قصیدهای برای دولتمردانِ
دیروز و امروز
در گذر از محلهای قدیمی، که مردمان آن محله نسبت به سالها قبل فقیرتر شده بودند( محلهای شبیه ایران) چشمم به مردی ثروتمند افتاد که به دیوار خیره شده و میگریست.
روی دیوار نوشته بود
«این نیز بگذرد!!»
علت را از او پرسیدم. گفت:
«این دست خط خودم است. روزگاری در اینجا به سختی دست فروشی میکردم، ولی اکنون صاحب چند کارخانهام.»
پرسیدم:
«پس چرا دوباره برگشتی؟»
با حسرت گفت:
« آمدهام که دوباره بنویسم؛
«این نیز بگذرد!!!»
آهی کشید و ادامه داد:
نه در روزهای سخت خودت را بباز
و نه در روزهای خوب مغرور شو؛
زیرا، هر دو نیز بگذرد!!
به یاد اندک فردستانی افتادم که امروز در بین دولتمردان هستند، ولی درکی از رنج مردم ندارند. نگاه به آن مرد ثروتمند کردم و گفتم:
گر به دولت برسی، مست نگردی، مردی.
گر به ذلت برسی، پست نگردی، مردی.
…… آن مرد ثروتمند سوار بر مرسدس رفت
…… و من غرق در تلاش و زحمت دست فروشهایی که اجناس بنجل چینی را به حراج گذاشته بودند تا شب عید شرمنده خانواده نباشند.
بله، رسم روزگار چنین است
دیروز و امروز
در گذر از محلهای قدیمی، که مردمان آن محله نسبت به سالها قبل فقیرتر شده بودند( محلهای شبیه ایران) چشمم به مردی ثروتمند افتاد که به دیوار خیره شده و میگریست.
روی دیوار نوشته بود
«این نیز بگذرد!!»
علت را از او پرسیدم. گفت:
«این دست خط خودم است. روزگاری در اینجا به سختی دست فروشی میکردم، ولی اکنون صاحب چند کارخانهام.»
پرسیدم:
«پس چرا دوباره برگشتی؟»
با حسرت گفت:
« آمدهام که دوباره بنویسم؛
«این نیز بگذرد!!!»
آهی کشید و ادامه داد:
نه در روزهای سخت خودت را بباز
و نه در روزهای خوب مغرور شو؛
زیرا، هر دو نیز بگذرد!!
به یاد اندک فردستانی افتادم که امروز در بین دولتمردان هستند، ولی درکی از رنج مردم ندارند. نگاه به آن مرد ثروتمند کردم و گفتم:
گر به دولت برسی، مست نگردی، مردی.
گر به ذلت برسی، پست نگردی، مردی.
…… آن مرد ثروتمند سوار بر مرسدس رفت
…… و من غرق در تلاش و زحمت دست فروشهایی که اجناس بنجل چینی را به حراج گذاشته بودند تا شب عید شرمنده خانواده نباشند.
بله، رسم روزگار چنین است
نوروز؛ گذرگاه پیوند طبیعت و انسان
خدایا؛ ای، « مقلبالقلوب»
ارغوان نورانیات را آرزوست
مژده که عید آمد، بخت سعید آمد.
چقدر نیازمند تحول «حال» هستیم،
تا که «احسنالحال» شاملمان گردد.
خدایا؛ اندیشهمان را چون طبیعت نو گردان.
بیدارم کن با مناجات «رمضان»
هوشیارم کن با «تحول بهار»
مستم کن با رقص مستانه نوروز
پس؛ ببار و ببار، اشک بهاری، ببار.
به استقبال رمضان رویم در دل بهار
حالتان پاینده، نورزتان بالنده
محمودزاده
خدایا؛ ای، « مقلبالقلوب»
ارغوان نورانیات را آرزوست
مژده که عید آمد، بخت سعید آمد.
چقدر نیازمند تحول «حال» هستیم،
تا که «احسنالحال» شاملمان گردد.
خدایا؛ اندیشهمان را چون طبیعت نو گردان.
بیدارم کن با مناجات «رمضان»
هوشیارم کن با «تحول بهار»
مستم کن با رقص مستانه نوروز
پس؛ ببار و ببار، اشک بهاری، ببار.
به استقبال رمضان رویم در دل بهار
حالتان پاینده، نورزتان بالنده
محمودزاده
آهنگ درام سیاست آکاردیونی
سال ۱۴۰۲،توهم با سیاست مجازی.
ویژگی آکاردیون در این است که با یک تغییر ناگهانی توسط نوازنده با آهنگی کاملا متفاوت مواجه میشویم( درست مثل سیاست خارجی ایران)
نه خانی رفت و نه خانی آمد، اما ناگهان چین واسطه عربستان شد، عراق با چراغ سبز آمریکا به ایران لبخند زد و …… روسیه همچنان معرکه گردان و انگلیس فعال با شگرد «شیعه انگلیسی»
آیا تغییری در سیاست کلان رخ داده؟
آیا جریان اوکراین به بنبست رسیده؟
آیا آذربایجان دنبال مسیری امن برای راه ابریشم خود است؟
و شاید قرار است ما به جای عربستان با آذربایجان دست و پنجه نرم کنیم؟
ایران و آرامش؟ ایران و توسعه؟ استغفرالله
رمز ساز زدن با آکاردیون در این است که غم و شادی را با هم مینوازد.
چرا غرب و آمریکا بدشان نمیآید که ایران همقسم روسیه بماند؟
روسیه اساسا با کشوری همراه است که نه مستقل باشد و نه در حال توسعه. البته، آمریکا در هر منطقه نیازمند چنین کشوری است و با سیاست آکاردیونی آنها را اداره میکند.
