استفتا از اميرالمؤمنين علیه السلام
کلینی با سند موثق از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
"زنی در مدینه بود که نزد او رفت و آمد میشد{یعنی مردان برای فحشاء به خانهاش میرفتند}. خبر به عُمَر (خلیفه دوم) رسید. عمر افرادی را نزد آن زن فرستاد و او را ترساند و دستور داد تا او را بیاورند. زن {که باردار بود}، ترسید و درد زایمانش شروع شد، {در بین راه} به خانهای رفت و نوزاد پسری به دنیا آورد. صدای گریهی نوزاد، بلند شد {یعنی زنده به دنیا آمد} اما اندکی بعد، {چون زودهنگام و نارَس متولد شده بود} فوت کرد.
عُمَر به خاطر ترساندنِ آن زن و مرگ نوزاد، بسیار نگران شد.
برخی از مشاورانش به او گفتند: «ای امیر مؤمنان! شما هیچ تقصیری نداشتهاید و تکلیفی ندارید». برخی نیز گفتند: «مگر چه شده است؟!»{یعنی حادثهی مهمی رخ نداده و نیاز نیست خودتان را ناراحت کنید}.
عمر گفت: از ابوالحسن(علي بن ابیطالب علیه السلام) بپرسید {که تکلیفِ شرعیِ من چیست؟}.
ابوالحسن(علیه السلام) فرمود: «اگر خودتان {طبقِ دانستههای دینیِ ناقصتان} اجتهاد میکردید، به حکم شرعی نمیرسیدید و اگر {صرفاً} بر اساس سلیقهی شخصی، نظر میدادید، {باز هم} به خطا رفته بودید.»
سپس فرمود: «پرداختنِ دیهی پسربچه بر تو لازم است»"
ملاحظات:
1 - اینکه امام صادق(علیه السلام) فرموده باشند: «عُمَر به خاطر ترسیدنِ آن زن و مرگ نوزاد، بسیار نگران شد» به دو گونه قابل تفسیر است: نخست اینکه «خلیفه واقعاً عذاب وجدان گرفت» دوم اینکه «برای آبرو و مشروعیت خود در افکار عمومی دچار نگرانی شد».
2 - علامه مجلسی درباره سند این حدیث می گوید: «مُوَثَّقٌ عَلَی الظاهر» (مرآة العقول، ج24، ص: 209)
3 - عموم فقهای شیعه، بر اساس همین حدیث فتوا دادهاند که در موارد مشابه، دیهی مقتول باید پرداخت شود ولی درباره اینکه آیا دیه باید از جیب حاکم و عاقلهی او داده شود یا از بیتالمال پرداخت گردد، اختلاف نظر دارند.
متن عربی حدیث:
11- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كَانَتِ امْرَأَةٌ بِالْمَدِينَةِ تُؤْتَى فَبَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَرَوَّعَهَا وَ أَمَرَ أَنْ يُجَاءَ بِهَا إِلَيْهِ فَفَزِعَتِ الْمَرْأَةُ فَأَخَذَهَا الطَّلْقُ فَانْطَلَقَتْ إِلَى بَعْضِ الدُّورِ فَوَلَدَتْ غُلَاماً فَاسْتَهَلَّ الْغُلَامُ ثُمَّ مَاتَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ مِنْ رَوْعَةِ الْمَرْأَةِ وَ مِنْ مَوْتِ الْغُلَامِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ جُلَسَائِهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عَلَيْكَ مِنْ هَذَا شَيْءٌ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ وَ مَا هَذَا قَالَ سَلُوا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُمْ أَبُو الْحَسَنِ ع لَئِنْ كُنْتُمُ اجْتَهَدْتُمْ مَا أَصَبْتُمْ وَ لَئِنْ كُنْتُمْ قُلْتُمْ بِرَأْيِكُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ دِيَةُ الصَّبِيِّ.
برخی از منابع حدیث:
کلینی، الكافي (چاپ الإسلامية)، ج7، ص: 374
شیخ طوسی، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج10، ص: 312
محمدتقی مجلسی، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (چاپ قديم)، ج10، ص: 302
فیض کاشانی، الوافي، ج16، ص: 821 و شیخ حر عاملی، وسائل الشيعة(چاپ مؤسسه ال البیت ع)، ج29، ص: 268
علامه محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج16، ص: 682
همو، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج24، ص: 209 .
#گشت_ارشاد #حقوق_شهروندی #قضاوتهای_امام_علی علیه السلام
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
کلینی با سند موثق از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
"زنی در مدینه بود که نزد او رفت و آمد میشد{یعنی مردان برای فحشاء به خانهاش میرفتند}. خبر به عُمَر (خلیفه دوم) رسید. عمر افرادی را نزد آن زن فرستاد و او را ترساند و دستور داد تا او را بیاورند. زن {که باردار بود}، ترسید و درد زایمانش شروع شد، {در بین راه} به خانهای رفت و نوزاد پسری به دنیا آورد. صدای گریهی نوزاد، بلند شد {یعنی زنده به دنیا آمد} اما اندکی بعد، {چون زودهنگام و نارَس متولد شده بود} فوت کرد.
عُمَر به خاطر ترساندنِ آن زن و مرگ نوزاد، بسیار نگران شد.
برخی از مشاورانش به او گفتند: «ای امیر مؤمنان! شما هیچ تقصیری نداشتهاید و تکلیفی ندارید». برخی نیز گفتند: «مگر چه شده است؟!»{یعنی حادثهی مهمی رخ نداده و نیاز نیست خودتان را ناراحت کنید}.
عمر گفت: از ابوالحسن(علي بن ابیطالب علیه السلام) بپرسید {که تکلیفِ شرعیِ من چیست؟}.
ابوالحسن(علیه السلام) فرمود: «اگر خودتان {طبقِ دانستههای دینیِ ناقصتان} اجتهاد میکردید، به حکم شرعی نمیرسیدید و اگر {صرفاً} بر اساس سلیقهی شخصی، نظر میدادید، {باز هم} به خطا رفته بودید.»
سپس فرمود: «پرداختنِ دیهی پسربچه بر تو لازم است»"
ملاحظات:
1 - اینکه امام صادق(علیه السلام) فرموده باشند: «عُمَر به خاطر ترسیدنِ آن زن و مرگ نوزاد، بسیار نگران شد» به دو گونه قابل تفسیر است: نخست اینکه «خلیفه واقعاً عذاب وجدان گرفت» دوم اینکه «برای آبرو و مشروعیت خود در افکار عمومی دچار نگرانی شد».
2 - علامه مجلسی درباره سند این حدیث می گوید: «مُوَثَّقٌ عَلَی الظاهر» (مرآة العقول، ج24، ص: 209)
3 - عموم فقهای شیعه، بر اساس همین حدیث فتوا دادهاند که در موارد مشابه، دیهی مقتول باید پرداخت شود ولی درباره اینکه آیا دیه باید از جیب حاکم و عاقلهی او داده شود یا از بیتالمال پرداخت گردد، اختلاف نظر دارند.
متن عربی حدیث:
11- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كَانَتِ امْرَأَةٌ بِالْمَدِينَةِ تُؤْتَى فَبَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَرَوَّعَهَا وَ أَمَرَ أَنْ يُجَاءَ بِهَا إِلَيْهِ فَفَزِعَتِ الْمَرْأَةُ فَأَخَذَهَا الطَّلْقُ فَانْطَلَقَتْ إِلَى بَعْضِ الدُّورِ فَوَلَدَتْ غُلَاماً فَاسْتَهَلَّ الْغُلَامُ ثُمَّ مَاتَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ مِنْ رَوْعَةِ الْمَرْأَةِ وَ مِنْ مَوْتِ الْغُلَامِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ جُلَسَائِهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عَلَيْكَ مِنْ هَذَا شَيْءٌ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ وَ مَا هَذَا قَالَ سَلُوا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُمْ أَبُو الْحَسَنِ ع لَئِنْ كُنْتُمُ اجْتَهَدْتُمْ مَا أَصَبْتُمْ وَ لَئِنْ كُنْتُمْ قُلْتُمْ بِرَأْيِكُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ دِيَةُ الصَّبِيِّ.
برخی از منابع حدیث:
کلینی، الكافي (چاپ الإسلامية)، ج7، ص: 374
شیخ طوسی، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج10، ص: 312
محمدتقی مجلسی، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (چاپ قديم)، ج10، ص: 302
فیض کاشانی، الوافي، ج16، ص: 821 و شیخ حر عاملی، وسائل الشيعة(چاپ مؤسسه ال البیت ع)، ج29، ص: 268
علامه محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج16، ص: 682
همو، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج24، ص: 209 .
#گشت_ارشاد #حقوق_شهروندی #قضاوتهای_امام_علی علیه السلام
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
دو نصیحت به اهل منبر از زبان فقیه بزرگ مرحوم آخوند همدانی
✔️ از واعظ نامی و خطیب شهیر ومؤلف دانشمند مرحوم حاج شیخ احمد رحمانی همدانی ( قدس سره) شنیدم که اوائلی که در همدان منبر می رفتم مرحوم آخوند دو سفارش به من فرمود:
🔹۱/ به همان نیت خالصی منبر برو که به همان نیت نماز می خوانی.
🔹۲/مراقب باش در مدتی که بر منبر نشسته ای، چه خوراک معنوی به مردم می دهی، زیرا مردم، شریف ترین عضو خویش یعنی مغزشان را در این مدت اختیار تو قرار داده اند.
منبع: کانال استاد محمد عندلیب همدانی
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
✔️ از واعظ نامی و خطیب شهیر ومؤلف دانشمند مرحوم حاج شیخ احمد رحمانی همدانی ( قدس سره) شنیدم که اوائلی که در همدان منبر می رفتم مرحوم آخوند دو سفارش به من فرمود:
🔹۱/ به همان نیت خالصی منبر برو که به همان نیت نماز می خوانی.
🔹۲/مراقب باش در مدتی که بر منبر نشسته ای، چه خوراک معنوی به مردم می دهی، زیرا مردم، شریف ترین عضو خویش یعنی مغزشان را در این مدت اختیار تو قرار داده اند.
منبع: کانال استاد محمد عندلیب همدانی
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
زیارت با معرفت
با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
"مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ "
ترجمه:
" هرکس در حالی که حق اباعبدالله (ع) را شناخته است به زیارت قبر او برود خداوند گناهان قدیم و جدید او را می بخشاید "
منبع:
📚شیخ صدوق، ثواب الأعمال (چاپ دارالشریف الرضی) ، ص86.
توضیح:
به نظر می رسد مقصود از « شناختن حق امام حسین(ع) » در اینگونه احادیث ، اینست که آن حضرت را به عنوان «امامی که خداوند، اطاعت و پیروی از او را واجب فرموده » به رسمیت بشناسیم و به حق ایشان به عنوان « امام الهی مفترض الطاعة و النصرة » اعتراف داشته باشیم.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
"مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ "
ترجمه:
" هرکس در حالی که حق اباعبدالله (ع) را شناخته است به زیارت قبر او برود خداوند گناهان قدیم و جدید او را می بخشاید "
منبع:
📚شیخ صدوق، ثواب الأعمال (چاپ دارالشریف الرضی) ، ص86.
توضیح:
به نظر می رسد مقصود از « شناختن حق امام حسین(ع) » در اینگونه احادیث ، اینست که آن حضرت را به عنوان «امامی که خداوند، اطاعت و پیروی از او را واجب فرموده » به رسمیت بشناسیم و به حق ایشان به عنوان « امام الهی مفترض الطاعة و النصرة » اعتراف داشته باشیم.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
امام رضا (ع) به هیچ وجه از قم و نزدیکی آن عبور نکرده است
استاد یوسفی غروی:
حرکت امام رضا (ع) به سمت خراسان حرکتی مخفیانه نبوده، بلکه سیصد سرباز عباسی به رهبری رجاء بن ابی ضحاک ایشان را همراهی میکردند، لذا مسیر حرکت ایشان چندان مخفی نبوده و گفتهاند که ایشان از مدینه به بصره رفت و از بصره به اهواز، از اهواز به فارس و در نهایت از فارس به مرو رسید. در این مسیر ایشان تحت هدایت سربازان عباسی بود و مأمون از رجاء بن ابی ضحاک خواسته بود تا امام را از شهرهایی مانند قم که کانون تجمع شیعیان بود عبور ندهد. به همین دلیل هم بود که امام را از کوفه روانه نکردند زیرا کوفه نیز یکی از کانونها تجمع شیعیان بود.
سید ابن طاووس (سید عبدالکریم ابن طاووس حلی، و نه صاحب کتاب ملهوف) در کتابی که درباره تعیین قبر امیرالمؤمنین (ع) نوشته (فَرْحَةُ الغَریّ فی تَعْیینِ قَبْر أمیرِالمُؤمنین عَلیّ بْن أبیطالب فِی النَّجَف) اشاره کرده که امام رضا (ع) در مسیرش وارد قم شد و شیعیان از او استقبال کردند و داستانی شبیه ورود پیامبر (ص) به مدینه را نقل میکند که شیعیان درباره اینکه امام به خانۀ چه کسی برود دعوا داشتند و امام رضا (ع) فرمود این شتر هر کجا برود آنجا منزل خواهم گزید. اکنون نیز منطقهای در قم، در پشت مدرسۀ رضویه و در بازار نجارهای قدیم قم به نام «شترخان» وجود دارد که میگوید محلی بوده که شتر امام رضا (ع) توقف کرده و امام در آنجا منزل گزیده است. حتی وجه تسمیۀ مدرسۀ رضویه نیز همین بوده و چون نزدیک این محل ادعایی اقامت امام رضا (ع) بوده آن را «رضویه» نامیدهاند.
اما این داستان به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. مسیر حرکت از مدینه به مرو مشخص است و مأمون تأکید کرده بود که امام از مراکز تجمع شیعه عبور داده نشود. بهویژه که در آن زمان قمیها با بنیعباس مشکل داشتند و از خراج دادن تمرد کرده بودند و درگیریای هم به وجود آمد و تعدادی از قمیها کشته شدند، لذا اصلاً معقول هم نیست مأمون اجازه داده باشد امام رضا (ع) را از این منطقه حرکت داده باشند.
#امام_رضا #تاریخ_قم #ساوه
منبع: کانال مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
استاد یوسفی غروی:
حرکت امام رضا (ع) به سمت خراسان حرکتی مخفیانه نبوده، بلکه سیصد سرباز عباسی به رهبری رجاء بن ابی ضحاک ایشان را همراهی میکردند، لذا مسیر حرکت ایشان چندان مخفی نبوده و گفتهاند که ایشان از مدینه به بصره رفت و از بصره به اهواز، از اهواز به فارس و در نهایت از فارس به مرو رسید. در این مسیر ایشان تحت هدایت سربازان عباسی بود و مأمون از رجاء بن ابی ضحاک خواسته بود تا امام را از شهرهایی مانند قم که کانون تجمع شیعیان بود عبور ندهد. به همین دلیل هم بود که امام را از کوفه روانه نکردند زیرا کوفه نیز یکی از کانونها تجمع شیعیان بود.
