ریشه
1.51K subscribers
260 photos
22 videos
6 files
76 links
از نو
نگاه
اندیشه.


دبیر: رضا مقصودی


"توسط ادمین اداره می‌شود"

ارتباط با ادمین:
@Ri_sheh1

کانال دوم (نامه‌ای به پدر و مادرم):
@Ri_sheh2

خانه‌ی فیلم ریشه: @Ri_sheh3
Download Telegram
خبر کوتاه بود:
ـ «اعدامشان کردند.»
خروش دخترک برخاست.
لبش لرزید.
دو چشم خسته‌اش از اشک پُر شد،
گریه را سر داد . . .
و من با کوششی پُر درد، اشکم را نهان کردم.

ـ چرا اعدامشان کردند؟
می‌پرسد ز من با چشم اشک‌آلود،
چرا اعدامشان کردند؟

ـ عزیزم، دخترم!
آنجا، شگفت‌انگیز دنیایی است:
دروغ و دشمنی فرمانروایی می‌کُند آنجا.
طلا: این کیمیای خونِ انسان‌ها
خدایی می‌کُند آنجا.
شگفت‌انگیز دنیایی که همچون قرن‌های دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامن‌آلوده‌ست.
در آنجا حق و انسان حرف‌های پوچ و بیهوده‌ست.
در آنجا رهزنی، آدم‌کُشی، خون‌‌ریزی آزادست،
و دست‌و پای آزادی‌ست در زنجیر . . .

عزیزم، دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی اعدامشان کردند!

و هنگامی که یاران،
با سرود زندگی بر لب،
به‌سوی مرگ می‌رفتند،
امیدی آشنا می‌زد چو گُل در چشمشان لبخند.
به‌شوق زندگی آواز می‌خواندند.
و تا پایان به‌راه روشن خود باوفا ماندند.

عزیزم!
پاک کُن از چهره اشکت را، ز جا برخیز!
تو در من زنده‌ای، من در تو: ما هرگز نمی‌میریم.
من و تو با هزاران دگر،
این راه را دنبال می‌گیریم.
از آنِ ماست پیروزی.
از آنِ ماست فردا، با همه شادی و بهروزی.

عزیزم!
کار دنیا رو به آبادی‌ست.
و هر لاله که از خون شهیدان می‌دمد امروز،
نوید روز آزادی‌ست.



✒️ هوشنگ ابتهاج



#واژه
#شعر
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director
قطار شبانه‌ی لیسبون

#کتاب

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director
در باب "ابتذال"



موسیقی ابلهانه و تکراری، فیلم‌های ابلهانه و تکراری، مردم را به زندگی ابلهانه و تکراری و کار ابلهانه و تکراری عادت می‌دهند و وانمود می‌کنند که بلاهت و تکرار نشانه‌ای از ستم سرمایه‌داری نیست، بلکه چیزی طبیعی است.

📝 تئودور آدورنو




آیا این دشنام به مردم نیست که به آنان کارهای مبتذل ارائه دهیم؟
باید بگویم یک نوع محاصره‌ی کم‌فهمی وجود دارد. گفته‌اند اگر در هوش حدی وجود دارد، در نادانی حدی نیست. اما باید با آن روبه‌رو شد.

📝 فریدون رهنما


#واژه
#متن_مانا

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director
Kai Kairos
Zbigniew Preisner
🎧 Kai Kairos

🎼 Zbigniew Preisner

«و زمانی...»
اثر زبیگنیف پرایزنر
از آلبوم «مرثیه‌ای برای دوستم»
وداع با کریشتف کیشلوفسکی



#آوا
#موسیقی

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director‌
📃 پرسش:

تعریف تو از خوش‌بختی چیست؟



پی‌نوشت:
《جرئت کن بدانی‌.》
"ایمانوئل کانت"