روزی سیاست آکاردیون دست ظریف بخت برگشته بود و حالا شده یال و کوپال جناب …… که اصلا قرار نیست با اصول دیپلماسی کنار بیاید( یعنی نیازی به علم لیبرالیسم ندارد)
عوام هم با این آهنگ درام زندگی در تورم را ادامه خواهند داد؛ آهنگی گنگ و وحشتناک، عین ماجرای شب اول قبر.
شواهد نشان میدهد که طراح این آکاردیون «شیعه انگلیسی» است؛ البته با مواد اولیه و مجری داخلی (امان از جهل مقدس)
پس، در انتظار معجزه بودن در سال ۱۴۰۲ با سیاست جبهه پایداری، شبیه در انتظار ظهور بودن در عصر جمعه با دعای انجمن حجتیه است.
پایدار باد جبهه پایداری،
پاینده باد جبهه فقر پروری
برقرار باد، جبهه ندانم کاری.
بله، رسم روزگار چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
سال ۱۴۰۲،توهم با سیاست مجازی.
ویژگی آکاردیون در این است که با یک تغییر ناگهانی توسط نوازنده با آهنگی کاملا متفاوت مواجه میشویم( درست مثل سیاست خارجی ایران)
نه خانی رفت و نه خانی آمد، اما ناگهان چین واسطه عربستان شد، عراق با چراغ سبز آمریکا به ایران لبخند زد و …… روسیه همچنان معرکه گردان و انگلیس فعال با شگرد «شیعه انگلیسی»
آیا تغییری در سیاست کلان رخ داده؟
آیا جریان اوکراین به بنبست رسیده؟
آیا آذربایجان دنبال مسیری امن برای راه ابریشم خود است؟
و شاید قرار است ما به جای عربستان با آذربایجان دست و پنجه نرم کنیم؟
ایران و آرامش؟ ایران و توسعه؟ استغفرالله
رمز ساز زدن با آکاردیون در این است که غم و شادی را با هم مینوازد.
چرا غرب و آمریکا بدشان نمیآید که ایران همقسم روسیه بماند؟
روسیه اساسا با کشوری همراه است که نه مستقل باشد و نه در حال توسعه. البته، آمریکا در هر منطقه نیازمند چنین کشوری است و با سیاست آکاردیونی آنها را اداره میکند.
روزی سیاست آکاردیون دست ظریف بخت برگشته بود و حالا شده یال و کوپال جناب …… که اصلا قرار نیست با اصول دیپلماسی کنار بیاید( یعنی نیازی به علم لیبرالیسم ندارد)
عوام هم با این آهنگ درام زندگی در تورم را ادامه خواهند داد؛ آهنگی گنگ و وحشتناک، عین ماجرای شب اول قبر.
شواهد نشان میدهد که طراح این آکاردیون «شیعه انگلیسی» است؛ البته با مواد اولیه و مجری داخلی (امان از جهل مقدس)
پس، در انتظار معجزه بودن در سال ۱۴۰۲ با سیاست جبهه پایداری، شبیه در انتظار ظهور بودن در عصر جمعه با دعای انجمن حجتیه است.
پایدار باد جبهه پایداری،
پاینده باد جبهه فقر پروری
برقرار باد، جبهه ندانم کاری.
بله، رسم روزگار چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
کجای کار روشنفکران و روحانیون میلنگد؟
برای خوشبخت شدن فرصت کافی داری، اما برای جلوگیری از زندگی فلاکتبار، اصلا فرصت نداری.
چرا؟ خوشبختی همان زیر بار بدبختی نرفتن است.
چرا صادق هدایت، البرکامو، همینگوی و اخیرا هم کیومرث پوراحمد، دنیایی نه خوشبخت و نه بدبخت، بلکه خلسهای درام خلق کردند و رفتند؟
حق با تولستوی است که گفته؛ « تمام خانوادههای خوشبخت، خوشبختی شان مثل هم است، اما هر خانواده بدبختی، بدبختیاش رنگ و بوی مخصوص به خود را دارد.»
اگر از سالها قبل به فکر چگونه زیستن در سن کمال باشیم، خواهیم فهمید پایان زندگی سادهتر از آن است که هنرمندان در رویای خود آنرا دنبال میکنند.
بیعلت نیست که هنرمندان فکر میکنند در جهانی به مراتب بزرگتر، زیباتر و رضایت بخشتر از جهان واقع زندگی می کنند، اما در اغلب مواقع خودشان اولین قربانی فاصله گرفتن از واقعیت هستند.
یک سوأل: اگر بخواهیم این هنرمندان را الگوی خود قرار دهیم، آیا نباید «مرگ خود اختیاری» را چونان انتخاب کنیم؟
کاش رهبران دینی بیشتر به این مسئله فکر کنند که، وعده دادن خوشبختی در آخرت بدون دستاورد ملموس در این دنیا بیشترین مروج همین هنرمندان به بنبست رسیده هستند.
با این تفاوت که زندگی عوام در دنیای جهل مقدس، شبیه «مرده متحرک» است و خواص با همان وعدههای اتوپیایی آنان را از «مرگ خوداختیاری» باز میدارند. سراب خوش خط و خال به مراتب رقتبارتر از واقعیت تلخ است.
یک نگاه به عاقبت روشنفکران آخوندزاده در قرن گذشته ایران بیاندازید - کسروی، فروغی، هدایت، جلال و حتی شریعتی- آیا حاصل آن همه تلاش در این یک قرن آب در هاون کوفتن برای عوام نبود؟
نه مشروطهای، نه مشروعهای، نه مصدق و نهضت آزادی و دست آخر نه حتی امام خمینی، بلکه همان تفکر شیخ فضللله که سرش بر دار شبه مشروطه رفت و شد شهید مظلوم.
