- در هر زندگی یک لحظه هست. یک بحران. بحرانی که میگوید: آنچه من به آن اعتقاد دارم اشتباه است. این برای هر کسی اتفاق میافتد، تنها تفاوت این است که این آگاهی، چطور آدمها را تغییر میدهد. در بیشتر موارد، نتیجهاش به سادگی دفن آن آگاهی و تظاهر به این است که آنجا نیست. انسانها اینطوری پیر میشوند. این چیزی است که در نهایت چهرهشان را چروکیده و پشتشان را خمیده میکند و جاهطلبیشان را تحلیل میبرد. سنگینی انکار. اضطراب ناشی از آن. این در انسانها منحصر به فرد نیست. بزرگترین اقدام شجاعانه که هر کس قادر است انجام بدهد، "تغییر" است.
- آدمها کارهای بسیاری برای خوشحال شدن انجام میدهند اما در واقع باعث درماندگیشان میشوند. این فهرست بی پایان است. شامل اینها: خرید، تماشای تلویزیون، پیدا کردن کار بهتر، گرفتن خانهی بزرگتر، نوشتن رمان تقریبا شبیه زندگینامه، آموزش کودکان، اینکه کاری کنند پوستشان کمی کمتر پیر به نظر برسد و این آرزوی مبهم که شاید همهی اینها معنایی داشته باشد. اینها بهشکل دردناکی خیلی سرگرم کننده است.
- عمر انسانی بهطور متوسط 80 سال یا حدود 30000 روز است. یعنی آنها به دنیا میآیند، تعدادی دوست پیدا میکنند، چند وعده غذا میخورند، ازدواج میکنند یا ازدواج نمیکنند، صاحب یکی دو بچه میشوند یا نمیشوند، چند هزار لیوان مینوشند، چند دفعه ارتباط جنسی دارند، یک جایی غدهای سرطانی کشف میکنند، کمی احساس پشیمانی میکنند، به این فکر میافتند زمان چطور گذشت، میفهمند باید طور دیگری رفتار میکردند، بعد متوجه میشوند باید همانطور رفتار میکردند و آخر میمیرند. به درون سیاهیِ هیچِ بزرگ فرو میروند. بیرون فضا. بیرون زمان.
- بعضی آدمها نه فقط خشونت را دوست دارند، بلکه آن را تمنا میکنند. نه فقط برای این که درد را میخواهند، بلکه چون همان موقع هم درد دارند و میخواهند با نوع کمتری از درد حواسشان از آن پرت شود.
برگرفته از کتاب: انسانها (هیچجا خانه نمیشود)
نویسنده: مت هیگ
مترجم: گیتا گرکانی
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- آدمها کارهای بسیاری برای خوشحال شدن انجام میدهند اما در واقع باعث درماندگیشان میشوند. این فهرست بی پایان است. شامل اینها: خرید، تماشای تلویزیون، پیدا کردن کار بهتر، گرفتن خانهی بزرگتر، نوشتن رمان تقریبا شبیه زندگینامه، آموزش کودکان، اینکه کاری کنند پوستشان کمی کمتر پیر به نظر برسد و این آرزوی مبهم که شاید همهی اینها معنایی داشته باشد. اینها بهشکل دردناکی خیلی سرگرم کننده است.
- عمر انسانی بهطور متوسط 80 سال یا حدود 30000 روز است. یعنی آنها به دنیا میآیند، تعدادی دوست پیدا میکنند، چند وعده غذا میخورند، ازدواج میکنند یا ازدواج نمیکنند، صاحب یکی دو بچه میشوند یا نمیشوند، چند هزار لیوان مینوشند، چند دفعه ارتباط جنسی دارند، یک جایی غدهای سرطانی کشف میکنند، کمی احساس پشیمانی میکنند، به این فکر میافتند زمان چطور گذشت، میفهمند باید طور دیگری رفتار میکردند، بعد متوجه میشوند باید همانطور رفتار میکردند و آخر میمیرند. به درون سیاهیِ هیچِ بزرگ فرو میروند. بیرون فضا. بیرون زمان.