ما در تاریخ‌مان همیشه با پاسخ‌های آماده برای پرسش‌ها روبه‌رو بوده‌ایم. پندنامه‌ها و دستورالعمل‌ها و غیره همه بر اساس پاسخ‌های از پیش آماده است‌. همیشه کسانی بوده‌اند که حق خود می‌دانسته‌اند که به جای همه فکر کنند. پاسخ‌دهنده همیشه روشن‌گر و دانای کل بوده است. امکان اندیشیدن هم از بسیاری سلب شده بود. خیلی‌ها هم اصلا احتیاجی به فکر کردن نداشتند. بدین‌ ترتیب همه در یک خیابان یک‌طرفه حرکت می‌کرده‌اند.
در چنین شرایطی، طرح پرسش وسیله‌ای بوده است برای درآوردن جواب‌های آماده از آستین. نه برای گفت‌وگو و کشف امری تازه.
اما پرسیدن ریشه‌ی تفکر انتقادی است. ریشه‌ی دانستن، خرد است و پرسیدن، کاربرد آزادانه‌ی خرد است.
"پرسش" در این مفهوم اجتماعی و فرهنگی، خاصیت عصر مدرن و کارکرد جامعه مدنی است و در تقابل با دنیای بسته و صرفا حرف‌شنوی سنت استبدادی.
بازاندیشی به ارزش‌ها و مفروضات در گرو پرسش است.

این پرسش‌ها، مجالی است برای اندیشیدن. برای آغاز گفت‌گو. و به چالش کشیدن هر آن چیزی که در نگاه اول بدیهی به نظر می‌رسد.
پاسخی به آن‌ها نخواهیم داد. اگر تمایل داشتید جواب‌های‌تان را برای‌مان بفرستید.

#پرسش

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director‌
پرسش‌های پیشین


- خدا انسان را آفرید یا انسان خدا را؟

- زن "جنس دوم" است آیا؟

- آیا ارزش یک دختر در پرده‌ی بکارت‌اش خلاصه می‌شود؟

- اینستاگرام چه تاثیری بر نگاه و فکر و زندگی شما گذاشته است؟

- بزرگ‌ترین ترس‌هایت در زندگی چیست؟

- دلیل‌تان برای فرزنددار شدن چیست؟ چه بوده است؟

- چه چیزی در اجتماع شما را می‌رنجاند؟ برای حل آن تاکنون چه اقداماتی انجام داده‌اید؟

- به داشتن خدا نیاز داری؟ چرا؟

- ازدواج ضرورت است آیا؟

- کدام برای‌ات مهم‌تر است؟
آن‌چه هستی/ آن‌چه داری/ آن‌چه می‌نمایانی.