به راستی کجای کارمان میلنگد؟
https://t.me/nmahmoudzadeh
برای خوشبخت شدن فرصت کافی داری، اما برای جلوگیری از زندگی فلاکتبار، اصلا فرصت نداری.
چرا؟ خوشبختی همان زیر بار بدبختی نرفتن است.
چرا صادق هدایت، البرکامو، همینگوی و اخیرا هم کیومرث پوراحمد، دنیایی نه خوشبخت و نه بدبخت، بلکه خلسهای درام خلق کردند و رفتند؟
حق با تولستوی است که گفته؛ « تمام خانوادههای خوشبخت، خوشبختی شان مثل هم است، اما هر خانواده بدبختی، بدبختیاش رنگ و بوی مخصوص به خود را دارد.»
اگر از سالها قبل به فکر چگونه زیستن در سن کمال باشیم، خواهیم فهمید پایان زندگی سادهتر از آن است که هنرمندان در رویای خود آنرا دنبال میکنند.
بیعلت نیست که هنرمندان فکر میکنند در جهانی به مراتب بزرگتر، زیباتر و رضایت بخشتر از جهان واقع زندگی می کنند، اما در اغلب مواقع خودشان اولین قربانی فاصله گرفتن از واقعیت هستند.
یک سوأل: اگر بخواهیم این هنرمندان را الگوی خود قرار دهیم، آیا نباید «مرگ خود اختیاری» را چونان انتخاب کنیم؟
کاش رهبران دینی بیشتر به این مسئله فکر کنند که، وعده دادن خوشبختی در آخرت بدون دستاورد ملموس در این دنیا بیشترین مروج همین هنرمندان به بنبست رسیده هستند.
با این تفاوت که زندگی عوام در دنیای جهل مقدس، شبیه «مرده متحرک» است و خواص با همان وعدههای اتوپیایی آنان را از «مرگ خوداختیاری» باز میدارند. سراب خوش خط و خال به مراتب رقتبارتر از واقعیت تلخ است.
یک نگاه به عاقبت روشنفکران آخوندزاده در قرن گذشته ایران بیاندازید - کسروی، فروغی، هدایت، جلال و حتی شریعتی- آیا حاصل آن همه تلاش در این یک قرن آب در هاون کوفتن برای عوام نبود؟
نه مشروطهای، نه مشروعهای، نه مصدق و نهضت آزادی و دست آخر نه حتی امام خمینی، بلکه همان تفکر شیخ فضللله که سرش بر دار شبه مشروطه رفت و شد شهید مظلوم.
به راستی کجای کارمان میلنگد؟
https://t.me/nmahmoudzadeh
چرا «عدالت علی»به چشم کوفه گناه بود؟
شب بود و اشک بود و علی
و چاهی که محرم رازهای علی.
درد این کعبه سیار در پی عدالت، چه بود که سر در حلقوم چاه برد؟
چرا به جای علیوار حکومت کردن، فقط علی را دوست میداریم؟
چرا «فرمانده صحنه پیکار»، «سوخته خاموش خلوت محراب» شد؟
ای کوفیمسلکان؛ برای درد شمشیر بر فرق علی نگریید، به درد تنهایی مولا بگریید.
علی؛ توفان در پیکار رزم
و زیبایی قلم در نهجالبلاغه،
یا علی؛ اعتراف میکنیم که، در شیعهنشینترین سرزمین، شایستگی «شناخت تو» را با تزویر از مغزهای ما پاک کردند؛
اگرچه «معرفت» تو را در خلوت چاه خود مشتعل نگاه داشتهایم.
یاعلی؛ کجایی که، مردم را از شر رمالان زمانه، خرمقدسان استثمارگر و کاسبان نهجالبلاغه مطلا، نجات دهی.
بیاییم به جای جستجوی علی در عظمت حرم و گنبد طلاییاش، در پی رمزوراز عدالتش باشیم تا از شر جهل مقدس خلاص شویم.
چرا پس از شهادت بیبی، صبح سفید به چشم علی همچو دل شب سیاه بود؟
چرا جبین علی را با شمشیر تزویر شکافتند؟
چرا چهره علی در روشنایی را در تاریکی جهل نشانمان دادند؟
زیرا؛ به چشم کوفه، عدالت او گناه بود.
https://t.me/nmahmoudzadeh
شب بود و اشک بود و علی
و چاهی که محرم رازهای علی.
درد این کعبه سیار در پی عدالت، چه بود که سر در حلقوم چاه برد؟
چرا به جای علیوار حکومت کردن، فقط علی را دوست میداریم؟
چرا «فرمانده صحنه پیکار»، «سوخته خاموش خلوت محراب» شد؟
ای کوفیمسلکان؛ برای درد شمشیر بر فرق علی نگریید، به درد تنهایی مولا بگریید.
علی؛ توفان در پیکار رزم
و زیبایی قلم در نهجالبلاغه،
یا علی؛ اعتراف میکنیم که، در شیعهنشینترین سرزمین، شایستگی «شناخت تو» را با تزویر از مغزهای ما پاک کردند؛
اگرچه «معرفت» تو را در خلوت چاه خود مشتعل نگاه داشتهایم.
یاعلی؛ کجایی که، مردم را از شر رمالان زمانه، خرمقدسان استثمارگر و کاسبان نهجالبلاغه مطلا، نجات دهی.
