‏شد شد، نشد از کنار هم رد میشیم وانمود میکنیم همدیگرو نمیشناسیم.

گفتم برم حموم بهتر میشم، زیر دوش گریم گرفت.

ولی زندگی برای ادمهایی که بیش از حد فکر میکنن و قلب حساسی دارن اصلا اسون نیست.

غمگینم می‌کند اما نمیتوانم رهایش کنم
او‌ آخرین کسی است که در من حس ایجاد می‌کند !

بعدا؟ بعدا دیگه انقد خر نیستم که دوست داشته باشم.

من آدم رفتن نبودم ، الانم نیستم.من میمونم ، انقدر میمونم که عوض شدن همه آدمای دورمو میبینم ، انقدر میمونم که از یه جایی به بعد دیگه چیزی نمیگم ، میشینم یه گوشه ، از دور نگاتون میکنم تا روزی که چشممون به چشم هم بیوفته ؛اونجاست که آرزو میکنید کاش رفته بودم من آدم رفتن نیستم ، من آدم موندن و دیدن پشیمونیتونم وقتی که دیگه خیلی دیره

اشک ریختم رو خاک روحم، دیدم حالم گِله

شاید منم به مامانم رفتم
کلا عشق بهم نمیاد :)

از مجنون پرسیدن که چرا دست لیلی رو نگرفتی فرار کنی؟
گفت مادرش ناراحت میشد، من قلبی که توش لیلی باشه رو نمیتونم بشکنم.

گفته بودم بی‌تو میمیرم ولی اینبار نه !