- چه‌طور می‌توانی عاشق کسی باشی که مطالعه نمی‌کند؟


#پرسش

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director‌
خوش بختی
نگاه من به خوش بینی خفته در این ترکیب ابتدا از خود واژگانش نشات میگیره ،به زندگی گسترده شده انسان در برابر مفهوم بخت و خوشی فکر میکنم ، بخت چیزی در فرای اراده انسان قرار گرفته وابسته به دور افلاک و چرخش ستارگان و قانون احتمال تصمیم گیرنده ایه که از میان هزاران مدل بودن و احوالات مختلف چیزی به شست طبیعت یا ماورایی فراتر تعیین میشه و انسان در هرگونه انتخاب چگونگی بخت منفعل و در معرض آسیبه ، پس در برابر این آسیب به راضی کردن ، خشنود ساختن و به نحوی بیمه کردن خودش با اعمالی مشغول میشه که آسوده اش کنه بخت بد یا 'بدبخت' بودن تقدیر مقدر زندگی چند روزه اش از جانب دیگری قدرتمند نخواهد بود.
یکی از راه های خوشی به نظرم رسیدن مطلوب به اهدافه ، خوشی پله ای کم پهنا و زودگذر در مسیر زندگیه چون رسیدن به خوش کامی عمری کوتاه داره و ملال در پی اش هیچ راه گریزی ازش نیست چرخه های به هم متصل میان تعیین هدف ، رسیدن به هدف ، شادکامی و ملال و مجدد تعیین هدف دیگه برای فرار از ملال وجود داره . یکی از راه های دیگه ثابت موندن چیزهایی در زندگیه که با طبیعت زندگی در تضاده مثل همیشه در یک وضعیت خوب ماندن ، همیشه سالم بودن، همیشه جوان بودن ، رو به رو نشدن با از دست دادن کسی یا چیزی و ... که در عین خواهش دل و در عین پذیرش دردناکش گریزی ازش نیست ( و خوشی چقدر پدیده ای دستخوش تکانه های فراوانه)
خوش بخت بودن در زمانه ما در اوج ملاک های همگانی قرار گرفتن معنا میشه : فردی ثروتمند یا حداقل بدون دغدغه های مالی( فکر میکنم هر روز در جامعه ما عقب روی های چشمگیری در مرزهای حداقلی رو شاهد هستیم) ، در اوج لذت و بدون ذره ای ملال کاملا رها از دردهای عمیق انسان بودن و حواسی کاملا پرت از لذت در این زمینه(همیشه خوش گذشتن) ، روابط اجتماعی داشتن تا سرحد توان و دردهای تنهایی(و مواجه با آن) را تا آخرین ذره پاک کردن ، داشتن جفتی آرمانی بدون رخنه چالش های عادی زیست و نزدیکی به دیگری ، داشتن چیزها ورای آنچه دیگران دارند ، اسمی پر آوازه و شهرت به هر بهایی ، زیبایی بدون خدشه ، موفقیت در گریز از واقعیت پیر شدن و عمر کردن مانند همیشه سالم بودن همیشه درخشیدن ،در قالب‌های قابل انتظار خانواده و جامعه گنجیدن و کودکی همان‌گونه تربیت کردن ، فرار از احتمال های دردناک بی گریز زندگی فیزیکی (انواع آسیب ها و مریضی ها و اشکال مختلف مردن) ، زندگی در آرمانشهر اجتماعی بدون پذیرش چالش های کسب خرد و ...
و خوشبختی برآوردهای میزان دسترسی به گزینه های مختلف بیان شده است؛ در بالای مرز  بسیار ناپایداری قرار گرفتن که با توجه به شرایط جامعه و سن و جنس و زمانه متفاوت و ... در حال نوسانه و میشه گاهی در گروه خوشبختها و گاهی در زمره بدبختها در دیدگاه های مختلف قرار گرفت چیزی بسیار سست و نامشخص(و غیر درونی)
من زندگی رو گذری در خوشی نمیدونم(مخصوصا خوشی به معنای از خود گریختن از مواجه با تلخکامی فرار کردن) به جز در لحظات عاشق بودن یا محو طبیعت شدن یا حل یا فهم مطلبی که اتصال من درگیر زندگی ، من درگیر زوال ، من درگیر دردهای فردی، من درگیر نگاه پوچ به زندگی رو قطع میکنه ، زندگی رو تحمیلی از پذیرش ها میدونم و علاقه ای هم به فرار از واقعیت تلخ زندگی در پسمانده های تعریف خوشبختی ندارم ، آنقدر واقعیت زندگی و نتیجه بسامدهای بی هدف ما در عمر کوتاهمون برام آشکاره که پاشیدن گرد فراموشی نهفته در لذت‌های آنی درد بیشتری رو به من تحمیل میکنه
در نهایت گذری آسوده داشتن برای من هم دغدغه ای اساسی در مدت زمان زندگیه ولی خوش بخت بودن رو پکیجی تحمیلی و از پیش تعیین شده( و به خصوص به قصد نمایش به همگان) نمیدونم و به دنبال مغاک های درونی شخصی خودم هستم و فرار از رنج برای من دروغ گفتن هایی پست به خودم به شمار میاد ، قصد رویارویی دارم و قصد حداقل فهمیدن اینکه بر من چه چیزی داره میگذره.

نویسنده: یاسمن زعفرانلو

@Ri_sheh
بیشتر انسان‌ها (توده‌ها)، هرگز تنهایی و خلوت را تجربه نکرده‌اند. آن‌ها پدر و مادر را ترک می‌کنند، اما فقط برای بودن در کنار همسر؛ و بی‌صدا تسلیم قیود و آسایش جدید می‌شوند. آن‌ها هرگز تنها نیستند و هرگز با خود ارتباط برقرار نمی‌کنند.


برگرفته از کتاب: بازگشت زرتشت
نویسنده: هرمان هسه
مترجم: علی غضنفری



#واژه
#متن_مانا

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director
- انسان خردمند، نمی‌تواند باورمند باشد.

- ازدواج کرده‌اید. چرا و برای چه، نمی‌دانم. متعجب هم نیستم. زیرا فقط چیزی فراتر از حماقت، که اغلب انسان‌ها با آن زندگی می‌کنند، مرا به تعجب وامی‌دارد.

- هر یک از ما، بی‌شمار است، بسیار است، کثرتی از خویشتن است.

- زندگی، یک‌نواخت، ضروری، آمرانه و غیرقابل شناخت است.