بیاییم به جای جستجوی علی در عظمت حرم و گنبد طلاییاش، در پی رمزوراز عدالتش باشیم تا از شر جهل مقدس خلاص شویم.
چرا پس از شهادت بیبی، صبح سفید به چشم علی همچو دل شب سیاه بود؟
چرا جبین علی را با شمشیر تزویر شکافتند؟
چرا چهره علی در روشنایی را در تاریکی جهل نشانمان دادند؟
زیرا؛ به چشم کوفه، عدالت او گناه بود.
https://t.me/nmahmoudzadeh
با قلم محمودزاده
صدای نعلین شیعه انگلیسی را نمیشنوید؟
نه رضاخان توانست به زور کشف حجاب کند،
نه ما قادریم به زور حفظ حجاب کنیم.
بگذارید اصل حجاب با انتخاب مردم در پرونده درخشان این سرزمین بماند. این روزها که شاهد تندروی عدهای هستیم، عملا داریم به اختلافات و سلایق مردم دامن میزنیم.
آیا در این تندرویها ردپای شیعه انگلیسی را مشاهده نمیکنید؟ شما اندک تندروهایی که افتادید به جان دخترانی که شهید سلیمانی در موردشان گفت: "همان دختر کمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست." شما شرم نمیکنید به روی دختران حاج قاسم دست دراز میکنید؟
امام خمینی در سوم اسفند 1367 پیامی دادند که به "منشور روحانیت" معروف شد. لطفا به این قسمت از منشور روحانیت توجه کنید:
"...... البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. امروز عدهای با ژست مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند."
آیا کاسهای زیر نیمکاسه نیست که دارند دین را قربانی خواستههای داعش منش خود میکنند؟ مگر دین صاحب ندارد که عده قلیلی قیم دین و نظام شدند؟
به راستی، جامعه با این روش انجمن حجتیه به کجا میرود؟
امام خمینی در بخشی دیگر از منشور روحانیت فرمودند: "آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است. شکست خوردگان دیروز انقلاب، سیاست بازان امروز شدهاند.( انجمن حجتیه)"
امروز وقت مماشات و میدان دادن به پیروان ابوموسی اشعری نیست، بلکه وقت تبیین و تدبیر به سبک مولا علی است.
چرا تندروهایی که رسانههای کلیدی را در اختیار دارند، به جای محدود کردند زنان در جامعه، مردان را ترغیب به حفظ حرمت زنان نمیکنند؟
بیاییم موضوع حجاب را از منظر دیگر ببینیم (لطفا دقت کنید:) "حجاب اجباری زنان از بیغیرتی و چشم هیزی مردان جامعه است."
در این حالت، آیا گناه مرد بیشتر است یا زن؟
لذا، اگر مردان جامعهای غیرتمند باشند و عظمت زن را تا حد ارضای تمایلات جنسی مرد تنزل ندهند، آیا زنان در کنار مردان احساس امنیت نخواهند کرد؟
خدایا، ما را از جهل مقدس نجات ده.
https://t.me/nmahmoudzadeh
صدای نعلین شیعه انگلیسی را نمیشنوید؟
نه رضاخان توانست به زور کشف حجاب کند،
نه ما قادریم به زور حفظ حجاب کنیم.
بگذارید اصل حجاب با انتخاب مردم در پرونده درخشان این سرزمین بماند. این روزها که شاهد تندروی عدهای هستیم، عملا داریم به اختلافات و سلایق مردم دامن میزنیم.
آیا در این تندرویها ردپای شیعه انگلیسی را مشاهده نمیکنید؟ شما اندک تندروهایی که افتادید به جان دخترانی که شهید سلیمانی در موردشان گفت: "همان دختر کمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست." شما شرم نمیکنید به روی دختران حاج قاسم دست دراز میکنید؟
امام خمینی در سوم اسفند 1367 پیامی دادند که به "منشور روحانیت" معروف شد. لطفا به این قسمت از منشور روحانیت توجه کنید:
"...... البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. امروز عدهای با ژست مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند."
آیا کاسهای زیر نیمکاسه نیست که دارند دین را قربانی خواستههای داعش منش خود میکنند؟ مگر دین صاحب ندارد که عده قلیلی قیم دین و نظام شدند؟
به راستی، جامعه با این روش انجمن حجتیه به کجا میرود؟
امام خمینی در بخشی دیگر از منشور روحانیت فرمودند: "آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است. شکست خوردگان دیروز انقلاب، سیاست بازان امروز شدهاند.( انجمن حجتیه)"
امروز وقت مماشات و میدان دادن به پیروان ابوموسی اشعری نیست، بلکه وقت تبیین و تدبیر به سبک مولا علی است.
چرا تندروهایی که رسانههای کلیدی را در اختیار دارند، به جای محدود کردند زنان در جامعه، مردان را ترغیب به حفظ حرمت زنان نمیکنند؟
بیاییم موضوع حجاب را از منظر دیگر ببینیم (لطفا دقت کنید:) "حجاب اجباری زنان از بیغیرتی و چشم هیزی مردان جامعه است."
در این حالت، آیا گناه مرد بیشتر است یا زن؟
لذا، اگر مردان جامعهای غیرتمند باشند و عظمت زن را تا حد ارضای تمایلات جنسی مرد تنزل ندهند، آیا زنان در کنار مردان احساس امنیت نخواهند کرد؟
خدایا، ما را از جهل مقدس نجات ده.
https://t.me/nmahmoudzadeh
بد دفاع کردن خودی، مخربتر از حمله مستقیم دشمن است.