سید ابن طاووس (سید عبدالکریم ابن طاووس حلی، و نه صاحب کتاب ملهوف) در کتابی که درباره تعیین قبر امیرالمؤمنین (ع) نوشته (فَرْحَةُ الغَریّ فی تَعْیینِ قَبْر أمیرِالمُؤمنین عَلیّ بْن أبیطالب فِی النَّجَف) اشاره کرده که امام رضا (ع) در مسیرش وارد قم شد و شیعیان از او استقبال کردند و داستانی شبیه ورود پیامبر (ص) به مدینه را نقل میکند که شیعیان درباره اینکه امام به خانۀ چه کسی برود دعوا داشتند و امام رضا (ع) فرمود این شتر هر کجا برود آنجا منزل خواهم گزید. اکنون نیز منطقهای در قم، در پشت مدرسۀ رضویه و در بازار نجارهای قدیم قم به نام «شترخان» وجود دارد که میگوید محلی بوده که شتر امام رضا (ع) توقف کرده و امام در آنجا منزل گزیده است. حتی وجه تسمیۀ مدرسۀ رضویه نیز همین بوده و چون نزدیک این محل ادعایی اقامت امام رضا (ع) بوده آن را «رضویه» نامیدهاند.
اما این داستان به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. مسیر حرکت از مدینه به مرو مشخص است و مأمون تأکید کرده بود که امام از مراکز تجمع شیعه عبور داده نشود. بهویژه که در آن زمان قمیها با بنیعباس مشکل داشتند و از خراج دادن تمرد کرده بودند و درگیریای هم به وجود آمد و تعدادی از قمیها کشته شدند، لذا اصلاً معقول هم نیست مأمون اجازه داده باشد امام رضا (ع) را از این منطقه حرکت داده باشند.
#امام_رضا #تاریخ_قم #ساوه
منبع: کانال مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
آیا پیامبر (ص) وفات کرده اند یا به شهادت رسیده اند؟
پرسش:
پیامبر اکرم (ص) وفات کرده اند یا در اثر زهر به شهادت رسیده اند؟ اگر شهید شده اند آیا قاتل ایشان معلوم است؟ آیا روایتی که می گوید پیامبر (ص) به دست دو تن از زنان خود (یعنی عایشه و حفصه ) مسموم شده اند دارای سند قوی است؟
پاسخ:
این نظریه که پیامبر اکرم (ص) در اثر مسمومیت به شهادت رسیده باشند با شواهد متعدد تاریخی قابل تقویت است اما هویت قاتلان ایشان روشن نبوده و نیست و بر اساس یک روایت ضعیف یا تحلیل ها و حدس ها نمی توان نظر قاطعی ابراز کرد.
روایتی که می گوید 2 تن از همسران پیامبر (ص) به ایشان زهر نوشانده اند تنها در تفسیر عیاشی با سندی منقطع و ضعیف آمده است(تفسیر العیاشی، ص200، روایت شماره 152). نسخه ای که از این تفسیر بر جای مانده ، یک نسخه ناقص است که اسانید روایاتش تلخیص شده اند و معمولا در سند هر یک از روایاتش هویت 3 الی 4 واسطه که بین مؤلف و معصوم(ع) قرار داشته اند نامعلوم است. به گفته نجاشی(رجال شناس بزرگ شیعه) ، مؤلف تفسیر عیاشی گرچه خودش راستگو بوده ولی بسیار از افراد ضعیف نقل می کرد: « كان يروي عن الضعفاء كثيرا » ( رجال النجاشي ، ص٣٥٠).
بنابراین وقتی هویت 3 یا 4 تن واسطه های میان عیاشی تا معصوم(ع) مشخص نیستند نمی توانیم سند این روایت را صحیح یا موثق بنامیم و حجت شرعی برای «نسبت دادنِ قاطعانه این روایت به معصومان(ع)» نداریم.
وانگهی روایتی که در تفسیر عیاشی آمده تنها یک روایت است و در موضوع مهمی همچون « هویت قاتل رسول الله ص » نمی توان به آن اکتفا کرد.این موضوع برای شیعه مهم بوده و قاعدتا اگر معصومان(ع) احادیثی در این مورد فرموده بودند باید با روایات و اسانید متعدد نقل می شد نه اینکه تنها با یک سند منقطع و ضعیف نقل شود. بر فرض اگر کسانی چنین توجیه کنند که اهل بیت(ع) به دلایلی از بیان مکرر و علنی این موضوع خودداری کرده اند ، باید به آنان گفت: پس ما نیز مأمور به «گمانه زنی» نیستیم.
ازسوی دیگر ، مضمون این روایت در آثار بر جای مانده از کلینی ، صدوق ، شیخ مفید ، سید مرتضی و شیخ طوسی دیده نمی شود حال آنکه اگر یک روایت مشهور بود مخصوصا باید در ابواب التاریخ در کتاب کافی کلینی نقل می شد. البته بعدها کتاب های روایی قرن 11 و 12 یعنی تفسیر الصافی ، بحارالانوار ، تفسیر البرهان و تفسیر نورالثقلین همین یک روایت را از تفسیر عیاشی اخذ و مجددا نقل کرده اند که این نیز دلیل کافی بر صحت سند یا متن آن روایت نخواهد بود زیرا مؤلفان این آثار تقریبا هر روایتی که یقین به جعلی بودنش نداشتند نقل می کرده اند.
در هر حال ، اعتقاد به «دست داشتن دو تن از همسران پیامبر(ص) در مسموم کردن آن حضرت» یک دیدگاه مشهور و مورد تأیید و تأکید عموم علمای شیعه نبوده است. تنها سخنی که می توانیم با « احتمال قوی » بیان کنیم اینست که « پیامبر اکرم(ص) در اثر مسموم شدن به شهادت رسیده اند » اما اسناد و مدارک کافی برای تعیین هویت عاملان و طراحان پشت پرده این توطئه نداریم بنابراین باید از اظهارنظر شتابزده و قاطعانه بپرهیزیم.
#شهادت_پیامبر صلی الله علیه وآله
#وفات_پیامبر
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
پیامبر اکرم (ص) وفات کرده اند یا در اثر زهر به شهادت رسیده اند؟ اگر شهید شده اند آیا قاتل ایشان معلوم است؟ آیا روایتی که می گوید پیامبر (ص) به دست دو تن از زنان خود (یعنی عایشه و حفصه ) مسموم شده اند دارای سند قوی است؟
پاسخ:
این نظریه که پیامبر اکرم (ص) در اثر مسمومیت به شهادت رسیده باشند با شواهد متعدد تاریخی قابل تقویت است اما هویت قاتلان ایشان روشن نبوده و نیست و بر اساس یک روایت ضعیف یا تحلیل ها و حدس ها نمی توان نظر قاطعی ابراز کرد.
روایتی که می گوید 2 تن از همسران پیامبر (ص) به ایشان زهر نوشانده اند تنها در تفسیر عیاشی با سندی منقطع و ضعیف آمده است(تفسیر العیاشی، ص200، روایت شماره 152). نسخه ای که از این تفسیر بر جای مانده ، یک نسخه ناقص است که اسانید روایاتش تلخیص شده اند و معمولا در سند هر یک از روایاتش هویت 3 الی 4 واسطه که بین مؤلف و معصوم(ع) قرار داشته اند نامعلوم است. به گفته نجاشی(رجال شناس بزرگ شیعه) ، مؤلف تفسیر عیاشی گرچه خودش راستگو بوده ولی بسیار از افراد ضعیف نقل می کرد: « كان يروي عن الضعفاء كثيرا » ( رجال النجاشي ، ص٣٥٠).
بنابراین وقتی هویت 3 یا 4 تن واسطه های میان عیاشی تا معصوم(ع) مشخص نیستند نمی توانیم سند این روایت را صحیح یا موثق بنامیم و حجت شرعی برای «نسبت دادنِ قاطعانه این روایت به معصومان(ع)» نداریم.
وانگهی روایتی که در تفسیر عیاشی آمده تنها یک روایت است و در موضوع مهمی همچون « هویت قاتل رسول الله ص » نمی توان به آن اکتفا کرد.این موضوع برای شیعه مهم بوده و قاعدتا اگر معصومان(ع) احادیثی در این مورد فرموده بودند باید با روایات و اسانید متعدد نقل می شد نه اینکه تنها با یک سند منقطع و ضعیف نقل شود. بر فرض اگر کسانی چنین توجیه کنند که اهل بیت(ع) به دلایلی از بیان مکرر و علنی این موضوع خودداری کرده اند ، باید به آنان گفت: پس ما نیز مأمور به «گمانه زنی» نیستیم.
ازسوی دیگر ، مضمون این روایت در آثار بر جای مانده از کلینی ، صدوق ، شیخ مفید ، سید مرتضی و شیخ طوسی دیده نمی شود حال آنکه اگر یک روایت مشهور بود مخصوصا باید در ابواب التاریخ در کتاب کافی کلینی نقل می شد. البته بعدها کتاب های روایی قرن 11 و 12 یعنی تفسیر الصافی ، بحارالانوار ، تفسیر البرهان و تفسیر نورالثقلین همین یک روایت را از تفسیر عیاشی اخذ و مجددا نقل کرده اند که این نیز دلیل کافی بر صحت سند یا متن آن روایت نخواهد بود زیرا مؤلفان این آثار تقریبا هر روایتی که یقین به جعلی بودنش نداشتند نقل می کرده اند.
در هر حال ، اعتقاد به «دست داشتن دو تن از همسران پیامبر(ص) در مسموم کردن آن حضرت» یک دیدگاه مشهور و مورد تأیید و تأکید عموم علمای شیعه نبوده است. تنها سخنی که می توانیم با « احتمال قوی » بیان کنیم اینست که « پیامبر اکرم(ص) در اثر مسموم شدن به شهادت رسیده اند » اما اسناد و مدارک کافی برای تعیین هویت عاملان و طراحان پشت پرده این توطئه نداریم بنابراین باید از اظهارنظر شتابزده و قاطعانه بپرهیزیم.
#شهادت_پیامبر صلی الله علیه وآله
#وفات_پیامبر
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
رفتار امام علی (ع) با مخالفان – بخش اول
شیبانی(شاگرد معروف ابوحنیفه) در کتاب «الأصل» با دو واسطه از کثیر حضرمی چنین نقل می کند:
وارد مسجد کوفه شدم. دیدم 5 نفر به علی(ع) دشنام می گویند. در بین آنان مردی بود که بُرنُس (روپوش بلندِ دارای کلاه) بر تن داشت و می گفت: « با خدا عهد می بندم که علی(ع) را به قتل برسانم». من او را گرفتم ولی یارانش فرار کردند. او را نزد علی(ع) بردم و گفتم: «این شخص با خدا عهد می بست که تو را به قتل برساند!»
علی (به آن مرد) فرمود: « وای بر تو! نزدیک بیا و بگو کیستی؟» آن مرد گفت: « من سوار المنقری هستم»
سپس علی(ع) به من رو کرد و فرمود: «رهایش کن!»
گفتم: «چگونه رهایش کنم در حالی که به خدا سوگند یاد می کرد که تو را به قتل خواهد رساند؟!»
علی(ع) فرمود: « (توقع داری) کسی را که (هنوز) مرا به قتل نرسانده ، به قتل برسانم؟!»
گفتم: « ولی به تو دشنام داده است»
فرمود: « تو نیز اگر مایل هستی به او دشنام بده وگرنه رهایش کن! »
منبع:
کتاب «الأصل» ، محمد بن الحسن الشيباني (متوفای 189هـ) ، چاپ قطر، ج7 ، ص:512
منابع دیگری که شبیه همین مضمون را نقل کرده اند:
الأموال ، ابوعبید القاسم بن سلام (متوفای 224هـ) ، ج1 ، ص296
المصنف ، ابن أبي شيبة (متوفای 235هـ) ج7، ص463 روایت شماره37255
الأموال ، ابن زنجويه(متوفای251هـ) ، ج2، ص517
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
شیبانی(شاگرد معروف ابوحنیفه) در کتاب «الأصل» با دو واسطه از کثیر حضرمی چنین نقل می کند:
وارد مسجد کوفه شدم. دیدم 5 نفر به علی(ع) دشنام می گویند. در بین آنان مردی بود که بُرنُس (روپوش بلندِ دارای کلاه) بر تن داشت و می گفت: « با خدا عهد می بندم که علی(ع) را به قتل برسانم». من او را گرفتم ولی یارانش فرار کردند. او را نزد علی(ع) بردم و گفتم: «این شخص با خدا عهد می بست که تو را به قتل برساند!»
علی (به آن مرد) فرمود: « وای بر تو! نزدیک بیا و بگو کیستی؟» آن مرد گفت: « من سوار المنقری هستم»
سپس علی(ع) به من رو کرد و فرمود: «رهایش کن!»
گفتم: «چگونه رهایش کنم در حالی که به خدا سوگند یاد می کرد که تو را به قتل خواهد رساند؟!»
علی(ع) فرمود: « (توقع داری) کسی را که (هنوز) مرا به قتل نرسانده ، به قتل برسانم؟!»
گفتم: « ولی به تو دشنام داده است»
فرمود: « تو نیز اگر مایل هستی به او دشنام بده وگرنه رهایش کن! »
منبع:
کتاب «الأصل» ، محمد بن الحسن الشيباني (متوفای 189هـ) ، چاپ قطر، ج7 ، ص:512
منابع دیگری که شبیه همین مضمون را نقل کرده اند:
الأموال ، ابوعبید القاسم بن سلام (متوفای 224هـ) ، ج1 ، ص296
المصنف ، ابن أبي شيبة (متوفای 235هـ) ج7، ص463 روایت شماره37255
الأموال ، ابن زنجويه(متوفای251هـ) ، ج2، ص517
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
رفتار امام علی (ع) با مخالفان – بخش دوم
شیبانی(شاگرد معروف ابوحنیفه) در کتاب «الأصل» می گوید:
" به ما چنین رسیده که هنگامی که علی – رضی الله عنه – خطبه ی نماز جمعه می خواند خوارج (که هنوز وارد مرحله مخالفت نظامی نشده بودند) در گوشه ای از مسجد شعار تحکیم سر دادند (یعنی عبارت «لا حُکمَ إلّا لِلّهِ» را فریاد کردند که معنایش اینست که «داوری تنها از آنِ خداست»).
علی (ع) گفت:
« این شعار ، سخن حقی است ولی با هدفِ باطل بیان می شود. ما شما را از اینکه به مسجدهای خدا بیایید و نام خدا را در آن یاد کنید ، محروم نمی کنیم ، تا زمانی که دستان شما در دستان ماست ( و در دفاع از امت اسلامی در مقابل مهاجمان با ما همدست هستید ) سهم شما از بیت المال و غنایم را به شما می پردازیم و تا وقتی با ما جنگ نکنید با شما نخواهیم جنگید».
سپس به خطبه خود ادامه داد."
