتید، جانم. نه به آن شوری اختلاسهای میلیاردی شهرداری و نه به این بینمکی رها کردن وظایف ذاتی شهرداری.
بروید چالهچولههای اقتصادی و عمرانی تهران بزرگ را پر کنید که شهر هر روز بیشتر در گرداب دود و گرههای ترافیک فرو میرود.
واقعا نمیخواهید دست از عوامفریبی برداری؟
باور کنید غیر از مسیر اختلاسهای بزرگ در شهرداری هم میتوان به رویای بزرگ کرسی یکی از سه قوا رسید. کافیاست نگاهتان به خدمت، مثل فرزندان همین مادر شهدا در شبهای عملیات باشد که تاوان هر ترافیکی از جنگ را به جان میخریدند.
ما را رها کنید به ایام خوشی که داشتیم.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/200
https://t.me/nmahmoudzadeh
مادران شهدا نیاز به احترام دارند.
خیلی تمایل نداشتم این مطلب به ظاهر تلخ را در روز مادر، این نماینده ایثار در زمین، ارائه دهم،
اما چه کنم که دل به گروی این مادران کشت ما را
امروز که در شهر پر ترافیک کلانشهر با انبوهی از عکس مادران کهنسال مواجه شدم، این متن را به نمایندگی از صاحبان این عکسها در ترافیک نوشتم.
این بیشمار بنرهای مادران شهدا نیز یک هفته دیگر به انبارهای بزرگ شهرداری در کنار انبوه بنر های حاجقاسم بایگانی خواهد شد.
سرکار خانم سلیمانی، دُردانه حاجقاسم، یادگار مالک اشتر خاورمیانه، چرا در جلسات شورای شهر از مرام پدر سخن نمیگویید؟
بگویید که حاجقاسم مرد میدان میطلبد، نه تبلیغاتچی سر چهار راهها و بزرگراههای پرترافیک تهران که شده پاتوق هزاران نوجوان گل و مواد فروش.
جناب شهردار، کاندیدای پوششی ریاست جمهوری، رئیس شورای شهر، همنام اتفاقی شهید چمران، بیایید تنها برای ۲ ساعت چادر مشکی نیمدار یکی از این مادران شهدا را به سر کرده، با گریم مادری پیر که صورتش را با سیلی سرخ نگه داشته، به مراکز رسیدگی به خانواده شهدا مراجعه کنید. اگر با بیاعتنایی این جملات را شنیدید، جوش نیاورید.
- مگر ما گفتیم پسرتان را به جبهه بفرستید
- بودجه نداریم، برو بعدا بیا،
- مگر کار و زندگی ندارید که مزاحم ما میشوید؟ از جان ما چه میخواهید؟
و آنگاه که تحقیر و سرافکنده برگشتید به خیابانهای ورشکسته تهران بزرگ، این پایتخت جهان اسلام!!!! کمی( تنها برای یک دقیقه) فکر کنید که اگر به جای این همه هزینه برای نمایش مادرانی که پسران جوانشان در کربلای ۴ و فکه و طلاییه به شهادت رسیدند، فقط چند ساعت از وقت دولت یکدست را برای رفع مشکلات اساسی این مادران میگذاشتید، چه روز مادر خوبی داشتیم؟
و اگر نه، پس بگذارید آنها در خلوت خود با عکس شهدا حال کنند و شما همچنان عکس شهدا عمل کنید.
شما وظایف سازمان تبلیغات و شهرداری را اشتباه گرفتید، جانم. نه به آن شوری اختلاسهای میلیاردی شهرداری و نه به این بینمکی رها کردن وظایف ذاتی شهرداری.
بروید چالهچولههای اقتصادی و عمرانی تهران بزرگ را پر کنید که شهر هر روز بیشتر در گرداب دود و گرههای ترافیک فرو میرود.
واقعا نمیخواهید دست از عوامفریبی برداری؟
باور کنید غیر از مسیر اختلاسهای بزرگ در شهرداری هم میتوان به رویای بزرگ کرسی یکی از سه قوا رسید. کافیاست نگاهتان به خدمت، مثل فرزندان همین مادر شهدا در شبهای عملیات باشد که تاوان هر ترافیکی از جنگ را به جان میخریدند.