سالهاست که مدام سگی میافتد وسط حوض کشور و به احترام بزرگترها گفتیم انشالله که گربه است. دل عوام را هم خوش کردند به سند شش دانگ ویلاهای لاکچری آخرت با دوجین حوریان بهشتی.
این نازبالش چنان عوام را در خواب عمیق جهل فرو برد که نفهمیدیم کی ته مانده سیاست ورشکسته شرق به جان اقتصاد ما افتاد و آخرین شگرد MI6 انگلیس در پوشش استراتژی جدید انجمن حجتیه نسخه ما را پیچیدند.
جمکران شد قبله عالم و چاهش عمیقتر از چاههای نفت.
دیگر با این همه مروجین جهل مقدس و خرافات، چه نیازی به لشکر کشی دشمن فرضی به کشور است.
ندا میآید، سال «مهار تورم»
اما میشود«ترویج تورم»
تا کی حبس آمارها؟
رشد ٣٩/٢ درصدي پايه پولي و جهش دلار وحشی و مسكن سرکش و خودروی آدمکش ناشي از چیست؟
به میمنت نفس گرم نظر کرده امام رضا و به کوری چشم لیبرالها، ركورد چاپ پول ساليانه هم در اسفند شكسته شد. آیا با قسم حضرت عباس خوردن، حقيقت دم خروس كتمان خواهد شد؟
درصد رشد پول در اقتصاد در اوخرا سال قبل با ركورد خطرناك ٦٨/٧ شکسته شد.
لااقل کمی به گینس نفس بدهید.
اجرای این ردیف برنامهها حتی نیاز به کسی با ۶ کلاس سواد هم ندارد و حال میفهمیم معیار شورای نگهبان برای تعیین صلاحیت کاندیداهای دولت و مجلس یکدست چه بود. این بساط استیضاح وزاری پوششی هم دکانی است برای بده و بسطان مجلس و دولت.
میفرمایبد مشکل از کجاست؟
و یا چه باید کرد؟
خسته نشدیم از این سؤالات تکراری؟
مشکل از خودمان است. سالهاست که هر کس دم از دین زد، اول دل دادیم و بعد تن. باید خدای بازسازی شده قرون وسطی را در چاه جمکران دفن کرد.
ما از کسانی طلب حاجت داریم که همیشهی روزگار طلبکار عوامند.
اگر شما جای روس و غرب و آمریکا باشید، حاضرید نظم و نظام چنین کشوری را برچینید؟
https://t.me/nmahmoudzadeh
سالهاست که مدام سگی میافتد وسط حوض کشور و به احترام بزرگترها گفتیم انشالله که گربه است. دل عوام را هم خوش کردند به سند شش دانگ ویلاهای لاکچری آخرت با دوجین حوریان بهشتی.
این نازبالش چنان عوام را در خواب عمیق جهل فرو برد که نفهمیدیم کی ته مانده سیاست ورشکسته شرق به جان اقتصاد ما افتاد و آخرین شگرد MI6 انگلیس در پوشش استراتژی جدید انجمن حجتیه نسخه ما را پیچیدند.
جمکران شد قبله عالم و چاهش عمیقتر از چاههای نفت.
دیگر با این همه مروجین جهل مقدس و خرافات، چه نیازی به لشکر کشی دشمن فرضی به کشور است.
ندا میآید، سال «مهار تورم»
اما میشود«ترویج تورم»
تا کی حبس آمارها؟
رشد ٣٩/٢ درصدي پايه پولي و جهش دلار وحشی و مسكن سرکش و خودروی آدمکش ناشي از چیست؟
به میمنت نفس گرم نظر کرده امام رضا و به کوری چشم لیبرالها، ركورد چاپ پول ساليانه هم در اسفند شكسته شد. آیا با قسم حضرت عباس خوردن، حقيقت دم خروس كتمان خواهد شد؟
درصد رشد پول در اقتصاد در اوخرا سال قبل با ركورد خطرناك ٦٨/٧ شکسته شد.
لااقل کمی به گینس نفس بدهید.
اجرای این ردیف برنامهها حتی نیاز به کسی با ۶ کلاس سواد هم ندارد و حال میفهمیم معیار شورای نگهبان برای تعیین صلاحیت کاندیداهای دولت و مجلس یکدست چه بود. این بساط استیضاح وزاری پوششی هم دکانی است برای بده و بسطان مجلس و دولت.
میفرمایبد مشکل از کجاست؟
و یا چه باید کرد؟
خسته نشدیم از این سؤالات تکراری؟
مشکل از خودمان است. سالهاست که هر کس دم از دین زد، اول دل دادیم و بعد تن. باید خدای بازسازی شده قرون وسطی را در چاه جمکران دفن کرد.
ما از کسانی طلب حاجت داریم که همیشهی روزگار طلبکار عوامند.
اگر شما جای روس و غرب و آمریکا باشید، حاضرید نظم و نظام چنین کشوری را برچینید؟
https://t.me/nmahmoudzadeh
پشت پرده جدال مشروطه و مشروعه
دیروز نماد امروز
دو سه روزی مهمان آذری ها بودم. در جستجوی پیوند ستارخان با شهید باکری و جریانات امروز.
۱- وقتی ستارخان گریست که تبریز در قحطی ۱۸ ماهه به سر میبرد و زمانی که روسها تبریز را محاصره کردند.
۲- باکری هم در لحظات آخر عمرش در شرق دجله گریست ( علتش بماند)
سری به خانه مشروطه زدم. چقدر رد پای خیانت روس در زیر سایه جهل مقدس چندش آور است. چه شد که پرونده ستارخان را در تهران و دور از آذریها بستند؟
در دل درگیری مشروعهخواهان و مشروطه خواهان، شاهد جشن روس در شمال و انگلیس در جنوب و ظهور رضاخان در پایتخت بودیم.