منبع:
کتاب «الأصل» ، محمد بن الحسن الشيباني (متوفای 189هـ) ، چاپ قطر، ج7 ، صص:512 -513
منابع دیگری که شبیه همین مضمون را نقل کرده اند:
الأموال ، ابوعبید القاسم بن سلام)متوفای 224هـ) ، ج1 ، ص296
المصنف ، ابن أبي شيبة (متوفای 235هـ) ج7، ص562 ، روایت شماره37930
الأموال ، ابن زنجويه(متوفای251هـ) ، ج2، ص517
المعجم الأوسط ، طبرانی(متوفای 360هـ) ، ج7، ص376
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
شیبانی(شاگرد معروف ابوحنیفه) در کتاب «الأصل» می گوید:
" به ما چنین رسیده که هنگامی که علی – رضی الله عنه – خطبه ی نماز جمعه می خواند خوارج (که هنوز وارد مرحله مخالفت نظامی نشده بودند) در گوشه ای از مسجد شعار تحکیم سر دادند (یعنی عبارت «لا حُکمَ إلّا لِلّهِ» را فریاد کردند که معنایش اینست که «داوری تنها از آنِ خداست»).
علی (ع) گفت:
« این شعار ، سخن حقی است ولی با هدفِ باطل بیان می شود. ما شما را از اینکه به مسجدهای خدا بیایید و نام خدا را در آن یاد کنید ، محروم نمی کنیم ، تا زمانی که دستان شما در دستان ماست ( و در دفاع از امت اسلامی در مقابل مهاجمان با ما همدست هستید ) سهم شما از بیت المال و غنایم را به شما می پردازیم و تا وقتی با ما جنگ نکنید با شما نخواهیم جنگید».
سپس به خطبه خود ادامه داد."
منبع:
کتاب «الأصل» ، محمد بن الحسن الشيباني (متوفای 189هـ) ، چاپ قطر، ج7 ، صص:512 -513
منابع دیگری که شبیه همین مضمون را نقل کرده اند:
الأموال ، ابوعبید القاسم بن سلام)متوفای 224هـ) ، ج1 ، ص296
المصنف ، ابن أبي شيبة (متوفای 235هـ) ج7، ص562 ، روایت شماره37930
الأموال ، ابن زنجويه(متوفای251هـ) ، ج2، ص517
المعجم الأوسط ، طبرانی(متوفای 360هـ) ، ج7، ص376
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
⚡️طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) با هدف گسترش تقابل مذهبی
✍مهدی مسائلی
در سالهای اخیر افرادی تلاش میکنند تا هرمناسبت اسلامی را به سمت تقابل مذهبی سوق دهند. با این رویکرد چندسالی است عدهای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنانشان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر میکنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت:
۱. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند بوده و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار میآید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر میبینیم عدهای برای استناد به آن کتابهای متعددی را نام میبرند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتابها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل میکنند.
ادعای این روایت آنقدر بزرگ و مهم است که اگر صحت داشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراینباره به دست ما میرسید. چنین نظری در میان علما و اندیشمندان شیعه نیز وجود نداشته است.
۲. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده میشود. بدین صورت که ادعا میشود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمومیت ایشان توسط زنان قرار میدهند و اینگونه نتیجه میگیرند که حتی علمای اهلسنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همهی این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتابهایشان به این مطلب تصریح میکنند.
۳. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهلسنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۰۴)
اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته میشود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر اینکه شهید میشود»
این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده میکنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر میشود.
۴. عدهای با گزیدهبرداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط دادهاند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسولخدا(ص) دانستهاند.
در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص) خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد!
استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلتتراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزههای احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است:
«در آن روزها و ساعتهاي آخر پيامبر، مسلماً نه تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا ميتوان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگی میداند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۳۲.)
۵. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟! امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافتشان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، میگوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ اصحاب جمل، بهترین فرصت برای مجازات عایشه بود و اگر امام علی(ع) او را مجازات میکرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده میگرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.»
آیا برای کسی در قتل همسرش نقش اصلی داشته حرمتی باقی میماند که امام به آن استدلال میکنند؟!
عضویت کانالهای ما در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
✍مهدی مسائلی
در سالهای اخیر افرادی تلاش میکنند تا هرمناسبت اسلامی را به سمت تقابل مذهبی سوق دهند. با این رویکرد چندسالی است عدهای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنانشان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر میکنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت:
۱. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند بوده و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار میآید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر میبینیم عدهای برای استناد به آن کتابهای متعددی را نام میبرند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتابها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل میکنند.
ادعای این روایت آنقدر بزرگ و مهم است که اگر صحت داشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراینباره به دست ما میرسید. چنین نظری در میان علما و اندیشمندان شیعه نیز وجود نداشته است.
۲. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده میشود. بدین صورت که ادعا میشود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمومیت ایشان توسط زنان قرار میدهند و اینگونه نتیجه میگیرند که حتی علمای اهلسنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همهی این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتابهایشان به این مطلب تصریح میکنند.
۳. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهلسنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۰۴)
اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته میشود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر اینکه شهید میشود»
این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده میکنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر میشود.
۴. عدهای با گزیدهبرداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط دادهاند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسولخدا(ص) دانستهاند.
در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص) خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد!
استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلتتراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزههای احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است:
«در آن روزها و ساعتهاي آخر پيامبر، مسلماً نه تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا ميتوان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگی میداند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۳۲.)
۵. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟! امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافتشان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، میگوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ اصحاب جمل، بهترین فرصت برای مجازات عایشه بود و اگر امام علی(ع) او را مجازات میکرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده میگرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.»
آیا برای کسی در قتل همسرش نقش اصلی داشته حرمتی باقی میماند که امام به آن استدلال میکنند؟!
عضویت کانالهای ما در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
آیا واقعا پیامبر (ص) فرمودند «هر کس پایان ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»؟
آیا اینکه بعضیها در شب اول ربیع الاول بر در هفت مسجد میروند و پایان ماه صفر را به رسول الله (ص) تبریک میگویند ریشه در احادیث دارد یا یک آداب سلیقه ای است؟
پاسخ:
چنین حدیثی درباره پایان ماه صفر یا آغاز ربیع نداریم و اینگونه آداب، خودساخته و سلیقهای است.
البته روایت دیگری درباره بهشتی بودنِ ابوذر (ره) داریم که در شرایط کاملاً خاصی، عبارت « ... فَمَن بَشَّرَنی بخروج آذار فَلَهُ الجَنَّة ...»(هرکس خروج ماه آذار را به من بشارت دهد اهل بهشت است) در آن آمده و برخی همین حدیث را به اشتباه فهمیده، لفظ و معنای این روایت را تقطیع و تحریف کرده، بر ماه صفر تطبیق نمودهاند.
محتوای حدیث مورد نظر اینست که پیامبر (ص) با اصحاب خود در مسجد بودند و متوجه شدند که ابوذر تا لحظاتی بعد به مسجد وارد خواهد شد بنابراین فرمودند: "اولین کسی که اکنون بر ما وارد میشود، اهل بهشت است"
برخی از اصحاب به محض اینکه این سخن را شنیدند، از مسجد بیرون رفتند تا زودتر وارد شوند و این فضیلت را به نامِ خود تمام کنند!
پیامبر(ص) متوجه خروج این افراد شدند و به بقیه اصحاب که نزد ایشان مانده بودند فرمودند: از میان کسانی که اکنون وارد مسجد میشوند، هریک که پایان ماه آذار (از ماههای رومی) را به من مژده بدهد، اهل بهشت است.
وقتی ابوذر و سایر اصحاب وارد شدند پیامبر (ص) از آنان پرسید: در کدام یک از ماههای رومی هستیم؟
ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.
پیامبر (ص) فرمودند: "من این را میدانستم اما (این صحنهسازی را انجام دادم زیرا ) دوست داشتم قومِ من بدانند که تو اهل بهشت هستی ..." (1)
گرچه همین روایت نیز از نظر سندی جای بررسی دارد ولی به هرحال هیچ نامی از ماه ربيع یا صفر در آن نیست زیرا ماه آذار یکی از ماههای رومی و معادل ماه مارس در تقویم میلادی به شمار میآید و ربطی به ماه صفر ندارد.
در هرحال، علت بهشتی شدنِ ابوذر این نبود که ماههای رومی را میدانست و بشارتِ پایان ماه مارس(آذار) را به پیامبر (ص) داد بلکه علتش صداقت ابوذر در اندیشه، گفتار و عملکرد بود.
—————
(1) صدوق، علل الشرایع، ج 1، صص: 175-176 و معانی الاخبار، ص 205
#تبریک_ربیع #خروج_صفر #حدیث
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
آیا واقعا پیامبر (ص) فرمودند «هر کس پایان ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»؟
آیا اینکه بعضیها در شب اول ربیع الاول بر در هفت مسجد میروند و پایان ماه صفر را به رسول الله (ص) تبریک میگویند ریشه در احادیث دارد یا یک آداب سلیقه ای است؟
پاسخ:
چنین حدیثی درباره پایان ماه صفر یا آغاز ربیع نداریم و اینگونه آداب، خودساخته و سلیقهای است.
البته روایت دیگری درباره بهشتی بودنِ ابوذر (ره) داریم که در شرایط کاملاً خاصی، عبارت « ... فَمَن بَشَّرَنی بخروج آذار فَلَهُ الجَنَّة ...»(هرکس خروج ماه آذار را به من بشارت دهد اهل بهشت است) در آن آمده و برخی همین حدیث را به اشتباه فهمیده، لفظ و معنای این روایت را تقطیع و تحریف کرده، بر ماه صفر تطبیق نمودهاند.
محتوای حدیث مورد نظر اینست که پیامبر (ص) با اصحاب خود در مسجد بودند و متوجه شدند که ابوذر تا لحظاتی بعد به مسجد وارد خواهد شد بنابراین فرمودند: "اولین کسی که اکنون بر ما وارد میشود، اهل بهشت است"
برخی از اصحاب به محض اینکه این سخن را شنیدند، از مسجد بیرون رفتند تا زودتر وارد شوند و این فضیلت را به نامِ خود تمام کنند!
پیامبر(ص) متوجه خروج این افراد شدند و به بقیه اصحاب که نزد ایشان مانده بودند فرمودند: از میان کسانی که اکنون وارد مسجد میشوند، هریک که پایان ماه آذار (از ماههای رومی) را به من مژده بدهد، اهل بهشت است.
وقتی ابوذر و سایر اصحاب وارد شدند پیامبر (ص) از آنان پرسید: در کدام یک از ماههای رومی هستیم؟
ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.
پیامبر (ص) فرمودند: "من این را میدانستم اما (این صحنهسازی را انجام دادم زیرا ) دوست داشتم قومِ من بدانند که تو اهل بهشت هستی ..." (1)
گرچه همین روایت نیز از نظر سندی جای بررسی دارد ولی به هرحال هیچ نامی از ماه ربيع یا صفر در آن نیست زیرا ماه آذار یکی از ماههای رومی و معادل ماه مارس در تقویم میلادی به شمار میآید و ربطی به ماه صفر ندارد.
در هرحال، علت بهشتی شدنِ ابوذر این نبود که ماههای رومی را میدانست و بشارتِ پایان ماه مارس(آذار) را به پیامبر (ص) داد بلکه علتش صداقت ابوذر در اندیشه، گفتار و عملکرد بود.
—————
(1) صدوق، علل الشرایع، ج 1، صص: 175-176 و معانی الاخبار، ص 205
#تبریک_ربیع #خروج_صفر #حدیث
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
تاریخ دقیق قتل عُمَر بن خطاب به دست ابولولو :
طبق منابع تاریخی شیعه و سنی ، عمر بن الخطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. بنابراین اقلیت قلیلی که در نهم ربیع الاول مراسم عمرکشان ( عید الزهرا یا فرحة الزهراء ) برگزار می کنند اساسا حدود هفتاد روز تأخیر می کنند و کارشان حتی اگر توجیه شرعی و عقلی دشته باشد ، دستکم از نظر تاریخی دچار اشکال است.
برای اطمینان می توانید به منابع تاریخی زیر مراجعه فرمایید که همگی آخر ذی الحجه را به عنوان تاریخ قتل عُمَر بیان کرده اند:
* منابع تاریخی شیعه یا متمایل به تشیع :
۱. تاریخ الیعقوبى ، یعقوبی، ج۲ ، ص۱۵۹ ، قرن سوم ، مولف آن شیعه است. همچنین تاریخ یعقوبى/ ترجمه فارسی آیتی ، ج۲ ، ص۴۹
۲. التنبیه و الإشراف ، مسعودی ، ص۲۵۰ ، قرن چهارم ، مؤلف آن شیعه یا متمایل به تشیع است
۳. مروج الذهب ، مسعودی ، ج۲ ص۳۰۴ و ص۳۲۱ ، قرن چهارم ، مولف آن شیعه یا متمایل به تشیع است.
۴. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، ج۲ ، ص۳۲۳ ، قرن چهارم ، مولف متمایل به تشیع است.
۵. مَسارّ الشیعه ، ص42 ، مؤلف: شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان در اوایل قرن پنجم که خوشبختانه نسخه خطی اصلی این کتاب با دستخط مؤلف موجود است. در این کتاب نیز مرگ عمر در ذیحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که برخی بر این باورند که به دریافت توقیع ( نامه ) از امام عصر (عج) مشرف شده اند.
* برخی دیگر از منابع تاریخی:
۶. الإمامة و السیاسة ، مولف ناشناس، ج۱ ص۳۹ ، قرن سوم ، مذهب مولف: نامعلوم
۷. المعارف ، ابن قتیبه، ص ۱۸۳ ، قرن سوم ، مذهب مولف: سنی
۸. أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱۰، ص۴۱۷ ، قرن: سوم ، مذهبِ مولف: سنی
۹. الطبقات الکبرى، محمد بن سعد، ج۳ ، ص:۲۵۸ ، قرن سوم ، مذهب مولف: سنی
۱۰. تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص:۱۹۱ ، قرن چهارم ، مذهب مولف: سنی
بد نیست بدانیم که علمای قدیم ما شیعیان درباره اینکه « عمر در ذیحجه کشته شده » اتفاق نظر داشته اند و حتی مرحوم علامه مجلسی(ره) نیز به این موضوع اعتراف کرده است (ر.ک. بحارالانوار، ج۳۱، ص ۱۱۸).
البته مجلسی(ره) خود سعی کرده به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید کند!! بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیست از سوی حکومت یا جو جامعه تحت فشار بوده اند و از این رو به روایتی که از نظر سندی ضعیف است و از نظر متن نیز با مسلمات تاریخی و روایی در تعارض است استناد کرده اند! روایتی که مجلسی به آن استناد کرده از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است.
کفعمی از ابن ادریس حلی (صاحب کتاب السرائر) نقل کرده که درباره تاریخ نهم ربیع گفته است: " مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ " ترجمه: « هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است». سپس خود کفعمی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته می افزاید: « الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک» یعنی «شیعه و سنی بر این موضوع اتفاق نظر دارند»(کفعمی، مصباح الکفعمی = جنة الأمان الواقیة ، ص: 511 و مجلسی، بحارالانوار، ج۳۱، ص ۱۱۹)
#عیدالزهرا #نه_ربیع #نهم_ربیع
لینک دانلود مقاله مستند و خواندنی یکی از فضلا درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب: 15 صفحه 👇
https://t.me/shenakhtehadis/587
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
طبق منابع تاریخی شیعه و سنی ، عمر بن الخطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. بنابراین اقلیت قلیلی که در نهم ربیع الاول مراسم عمرکشان ( عید الزهرا یا فرحة الزهراء ) برگزار می کنند اساسا حدود هفتاد روز تأخیر می کنند و کارشان حتی اگر توجیه شرعی و عقلی دشته باشد ، دستکم از نظر تاریخی دچار اشکال است.