ما را رها کنید به ایام خوشی که داشتیم.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/200
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
ایآنکه مذاکره شعارت،
کاخهای فرح در انتظارت
استخر فرح تا اطلاع ثانوی تعطیل است.
در دوره ابتدایی مدرسه انقلاب، به پدران ما تهمت میزدند که صبح میگفتند «درود بر مصدق» و عصر شعار میدادند« مرگ بر مصدق» به قبای ما برمیخورد. گذشت تا در دوره دبیرستان انقلاب میگفتند، مصدق با دست فرمان «نه حزب توده، نه انگلیس»، اما با چراغ سبز خودی (که هنوز اعلام اسمش «جیزّه») و قلدری شعبان بیمخ، ایران را برای ۲۵ سال تقدیم آمریکا کرد.
مصدق در حصر، فاطمی بر دار، حزب توده به پاچهخواری و آخوندهای درباری به قول امام خمینی به دنبال عظمت بخشیدن به سایه خدا به برکت تمثال مبارک شاهنشاه آریامهر.
در دانشگاه انقلاب تازه فهمیدیم، درک فقه پویا در قد و قواره عوام نیست که بفهمند کی مذاکره شیطانی است و کی خدایی.
تصدقت گردم، مذاکره با شیطان بزرگ بس آسان است، کافیست قبل از ورود به کاخ سفید، به معبد کرملین، این قبله شرق، رفته و پس از عبادت در این کاخ رویایی سران روس در میدان سرخ از تزار تا استالین و پوتین، با کسب اجازه از قاضیالقضات شرق، همراه با شاباش و تحفه ناچیز گاز جنوب و نفت نورسیده دریای خزر و اجاره بهای جزایر مرجانی و رویایی خلیج فارس، اذن ورود به مذاکره را تطهیر نمایید.
شما دیدید که پوتین چقدر دمق بود و انگار حاضر به این معامله با غرب نباشد، هنوز رئیسی از مسکو نیامده، مقامات غرب فرش قرمز مذاکره را جلویش پهن کردند.(بگذارید دلشان به این دستاوردها خوش باشد. وصفالعیش، نصفالعیش)
کفن پوشان از جمکران تا جماران به استقبال این ناجیان مذاکره کننده خواهند آمد و زین پس، آیات و روایات است که مسلسلوار در امر ثواب مذاکره از تریبونهای مقدس بیرون خواهد زد.
قلق این کدخداهای قدیم هم عالمی داشت، هم روستا همیشه امن و امان بود و هم دود و دم خانه کدخدا برقرار .
حال شما فیلم زیر را ببینید،
خاتمی غربی بود، یا رئیسی شرقی هست؟
دو استقبال در کاخ کرملین، یکی با طبل و دهل و دیگری سرد و خاموش. اول پوتین تو مود بود و حالی داد. بار دوم خمار بود و حالی گرفت.
ربطی هم به اصلاحطلب و اصولگر که محصول داخلی خودمان است، ندارد.
برای غرب و شرق فرقی ندارد، چه ابراهیم خاتمی و چه محمد رئیسی و چه خدابیامرز روحانی و احمدینژاد. فقط دودش مستقیم میرود تو چشم مردم. یکی باید به استخر فرح هدایت میشد که شد.
الباقی قصه است. افتاد؟؟؟؟
https://t.me/Mahmoudzadeh12/201
https://t.me/nmahmoudzadeh
کاخهای فرح در انتظارت
استخر فرح تا اطلاع ثانوی تعطیل است.
در دوره ابتدایی مدرسه انقلاب، به پدران ما تهمت میزدند که صبح میگفتند «درود بر مصدق» و عصر شعار میدادند« مرگ بر مصدق» به قبای ما برمیخورد. گذشت تا در دوره دبیرستان انقلاب میگفتند، مصدق با دست فرمان «نه حزب توده، نه انگلیس»، اما با چراغ سبز خودی (که هنوز اعلام اسمش «جیزّه») و قلدری شعبان بیمخ، ایران را برای ۲۵ سال تقدیم آمریکا کرد.