راستش در خانه مشروطه تبریز از تمام سلاحهای روسی و حتی مبارزین خودمان متنفر شدم. طفلک مظفرین شاه که نه سرِ پیاز برجام آن زمان بود و نه ته برجام. به فکر پیر و فرتوتش هم خطور نمیکرد که پس از امضای فرمان مشروطه سر این نهضت نوظهور با پنبه داخلی بریده شود.
به خودم نهیب زدم، چرا درس نمیگیریم.
….. به سرعت برگشتم به امروز. اکنون دعوا بر سر چیست که دشمن در پناه ندانم کاری تندروها راحت جولان میزند؟ چرا سالهاست که سیاست خارجی ما در گردنههای امثال برجام قفل میشود؟
همه دانند چاره در این است که مشروطه خواهان بروند قم و سنگ خود را با مشروعه خواهان وابکنند( البته تاریخ نشان داد بعید است که با هم کنار بیایند و همچنان مرغ هر دو یک پا دارد.)
امیرکبیر را راحت از سر راه برمیدارند و امام جمعه وقت تهران دعای شکر به جا میآورد. کاشانی و مصدق را سر پل آزادی به جان هم میاندازند و ناگهان امریکا جای انگلیس را گرفته و اعدام ها و ترورها و حصرها نصیب آزادیخواهان میشود.
امروز ملت ایران تاوان چه جریانی را میدهند؟
آیا مشروعهخواهان نوظهور زمام امور مملکت را به دست اهلش میسپارند؟
بعید است اجازه دهند ویرایشی به مذهب سنتی بزنیم.
این را هم میدانیم که هروقت سرمان را به فرعیات گرم کردند، در خفا اتفاقی افتاد.
تبریز را با زمزمه این شعر شهریار ترک کردم.
حیدربابا؛ دنیا یالان، دنیا دی
ایرانبابا، دنیا، دنیای دروغی است.
انگار همیشه رسم روزگار این چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
دیروز نماد امروز
دو سه روزی مهمان آذری ها بودم. در جستجوی پیوند ستارخان با شهید باکری و جریانات امروز.
۱- وقتی ستارخان گریست که تبریز در قحطی ۱۸ ماهه به سر میبرد و زمانی که روسها تبریز را محاصره کردند.
۲- باکری هم در لحظات آخر عمرش در شرق دجله گریست ( علتش بماند)
سری به خانه مشروطه زدم. چقدر رد پای خیانت روس در زیر سایه جهل مقدس چندش آور است. چه شد که پرونده ستارخان را در تهران و دور از آذریها بستند؟
در دل درگیری مشروعهخواهان و مشروطه خواهان، شاهد جشن روس در شمال و انگلیس در جنوب و ظهور رضاخان در پایتخت بودیم.
راستش در خانه مشروطه تبریز از تمام سلاحهای روسی و حتی مبارزین خودمان متنفر شدم. طفلک مظفرین شاه که نه سرِ پیاز برجام آن زمان بود و نه ته برجام. به فکر پیر و فرتوتش هم خطور نمیکرد که پس از امضای فرمان مشروطه سر این نهضت نوظهور با پنبه داخلی بریده شود.
به خودم نهیب زدم، چرا درس نمیگیریم.
….. به سرعت برگشتم به امروز. اکنون دعوا بر سر چیست که دشمن در پناه ندانم کاری تندروها راحت جولان میزند؟ چرا سالهاست که سیاست خارجی ما در گردنههای امثال برجام قفل میشود؟
همه دانند چاره در این است که مشروطه خواهان بروند قم و سنگ خود را با مشروعه خواهان وابکنند( البته تاریخ نشان داد بعید است که با هم کنار بیایند و همچنان مرغ هر دو یک پا دارد.)
امیرکبیر را راحت از سر راه برمیدارند و امام جمعه وقت تهران دعای شکر به جا میآورد. کاشانی و مصدق را سر پل آزادی به جان هم میاندازند و ناگهان امریکا جای انگلیس را گرفته و اعدام ها و ترورها و حصرها نصیب آزادیخواهان میشود.
امروز ملت ایران تاوان چه جریانی را میدهند؟
آیا مشروعهخواهان نوظهور زمام امور مملکت را به دست اهلش میسپارند؟
بعید است اجازه دهند ویرایشی به مذهب سنتی بزنیم.
این را هم میدانیم که هروقت سرمان را به فرعیات گرم کردند، در خفا اتفاقی افتاد.
تبریز را با زمزمه این شعر شهریار ترک کردم.
حیدربابا؛ دنیا یالان، دنیا دی
ایرانبابا، دنیا، دنیای دروغی است.
انگار همیشه رسم روزگار این چنین است.
https://t.me/nmahmoudzadeh
ورشابی؛ مرد «میدان» مهندسی جنگ جهاد
مهدی ورشابی را عمیقتر بشناسیم
سحرگاه هفتم آذر ماه 1400 یکی از فرماندهان دفاع مقدس در گمنامی و آرام به یاران شهید خود پیوست. زندگی در پسِ جنگ را در اثر عوارض شیمیایی و مجروحیت جنگ به سختی گذراند
او یکی از اولین افرادی بود که در جریان آزادسازی سوسنگرد در آبان 59 مورد توجه بنیانگذاران مهندسی جنگ جهاد، یعنی طرحچی، ناجیان و رضوی قرار گرفت.
این هسته جهاد در کلیه جبههها فعال شد و استعداد ورشابی در سایه "پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد" در مسیر تعالی قرار گرفت.