برای اطمینان می توانید به منابع تاریخی زیر مراجعه فرمایید که همگی آخر ذی الحجه را به عنوان تاریخ قتل عُمَر بیان کرده اند:
* منابع تاریخی شیعه یا متمایل به تشیع :
۱. تاریخ الیعقوبى ، یعقوبی، ج۲ ، ص۱۵۹ ، قرن سوم ، مولف آن شیعه است. همچنین تاریخ یعقوبى/ ترجمه فارسی آیتی ، ج۲ ، ص۴۹
۲. التنبیه و الإشراف ، مسعودی ، ص۲۵۰ ، قرن چهارم ، مؤلف آن شیعه یا متمایل به تشیع است
۳. مروج الذهب ، مسعودی ، ج۲ ص۳۰۴ و ص۳۲۱ ، قرن چهارم ، مولف آن شیعه یا متمایل به تشیع است.
۴. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، ج۲ ، ص۳۲۳ ، قرن چهارم ، مولف متمایل به تشیع است.
۵. مَسارّ الشیعه ، ص42 ، مؤلف: شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان در اوایل قرن پنجم که خوشبختانه نسخه خطی اصلی این کتاب با دستخط مؤلف موجود است. در این کتاب نیز مرگ عمر در ذیحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که برخی بر این باورند که به دریافت توقیع ( نامه ) از امام عصر (عج) مشرف شده اند.
* برخی دیگر از منابع تاریخی:
۶. الإمامة و السیاسة ، مولف ناشناس، ج۱ ص۳۹ ، قرن سوم ، مذهب مولف: نامعلوم
۷. المعارف ، ابن قتیبه، ص ۱۸۳ ، قرن سوم ، مذهب مولف: سنی
۸. أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱۰، ص۴۱۷ ، قرن: سوم ، مذهبِ مولف: سنی
۹. الطبقات الکبرى، محمد بن سعد، ج۳ ، ص:۲۵۸ ، قرن سوم ، مذهب مولف: سنی
۱۰. تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص:۱۹۱ ، قرن چهارم ، مذهب مولف: سنی
بد نیست بدانیم که علمای قدیم ما شیعیان درباره اینکه « عمر در ذیحجه کشته شده » اتفاق نظر داشته اند و حتی مرحوم علامه مجلسی(ره) نیز به این موضوع اعتراف کرده است (ر.ک. بحارالانوار، ج۳۱، ص ۱۱۸).
البته مجلسی(ره) خود سعی کرده به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید کند!! بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیست از سوی حکومت یا جو جامعه تحت فشار بوده اند و از این رو به روایتی که از نظر سندی ضعیف است و از نظر متن نیز با مسلمات تاریخی و روایی در تعارض است استناد کرده اند! روایتی که مجلسی به آن استناد کرده از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است.
کفعمی از ابن ادریس حلی (صاحب کتاب السرائر) نقل کرده که درباره تاریخ نهم ربیع گفته است: " مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ " ترجمه: « هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است». سپس خود کفعمی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته می افزاید: « الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک» یعنی «شیعه و سنی بر این موضوع اتفاق نظر دارند»(کفعمی، مصباح الکفعمی = جنة الأمان الواقیة ، ص: 511 و مجلسی، بحارالانوار، ج۳۱، ص ۱۱۹)
#عیدالزهرا #نه_ربیع #نهم_ربیع
لینک دانلود مقاله مستند و خواندنی یکی از فضلا درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب: 15 صفحه 👇
https://t.me/shenakhtehadis/587
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
Telegram
بررسی روایات و احادیث
مقاله ای مستند و خواندنی از یکی از فضلا درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب ، آیا واقعا نهم ربیع الاول و جشن فرحة الزهرا ( عمرکشان ) است؟ - 15 صفحه با فرمت پی دی اف ( pdf )
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔴روایت تعظیم و جشن در نهم ربیع ساختگی است!
🔻آیت الله یوسفی غروی:
در جلد 31 و 95 بحارالانوار به نشر دار الإحیاء التراث العربی، در کتاب های «فتن و محن» و «اعمال ایام و ماه ها» روایتی مبنی بر عید بودن نهم ربیع الاول به سبب هلاکت عمر بن خطاب آمده است که به دلایل فراوانی، این روایت ساختگی است.
🔻علامه مجلسی(ره) این روایت را از کتاب زوائد الفوائد نقل می کند که نویسنده این کتاب علی بن علی بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامی از این کتاب و روایت فوق که مستند به این کتاب است، روایت دیگری از آن باقی نمانده و همین امر دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است.
🔻همچنین وجود الفاظی عامیانه همچون الفاظ «یَرْتاس»، «رؤیا» و «جنیت» به جای «یَتَرَأصُ»، «ریاء» و «جنٌبت» و وجود عباراتی همچون اسفل الفیلوق، یوم الهدی، یوم انکسار شیعه، یوم التصفیح، یوم ظفرت به بنو إِسرائیل در روایت فوق، دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است.
🔻علاوه بر این، ثابت نبودن افعال ماضی و مضارع در روایت و نیز عدم ثبات منقول عنه میان پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) دلیل بر اضطراب گوینده چنین روایتی می کند و این اضطراب از شأن امام هادی(ع) به دور است.
🔻 احدی از مورخان مخالفت نکرده اند که عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه ضربه و 28 این ماه از دنیا رفت، بنابراین شهرت قتل عمر در روز نهم ربیع الاول به علت تبلیغات کاذب پادشاهان صفویه برای تحریک احساسات مردم به جنگ با اهل سنت با کارهایی همچون جشن گرفتن در ایام قتل عمر بن خطاب است. صفویان نمی توانستند جشن قتل عمر بن خطاب را در ایام 26 ذی الحجه به بعد بگیرند چرا که جشن آنان با محرم الحرام و ایام شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) تداخل پیدا می کرد و مساجد سیاه پوش عزا می شد. همچنین گرفتن جشن قتل عمر بن خطاب در ایام کشته شدن عمر بن سعد می توانست صفویان را از خطرات احتمالی فرقه مقابل درامان دارد چرا که می توانستند با رعایت تقیه، جشن خود را به عنوان جشن قتل عمر بن سعد تلقی کنند.
🔻روایت فوق تنها از پسر ابن طاووس نقل شده و حتی شخص ابن طاووس هم که فردی متسامح است، این روایت را در کتب خود نیاورده و این امر هم دلیلی دیگر بر جعلی و ساختگی بودن چنین روایتی است.
🔻 فضائل فراوانی که در این روایت برای جشن گیرنده روز نهم ربیع الاول آمده، توهم عظیم بودن این روز را می آورد در صورتی که هیچ گونه روایت دیگری از هیچ یک از علما و اهل بیت(ع) درباره فضائل این روز وارد نشده است، بنابراین اگر این روایت صحیح باشد معنایش اینست که - العیاذبالله- ائمه اطهار(ع) هم تا زمان امام هادی(ع)، از فضایل این روز نا آگاه بودند!!
نویسنده: استاد محمدهادی یوسفی غروی (پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام)
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔻آیت الله یوسفی غروی:
در جلد 31 و 95 بحارالانوار به نشر دار الإحیاء التراث العربی، در کتاب های «فتن و محن» و «اعمال ایام و ماه ها» روایتی مبنی بر عید بودن نهم ربیع الاول به سبب هلاکت عمر بن خطاب آمده است که به دلایل فراوانی، این روایت ساختگی است.
🔻علامه مجلسی(ره) این روایت را از کتاب زوائد الفوائد نقل می کند که نویسنده این کتاب علی بن علی بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامی از این کتاب و روایت فوق که مستند به این کتاب است، روایت دیگری از آن باقی نمانده و همین امر دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است.
🔻همچنین وجود الفاظی عامیانه همچون الفاظ «یَرْتاس»، «رؤیا» و «جنیت» به جای «یَتَرَأصُ»، «ریاء» و «جنٌبت» و وجود عباراتی همچون اسفل الفیلوق، یوم الهدی، یوم انکسار شیعه، یوم التصفیح، یوم ظفرت به بنو إِسرائیل در روایت فوق، دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است.
🔻علاوه بر این، ثابت نبودن افعال ماضی و مضارع در روایت و نیز عدم ثبات منقول عنه میان پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) دلیل بر اضطراب گوینده چنین روایتی می کند و این اضطراب از شأن امام هادی(ع) به دور است.
🔻 احدی از مورخان مخالفت نکرده اند که عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه ضربه و 28 این ماه از دنیا رفت، بنابراین شهرت قتل عمر در روز نهم ربیع الاول به علت تبلیغات کاذب پادشاهان صفویه برای تحریک احساسات مردم به جنگ با اهل سنت با کارهایی همچون جشن گرفتن در ایام قتل عمر بن خطاب است. صفویان نمی توانستند جشن قتل عمر بن خطاب را در ایام 26 ذی الحجه به بعد بگیرند چرا که جشن آنان با محرم الحرام و ایام شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) تداخل پیدا می کرد و مساجد سیاه پوش عزا می شد. همچنین گرفتن جشن قتل عمر بن خطاب در ایام کشته شدن عمر بن سعد می توانست صفویان را از خطرات احتمالی فرقه مقابل درامان دارد چرا که می توانستند با رعایت تقیه، جشن خود را به عنوان جشن قتل عمر بن سعد تلقی کنند.
🔻روایت فوق تنها از پسر ابن طاووس نقل شده و حتی شخص ابن طاووس هم که فردی متسامح است، این روایت را در کتب خود نیاورده و این امر هم دلیلی دیگر بر جعلی و ساختگی بودن چنین روایتی است.
🔻 فضائل فراوانی که در این روایت برای جشن گیرنده روز نهم ربیع الاول آمده، توهم عظیم بودن این روز را می آورد در صورتی که هیچ گونه روایت دیگری از هیچ یک از علما و اهل بیت(ع) درباره فضائل این روز وارد نشده است، بنابراین اگر این روایت صحیح باشد معنایش اینست که - العیاذبالله- ائمه اطهار(ع) هم تا زمان امام هادی(ع)، از فضایل این روز نا آگاه بودند!!
نویسنده: استاد محمدهادی یوسفی غروی (پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام)
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
خبر نهم ربیع؛ خلاصه بحث و مستندات
از کانال غلوپژوهی
عید نهم ربیع که در دوران اخیر شهرت یافته، خبری طولانی است که برای این روز فضائل زیادی بر میشمارد. پیشتر تحقیقات متعددی دربارۀ این روایت صورت گرفته و نشان دادهاند سند این روایت با داشتن ناشناختگی بیشتر رجالش و انقطاع در طریق، قابلاعتماد نیست. متن آن نیز بر خلاف منابع تاریخی، سالروز مرگ خلیفۀ دوم را در نه ربیع دانسته، و غرائب دیگری نیز دارد. در مصادر امامیه تنها همین یک خبر عید نه ربیع، که صراحت چندانی در غلو ندارد، به دلیل صراحت کمتر در غلو و مجهولبودن اکثر راویان آن نزد امامیه، ونسبت آن به یک راوی عامی (محمد بن العلاء الهمدانی) و یک راوی امامی (احمد بن اسحاق)، مجال راهیابی در برخی منابع ضعیف متأخر را یافته است.[1]
با این حال، کهنترین منبع خبر که البته، آن را به سند به ظاهر متصل هم نقل میکند، در میان نصیریه وکتاب مجموع الأعیاد متعلق به قرن پنجم است، و بر خلاف مصادر امامیه که در آنها هیچ خبر دیگری در عید دانستن نه ربیع در دست نیست، در چند مصدر نصیریه قرن 4 و 5، دستکم 6 خبر در این زمینه وجود دارد، که در اسناد آنها شخصیتهای سرشناس غالیان مانند خصیبی، ابنمهران، عبد الله بن ایوب و البته ابننصیر وجود دارند.[2] در متن عموم این اخبار شواهد آشکار غلو وجود دارد، مانند الوهیت اهل بیت ع، قطبیت سران غلو که در احادیث امامیه شدیداً لعن شدهاند و... عموم این اخبار ناظر به پیشینه عجمی ایرانی و گاه آداب مجوس هستند، که در منابع متقدم تر امامیه به این رویکرد عجمی اشاره شده است.
به نظر میآید غیر از اشتراکاتی مانند موضوع و تناسب گفتمانی و شعائری، میتوان اشتراکات جزئیتری رانیز میان تک سند راهیافته به منابع متأخر امامی با دیگر روایات نصیری یافت.[3] همچنین، در خبر مشترک تعبیر«وَ يَوْمُ إِذَاعَةِ السِّر» ممکن است ناظر به رویکرد نداهای علنی غالیان بر غلو فهمیده شود، و به هر حال در منابع امامی اذاعة السر همواره مطلبی مذموم است.[4] به همین صورت کاربرد «یوم الوقت المعلوم» در این خبر برای مرگ خلیفه، کاربردی متناسب با جریان غلو است. زیرا در آیات و اخبار این تعبیر برای روز نابودی ابلیس است،[5] و گویی در خبر مشترک این دویکی فرض شدهاند. تعبیر رفع قلم از همۀ خلائق تا سه روز نیز با اباحۀ غالیانه تناسب بیشتری دارد؛ تا اخبار نوشتن گناه مؤمن پس از هفت ساعت،[6] یا اخبار رفع قلم از شیعه.[7] با این همۀ این سند و متن این روایت مشخصاً نصیری نیست، و احتمال تعلق آن به جریانهای غلوگرای میانیتر وجود دارد.
____
[1]. نک.: انصاری، «سرنوشت یک روایت ساختگی دربارهٔ نهم ربیع»، سرتاسر؛ عبد علی، فرحة الزهرة: الأصل، الطقوس، والدلالات، سرتاسر؛ مسائلی، نهم ربیع، جهالتها، خسارتها، ص13-49؛ مشکانی و صادقی، «بازكاوى داستان رفع القلم»، سرتاسر؛ فلاحی قهرودی و دیگران، «روایت روز قتل خلیفه دوم در منابع شیعی، ارزیابی سندی و متنی روایت نهم ربیعالاول»، ص29-53.
[2]. الأکوار النورانیة، ص98-102؛ طبرانی، الأعیاد، 1943، ص5-14،175، 180، 212 و ...؛ همو، مجموع الأعیاد، 2006، ص229-235؛ همو، المعارف، ص71.