- من از او و کل کائنات متنفرم. به همین دلیل بدون ارتباط‌ام و بدون تمایل به داشتن ارتباط. حضور دیگری، افکارم را می‌گسلد‌.

- اگر کسی دلسوزانه نظافت نکند، گردوخاک، فضاهای بینابینی رفتار روزمره را، مثل شکاف مبل‌ها پر می‌کند.

- همه‌ی انسان‌ها تقریبا در اعماق وجودشان، خواب امپریالیسم بزرگ خود را می‌بینند.

- همان‌گونه که زیسته‌ام، خواهم مرد.

- او نماد یک "هیچ" بود.

- کارگران مشغول بی‌کاری خویش‌اند.

- بسیاری از آدم‌ها، در توهم مذهب سقوط کرده‌اند. و با انتظار، خود را تحلیل می‌برند.

- هم‌چون شکنجه‌ی جسمی و روحی، شکنجه‌ی شعور هم وجود دارد.

- اگر به دقت تماشا کنم، آن‌گونه که مردم زندگی می‌کنند چیزی در آن نمی‌یابم که از زندگی حیوانات متمایز باشد.

- برخی از استعاره‌ها، واقعی‌تر از مردمانی‌ است که در خیابان راه می‌روند. بر صفحات خمیده‌ی کتاب، اشکالی نقش بسته‌اند که واضح‌تر از اغلب مردان و زنان زندگی می‌کنند.

- من، حامل زخم‌های تمام نبردهایی هستم، که از آن‌ها طفره رفته‌ام.


برگرفته از کتاب: کتاب دلواپسی
نویسنده: فرناندو پسوآ
مترجم: جاهد جهانشاهی

#واژه
#متن_مانا

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director
📃 پرسش:

تعریف تو از خیانت چیست؟



پی‌نوشت:
《جرئت کن بدانی‌.》
"ایمانوئل کانت"

ما در تاریخ‌مان همیشه با پاسخ‌های آماده برای پرسش‌ها روبه‌رو بوده‌ایم. پندنامه‌ها و دستورالعمل‌ها و غیره همه بر اساس پاسخ‌های از پیش آماده است‌. همیشه کسانی بوده‌اند که حق خود می‌دانسته‌اند که به جای همه فکر کنند. پاسخ‌دهنده همیشه روشن‌گر و دانای کل بوده است. امکان اندیشیدن هم از بسیاری سلب شده بود. خیلی‌ها هم اصلا احتیاجی به فکر کردن نداشتند. بدین‌ ترتیب همه در یک خیابان یک‌طرفه حرکت می‌کرده‌اند.
در چنین شرایطی، طرح پرسش وسیله‌ای بوده است برای درآوردن جواب‌های آماده از آستین. نه برای گفت‌وگو و کشف امری تازه.
اما پرسیدن ریشه‌ی تفکر انتقادی است. ریشه‌ی دانستن، خرد است و پرسیدن، کاربرد آزادانه‌ی خرد است.
"پرسش" در این مفهوم اجتماعی و فرهنگی، خاصیت عصر مدرن و کارکرد جامعه مدنی است و در تقابل با دنیای بسته و صرفا حرف‌شنوی سنت استبدادی.
بازاندیشی به ارزش‌ها و مفروضات در گرو پرسش است.

این پرسش‌ها، مجالی است برای اندیشیدن. برای آغاز گفت‌گو. و به چالش کشیدن هر آن چیزی که در نگاه اول بدیهی به نظر می‌رسد.
پاسخی به آن‌ها نخواهیم داد. اگر تمایل داشتید جواب‌های‌تان را برای‌مان بفرستید.

#پرسش

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director‌
Ghateye Torkaman (Avaze Faryad)
Mohammadreza Shajarian
🎧 آواز فریاد

🎤 محمدرضا شجریان

#آوا
#موسیقی

🌱 @Ri_sheh 🌱
دانش آموزان مسموم.pdf
175.8 KB
از نو، نگاه، اندیشه

"دانش‌آموزان مسموم"

✍🏼 رضا مقصودی



#فکر_کنیم
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director‌
دموکراسی این نیست
که مرد نظرش را درباره ی سیاست بگوید،
و کسی هم به او اعتراض نکند

دموکراسی این است که
زن نظرش را درباره ی عشق بگوید،
و کسی هم او را نکشد.