- بعضی آدمها نه فقط خشونت را دوست دارند، بلکه آن را تمنا میکنند. نه فقط برای این که درد را میخواهند، بلکه چون همان موقع هم درد دارند و میخواهند با نوع کمتری از درد حواسشان از آن پرت شود.
برگرفته از کتاب: انسانها (هیچجا خانه نمیشود)
نویسنده: مت هیگ
مترجم: گیتا گرکانی
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- انسان چیزی نیست جز کلافی از غرایز، و آنچه ما خدا میخوانیم چیزی نیست مگر ترسها و حسرتهای سرکوفتهی خودمان. اخلاق ما آمیزهای است از ستیزهجویی و تحقیر. "مارکی دو ساد"
- هیچچیز قرار نبود تغییر کند. عادتها و آرزوها، بیاندک تغییری، از پدر به پسر و از مادر به دختر ارث میرسید.
- عشق برای زندگی، برای هر کار سازندهای، برای هر تفکر و کنکاشی ضروری است.
- گاهی ناچار شدهام خودم را در معرض تماشای مردم قرار دهم و از این بابت بسیار متاسف هستم.
- قلمروی تعصب، میدانی است که در آن هر کس با شدت و حدّت به تکه حقیقت خود چسبیده و حاضر است در راه آن بکشد و کشته شود.
- مردم اسپانیا بر اثر نفرت از افکار آزادیخواهانهای که ناپلئون با زور به کشورشان آورده بود، فریاد میزدند: 《زنده باد زنجیر!》
- اگر بهشتی هست، همینجا و همینلحظه است. در لذت همآغوشی دو تن، نه در آن سرای باقی.
- سینما بدون واسطه به تماشاگر میرسد، به او انسانها و اشیای مشخصی را نشان میدهد، در تاریکی و سکوت، بر آرامش روانی او چنگ میاندازد، تخیل او را رهایی میبخشد و بدین ترتیب بیش از هر فرم بیانی دیگری تاثیرگذار است. از طرف دیگر با سینما راحتتر از هر رسانهی دیگری میتوان مخاطب را فریب داد و او را تحمیق کرد. متاسفانه به نظر میرسد که امروزه اکثریت غالب تولیدات سینمایی وظیفهی دیگری غیر از این برای خود قائل نیستند.
- در سینمای امروز از رمز و راز که جانمایهی هر هنری است، نشانی نمیبینیم. نویسندهها و کارگردانها و تهیهکنندگان سخت مراقب هستند تا پنجرهی اکران سینما به دنیای رهاییبخش شعر بسته بماند، تا مبادا آرامش کسی درهم بریزد. روی اکران، چیزهایی به نمایش درمیآید که تداوم زندگی مسکنتبار ما را نشان میدهد. برای هزارمین بار همان قصههای همیشگی را به خوردمان میدهند تا ساعات عذابآلود زندگی روزانه را فراموش کنیم. اخلاقیات مسلط، سانسور دولتی و بینالمللی و ادیان و مذاهب نیز تمام تلاش خود را به کار میبرند تا سنتها و عادات رایج در لفافی از طنز بیآزار و اندرزهای بیخاصیت به خورد تماشاگر داده شود.
برگرفته از کتاب: با آخرین نفسهایم
نویسنده: لوئیس بونوئل
مترجم: علی امینی نجفی
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- هیچچیز قرار نبود تغییر کند. عادتها و آرزوها، بیاندک تغییری، از پدر به پسر و از مادر به دختر ارث میرسید.
- عشق برای زندگی، برای هر کار سازندهای، برای هر تفکر و کنکاشی ضروری است.
- گاهی ناچار شدهام خودم را در معرض تماشای مردم قرار دهم و از این بابت بسیار متاسف هستم.
- قلمروی تعصب، میدانی است که در آن هر کس با شدت و حدّت به تکه حقیقت خود چسبیده و حاضر است در راه آن بکشد و کشته شود.
- مردم اسپانیا بر اثر نفرت از افکار آزادیخواهانهای که ناپلئون با زور به کشورشان آورده بود، فریاد میزدند: 《زنده باد زنجیر!》
- اگر بهشتی هست، همینجا و همینلحظه است. در لذت همآغوشی دو تن، نه در آن سرای باقی.