[3]. درنخستین خبر نصیری الأعیاد، شخصی به نام ابوالحسین احمد بن محمد بن اسحاقالجهمیدی (بمدینة طرابلس) واسطۀ طبرانی و خصیبی در سند است (طبرانی، الأعیاد، 1943، ص4؛ همو، المعارف، ص63)، که با نام «احمدبن اسحاق بن محمد البغدادي» در سند منسوب به دلائل الإمامة (جزائری، الأنوارالنعمانية، ج1، ص84) شباهت دارد. همچنین سیاق اوایل خبر مشترک با خبر دوم خصیبی (طبرانی، الأعیاد، 1943، ص133-143)
[4].برای نمونه: کلینی، الکافی، ج2، ص369-372.
[5]. الحجر:38؛ ص:81؛ بحرانی، البرهان، ج3، ص365. نیز نک.: خصیبی، الرسالة، 2016، ص27؛ عبد علی، فرحة الزهرة: الأصل، الطقوس، والدلالات، ص30-31.
[6].برای نمونه، نک.: کلینی، الکافی، ج2، ص437-439.
[7]. ابنشعبه، التمحيص، ص41؛ ابن بابویه، فضائل الشيعة، ص14؛ همو، عيون أخبار الرضا، ج2، ص236.
منبع: کانال غلوپژوهی
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
از کانال غلوپژوهی
عید نهم ربیع که در دوران اخیر شهرت یافته، خبری طولانی است که برای این روز فضائل زیادی بر میشمارد. پیشتر تحقیقات متعددی دربارۀ این روایت صورت گرفته و نشان دادهاند سند این روایت با داشتن ناشناختگی بیشتر رجالش و انقطاع در طریق، قابلاعتماد نیست. متن آن نیز بر خلاف منابع تاریخی، سالروز مرگ خلیفۀ دوم را در نه ربیع دانسته، و غرائب دیگری نیز دارد. در مصادر امامیه تنها همین یک خبر عید نه ربیع، که صراحت چندانی در غلو ندارد، به دلیل صراحت کمتر در غلو و مجهولبودن اکثر راویان آن نزد امامیه، ونسبت آن به یک راوی عامی (محمد بن العلاء الهمدانی) و یک راوی امامی (احمد بن اسحاق)، مجال راهیابی در برخی منابع ضعیف متأخر را یافته است.[1]
با این حال، کهنترین منبع خبر که البته، آن را به سند به ظاهر متصل هم نقل میکند، در میان نصیریه وکتاب مجموع الأعیاد متعلق به قرن پنجم است، و بر خلاف مصادر امامیه که در آنها هیچ خبر دیگری در عید دانستن نه ربیع در دست نیست، در چند مصدر نصیریه قرن 4 و 5، دستکم 6 خبر در این زمینه وجود دارد، که در اسناد آنها شخصیتهای سرشناس غالیان مانند خصیبی، ابنمهران، عبد الله بن ایوب و البته ابننصیر وجود دارند.[2] در متن عموم این اخبار شواهد آشکار غلو وجود دارد، مانند الوهیت اهل بیت ع، قطبیت سران غلو که در احادیث امامیه شدیداً لعن شدهاند و... عموم این اخبار ناظر به پیشینه عجمی ایرانی و گاه آداب مجوس هستند، که در منابع متقدم تر امامیه به این رویکرد عجمی اشاره شده است.
به نظر میآید غیر از اشتراکاتی مانند موضوع و تناسب گفتمانی و شعائری، میتوان اشتراکات جزئیتری رانیز میان تک سند راهیافته به منابع متأخر امامی با دیگر روایات نصیری یافت.[3] همچنین، در خبر مشترک تعبیر«وَ يَوْمُ إِذَاعَةِ السِّر» ممکن است ناظر به رویکرد نداهای علنی غالیان بر غلو فهمیده شود، و به هر حال در منابع امامی اذاعة السر همواره مطلبی مذموم است.[4] به همین صورت کاربرد «یوم الوقت المعلوم» در این خبر برای مرگ خلیفه، کاربردی متناسب با جریان غلو است. زیرا در آیات و اخبار این تعبیر برای روز نابودی ابلیس است،[5] و گویی در خبر مشترک این دویکی فرض شدهاند. تعبیر رفع قلم از همۀ خلائق تا سه روز نیز با اباحۀ غالیانه تناسب بیشتری دارد؛ تا اخبار نوشتن گناه مؤمن پس از هفت ساعت،[6] یا اخبار رفع قلم از شیعه.[7] با این همۀ این سند و متن این روایت مشخصاً نصیری نیست، و احتمال تعلق آن به جریانهای غلوگرای میانیتر وجود دارد.
____
[1]. نک.: انصاری، «سرنوشت یک روایت ساختگی دربارهٔ نهم ربیع»، سرتاسر؛ عبد علی، فرحة الزهرة: الأصل، الطقوس، والدلالات، سرتاسر؛ مسائلی، نهم ربیع، جهالتها، خسارتها، ص13-49؛ مشکانی و صادقی، «بازكاوى داستان رفع القلم»، سرتاسر؛ فلاحی قهرودی و دیگران، «روایت روز قتل خلیفه دوم در منابع شیعی، ارزیابی سندی و متنی روایت نهم ربیعالاول»، ص29-53.
[2]. الأکوار النورانیة، ص98-102؛ طبرانی، الأعیاد، 1943، ص5-14،175، 180، 212 و ...؛ همو، مجموع الأعیاد، 2006، ص229-235؛ همو، المعارف، ص71.
[3]. درنخستین خبر نصیری الأعیاد، شخصی به نام ابوالحسین احمد بن محمد بن اسحاقالجهمیدی (بمدینة طرابلس) واسطۀ طبرانی و خصیبی در سند است (طبرانی، الأعیاد، 1943، ص4؛ همو، المعارف، ص63)، که با نام «احمدبن اسحاق بن محمد البغدادي» در سند منسوب به دلائل الإمامة (جزائری، الأنوارالنعمانية، ج1، ص84) شباهت دارد. همچنین سیاق اوایل خبر مشترک با خبر دوم خصیبی (طبرانی، الأعیاد، 1943، ص133-143)
[4].برای نمونه: کلینی، الکافی، ج2، ص369-372.
[5]. الحجر:38؛ ص:81؛ بحرانی، البرهان، ج3، ص365. نیز نک.: خصیبی، الرسالة، 2016، ص27؛ عبد علی، فرحة الزهرة: الأصل، الطقوس، والدلالات، ص30-31.
[6].برای نمونه، نک.: کلینی، الکافی، ج2، ص437-439.
[7]. ابنشعبه، التمحيص، ص41؛ ابن بابویه، فضائل الشيعة، ص14؛ همو، عيون أخبار الرضا، ج2، ص236.
منبع: کانال غلوپژوهی
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔴 اخلاق انسانی پیامبر اکرم(ص)
✅ هنگامه عزیمت سپاه اسلام برای فتح مکه، رسول الله (ص) در مسیر، سگی ماده را دیدند که عوعو می کرد و به توله هایش شیر می داد. به یکی از اصحابشان(جعیل بن سراقه) دستور دادند تا از اسب پیاده شود و مانند سپر در برابر آن سگ بنشیند تا عبور جمعیت باعث ترس سگ و توله هایش نشود و کسی از سپاهیان نیز آزاری به آنان نرساند.
🔖وقال الواقدي في مغازيه وقد ذكر فتح مكة: حدثني عبد الرحمن بن محمد عن عبد اللَّه بن أبي بكر بن حزم قال: لما سار رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه وسلّم من العرج، رأى كلبة تهر على أولادها وهن حولها من ضعفها، فأمر رجلا من أصحابه يقال له جعيل بن سراقة أن يقوم حذاها، لا يعرض لها أحد من الجيش ولا لأولادها.
📝المغازی للواقدی: جلد ۲ صفحه ۸۰۴
#سیره_پیامبر (ص) #تاریخ_اسلام #حقوق_بشر
✍️ کانال مرحوم استاد محمدرضا حکیمی
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
✅ هنگامه عزیمت سپاه اسلام برای فتح مکه، رسول الله (ص) در مسیر، سگی ماده را دیدند که عوعو می کرد و به توله هایش شیر می داد. به یکی از اصحابشان(جعیل بن سراقه) دستور دادند تا از اسب پیاده شود و مانند سپر در برابر آن سگ بنشیند تا عبور جمعیت باعث ترس سگ و توله هایش نشود و کسی از سپاهیان نیز آزاری به آنان نرساند.
🔖وقال الواقدي في مغازيه وقد ذكر فتح مكة: حدثني عبد الرحمن بن محمد عن عبد اللَّه بن أبي بكر بن حزم قال: لما سار رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه وسلّم من العرج، رأى كلبة تهر على أولادها وهن حولها من ضعفها، فأمر رجلا من أصحابه يقال له جعيل بن سراقة أن يقوم حذاها، لا يعرض لها أحد من الجيش ولا لأولادها.
📝المغازی للواقدی: جلد ۲ صفحه ۸۰۴
#سیره_پیامبر (ص) #تاریخ_اسلام #حقوق_بشر
✍️ کانال مرحوم استاد محمدرضا حکیمی
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
سوال:
آیا آنچه به عنوان اعمال امّ داوود روایت و توصیه میشود سندیت دارد ؟
پاسخ:
اگر کسی می تواند اعمال ام داوود (ره) را انجام دهد حتما انجام بدهد تا از آثار و برکات فراوانش محروم نمانَد اما اینکه ادعا شده «اسم اعظم در آنست» یا «با همین اعمال و دعاها می توان تمام کائنات را تغییر داد» یا اینکه «چون این دعا قطعا مستجاب است پس نباید به نااهلان یاد داد» و ... قاعدتاً از افزوده های راوی است که اغراقهایی درباره فضایلِ این عمل مستحب، به متن روایت اضافه کرده است.
این روایت بیش از هزارسال پیش به دست شیخ صدوق (ره) رسیده و ایشان در کتاب «فضائل الأشهر الثلاثة» ثبت کرده اند:
فضائل الاشهر الثلاثة صص: 33 - 37
بنابراین مجموع قرائن نشان می دهد اصل ماجرا که امام صادق (ع) این دستورالعمل را به اُمّ داوود (ره) یاد داده اند صحت دارد و او هم حاجتش را که آزادی پسرش از زندان بنی عباس بود گرفته است اما بعدها برخی از راویان اغراق هایی درباره جزئیات ماجرا افزوده اند و متنی که پر و بال داده شده به دست شیخ صدوق (ره) رسیده و ایشان عیناً بدون کم و کاستی نقل فرموده اند.
ام داود (ره)، مادر رضاعی امام صادق (ع) بوده و پسرش به نام داوود که از نوادگان امام مجتبی (ع) بود در زندان بنی عباس گرفتار شده بود و بعضیها می گفتند کشته شده است.
بنابراین اصل داستان صحت دارد و اگر این دستورالعمل را عمل کنیم آثار و برکات مهمی دارد ولی معمولا برخی از راویان، اغراقهایی درباره فضیلت اینگونه اعمالِ مستحبی می افزوده اند.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
آیا آنچه به عنوان اعمال امّ داوود روایت و توصیه میشود سندیت دارد ؟
پاسخ:
اگر کسی می تواند اعمال ام داوود (ره) را انجام دهد حتما انجام بدهد تا از آثار و برکات فراوانش محروم نمانَد اما اینکه ادعا شده «اسم اعظم در آنست» یا «با همین اعمال و دعاها می توان تمام کائنات را تغییر داد» یا اینکه «چون این دعا قطعا مستجاب است پس نباید به نااهلان یاد داد» و ... قاعدتاً از افزوده های راوی است که اغراقهایی درباره فضایلِ این عمل مستحب، به متن روایت اضافه کرده است.
این روایت بیش از هزارسال پیش به دست شیخ صدوق (ره) رسیده و ایشان در کتاب «فضائل الأشهر الثلاثة» ثبت کرده اند:
فضائل الاشهر الثلاثة صص: 33 - 37
بنابراین مجموع قرائن نشان می دهد اصل ماجرا که امام صادق (ع) این دستورالعمل را به اُمّ داوود (ره) یاد داده اند صحت دارد و او هم حاجتش را که آزادی پسرش از زندان بنی عباس بود گرفته است اما بعدها برخی از راویان اغراق هایی درباره جزئیات ماجرا افزوده اند و متنی که پر و بال داده شده به دست شیخ صدوق (ره) رسیده و ایشان عیناً بدون کم و کاستی نقل فرموده اند.
ام داود (ره)، مادر رضاعی امام صادق (ع) بوده و پسرش به نام داوود که از نوادگان امام مجتبی (ع) بود در زندان بنی عباس گرفتار شده بود و بعضیها می گفتند کشته شده است.
بنابراین اصل داستان صحت دارد و اگر این دستورالعمل را عمل کنیم آثار و برکات مهمی دارد ولی معمولا برخی از راویان، اغراقهایی درباره فضیلت اینگونه اعمالِ مستحبی می افزوده اند.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
روایتی درباره شیر خوردن امام حسین ع از انگشت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
پرسش:
آیا درست است که امام حسین (ع) هنگامی که نوزاد بودند از هیچ بانویی شیر نخورده اند بلکه پیامبر (ص) انگشت ابهام یا زبان خود را در دهان ایشان قرار می دادند و ایشان می مکید و سیر می شد؟
پاسخ:
شبیه این مضمون در کتاب کافی کلینی با 2 طریق نقل شده است که هر دو از نظر سندی ضعیف هستند.
متن عربی این دو روایت چنین است:
الكافي ، الکلینی ، ج : 1 ص : 464 و 465
[4] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ...
لَمْ يَرْضَعِ الْحُسَيْنُ مِنْ فَاطِمَةَ ع وَ لَا مِنْ أُنْثَى كَانَ يُؤْتَى بِهِ النَّبِيَّ فَيَضَعُ إِبْهَامَهُ فِي فِيهِ فَيَمُصُّ مِنْهَا مَا يَكْفِيهَا الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَ فَنَبَتَ لَحْمُ الْحُسَيْنِ ع مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ دَمِهِ وَ لَمْ يُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع
وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ يُؤْتَى بِهِ الْحُسَيْنُ فَيُلْقِمُهُ لِسَانَهُ فَيَمُصُّهُ فَيَجْتَزِئُ بِهِ وَ لَمْ يَرْتَضِعْ مِنْ أُنْثَى
محتوای این دو روایت:
محتوای روایتهای فوق اینست که امام حسین (ع) از هیچ زنی - حتی از فاطمه س- شیر نخورده و هر وقت گرسنه می شد رسول الله ص انگشت یا زبان خود را در دهان آن حضرت قرار می دادند و حسین ع می مکیدند تا سیر می شدند و به این ترتیب گوشت امام حسین ع از گوشت رسول الله ص رویید.
سند این دو روایت:
سند این روایت ضعیف است زیرا فردی ناشناس در سلسله سندش دیده می شود:
در سند اول که به امام صادق(ع) می رسد عبارت "عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا " نشان می دهد فردی ناشناس در این سند هست که موجب ارسال و ضعف است.
سند روایت دوم هم اساسا ذکر نشده یعنی هیچیک از واسطه هایی که بین کلینی تا امام رضا(ع) قرار دارند و این حدیث را دست به دست کرده اند تا به کلینی برسد شناخته نیستند.