✒️ سعاد الصباح

📷 مارک پاور


#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس

🌿 @Ri_sheh 🌿

www.instagram.com/Like_a_director
حامی "ریشه" باشید.

رسانه‌های مستقل به سختی و با موانع بسیار به زیست خود ادامه می‌دهند. ما هنوز و هم‌چنان سعی‌‌مان را می‌کنیم که راه خودمان را برویم. بدون بودن زیر بلیت سازمان یا نهادی، بدون افتادن در ورطه‌ی پوپولیسم و پروپاگاندا و اقتصاد مبتنی بر تبلیغات و ... .
ما در پارادایم محافظه‌کاری و منفعت‌طلبی نخواهیم گنجید.
"ریشه" همواره چپ، رادیکال و منتقد وضع موجود خواهد ماند.

ما ادامه می‌دهیم. شما هم همراه و حامی باشید. با بهره گرفتن از سه امکان زیر می‌توانید به "ریشه" کمک کنید.

1. همیاری مالی
https://zarinp.al/ri_sheh


2. در تلگرام با معرفی سه‌گانه‌ به دیگران:

"ریشه" @Ri_sheh

"نامه‌‌ای به پدر و مادرم" @Ri_sheh2

"خانه‌ی فیلم ریشه" @Ri_sheh3


3. در اینستاگرام با دنبال کردن صفحه‌ی فیلم "مثل یک کارگردان"
http://www.instagram.com/Like_a_director
- دوست می‌دارم آن را که برای شناخت می‌زیَد.

- دردا، زمانی فرارسد که انسان دیگر خدنگِ اشتیاقِ خود را فراتر از انسان نیفکنَد و زهِ کمان‌اش خروشیدن را از یاد ببَرَد.

- روان‌ات از تن‌ات نیز زودتر خواهد مرد.

- غایت خویش را پی خواهم گرفت و راه خویش در پیش. از فرازِ درَنگیان و تن‌آسایان برخواهم جهید.

- این خدایی که من آفریدم، چون همه‌ی خدایان، ساخته‌ی انسان بود و جنون انسان.

- می‌خواستند از بیچارگی‌شان بگریزند و ستارگان بس دور از دسترسِ ایشان بودند. پس آهی کشیدند و گفتند: 《ای کاش برای خزیدن به هستیِ دیگر و خوش‌بختی، راه‌هایی آسمانی می‌بود.》

- من این خدامانندان را خوب می‌شناسم. آنان می‌خواهند دیگران به ایشان ایمان داشته باشند و شک گناه باشد.

- همان کسی که او را «نجات‌بخش» می‌نامند، ایشان را در بند افکنده است: در بندِ ارزش های دروغین و پوچ! ای کاش کسی ایشان را از چنگِ نجات‌بخش‌شان نجات می‌بخشید!
آدمی را ارزش های دروغین و کلام های پوچ، هولناک‌ ترین هیولاست.


- وَه که شما چه کم به ژرفنایِ این روان رفته‌اید.

- آن که بر فرازِ بلندترین کوه رفته باشد، خنده می‌زند بر همه‌ی نمایش‌های غمناک و جدّی بودن‌های غمناک.

- خودکشیِ اندک اندکِ همگان، زندگی نام گرفته است.

- بگریز، دوست من، به تنهایی‌ات بگریز.

- کارهای بزرگ را همه دور از بازار و نام‌آوری کرده‌اند. پایه‌گذاران ارزش‌های نو همیشه دور از بازار و نام‌آوری زیسته‌اند.

- آیا چنان کسی هستی که رهایی از یوغی را سزاوار باشد؟ ای بسا کس که با دور افکندنِ یوغِ بندگی، واپسین ارزندگی خود را دورافکند.


برگرفته از کتاب: چنین گفت زرتشت
نویسنده: فردریش نیچه
مترجم: داریوش آشوری


#واژه
#متن_مانا

@Ri_sheh

http://www.instagram.com/Like_a_director
هر روز
به مردن فکر می‌کنم.
به مریضی،
قحطی،
خشونت،
تروریسم،
جنگ،
به آخرالزمان.
و همین
کمک می‌کند به هیچی فکر نکنم.



✒️ راجر مگاف/ محمدرضا فرزاد

🎨 سالوادور دالی


#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس

@Ri_sheh

www.instagram.com/Like_a_director