- سینما بدون واسطه به تماشاگر میرسد، به او انسانها و اشیای مشخصی را نشان میدهد، در تاریکی و سکوت، بر آرامش روانی او چنگ میاندازد، تخیل او را رهایی میبخشد و بدین ترتیب بیش از هر فرم بیانی دیگری تاثیرگذار است. از طرف دیگر با سینما راحتتر از هر رسانهی دیگری میتوان مخاطب را فریب داد و او را تحمیق کرد. متاسفانه به نظر میرسد که امروزه اکثریت غالب تولیدات سینمایی وظیفهی دیگری غیر از این برای خود قائل نیستند.
- در سینمای امروز از رمز و راز که جانمایهی هر هنری است، نشانی نمیبینیم. نویسندهها و کارگردانها و تهیهکنندگان سخت مراقب هستند تا پنجرهی اکران سینما به دنیای رهاییبخش شعر بسته بماند، تا مبادا آرامش کسی درهم بریزد. روی اکران، چیزهایی به نمایش درمیآید که تداوم زندگی مسکنتبار ما را نشان میدهد. برای هزارمین بار همان قصههای همیشگی را به خوردمان میدهند تا ساعات عذابآلود زندگی روزانه را فراموش کنیم. اخلاقیات مسلط، سانسور دولتی و بینالمللی و ادیان و مذاهب نیز تمام تلاش خود را به کار میبرند تا سنتها و عادات رایج در لفافی از طنز بیآزار و اندرزهای بیخاصیت به خورد تماشاگر داده شود.
برگرفته از کتاب: با آخرین نفسهایم
نویسنده: لوئیس بونوئل
مترجم: علی امینی نجفی
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- حتی آنها که مستقیما تمایلی به شرکت در این کشمکش شدید برای کسب ثروت و افتخار ندارند، غیر مستقیم به این راه کشانده میشوند. زیرا یکی از تاثیرات آن بالا بردن سطح زندگی و به تبع آن افزایش متوسط نرخ خرج و مخارج برای همه است. آنهایی که به ثروت میرسند، تا حدی برای لذت شخصی و البته بیشتر برای نشان دادن چیزی تحسینبرانگیز، خودشان را با عادات تجملی از دیگران متمایز میکنند. هر چه تعداد آنها بیشتر میشود، رقابت برای جلب توجه افکار عمومی شدیدتر میشود و این توجه نصیب کسانی میگردد که با صرف هزینههای عظیم، خودشان را بیشتر به چشم میآورند. رقابت گامبهگام به اقشار پایینتر سرایت میکند، تا جایی که افراد نسبتا کمبضاعتتر هم برای آن که "محترم" محسوب شوند خودشان را ملزم به صرف هزینهی بیشتر در مورد خانه، اسباب و اثاثیه و پوشاک و غذا میبینند و مجبورند سختتر کار کنند تا به آن درآمد بالاتر مورد نیاز دست پیدا کنند.
- این که چرا مدام بیشتر و بیشتر قرض بالا میآوریم ربطی به دستمزدهایمان ندارد، بلکه مربوط به نحوهی خرج کردنمان است. حتی اگر درآمدهای ما بالا رفته باشد، سرعت خرج کردن ما خیلی بیشتر افزایش پیدا کرده است. خیلی از مردم خیلی بیشتر از سطح درآمدشان خرج میکنند. زندگی قرضی نسخهی امروزی بردگی خودخواسته است.
- آخر هفتهها و بهویژه تعطیلات حس موقعیتی اضطراری را پیدا کردهاند. این روزها فرصت محدودی است که باید تا آخرین حد از آن استفاده شود و هدر نرود. مدیریت سفتوسخت زمان ظاهرا با هیچ چیزی که حتی کمی به تعطیلات شبیه باشد سازگار نیست. بهنظرم تعطیلات ما روزبهروز بیشتر شبیه نوعی مسابقهی بهرهوری میشود. رفتار گردشگران اتوبوسسواری که به هر مکان دیدنی که میرسند تقریبا پانزده دقیقه توقف میکنند تا به تعداد بیشتری از مکانهای دیدنی برسند دیگر امری عادی شده است. روز تعطیل قرار است فرصتی باشد برای کارهایی که خودت دوست داری انجام بدهی، نه کارهایی که مجبوری انجام بدهی.