بنابراین سندهایی که در کافی برای این روایت ذکر شده فاقد اعتبار است.
انگیزه احتمالی راوی از تحریف یا جعل این روایت:
شاید راوی با تحریف یا جعل این روایت می خواسته یک تفسیر ظاهری برای حدیث "حسین منّی"(حسین از من است) ارائه کند. ولی نفهمیده که اینکه "حسین منّی" یعنی "امام حسین هم از نظر خونی و ژنتیک فرزند رسول الله ص است زیرا نوه دختری اوست و هم از نظر فکری و هدایتی ادامه دهنده راه رسول الله ص است بنابراین سنخیت امام حسین از نظر جسمی و روحی با رسول الله ص روشن است و نیازی به این فلسفه بافی ها ندارد که مثلا کسی ادعا کند که رسول الله ص "مادر رضاعی" امام حسین ع بوده اند!!
احتمال دیگر اینست که راوی این روایت در ذهن خودش زن را موجودی ناقص و ضعیف می دانسته و شیر خوردن از مادر را یکی از نقاط ضعف افراد بشر تلقی می کرده از این رو خواسته امام حسین ع را که اسوه مردانگی و شجاعت هستند از این امر تبرئه کند از این رو مدعی شده که آن حضرت از هیچ زنی شیر نخورده اند!! این راوی توجه نکره که حتی با این فرض که شیر خوردن از زنان عادی یک نقطه ضعف باشد ، شیر خوردن از سرور زنان بهشت قطعا چنین نیست.
تعارض این روایت با روایات تاریخی:
نکته دیگر اینست که از نظر تاریخی مشخص است که امام حسین ع دارای دایه بوده اند. دایه ایشان ام الفضل(همسر عباس عموی پیامبر ص) بوده که قبل از اینکه این مسؤولیت را بر عهده بگیرد خواب دیده بود بخشی از بدن رسول الله (ص) در دامن او افتاده است و این خواب را برای آن حضرت تعریف کرد.
وقتی نام دایه امام حسین ع در کتب تاریخ آمده ، اینکه برخی با استناد به یک یا دو روایت ضعیف السند بگویند: "آن دایه به امام حسین ع شیر نداده و صرفا او را رسیدگی می کرده است" سخنی بی دلیل است. اگر قرار بر رسیدگی بود که حضرت زهرا(س) بهتر می توانست به این کودک رسیدگی کند. مشکل اساسی این بود که فاطمه(س) شیر کافی نداشتند و از این رو نیاز به دایه شد.
امام حسین ع حتی یک برادر رضاعی(شیری) هم داشتند که نامش عبدالله بن یقطر بود و مرد صالح و باوفایی بود و امام حسین ع او را به عنوان پیک نزد جناب مسلم اعزام کرده بودند که توسط مزدوران ابن زیاد دستگیر شد و او را از بالای بلندی به زیر افکندند و شهید کردند. طبعا وقتی امام حسین(ع) برادر رضاعی داشته یعنی از یک خانم شیر خورده است.
تاریخ نگارش: 7 اردیبهشت 1395
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
آیا درست است که امام حسین (ع) هنگامی که نوزاد بودند از هیچ بانویی شیر نخورده اند بلکه پیامبر (ص) انگشت ابهام یا زبان خود را در دهان ایشان قرار می دادند و ایشان می مکید و سیر می شد؟
پاسخ:
شبیه این مضمون در کتاب کافی کلینی با 2 طریق نقل شده است که هر دو از نظر سندی ضعیف هستند.
متن عربی این دو روایت چنین است:
الكافي ، الکلینی ، ج : 1 ص : 464 و 465
[4] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّيَّاتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ...
لَمْ يَرْضَعِ الْحُسَيْنُ مِنْ فَاطِمَةَ ع وَ لَا مِنْ أُنْثَى كَانَ يُؤْتَى بِهِ النَّبِيَّ فَيَضَعُ إِبْهَامَهُ فِي فِيهِ فَيَمُصُّ مِنْهَا مَا يَكْفِيهَا الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَ فَنَبَتَ لَحْمُ الْحُسَيْنِ ع مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ دَمِهِ وَ لَمْ يُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع
وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ يُؤْتَى بِهِ الْحُسَيْنُ فَيُلْقِمُهُ لِسَانَهُ فَيَمُصُّهُ فَيَجْتَزِئُ بِهِ وَ لَمْ يَرْتَضِعْ مِنْ أُنْثَى
محتوای این دو روایت:
محتوای روایتهای فوق اینست که امام حسین (ع) از هیچ زنی - حتی از فاطمه س- شیر نخورده و هر وقت گرسنه می شد رسول الله ص انگشت یا زبان خود را در دهان آن حضرت قرار می دادند و حسین ع می مکیدند تا سیر می شدند و به این ترتیب گوشت امام حسین ع از گوشت رسول الله ص رویید.
سند این دو روایت:
سند این روایت ضعیف است زیرا فردی ناشناس در سلسله سندش دیده می شود:
در سند اول که به امام صادق(ع) می رسد عبارت "عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا " نشان می دهد فردی ناشناس در این سند هست که موجب ارسال و ضعف است.
سند روایت دوم هم اساسا ذکر نشده یعنی هیچیک از واسطه هایی که بین کلینی تا امام رضا(ع) قرار دارند و این حدیث را دست به دست کرده اند تا به کلینی برسد شناخته نیستند.
بنابراین سندهایی که در کافی برای این روایت ذکر شده فاقد اعتبار است.
انگیزه احتمالی راوی از تحریف یا جعل این روایت:
شاید راوی با تحریف یا جعل این روایت می خواسته یک تفسیر ظاهری برای حدیث "حسین منّی"(حسین از من است) ارائه کند. ولی نفهمیده که اینکه "حسین منّی" یعنی "امام حسین هم از نظر خونی و ژنتیک فرزند رسول الله ص است زیرا نوه دختری اوست و هم از نظر فکری و هدایتی ادامه دهنده راه رسول الله ص است بنابراین سنخیت امام حسین از نظر جسمی و روحی با رسول الله ص روشن است و نیازی به این فلسفه بافی ها ندارد که مثلا کسی ادعا کند که رسول الله ص "مادر رضاعی" امام حسین ع بوده اند!!
احتمال دیگر اینست که راوی این روایت در ذهن خودش زن را موجودی ناقص و ضعیف می دانسته و شیر خوردن از مادر را یکی از نقاط ضعف افراد بشر تلقی می کرده از این رو خواسته امام حسین ع را که اسوه مردانگی و شجاعت هستند از این امر تبرئه کند از این رو مدعی شده که آن حضرت از هیچ زنی شیر نخورده اند!! این راوی توجه نکره که حتی با این فرض که شیر خوردن از زنان عادی یک نقطه ضعف باشد ، شیر خوردن از سرور زنان بهشت قطعا چنین نیست.
تعارض این روایت با روایات تاریخی:
نکته دیگر اینست که از نظر تاریخی مشخص است که امام حسین ع دارای دایه بوده اند. دایه ایشان ام الفضل(همسر عباس عموی پیامبر ص) بوده که قبل از اینکه این مسؤولیت را بر عهده بگیرد خواب دیده بود بخشی از بدن رسول الله (ص) در دامن او افتاده است و این خواب را برای آن حضرت تعریف کرد.
وقتی نام دایه امام حسین ع در کتب تاریخ آمده ، اینکه برخی با استناد به یک یا دو روایت ضعیف السند بگویند: "آن دایه به امام حسین ع شیر نداده و صرفا او را رسیدگی می کرده است" سخنی بی دلیل است. اگر قرار بر رسیدگی بود که حضرت زهرا(س) بهتر می توانست به این کودک رسیدگی کند. مشکل اساسی این بود که فاطمه(س) شیر کافی نداشتند و از این رو نیاز به دایه شد.
امام حسین ع حتی یک برادر رضاعی(شیری) هم داشتند که نامش عبدالله بن یقطر بود و مرد صالح و باوفایی بود و امام حسین ع او را به عنوان پیک نزد جناب مسلم اعزام کرده بودند که توسط مزدوران ابن زیاد دستگیر شد و او را از بالای بلندی به زیر افکندند و شهید کردند. طبعا وقتی امام حسین(ع) برادر رضاعی داشته یعنی از یک خانم شیر خورده است.
تاریخ نگارش: 7 اردیبهشت 1395
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
آیا فتنه در قرآن و نهج البلاغه به معنای آشوب و شورش بر ضد حکومت اسلامی است؟ منظور از فتنه در حدیث زیر چیست؟
امام علی(علیه السلام) فرمودند: «إِنَّمَا بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ أَهوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحکامٌ تُبتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا کتَابُ الله»
ترجمه:
"همانا آغاز فتنهها، پیروى از هواها و حُکم های بدعت گذارانه است که در آنها، با کتاب خدا مخالفت میشود."
پاسخ:
فتنه را نباید صرفاً به آشوب تفسیر کرد زیرا معنای بسیار وسیعتری دارد و شامل مصادیق متنوعی میشود.
هر حادثه یا پدیده یا تحول فردی یا اجتماعی که شکنجه جسمی یا فشار اقتصادی، فکری یا احساسی و ... بر انسان وارد کند و او را به دست برداشتن از حق وادار نماید، فتنه و وسیلهای برای آزمودنِ اوست. این صرفاً آشوبها و هیاهوهای اجتماعی و تکانههای فکری و عقیدتی نیست بلکه شامل مواردِ متنوعِ کوچک و بزرگِ بیشماری میشود.
چند مثال قرآنی و تاریخی برای فهمیدن معنای فتنه:
1- وقتی اصحاب اُخدود، مؤمنان را در خندق یا گودالی انداخته بودند و به آنها میگفتند اگر دست از ایمانتان بر ندارید، شما را در آتش خواهیم سوزاند، این فتنه و شکنجهای برای مؤمنين بود از این رو قرآن اصطلاح فتنة را در این ماجرا به کار برد: «... إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا المُؤمِنِينَ وَالمُؤمِنَاتِ ثُمَّ لَم يَتُوبُوا فَلَهُم عَذَابُ جَهَنَّمَ ...»(سوره بروج؛ آیات 4 تا 10)
2- هنگامی که مشرکان مکه، مسلمانان را با محاصره اقتصادی(شِعبِ ابیطالب)، قتل زیر شکنجه، فضاسازی اجتماعی، فشار خانوادگی و عاطفی و سپس تهدید نظامی و جنگ افروزی به سمت ارتداد و دست برداشتن از اسلام هُل میدادند، خداوند از کار آنان به عنوان «فتنه» یاد کرد و فرمود: «وَ الفِتنَةُ أَکبَرُ مِنَ القَتلِ»(سوره بقره؛ آیه 217)
3- اموال و فرزندانِ ما، فتنه برای ما هستند زیرا گاهی بر سر دو راهی قرار میگیریم که آیا منفعت آنان را ترجیح دهیم یا حق و عدل را؟ (سوره انفال؛ آیه 28 و تغابن؛ آیه 15)
4 - شورش مردم بصره به رهبری طلحه و زبیر و عایشه(جنگ جمل) و دروغهایی که برای مشروعیت دادن به کار خود و برای زیرِ سؤال بردنِ امام علی(علیه السلام) منتشر کردند و فشار اجتماعی و فضای وحشت و هیاهویی که در جامعه به راه انداختند، فتنهای برای عموم مردم بود. در قرآن تصریح شده که مسلمانان در زمان پیامبر(ص) هر سال یک یا دو بار دستخوش «فتنه {عمومی}» میشدند(سوره توبه؛ آیه 26). البته شاید این یک قانون دائمی برای جامعه اسلامی حتی پس از وفات رسول الله(ص) باشد که هر سال یک یا دو بار با آزمایشهای عمومی مواجه باشند.
5 - شورش خوارج نهروان بر ضد امیرالمؤمنین(علیه السلام) که همگی اهل نماز بودند ولی با تفسیرهای عجیب و فریبنده از برخی از آیات قرآن، کشتار زنان و کودکان و هودارانِ امام علی(ع) را تجویز میکردند، فتنهای بود که مؤمنان با تفکّر و بصیرت از آن نجات یافتند.
6 - پیروزی معاویه در جنگ صفین با استفاده از فریب، قدرت نظامی و پولپاشی بین سرانِ قبایل، فتنهای بزرگ و فراگیر بود زیرا مسلمانان را با تهدید، تطمیع و فریب، به حمایت از بیدینی و ظلمهای آشکارِ خود وا میداشت.
7 - اینکه در طول تاریخ، بسیاری از ثروتمندان، بیدین بوده و هستند، فتنهای برای سایر اقشار جامعه است که آیا تحت تأثیر جذابیتهای مادی و ظاهری، دست از ایمان و تعهدات دینی خود بر می دارند یا خیر؟
8 - امروزه حکمرانی آل سعود و آل زاید بر عربستان و امارات با آنهمه ثروت، رسانه، قدرت فرعونی و ائتلافهای شیطانی، فتنهای برای مومنین و هوادارانِ حق است. مؤمنین تحت فشار هستند که آیا همانند این فراعنه، دست در دست صهیونیسم و جنایتکارانِ بزرگ میگذارند یا بر ایمان خود و هواداری از مظلومان، ثابتقدم میمانند.
9 - رواج شبهات گوناگونِ عقیدتی در فضای مجازی و اینکه جاهلان همواره به مؤمنان زخم زبان میزنند و توهین و تمسخر میکنند، فتنهای برای عقل و قلب مومنان است.
بنابراین وقتی بعضی مترجمها واژهی «فتنه» را مساوی با «آشوب، اغتشاش و شورش»، وانمود میکنند در واقع، معنای آن را بسیار محدود میکنند.
بنابراین اصطلاح «فتنه» را یا اصلا نباید ترجمه کرد یا اینکه باید توضیحاتی در پرانتز یا پاورقی افزود تا مخاطبان، دچار برداشت اشتباه نشوند.
#معنای_احادیث #نهج_البلاغه #فتنه
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
آیا فتنه در قرآن و نهج البلاغه به معنای آشوب و شورش بر ضد حکومت اسلامی است؟ منظور از فتنه در حدیث زیر چیست؟
امام علی(علیه السلام) فرمودند: «إِنَّمَا بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ أَهوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحکامٌ تُبتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا کتَابُ الله»
ترجمه:
"همانا آغاز فتنهها، پیروى از هواها و حُکم های بدعت گذارانه است که در آنها، با کتاب خدا مخالفت میشود."
پاسخ:
فتنه را نباید صرفاً به آشوب تفسیر کرد زیرا معنای بسیار وسیعتری دارد و شامل مصادیق متنوعی میشود.
هر حادثه یا پدیده یا تحول فردی یا اجتماعی که شکنجه جسمی یا فشار اقتصادی، فکری یا احساسی و ... بر انسان وارد کند و او را به دست برداشتن از حق وادار نماید، فتنه و وسیلهای برای آزمودنِ اوست. این صرفاً آشوبها و هیاهوهای اجتماعی و تکانههای فکری و عقیدتی نیست بلکه شامل مواردِ متنوعِ کوچک و بزرگِ بیشماری میشود.