ابتکار او طرحچی در عملیات فرمانده کل مورد توجه شهید باقری، مغز متفکر جنگ قرار گرفت تا عملیات خیبر فرماندهی را در سایه تجربه کرد.
در جبهه شحیطیه در کنار طرحچی مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و پیکر متلاشی شده طرحچی او را وارد دنیای جدیدی نمود.
ورشابی در عملیات فتحالمبین حماسه نبرد تانک و بلدوزر را در تاریخ جنگ به ثبت رساند.
از سال 1363 نام ورشابی بهعنوان "فرمانده مهندسی جنگ قرارگاه کربلا" در جمع فرماندهان ارتش و سپاه مطرح گردید.
تدبیر و ابتکار عمل او فرماندهی در شبهای عملیات در خط مقدم در زیر آتش بود و این نبوغش به سرعت در گردانهای مهندسی پیاده شد .جهاد جایگاهی در جنگ پیدا کرد که فرمانده کل سپاه، فرماندهی «مهندسی آفند» کل عملیات والفجر8 را به او واگذار نماید.
سازمان رزم جهاد با ترکیبی از نظام کلاسیک ارتش، تجربه موفق سپاه و فرهنگ جهادی، در این عملیات یکی از دلایل ماندگاری فاو بود.
حالا دیگر پل خیبر و بعثت به پلهای مطرح جنگهای قرن 20 تنه میزد و بلوغ جهاد در مهندسی منجر به یک پیوند عمیق بین جهادگران و فرماندهان ارتش و سپاه گردید.
ورشابی از سال ۱۳۶۵ سکان «قرارگاه مرکزی مهندسی جنگ» را بهعهده گرفت تا 5 قرارگاه مهندسی جهاد را در ساختاری متحرک و پویا فرماندهی نماید. اوج این موفقیت در عملیات کربلای5 رخ داد.
تبلور نهایی فرماندهی ورشابی در شمالغرب بروز داد و مهندسی در کوهستان را بر قلههای بلند و درههای عمیق، در ردیف آثار ماندگار جنگ ثبت نمود.
پایان جنگ، آغاز ورود ورشابی به جهاد اکبر بود و وفاداری به ارزشهای دفاع مقدس؛ کاری بس دشوار که از این گذرگاه نیز موفق عبور کرد و در جوار شهدا آرام گرفت
باشد که همگی پاکیزه بمانیم.
نصرت الله محمودزاده
https://t.me/nmahmoudzadeh
مهدی ورشابی را عمیقتر بشناسیم
سحرگاه هفتم آذر ماه 1400 یکی از فرماندهان دفاع مقدس در گمنامی و آرام به یاران شهید خود پیوست. زندگی در پسِ جنگ را در اثر عوارض شیمیایی و مجروحیت جنگ به سختی گذراند
او یکی از اولین افرادی بود که در جریان آزادسازی سوسنگرد در آبان 59 مورد توجه بنیانگذاران مهندسی جنگ جهاد، یعنی طرحچی، ناجیان و رضوی قرار گرفت.
این هسته جهاد در کلیه جبههها فعال شد و استعداد ورشابی در سایه "پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد" در مسیر تعالی قرار گرفت.
ابتکار او طرحچی در عملیات فرمانده کل مورد توجه شهید باقری، مغز متفکر جنگ قرار گرفت تا عملیات خیبر فرماندهی را در سایه تجربه کرد.
در جبهه شحیطیه در کنار طرحچی مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و پیکر متلاشی شده طرحچی او را وارد دنیای جدیدی نمود.
ورشابی در عملیات فتحالمبین حماسه نبرد تانک و بلدوزر را در تاریخ جنگ به ثبت رساند.
از سال 1363 نام ورشابی بهعنوان "فرمانده مهندسی جنگ قرارگاه کربلا" در جمع فرماندهان ارتش و سپاه مطرح گردید.
تدبیر و ابتکار عمل او فرماندهی در شبهای عملیات در خط مقدم در زیر آتش بود و این نبوغش به سرعت در گردانهای مهندسی پیاده شد .جهاد جایگاهی در جنگ پیدا کرد که فرمانده کل سپاه، فرماندهی «مهندسی آفند» کل عملیات والفجر8 را به او واگذار نماید.
سازمان رزم جهاد با ترکیبی از نظام کلاسیک ارتش، تجربه موفق سپاه و فرهنگ جهادی، در این عملیات یکی از دلایل ماندگاری فاو بود.
حالا دیگر پل خیبر و بعثت به پلهای مطرح جنگهای قرن 20 تنه میزد و بلوغ جهاد در مهندسی منجر به یک پیوند عمیق بین جهادگران و فرماندهان ارتش و سپاه گردید.
ورشابی از سال ۱۳۶۵ سکان «قرارگاه مرکزی مهندسی جنگ» را بهعهده گرفت تا 5 قرارگاه مهندسی جهاد را در ساختاری متحرک و پویا فرماندهی نماید. اوج این موفقیت در عملیات کربلای5 رخ داد.
تبلور نهایی فرماندهی ورشابی در شمالغرب بروز داد و مهندسی در کوهستان را بر قلههای بلند و درههای عمیق، در ردیف آثار ماندگار جنگ ثبت نمود.
پایان جنگ، آغاز ورود ورشابی به جهاد اکبر بود و وفاداری به ارزشهای دفاع مقدس؛ کاری بس دشوار که از این گذرگاه نیز موفق عبور کرد و در جوار شهدا آرام گرفت
باشد که همگی پاکیزه بمانیم.