- مهمترین تغییر فرهنگی در این دوره، گذار از کمبود به وفور است. در دنیای غرب، کمتر کسی برای زنده ماندن باید بهسختی تقلا کند، و در عوض همگان سراسیمه دنبال هویتشان میگردند. مصرف بخش مهمی از این تکاپو است. در عصر وفور، کارگران دیگر خیال سرنگونی بورژوازی را در سر نمیپرورانند بلکه به دنبال پیوستن به آن هستند. آنها دیگر دنبال به دست گرفتن ابزار تولید نیستند و در عوض مایل به افزایش ابزار مصرف خودشاناند.
برگرفته از کتاب "کار"
نویسنده: لارس اسوندسن
مترجم: فرزانه سالمی
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- این که چرا مدام بیشتر و بیشتر قرض بالا میآوریم ربطی به دستمزدهایمان ندارد، بلکه مربوط به نحوهی خرج کردنمان است. حتی اگر درآمدهای ما بالا رفته باشد، سرعت خرج کردن ما خیلی بیشتر افزایش پیدا کرده است. خیلی از مردم خیلی بیشتر از سطح درآمدشان خرج میکنند. زندگی قرضی نسخهی امروزی بردگی خودخواسته است.
- آخر هفتهها و بهویژه تعطیلات حس موقعیتی اضطراری را پیدا کردهاند. این روزها فرصت محدودی است که باید تا آخرین حد از آن استفاده شود و هدر نرود. مدیریت سفتوسخت زمان ظاهرا با هیچ چیزی که حتی کمی به تعطیلات شبیه باشد سازگار نیست. بهنظرم تعطیلات ما روزبهروز بیشتر شبیه نوعی مسابقهی بهرهوری میشود. رفتار گردشگران اتوبوسسواری که به هر مکان دیدنی که میرسند تقریبا پانزده دقیقه توقف میکنند تا به تعداد بیشتری از مکانهای دیدنی برسند دیگر امری عادی شده است. روز تعطیل قرار است فرصتی باشد برای کارهایی که خودت دوست داری انجام بدهی، نه کارهایی که مجبوری انجام بدهی.
- مهمترین تغییر فرهنگی در این دوره، گذار از کمبود به وفور است. در دنیای غرب، کمتر کسی برای زنده ماندن باید بهسختی تقلا کند، و در عوض همگان سراسیمه دنبال هویتشان میگردند. مصرف بخش مهمی از این تکاپو است. در عصر وفور، کارگران دیگر خیال سرنگونی بورژوازی را در سر نمیپرورانند بلکه به دنبال پیوستن به آن هستند. آنها دیگر دنبال به دست گرفتن ابزار تولید نیستند و در عوض مایل به افزایش ابزار مصرف خودشاناند.
برگرفته از کتاب "کار"
نویسنده: لارس اسوندسن
مترجم: فرزانه سالمی
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن
نگفتم: برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
نگفتم: عزیزم متاسفم، چون من هم مقصر بودم
نگفتم: اختلافها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم: اگر تو نباشی، زندگیام بیمعنی خواهد بود
فکر میکردم از تمامی آن بازیها خلاص خواهم شد
اما حالا، تنها کاری که میکنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم
نگفتم: بارانیات را درآر
قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم
نگفتم: جادهی بیرون خانه
طولانی و خلوت و بیانتهاست
گفتم: خدانگهدار، موفق باشی
خدا به همراهت
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم.
✒️ شل سیلور استاین
📷 مهلا درخشانی
#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس
🌱 @Ri_sheh 🌱
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن
نگفتم: برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
نگفتم: عزیزم متاسفم، چون من هم مقصر بودم
نگفتم: اختلافها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم: اگر تو نباشی، زندگیام بیمعنی خواهد بود
فکر میکردم از تمامی آن بازیها خلاص خواهم شد
اما حالا، تنها کاری که میکنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم
نگفتم: بارانیات را درآر
قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم
نگفتم: جادهی بیرون خانه
طولانی و خلوت و بیانتهاست
گفتم: خدانگهدار، موفق باشی
خدا به همراهت
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم.