مصدق در حصر، فاطمی بر دار، حزب توده به پاچهخواری و آخوندهای درباری به قول امام خمینی به دنبال عظمت بخشیدن به سایه خدا به برکت تمثال مبارک شاهنشاه آریامهر.
در دانشگاه انقلاب تازه فهمیدیم، درک فقه پویا در قد و قواره عوام نیست که بفهمند کی مذاکره شیطانی است و کی خدایی.
تصدقت گردم، مذاکره با شیطان بزرگ بس آسان است، کافیست قبل از ورود به کاخ سفید، به معبد کرملین، این قبله شرق، رفته و پس از عبادت در این کاخ رویایی سران روس در میدان سرخ از تزار تا استالین و پوتین، با کسب اجازه از قاضیالقضات شرق، همراه با شاباش و تحفه ناچیز گاز جنوب و نفت نورسیده دریای خزر و اجاره بهای جزایر مرجانی و رویایی خلیج فارس، اذن ورود به مذاکره را تطهیر نمایید.
شما دیدید که پوتین چقدر دمق بود و انگار حاضر به این معامله با غرب نباشد، هنوز رئیسی از مسکو نیامده، مقامات غرب فرش قرمز مذاکره را جلویش پهن کردند.(بگذارید دلشان به این دستاوردها خوش باشد. وصفالعیش، نصفالعیش)
کفن پوشان از جمکران تا جماران به استقبال این ناجیان مذاکره کننده خواهند آمد و زین پس، آیات و روایات است که مسلسلوار در امر ثواب مذاکره از تریبونهای مقدس بیرون خواهد زد.
قلق این کدخداهای قدیم هم عالمی داشت، هم روستا همیشه امن و امان بود و هم دود و دم خانه کدخدا برقرار .
حال شما فیلم زیر را ببینید،
خاتمی غربی بود، یا رئیسی شرقی هست؟
دو استقبال در کاخ کرملین، یکی با طبل و دهل و دیگری سرد و خاموش. اول پوتین تو مود بود و حالی داد. بار دوم خمار بود و حالی گرفت.
ربطی هم به اصلاحطلب و اصولگر که محصول داخلی خودمان است، ندارد.
برای غرب و شرق فرقی ندارد، چه ابراهیم خاتمی و چه محمد رئیسی و چه خدابیامرز روحانی و احمدینژاد. فقط دودش مستقیم میرود تو چشم مردم. یکی باید به استخر فرح هدایت میشد که شد.
الباقی قصه است. افتاد؟؟؟؟
https://t.me/Mahmoudzadeh12/201
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم
به انگیزه ۹ بهمن، سالروز شهادت
شهید باقری، مغز متفکر جنگ
من به این نتیجه رسیدهام که،
شهادت دست خودمان است.
او ده روز قبل از شهادت به این تحلیل رسیده بود.
در مسیر تحقیق پیرامون شخصیت شهید باقری، یکی از متفکرین جنگ، به ناگفتههایی رسیدم که جای تأمل دارد. نگاه این مرد بزرگ به ابعاد مختلف جنگ، به احتمال یقین همان گذرگاههایی است که بتوان بسیاری از رخدادهای جنگ را نظم بخشید تا روایت آن ستاره درخشان تاریخ شود.
بعضی از فرماندهان دوره جنگ بر من خرده نگیرند که قصد دارم شهید باقری را محور اصلی رمز و رازهای جنگ معرفی نمایم. آنچه در مسیر زندگی این بزرگواران جلب توجه میکند، روشهای رسیدن به شهادت است. شهید خرازی در عملیات خیبر میتوانست به شهادت برسد، اما بنا به دلایلی سه سال این شهادت را به تأخیر انداخت و سرانجام در عملیات کربلای 5 به این فیض نایل گشت.