چند مثال قرآنی و تاریخی برای فهمیدن معنای فتنه:
1- وقتی اصحاب اُخدود، مؤمنان را در خندق یا گودالی انداخته بودند و به آنها میگفتند اگر دست از ایمانتان بر ندارید، شما را در آتش خواهیم سوزاند، این فتنه و شکنجهای برای مؤمنين بود از این رو قرآن اصطلاح فتنة را در این ماجرا به کار برد: «... إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا المُؤمِنِينَ وَالمُؤمِنَاتِ ثُمَّ لَم يَتُوبُوا فَلَهُم عَذَابُ جَهَنَّمَ ...»(سوره بروج؛ آیات 4 تا 10)
2- هنگامی که مشرکان مکه، مسلمانان را با محاصره اقتصادی(شِعبِ ابیطالب)، قتل زیر شکنجه، فضاسازی اجتماعی، فشار خانوادگی و عاطفی و سپس تهدید نظامی و جنگ افروزی به سمت ارتداد و دست برداشتن از اسلام هُل میدادند، خداوند از کار آنان به عنوان «فتنه» یاد کرد و فرمود: «وَ الفِتنَةُ أَکبَرُ مِنَ القَتلِ»(سوره بقره؛ آیه 217)
3- اموال و فرزندانِ ما، فتنه برای ما هستند زیرا گاهی بر سر دو راهی قرار میگیریم که آیا منفعت آنان را ترجیح دهیم یا حق و عدل را؟ (سوره انفال؛ آیه 28 و تغابن؛ آیه 15)
4 - شورش مردم بصره به رهبری طلحه و زبیر و عایشه(جنگ جمل) و دروغهایی که برای مشروعیت دادن به کار خود و برای زیرِ سؤال بردنِ امام علی(علیه السلام) منتشر کردند و فشار اجتماعی و فضای وحشت و هیاهویی که در جامعه به راه انداختند، فتنهای برای عموم مردم بود. در قرآن تصریح شده که مسلمانان در زمان پیامبر(ص) هر سال یک یا دو بار دستخوش «فتنه {عمومی}» میشدند(سوره توبه؛ آیه 26). البته شاید این یک قانون دائمی برای جامعه اسلامی حتی پس از وفات رسول الله(ص) باشد که هر سال یک یا دو بار با آزمایشهای عمومی مواجه باشند.
5 - شورش خوارج نهروان بر ضد امیرالمؤمنین(علیه السلام) که همگی اهل نماز بودند ولی با تفسیرهای عجیب و فریبنده از برخی از آیات قرآن، کشتار زنان و کودکان و هودارانِ امام علی(ع) را تجویز میکردند، فتنهای بود که مؤمنان با تفکّر و بصیرت از آن نجات یافتند.
6 - پیروزی معاویه در جنگ صفین با استفاده از فریب، قدرت نظامی و پولپاشی بین سرانِ قبایل، فتنهای بزرگ و فراگیر بود زیرا مسلمانان را با تهدید، تطمیع و فریب، به حمایت از بیدینی و ظلمهای آشکارِ خود وا میداشت.
7 - اینکه در طول تاریخ، بسیاری از ثروتمندان، بیدین بوده و هستند، فتنهای برای سایر اقشار جامعه است که آیا تحت تأثیر جذابیتهای مادی و ظاهری، دست از ایمان و تعهدات دینی خود بر می دارند یا خیر؟
8 - امروزه حکمرانی آل سعود و آل زاید بر عربستان و امارات با آنهمه ثروت، رسانه، قدرت فرعونی و ائتلافهای شیطانی، فتنهای برای مومنین و هوادارانِ حق است. مؤمنین تحت فشار هستند که آیا همانند این فراعنه، دست در دست صهیونیسم و جنایتکارانِ بزرگ میگذارند یا بر ایمان خود و هواداری از مظلومان، ثابتقدم میمانند.
9 - رواج شبهات گوناگونِ عقیدتی در فضای مجازی و اینکه جاهلان همواره به مؤمنان زخم زبان میزنند و توهین و تمسخر میکنند، فتنهای برای عقل و قلب مومنان است.
بنابراین وقتی بعضی مترجمها واژهی «فتنه» را مساوی با «آشوب، اغتشاش و شورش»، وانمود میکنند در واقع، معنای آن را بسیار محدود میکنند.
بنابراین اصطلاح «فتنه» را یا اصلا نباید ترجمه کرد یا اینکه باید توضیحاتی در پرانتز یا پاورقی افزود تا مخاطبان، دچار برداشت اشتباه نشوند.
#معنای_احادیث #نهج_البلاغه #فتنه
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
شب قدر و علت پنهان بودن آن
اگر شب قدر اهمیت کم نظیری دارد و قرآن در آن نازل شده پس چرا مسلمانها نمی دانند که دقیقا کدام شب است؟
پاسخ:
مسلمانها خواه سنی یا شیعه طبق احادیث مشهوری که وجود دارد یقین دارند که شب قدر یکی از شبهای دهه آخر ماه مبارک رمضان است.
از این رو شبهای دهه آخر را بزرگ می شمارند و بیش از گذشته به عبادت می پردازند. طبق برخی از روایات غسل کردن در همه شبهای دهه آخر ماه رمضان و دستکم در شبهای احیاء مستحب است و بهتر است هنگام غروب و قبل از نماز مغرب انجام شود. (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص153)
در روایات اهل بیت (ع) بر بیداری و عبادت در شبهای 21 و 23 ماه رمضان تاکید بسیاری شده و بیان شده که شب قدر یکی از اینهاست.
وقتی اصحاب با اصرار از پیامبر (ص) یا اهل بیت (ع) می پرسیدند که دقیقا کدام شب است معمولا آن بزرگواران با این استدلال که احیای این دو شب کار سختی نیست از جواب دقیق طفره می رفتند تا مردم، هر دو شب را عبادت بپردازند و بهره معنوی بیشتری ببرند. (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص156)
نقل شده که در یکی از موارد خاص و استثنائی که فردی اصرار کرد که من نمی توانم هر دو شب را تا صبح بیدار بمانم و عبادت کنم ، معصوم (ع) بیان فرمودند که شب قدر همان شب بیست و سوم است.( شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج4 ، ص330 و شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثة، ص104)
در روایت دیگری با سند معتبر از امام صادق(ع) نقل شده که «تعیین تقدیرات در شب نوزدهم ، و تایید (اولیه) در شب بیست و یکم و اجراء (تایید نهایی و آغاز اجرای آن) در شب بیست و سوم است. ( التَّقْدِیرُ فِی لَیلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ ) (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص159)
بنابراین دعا و عبادت در هر یک از این شبها در تعیین تقدیرات انسان اثر دارد. چه بسا در شب نوزدهم تقدیراتی برای انسان مقرر شده باشد که با دعا و زاری به درگاه خدا در شب های بعد « تبدیل به احسن » گردد یا بخاطر گناه و غفلت در شب های بعد، دستخوش تغییر منفی گردد.
نکته دیگر اینست که نباید تصور شود که این تقدیرات برای خدای متعال الزام آور و غیر قابل تغییرند. در روایتی آمده که خداوند اگر بخواهد تقدیراتی که در شب قدر برای افراد نوشته است تغییر می دهد. (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص156)
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
اگر شب قدر اهمیت کم نظیری دارد و قرآن در آن نازل شده پس چرا مسلمانها نمی دانند که دقیقا کدام شب است؟
پاسخ:
مسلمانها خواه سنی یا شیعه طبق احادیث مشهوری که وجود دارد یقین دارند که شب قدر یکی از شبهای دهه آخر ماه مبارک رمضان است.
از این رو شبهای دهه آخر را بزرگ می شمارند و بیش از گذشته به عبادت می پردازند. طبق برخی از روایات غسل کردن در همه شبهای دهه آخر ماه رمضان و دستکم در شبهای احیاء مستحب است و بهتر است هنگام غروب و قبل از نماز مغرب انجام شود. (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص153)
در روایات اهل بیت (ع) بر بیداری و عبادت در شبهای 21 و 23 ماه رمضان تاکید بسیاری شده و بیان شده که شب قدر یکی از اینهاست.
وقتی اصحاب با اصرار از پیامبر (ص) یا اهل بیت (ع) می پرسیدند که دقیقا کدام شب است معمولا آن بزرگواران با این استدلال که احیای این دو شب کار سختی نیست از جواب دقیق طفره می رفتند تا مردم، هر دو شب را عبادت بپردازند و بهره معنوی بیشتری ببرند. (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص156)
نقل شده که در یکی از موارد خاص و استثنائی که فردی اصرار کرد که من نمی توانم هر دو شب را تا صبح بیدار بمانم و عبادت کنم ، معصوم (ع) بیان فرمودند که شب قدر همان شب بیست و سوم است.( شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج4 ، ص330 و شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثة، ص104)
در روایت دیگری با سند معتبر از امام صادق(ع) نقل شده که «تعیین تقدیرات در شب نوزدهم ، و تایید (اولیه) در شب بیست و یکم و اجراء (تایید نهایی و آغاز اجرای آن) در شب بیست و سوم است. ( التَّقْدِیرُ فِی لَیلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ ) (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص159)
بنابراین دعا و عبادت در هر یک از این شبها در تعیین تقدیرات انسان اثر دارد. چه بسا در شب نوزدهم تقدیراتی برای انسان مقرر شده باشد که با دعا و زاری به درگاه خدا در شب های بعد « تبدیل به احسن » گردد یا بخاطر گناه و غفلت در شب های بعد، دستخوش تغییر منفی گردد.
نکته دیگر اینست که نباید تصور شود که این تقدیرات برای خدای متعال الزام آور و غیر قابل تغییرند. در روایتی آمده که خداوند اگر بخواهد تقدیراتی که در شب قدر برای افراد نوشته است تغییر می دهد. (کلینی، الکافی، - چاپ اسلامیه- ج4، ص156)
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
حدیثی با سند معتبر درباره ختم قرآن در ماه رمضان:
کلینی در کتاب الكافي (ج2، ص618، حدیث پنجم) با سند معتبر نقل کرده است که ابو بصير از امام صادق عليه السّلام پرسيد: آیا ( خوب است که) قرآن را در يك شب ختم کنم؟
امام(ع) فرمود: نه
عرض كرد: در دو شب چطور؟ (یعنی نیمی را در یک شب و نیم دیگر را در شب دوم)
امام فرمود: نه
ابوبصیر همینطور عدد را بالا بُرد تا به شش شب رسید که امام(ع) فرمودند: آرى(یعنی اگر بخواهی قرآن را به شش قسمت تقسیم کنی و هر قسمت را در یک شب بخوانی تا در طول شش شب تمام قرآن را ختم کرده باشی خوب است)
سپس حضرت صادق عليه السلام به آن شخص فرمود:
کسانی كه پيش از شماها بودند یعنی اصحاب حضرت محمد (ص) ، قرآن را در يك ماه و كمتر مي خواندند. قرآن را با شتاب و سرعت نبايد خواند بلكه بايد هموار و شمرده خوانده شود، و هر گاه به آيه اى برخورد كردى كه در آن از آتش جهنم یاد شده باید درنگ کنی و از دوزخ به خدا پناه ببرى.
سپس ابوبصیر عرض كرد: آیا در ماه رمضان قرآن را در يك شب ختم کنم؟
امام(ع) فرمود: نه.
عرض كرد: در دو شب بخوانم؟
فرمود: نه.
عرض كرد: در سه شب بخوانم؟ فرمود: آرى بخوان- و با دست خود اشاره كرد- آرى ماه رمضان با بقیه ماهها تفاوت دارد. ماه رمضان حق و حرمت ویژه اى دارد. ( در این ماه) هر چه می توانى نماز هم بخوان!
توضیح:
طبق این حدیث در خواندن قرآن نباید بیهوده شتاب کرد به شکلی که انسان بهره ای از مفاهیم آیات نبرد و تمام همتش مصروف تمام کردن سوره ها باشد از این رو برای اصحاب ائمه(ع) که زبان عربی می دانستند و اهل علم بودند اجازه داده شده بود که در غیر از ماه رمضان "هر شش روز یکبار قرآن را ختم کنند" و در ماه رمضان که تلاوت قرآن اهمیت بیشتری دارد اجازه داده بودند که هر 3 روز یکبار قرآن را ختم کنند.
طبعا برای مسلمانانی که زبان عربی نمی دانند و به ترجمه نیازمند هستند این مدت بیشتر خواهد بود.
اصل کلی اینست که "فَاقرأوا ما تیسّر مِنَ القرآنِ" یعنی «تا جایی که میسر است قرآن بخوانید» و نیز اینکه باید قرائت انسان همراه با "تدبّر" باشد.
ضمنا حداقل قرآن خواندنی که در طول سال بر هر مومن لازم است روزانه 50 آیه است
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
کلینی در کتاب الكافي (ج2، ص618، حدیث پنجم) با سند معتبر نقل کرده است که ابو بصير از امام صادق عليه السّلام پرسيد: آیا ( خوب است که) قرآن را در يك شب ختم کنم؟
امام(ع) فرمود: نه
عرض كرد: در دو شب چطور؟ (یعنی نیمی را در یک شب و نیم دیگر را در شب دوم)
امام فرمود: نه
ابوبصیر همینطور عدد را بالا بُرد تا به شش شب رسید که امام(ع) فرمودند: آرى(یعنی اگر بخواهی قرآن را به شش قسمت تقسیم کنی و هر قسمت را در یک شب بخوانی تا در طول شش شب تمام قرآن را ختم کرده باشی خوب است)
سپس حضرت صادق عليه السلام به آن شخص فرمود:
کسانی كه پيش از شماها بودند یعنی اصحاب حضرت محمد (ص) ، قرآن را در يك ماه و كمتر مي خواندند. قرآن را با شتاب و سرعت نبايد خواند بلكه بايد هموار و شمرده خوانده شود، و هر گاه به آيه اى برخورد كردى كه در آن از آتش جهنم یاد شده باید درنگ کنی و از دوزخ به خدا پناه ببرى.
سپس ابوبصیر عرض كرد: آیا در ماه رمضان قرآن را در يك شب ختم کنم؟
امام(ع) فرمود: نه.
عرض كرد: در دو شب بخوانم؟
فرمود: نه.
عرض كرد: در سه شب بخوانم؟ فرمود: آرى بخوان- و با دست خود اشاره كرد- آرى ماه رمضان با بقیه ماهها تفاوت دارد. ماه رمضان حق و حرمت ویژه اى دارد. ( در این ماه) هر چه می توانى نماز هم بخوان!
توضیح:
طبق این حدیث در خواندن قرآن نباید بیهوده شتاب کرد به شکلی که انسان بهره ای از مفاهیم آیات نبرد و تمام همتش مصروف تمام کردن سوره ها باشد از این رو برای اصحاب ائمه(ع) که زبان عربی می دانستند و اهل علم بودند اجازه داده شده بود که در غیر از ماه رمضان "هر شش روز یکبار قرآن را ختم کنند" و در ماه رمضان که تلاوت قرآن اهمیت بیشتری دارد اجازه داده بودند که هر 3 روز یکبار قرآن را ختم کنند.