✒️ شل سیلور استاین
📷 مهلا درخشانی
#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس
🌱 @Ri_sheh 🌱
- امروزه تمایلات جنسی صورت مقبولی از عشق شده و به همان میزان، گوش به فرمان دستور. رابطهی جنسی یعنی کامیابی و کارآیی. و لَوندی نمایندهی سرمایهای است که باید بیشتر شود. بدن، با ارزشهای ظاهریاش، تبدیل به کالا شده است. در همین بین دیگری به شئای برانگیزاننده تبدیل شده است. وقتی دیگری بودن از دیگری کسر میشود، نمیشود عاشقاش بود، فقط میشود مصرفاش کرد. به همین سبب دیگری حالا فرد نیست، تبدیل به شئای شده با اجزای جنسی. چیزی به نام هویت جنسی (Sexual Personality) وجود ندارد.
- اصول نمایشی که تمامی جوانب زندگی امروزی را فراگرفته، عشق و جنسیت را هم فراگرفته است.
- تصاویر بهشکلی پرخاشگرانه در رقابت برای "استفاده شدن" هستند.
- امروزه اینترنت دارد فرد مدرن را در جایگاه سوژهای هوسران قرار میدهد که در تقلای تجربه کردن است و خواب و خیال اشکال یا وسایل مختلف زندگی را در سر میپروراند که تجربهای زنده است در حالت خیالی و مجازی. هر چه بیشتر میگذرد، خویشتن فرد مدرن به کمک تصاویر رسانهها و کالاها، به شکلی تخیلی متوجه آرزوها و احساساتاش میشود. قوهی تخیل است که تحت سلطهی بازار و فرهنگ تودهوار قرار میگیرد.
- امروزه که ما در مواجههی مستقیم با میزان زیادی از تصاویر قدرتمند بصری هستیم، دیگر نمیتوانیم چشمانمان را ببندیم. علت دیگر، وجود مداوم تصاویر است. چشم بستن یعنی امری مذموم، امری که برای مقبولیت و بیشفعالی جامعهی پرشتاب معاصر همراه خوبی نیست. گوش به زنگ بودن (Hypervigilance) مداوم چشم بستن را کاری سختتر کرد.
- انبوه اطلاعات دارد به شدت بینظمی دنیا را به اوج میبرد، دارد سروصدا را به حداکثرش میرساند. تفکر نیازمند آرامش است. تفکر، گسیل شدن به سکوت و آرامش است.
برگرفته از کتاب: تقلای اِروس
نویسنده: بیونگ چول هان
مترجم: آراز بارسقیان
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- اصول نمایشی که تمامی جوانب زندگی امروزی را فراگرفته، عشق و جنسیت را هم فراگرفته است.
- تصاویر بهشکلی پرخاشگرانه در رقابت برای "استفاده شدن" هستند.
- امروزه اینترنت دارد فرد مدرن را در جایگاه سوژهای هوسران قرار میدهد که در تقلای تجربه کردن است و خواب و خیال اشکال یا وسایل مختلف زندگی را در سر میپروراند که تجربهای زنده است در حالت خیالی و مجازی. هر چه بیشتر میگذرد، خویشتن فرد مدرن به کمک تصاویر رسانهها و کالاها، به شکلی تخیلی متوجه آرزوها و احساساتاش میشود. قوهی تخیل است که تحت سلطهی بازار و فرهنگ تودهوار قرار میگیرد.
- امروزه که ما در مواجههی مستقیم با میزان زیادی از تصاویر قدرتمند بصری هستیم، دیگر نمیتوانیم چشمانمان را ببندیم. علت دیگر، وجود مداوم تصاویر است. چشم بستن یعنی امری مذموم، امری که برای مقبولیت و بیشفعالی جامعهی پرشتاب معاصر همراه خوبی نیست. گوش به زنگ بودن (Hypervigilance) مداوم چشم بستن را کاری سختتر کرد.
- انبوه اطلاعات دارد به شدت بینظمی دنیا را به اوج میبرد، دارد سروصدا را به حداکثرش میرساند. تفکر نیازمند آرامش است. تفکر، گسیل شدن به سکوت و آرامش است.