متأسفانه روی موضوع شهادت از منظر رزمندگان مثل سایر مباحث جنگ تحقیقی اساسی صورت نگرفته است و علت آنرا بایستی از مسئولین پژوهشکدههای مربوطه جویا شد. هر چه از جنگ فاصله میگیریم، نگاهها به جنگ پیچیدهتر میشود و هر کس از ظن خود شد یار آن.
در لایههای زندگی شهید باقری به اسنادی مربوط به شهادت رسیدم.
۱-در آرشیو صوتی، سخنانی از ایشان شنیدم: «کسی میتواند بر این بسیجیها فرماندهی کند که راه رسیدن به شهادت را بر خود هموار کند. اگر تسلیم معنی واقعی شهادت نشوید، با انگیزه و منش بسیجیها فاصله خواهید گرفت.»
۲-ایشان اواخر دی ماه 1361 در سوسنگرد در حالی که با تمام وجود به فرزند خردسال خود عشق میورزید، به شهید علی هاشمی گفت:«من به این نتیجه رسیدهام که شهادت دست خودمان است. انتخاب شهادت را خداوند به عهده ما گذاشته است. این ما هستیم که میتوانیم شرایط آنرا فراهم کنیم.»
شهید باقری در حالی این جملات را بیان میکرد که چون ابر بهاری میگریست .
ده روز بعد، 9/11/1361، در حین شناسایی یکی از مناطق عملیاتی فکه، یک گلوله توپ عراقی در سنگرشان منفجر شد و به اتفاق چهار تن از بهترین یارانش به شهادت رسیدند.
جای این مردان بزرگ در این ایام چقدر خالی است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
شهید باقری، مغز متفکر جنگ
من به این نتیجه رسیدهام که،
شهادت دست خودمان است.
او ده روز قبل از شهادت به این تحلیل رسیده بود.
در مسیر تحقیق پیرامون شخصیت شهید باقری، یکی از متفکرین جنگ، به ناگفتههایی رسیدم که جای تأمل دارد. نگاه این مرد بزرگ به ابعاد مختلف جنگ، به احتمال یقین همان گذرگاههایی است که بتوان بسیاری از رخدادهای جنگ را نظم بخشید تا روایت آن ستاره درخشان تاریخ شود.
بعضی از فرماندهان دوره جنگ بر من خرده نگیرند که قصد دارم شهید باقری را محور اصلی رمز و رازهای جنگ معرفی نمایم. آنچه در مسیر زندگی این بزرگواران جلب توجه میکند، روشهای رسیدن به شهادت است. شهید خرازی در عملیات خیبر میتوانست به شهادت برسد، اما بنا به دلایلی سه سال این شهادت را به تأخیر انداخت و سرانجام در عملیات کربلای 5 به این فیض نایل گشت.
متأسفانه روی موضوع شهادت از منظر رزمندگان مثل سایر مباحث جنگ تحقیقی اساسی صورت نگرفته است و علت آنرا بایستی از مسئولین پژوهشکدههای مربوطه جویا شد. هر چه از جنگ فاصله میگیریم، نگاهها به جنگ پیچیدهتر میشود و هر کس از ظن خود شد یار آن.
در لایههای زندگی شهید باقری به اسنادی مربوط به شهادت رسیدم.
۱-در آرشیو صوتی، سخنانی از ایشان شنیدم: «کسی میتواند بر این بسیجیها فرماندهی کند که راه رسیدن به شهادت را بر خود هموار کند. اگر تسلیم معنی واقعی شهادت نشوید، با انگیزه و منش بسیجیها فاصله خواهید گرفت.»
۲-ایشان اواخر دی ماه 1361 در سوسنگرد در حالی که با تمام وجود به فرزند خردسال خود عشق میورزید، به شهید علی هاشمی گفت:«من به این نتیجه رسیدهام که شهادت دست خودمان است. انتخاب شهادت را خداوند به عهده ما گذاشته است. این ما هستیم که میتوانیم شرایط آنرا فراهم کنیم.»
شهید باقری در حالی این جملات را بیان میکرد که چون ابر بهاری میگریست .