طبعا برای مسلمانانی که زبان عربی نمی دانند و به ترجمه نیازمند هستند این مدت بیشتر خواهد بود.
اصل کلی اینست که "فَاقرأوا ما تیسّر مِنَ القرآنِ" یعنی «تا جایی که میسر است قرآن بخوانید» و نیز اینکه باید قرائت انسان همراه با "تدبّر" باشد.
ضمنا حداقل قرآن خواندنی که در طول سال بر هر مومن لازم است روزانه 50 آیه است
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش :
دعای زیر که اخیرا به عنوان « شرف الشمس » و با تشریفات خاصی در 19 فروردین بر انگشتر می نویسند ، چقدر معتبر است:
« اللهم انی أسألک بالهاء من اسمک الأعظم و بالثلاث العصي و الالف المقوم و بالمیم الطمیس الأبتر و بالسلم و بالأربعة التي هي كالكف بلا معصم و بالهاء المشقوقة و الواو المعظم صورة اسمک الشريف أن تصلي علی سیدنا محمد بعدد کل حرف جری به القلم و تقضي حاجتي و هي کذا و کذا » ؟
پاسخ کوتاه:
دعا و انگشتر شرف شمس مورد سفارش پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) نیست و با انگیزه های خاص و مشکوکی نشر می شود. روز 19 فروردین نیز تفاوتی با روزهای دیگر ندارد و از اوقات استجابت دعا نیست.
توضیحات بیشتر:
جستجو با رایانه در منابع معتبر حدیث نشان می دهد اساسا چنین دعایی از معصومان (ع) نقل نشده است.
کسانی که این دعا را معتبر قلمداد می کنند هیچ سند معتبری برای ادعای خود ندارند. جستجوی رایانه ای نشان می دهد از تمام این دعا فقط صلواتش درست است و بقیه اش جعلی است.
به نظر می رسد یکی از صوفی های سنی که اعتماد افراطی به علوم غریبه و خواص حروف داشته آن را جعل کرده است. قدیمی ترین منبعی که این دعا را دارد کتاب « شمس المعارف الکبری » تالیف یک صوفی از اهالی شمال آفریقا به نام « احمد البونی » است که در اوایل قرن 7 می زیست و به علوم غریبه و احتمالا جادوگری و ... اهتمام داشته است.
در این دعای ساختگی اثری از مضامین عالی دعاهای اهل بیت (ع) نیست زیرا سازنده آن تنها خدا را به حروف الفبا سوگند داده تا حاجاتش برآورده شود!! در این دعا فقط بخش صلوات ، دارای محتوا و مضمون ارزشمند است که متأسفانه آن نیز تحریف شده زیرا نام « آل محمد » را از قلم انداخته اند.
آنچه برای برآورده شدن حاجات توصیه می شود اینست که صلوات بر محمد و آل محمد ( بطور کامل) ، دعاها و زیارت های معتبر ( مانند تعقیبات نمازها ، زیارت امین الله ، زیارت عاشورا و ...) را بخوانیم و لزومی ندارد دعاهای مشکوک و عجیبی در روز نوزده فروردین و با تشریفات خاصی خوانده شود بلکه در هر زمانی میتوان دعا کرد.
اساسا روز نوزدهم فروردین - که به اسم شرف الشمس - قلمداد می شود از اوقات خاص استجابت دعا نیست. زمان استجابت دعا در تعالیم اهل بیت (ع) مشخص شده مانند هنگام اذان ، بعد از نماز واجب ، هنگام سحر ، شب جمعه و ... و هر زمانی که دل انسان می شکند و اشک از چشمانش سرازیر می شود.
موضوع « انگشتر شرف الشمس » نیز یک آداب سلیقه ای است و ریشه ای در احادیث معصومین (ع) ندارد. مطالب عجیب و اغراق آمیزی که در این مورد نشر می شود گاهی با هدف اقتصادی و برای رونق کسب و کار کسانی است که در زمینه ساخت و فروش انگشتر فعالیت دارند.
گاهی نیز هدفشان مشغول کردن شیعیان به مطالب خرافی و عقاید عجیب غیراسلامی است که در درازمدت موجب میشود برنامه های عبادی با انبوهی دعاها و تشریفات بی اساس آمیخته شود.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
دعای زیر که اخیرا به عنوان « شرف الشمس » و با تشریفات خاصی در 19 فروردین بر انگشتر می نویسند ، چقدر معتبر است:
« اللهم انی أسألک بالهاء من اسمک الأعظم و بالثلاث العصي و الالف المقوم و بالمیم الطمیس الأبتر و بالسلم و بالأربعة التي هي كالكف بلا معصم و بالهاء المشقوقة و الواو المعظم صورة اسمک الشريف أن تصلي علی سیدنا محمد بعدد کل حرف جری به القلم و تقضي حاجتي و هي کذا و کذا » ؟
پاسخ کوتاه:
دعا و انگشتر شرف شمس مورد سفارش پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) نیست و با انگیزه های خاص و مشکوکی نشر می شود. روز 19 فروردین نیز تفاوتی با روزهای دیگر ندارد و از اوقات استجابت دعا نیست.
توضیحات بیشتر:
جستجو با رایانه در منابع معتبر حدیث نشان می دهد اساسا چنین دعایی از معصومان (ع) نقل نشده است.
کسانی که این دعا را معتبر قلمداد می کنند هیچ سند معتبری برای ادعای خود ندارند. جستجوی رایانه ای نشان می دهد از تمام این دعا فقط صلواتش درست است و بقیه اش جعلی است.
به نظر می رسد یکی از صوفی های سنی که اعتماد افراطی به علوم غریبه و خواص حروف داشته آن را جعل کرده است. قدیمی ترین منبعی که این دعا را دارد کتاب « شمس المعارف الکبری » تالیف یک صوفی از اهالی شمال آفریقا به نام « احمد البونی » است که در اوایل قرن 7 می زیست و به علوم غریبه و احتمالا جادوگری و ... اهتمام داشته است.
در این دعای ساختگی اثری از مضامین عالی دعاهای اهل بیت (ع) نیست زیرا سازنده آن تنها خدا را به حروف الفبا سوگند داده تا حاجاتش برآورده شود!! در این دعا فقط بخش صلوات ، دارای محتوا و مضمون ارزشمند است که متأسفانه آن نیز تحریف شده زیرا نام « آل محمد » را از قلم انداخته اند.
آنچه برای برآورده شدن حاجات توصیه می شود اینست که صلوات بر محمد و آل محمد ( بطور کامل) ، دعاها و زیارت های معتبر ( مانند تعقیبات نمازها ، زیارت امین الله ، زیارت عاشورا و ...) را بخوانیم و لزومی ندارد دعاهای مشکوک و عجیبی در روز نوزده فروردین و با تشریفات خاصی خوانده شود بلکه در هر زمانی میتوان دعا کرد.
اساسا روز نوزدهم فروردین - که به اسم شرف الشمس - قلمداد می شود از اوقات خاص استجابت دعا نیست. زمان استجابت دعا در تعالیم اهل بیت (ع) مشخص شده مانند هنگام اذان ، بعد از نماز واجب ، هنگام سحر ، شب جمعه و ... و هر زمانی که دل انسان می شکند و اشک از چشمانش سرازیر می شود.
موضوع « انگشتر شرف الشمس » نیز یک آداب سلیقه ای است و ریشه ای در احادیث معصومین (ع) ندارد. مطالب عجیب و اغراق آمیزی که در این مورد نشر می شود گاهی با هدف اقتصادی و برای رونق کسب و کار کسانی است که در زمینه ساخت و فروش انگشتر فعالیت دارند.
گاهی نیز هدفشان مشغول کردن شیعیان به مطالب خرافی و عقاید عجیب غیراسلامی است که در درازمدت موجب میشود برنامه های عبادی با انبوهی دعاها و تشریفات بی اساس آمیخته شود.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
💢پاسخ به شایعات_خرافات💢
درباره شرف الشمس و 19 فروردين :
در روزهای فروردین هر سال متن زیر را بسیار در فضای مجازی می بينيم:
"19 فروردين از11صبح تا11 شب ، شرف الشمس است و خورشيد در بالاترین نقطه ی آسمان قرار می گيرد كه حاجتها برآورده میشود.
سوره شمس را بخوانید وآخر هر آيه بگویید «يا شمس الشموس و يا انيس النفوس ادركنی» به نمك يا آب فوت كنید و بخورید و به دوستانتان نیز اطلاع دهید "
توضیح درباره متن بالا:
اينكه بخواهيم سوره شمس بخوانيم بسیار خوب است. در هر زمانی و به هر تعدادی كه اشتیاق داريم بخوانيم خوب است ولی اين ربطی به 19 فروردين ندارد و به ساعت خاصی از اين روز مربوط نيست.
اساسا آداب شرف الشمس در منابع معتبر حديث نيامده است و صرفا در کتابهای درجه چندم در قرنهای اخیر یافت می شود.
حتى يك حديث ضعيف السند هم در كتب قديم حديث نداريم كه اين آداب را توصيه كرده باشد اما در سايتهاي فارسي متاسفانه مطالب بی سند فراوان است.
موضوع شرف الشمس از آداب ابتكاری و سليقه ای افراد خاصی است و ربطی به دين ندارد و نبايد طوری قلمداد شود كه مثلا خداوند يا معصومين ع توصيه فرموده اند كه براي برآورده شدن حاجات در روز 19 فروردين آداب خاصی انجام شود.
براي برآورده شدن حاجات بايد تلاش و مشورت كنيم و به وظايفمان متعهد باشيم و در كنار آن به كثرت دعا و صلوات و استغفار و صدقه مواظبت كنيم.
ضمنا در دعاها و اذکار معتبر ، هیچگاه ذكر " يا شمس الشموس " درباره خدای متعال توصيه نشده است.
اساسا در ادبيات ادعيه اسلامی خدا را با "شمس"( خورشید) قياس نمي كنند زيرا كه «ليس كمثله شيء».
در ادبيات دعاهای معتبر ما تاكيد خاصی هست كه خداوند متعال با خورشيد كه خدای آفتاب پرستها است تشبيه نشود.
در اسلام حتى اوقات نمازهاي يوميه طوري تنظيم شده كه خورشيد در حال اوج گرفتن يا طلوع كردن نباشد و ظاهرا تعمدی وجود داشته كه آداب مسلمانی بايد با آداب خورشيدپرستی فرق كند.
مثلا شما بايد نماز صبح را قبل از طلوع خورشيد خوانده باشيد وگرنه قضا می شود. همچنین خواندن نماز مستحبي در وقت طلوع خورشيد كراهت دارد.
نماز مغرب و عشا نیز بايد بعد از غروب خورشيد خوانده شود.
وقت نماز ظهر و عصر بعد از آن شروع می شود كه خورشيد شروع به زوال (فرود آمدن) كند يعنی در حال اوج گرفتن نباشد.
اينها ظرايف احكام اسلامی است كه عمدا با آداب عبادت كنندكان خورشيد فرق دارد.
به نظر می رسد آداب "شرف الشمس" از ستاره پرستان و خورشيدپرستانی كه در بين النهرين و غيره زندگی می كردند اخذ شده و بعدها افرادی بر اساس سليقه شخصی ، آن را با سوره "شمس" ربط داده اند و با ظاهری اسلامی نشر كرده اند تا به ما رسيده است.
کانال بررسی سندیت و اعتبار روایات و احادیثی که در فضای مجازی مطرح می شود👇
@shenakhtehadis
درباره شرف الشمس و 19 فروردين :
در روزهای فروردین هر سال متن زیر را بسیار در فضای مجازی می بينيم:
"19 فروردين از11صبح تا11 شب ، شرف الشمس است و خورشيد در بالاترین نقطه ی آسمان قرار می گيرد كه حاجتها برآورده میشود.
سوره شمس را بخوانید وآخر هر آيه بگویید «يا شمس الشموس و يا انيس النفوس ادركنی» به نمك يا آب فوت كنید و بخورید و به دوستانتان نیز اطلاع دهید "
توضیح درباره متن بالا:
اينكه بخواهيم سوره شمس بخوانيم بسیار خوب است. در هر زمانی و به هر تعدادی كه اشتیاق داريم بخوانيم خوب است ولی اين ربطی به 19 فروردين ندارد و به ساعت خاصی از اين روز مربوط نيست.
اساسا آداب شرف الشمس در منابع معتبر حديث نيامده است و صرفا در کتابهای درجه چندم در قرنهای اخیر یافت می شود.
حتى يك حديث ضعيف السند هم در كتب قديم حديث نداريم كه اين آداب را توصيه كرده باشد اما در سايتهاي فارسي متاسفانه مطالب بی سند فراوان است.
موضوع شرف الشمس از آداب ابتكاری و سليقه ای افراد خاصی است و ربطی به دين ندارد و نبايد طوری قلمداد شود كه مثلا خداوند يا معصومين ع توصيه فرموده اند كه براي برآورده شدن حاجات در روز 19 فروردين آداب خاصی انجام شود.
براي برآورده شدن حاجات بايد تلاش و مشورت كنيم و به وظايفمان متعهد باشيم و در كنار آن به كثرت دعا و صلوات و استغفار و صدقه مواظبت كنيم.
ضمنا در دعاها و اذکار معتبر ، هیچگاه ذكر " يا شمس الشموس " درباره خدای متعال توصيه نشده است.
اساسا در ادبيات ادعيه اسلامی خدا را با "شمس"( خورشید) قياس نمي كنند زيرا كه «ليس كمثله شيء».
در ادبيات دعاهای معتبر ما تاكيد خاصی هست كه خداوند متعال با خورشيد كه خدای آفتاب پرستها است تشبيه نشود.
در اسلام حتى اوقات نمازهاي يوميه طوري تنظيم شده كه خورشيد در حال اوج گرفتن يا طلوع كردن نباشد و ظاهرا تعمدی وجود داشته كه آداب مسلمانی بايد با آداب خورشيدپرستی فرق كند.
مثلا شما بايد نماز صبح را قبل از طلوع خورشيد خوانده باشيد وگرنه قضا می شود. همچنین خواندن نماز مستحبي در وقت طلوع خورشيد كراهت دارد.
نماز مغرب و عشا نیز بايد بعد از غروب خورشيد خوانده شود.
وقت نماز ظهر و عصر بعد از آن شروع می شود كه خورشيد شروع به زوال (فرود آمدن) كند يعنی در حال اوج گرفتن نباشد.
اينها ظرايف احكام اسلامی است كه عمدا با آداب عبادت كنندكان خورشيد فرق دارد.
به نظر می رسد آداب "شرف الشمس" از ستاره پرستان و خورشيدپرستانی كه در بين النهرين و غيره زندگی می كردند اخذ شده و بعدها افرادی بر اساس سليقه شخصی ، آن را با سوره "شمس" ربط داده اند و با ظاهری اسلامی نشر كرده اند تا به ما رسيده است.
کانال بررسی سندیت و اعتبار روایات و احادیثی که در فضای مجازی مطرح می شود👇
@shenakhtehadis
Telegram
بررسی روایات و احادیث
بررسی سندیت و اعتبار روایات و احادیثی که در محافل مذهبی و فضای مجازی مطرح میشود