برگرفته از کتاب: تقلای اِروس
نویسنده: بیونگ چول هان
مترجم: آراز بارسقیان
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
تنهایی عمیقی در جهان است
که در حرکت کُندِ عقربههای ساعت،
میتوان حس کرد.
مردمانِ خسته،
مثله شدگانی از عشق یا بیعشقی،
نامهربان با هم،
غنی نامهربان با غنی،
و فقیر با فقیر.
ترسیدهایم.
نظام آموزشی به ما آموخت،
که همه برندهایم.
هیچگاه از شکستها،
و خودکشیها نگفت
یا از وحشت رنج آورِ انسانی
که کسی لمسش نکرده
یا با او سخن نرانده است
و در تنهایی
مشغول آب دادن گیاهان است.
✒️ چارلز بوکوفسکی
📷 Josh Nuttall
#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس
🌱 @Ri_sheh 🌱
که در حرکت کُندِ عقربههای ساعت،
میتوان حس کرد.
مردمانِ خسته،
مثله شدگانی از عشق یا بیعشقی،
نامهربان با هم،
غنی نامهربان با غنی،
و فقیر با فقیر.
ترسیدهایم.
نظام آموزشی به ما آموخت،
که همه برندهایم.
هیچگاه از شکستها،
و خودکشیها نگفت
یا از وحشت رنج آورِ انسانی
که کسی لمسش نکرده
یا با او سخن نرانده است
و در تنهایی
مشغول آب دادن گیاهان است.
✒️ چارلز بوکوفسکی
📷 Josh Nuttall
#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس
🌱 @Ri_sheh 🌱
- قدرت نهفته در یک جادهی روستایی وقتی در آن قدم بزنیم متفاوت است با وقتی که از رویاش با هواپیما بگذریم. به همین نحو، قدرت نهفته در یک متن وقتی آن را بخوانیم متفاوت است با وقتی که آن را نگاه کنیم. مسافران هواپیما تنها میبینند که چگونه جاده از میان دشت میگذرد و پیش میرود، و چهطور مطابق با قوانین حاکم بر زمینهای اطراف تغییر میکند. تنها کسی که روی جاده قدم میزند، از قدرتی که در اختیار آن است باخبر میشود؛ راه برای کسی که از هواپیما به آن نگاه میکند، چیزی بیش از پهنهای گسترده نیست، اما کسی که روی آن راه میرود، در هر گردشاش، همچون ندای فرماندهای که سربازان را به پیش فرا میخواند، دوردستها، مناظر زیبا، پهنهها و دورنماها را احضار میکند.
- پیش از آن که کودکی در عصر ما با کتاب آشنا شود، چشماناش چنان در معرض کولاکی از تصاویر متغیّر، رنگی و متناقض قرار میگیرد، که احتمال ورودش به آرامش باستانی کتاب کم میشود.
- مردم وقتی به فعالیتی مشغول میشوند، به تنها چیزی که میاندیشند، محدودترین منافعِ شخصی خودشان است.
- همیشه باید اثبات کرد آرای عامه نادرست است.
- خوشبختی یعنی توانایی شناختن خود، بدون ترسیدن.
- هدف آموزش و پرورش برقراری زمامداری بزرگسالان بر کودکان است.
برگرفته از کتاب: خیابان یکطرفه
نویسنده: والتر بنیامین
مترجم: حمید فرازنده
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱
- پیش از آن که کودکی در عصر ما با کتاب آشنا شود، چشماناش چنان در معرض کولاکی از تصاویر متغیّر، رنگی و متناقض قرار میگیرد، که احتمال ورودش به آرامش باستانی کتاب کم میشود.
- مردم وقتی به فعالیتی مشغول میشوند، به تنها چیزی که میاندیشند، محدودترین منافعِ شخصی خودشان است.
- همیشه باید اثبات کرد آرای عامه نادرست است.
- خوشبختی یعنی توانایی شناختن خود، بدون ترسیدن.
- هدف آموزش و پرورش برقراری زمامداری بزرگسالان بر کودکان است.
برگرفته از کتاب: خیابان یکطرفه
نویسنده: والتر بنیامین
مترجم: حمید فرازنده
#واژه
#متن_مانا
🌱 @Ri_sheh 🌱