ده روز بعد، 9/11/1361، در حین شناسایی یکی از مناطق عملیاتی فکه، یک گلوله توپ عراقی در سنگرشان منفجر شد و به اتفاق چهار تن از بهترین یارانش به شهادت رسیدند.
جای این مردان بزرگ در این ایام چقدر خالی است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
ماجرای شهید باقری و جهادگران و استیشن غنیمتی لانه جاسوسی
همه در جستجوی راهی برای شکستن حصر آبادان بودند. عراق روی کارون و جاده آبادان خیمه زده و جهادگران در جستجوی جادهای برای ورود به آبادان بودند. فروزش، مسئول جهاد خوزستان، به همراه باقری راه افتاد به سمت منطقهای باتلاقی بین نیروهای عراقی و ایرانی، درست همانجایی که تندگویان، وزیر نفت به اسارت درآمده بود.عراقیها از کارون با نصب پل در منطقه مارد عبور کرده بودند و فروزش و باقری در همان حوالی با استیشن آمریکایی ۸ سیلندر، از غنائم لانه جاسوسی که با خود به خوزستان برده بودند، درگل گیرکردند.
نه کسی بود که نجاتشان دهد، نه امکان برگشت بود. آژیر جهادگر نفر سوم تصویر زیر، از بچههای اطلاعات عملیات مهندسی جهاد، کمی در آن حوالی گشت اما بینتیجه برگشت.
هر سه نفر در انتظار رسیدن؛ یا یاران و یا عراقیها. عصر صدای بلدوزری از دل زمین باتلاقی شنیده شد؛ جهادگران مسیر جاده را انتخاب کرده و زیر رگبار عراقیها رسیدند به باقری، یکی از طراحان شکستن حصر آبادان، و این همراه و همدل همیشگیجهادگران.
نهایتا مسیر جاده انتخاب شد و آنرا «جاده استراتژیک وحدت» نام نهادند؛ در آنروزها چه وحدت با صفایی بین سپاه و مهندسی جهاد حاکم بود.
بلدوزر جهاد استیشن غنیمتی لانه جاسوسی را از باتلاق بیرون کشید و باقری و فروزش رفتند اهواز، ساختمان گلف، تا مهیای شکستن حصر آبادان شوند.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/202
https://t.me/nmahmoudzadeh
همه در جستجوی راهی برای شکستن حصر آبادان بودند. عراق روی کارون و جاده آبادان خیمه زده و جهادگران در جستجوی جادهای برای ورود به آبادان بودند. فروزش، مسئول جهاد خوزستان، به همراه باقری راه افتاد به سمت منطقهای باتلاقی بین نیروهای عراقی و ایرانی، درست همانجایی که تندگویان، وزیر نفت به اسارت درآمده بود.عراقیها از کارون با نصب پل در منطقه مارد عبور کرده بودند و فروزش و باقری در همان حوالی با استیشن آمریکایی ۸ سیلندر، از غنائم لانه جاسوسی که با خود به خوزستان برده بودند، درگل گیرکردند.
نه کسی بود که نجاتشان دهد، نه امکان برگشت بود. آژیر جهادگر نفر سوم تصویر زیر، از بچههای اطلاعات عملیات مهندسی جهاد، کمی در آن حوالی گشت اما بینتیجه برگشت.
هر سه نفر در انتظار رسیدن؛ یا یاران و یا عراقیها. عصر صدای بلدوزری از دل زمین باتلاقی شنیده شد؛ جهادگران مسیر جاده را انتخاب کرده و زیر رگبار عراقیها رسیدند به باقری، یکی از طراحان شکستن حصر آبادان، و این همراه و همدل همیشگیجهادگران.
نهایتا مسیر جاده انتخاب شد و آنرا «جاده استراتژیک وحدت» نام نهادند؛ در آنروزها چه وحدت با صفایی بین سپاه و مهندسی جهاد حاکم بود.
بلدوزر جهاد استیشن غنیمتی لانه جاسوسی را از باتلاق بیرون کشید و باقری و فروزش رفتند اهواز، ساختمان گلف، تا مهیای شکستن حصر آبادان شوند.
https://t.me/Mahmoudzadeh12/202
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
تصویر قلم