نصرت الله محمودزاده
https://t.me/nmahmoudzadeh
Telegram
با قلم محمودزاده
اين كانال گزيده مطالبی است كه در دل دنيای سير و سلوک قلمم در ادبيات به نظم در میآيد. اميد كه به دل بنشيند.
این کانال در قبال انتشار مطالب آن در کانالهای دیگر، مسئولیتی ندارد.
ارسال نظرات:
https://t.me/nosratollahmahmoudzadeh
این کانال در قبال انتشار مطالب آن در کانالهای دیگر، مسئولیتی ندارد.
ارسال نظرات:
https://t.me/nosratollahmahmoudzadeh
Forwarded from Nosratollah Mahmoudzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Nosratollah Mahmoudzadeh
یک رویداد از جنس معرفت
….همه آماده شدند؛ با اعتمادبهنفس و لباس فاخر .
طرحچی به ورشابی گفت: «بلند شو؛ این همه منتظر مایند، بیا تا برویم» رضوی با تامل پرسید: «آقا مهدی، هنوز هم به فکر درد و رنج بیسنگران؟»
ناجیان گفت: «گزارش تلخ او از دوران پس از جنگ بچههای گمنام که دنبال سهم نبودند،قابل تصور نیست.»
چند راننده بلدوزر نگاه به ورشابی انداختند و گفتند: «مگر خودت نگفته بودی، دنیا یعنی همین؟»
رضوی اشک از چهره زدود و گفت: «وظیفه ماست که ما به استقبال اینان برویم؛ درست مانند شبهای عملیات» ساجدی آرام و باوقار گفت: «خدا کند به اعتبار معرفت همان ایام آرام گیرند.»
و ورشابی خندید؛ از آن خندههای معنادار.
بعد، همگی به استقبال سنگرسازان بیسنگر آمدند؛ چه جمع با صفایی؛ تداخل اشکها و لبخندهای بامرامهای همان دوران. جمعه صبح قطعه ۵۱، بهشت زهرا
….همه آماده شدند؛ با اعتمادبهنفس و لباس فاخر .
طرحچی به ورشابی گفت: «بلند شو؛ این همه منتظر مایند، بیا تا برویم» رضوی با تامل پرسید: «آقا مهدی، هنوز هم به فکر درد و رنج بیسنگران؟»
ناجیان گفت: «گزارش تلخ او از دوران پس از جنگ بچههای گمنام که دنبال سهم نبودند،قابل تصور نیست.»
چند راننده بلدوزر نگاه به ورشابی انداختند و گفتند: «مگر خودت نگفته بودی، دنیا یعنی همین؟»
رضوی اشک از چهره زدود و گفت: «وظیفه ماست که ما به استقبال اینان برویم؛ درست مانند شبهای عملیات» ساجدی آرام و باوقار گفت: «خدا کند به اعتبار معرفت همان ایام آرام گیرند.»
و ورشابی خندید؛ از آن خندههای معنادار.
بعد، همگی به استقبال سنگرسازان بیسنگر آمدند؛ چه جمع با صفایی؛ تداخل اشکها و لبخندهای بامرامهای همان دوران. جمعه صبح قطعه ۵۱، بهشت زهرا
Forwarded from Nosratollah Mahmoudzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با قلم محمودزاده
توپ و تشر فراموش نشدنی هیتلر به ژنرالهای خود پس از ناکامی:
* - این یک دستور بود، دستور اشنایدر یه دستور بود
* - فکر میکنید کی هستید که از دستورهای من سرپیچی میکنید؟
* - ارتش و حتی اس اس به من دروغ گفتند.
* - دیگر ژنرالها برای من چیزی جز آشغال نیستند
* - ژنرالها تفالههای مردم آلمان هستند.
* - شما به خودتان میگویید ژنرال؟ چون سالها در دانشگدههای نظامی گذراندید؟
* - سالهاست که ارتش فقط مانع من شده
* - تنها کاری که کردید، مخالفت با من بود
* - باید میدادم شما را اعدام میکردند.
آنگاه هیتلر روی صندلی نشست و کمی تأمل کرد تا بر خشم خود مسلط گردد.
ارام و با افسوس ادامه داد.
* - من هیچ وقت به دانشکده نظامی نرفتم، اما به اراده خودم تمام اروپا را فتح کردم.
* - خائنهای کثیف، شما آشغالی بیش نیستید.
از آن پس، دیگر کسی هیتلر را ندید
آیا به راستی او خودکشی کرد؟
https://t.me/nmahmoudzadeh
توپ و تشر فراموش نشدنی هیتلر به ژنرالهای خود پس از ناکامی:
* - این یک دستور بود، دستور اشنایدر یه دستور بود
* - فکر میکنید کی هستید که از دستورهای من سرپیچی میکنید؟
* - ارتش و حتی اس اس به من دروغ گفتند.
* - دیگر ژنرالها برای من چیزی جز آشغال نیستند
* - ژنرالها تفالههای مردم آلمان هستند.
* - شما به خودتان میگویید ژنرال؟ چون سالها در دانشگدههای نظامی گذراندید؟
* - سالهاست که ارتش فقط مانع من شده
* - تنها کاری که کردید، مخالفت با من بود
* - باید میدادم شما را اعدام میکردند.
آنگاه هیتلر روی صندلی نشست و کمی تأمل کرد تا بر خشم خود مسلط گردد.
ارام و با افسوس ادامه داد.
* - من هیچ وقت به دانشکده نظامی نرفتم، اما به اراده خودم تمام اروپا را فتح کردم.
* - خائنهای کثیف، شما آشغالی بیش نیستید.
از آن پس، دیگر کسی هیتلر را ندید
آیا به راستی او خودکشی کرد؟
https://t.me/nmahmoudzadeh