صبح و شعر
613 subscribers
2.1K photos
262 videos
322 files
3.13K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياريگر ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
چهارشنبه

━•··‏​‏​​‏•✦❁💚❁✦•‏​‏··•​​‏━

مشک ریزان می‌جهد باد صبا از کوی دوست
شاخه‌ای گویی ربودست از خم گیسوی دوست
دوست می‌دارم نسیم صبح را کو در هوا
تا نفس می‌‌آیدش جان، می‌دهد بر بوی دوست

#سلمان_ساوجی


━•··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼

سلام و
آرزوی
بهترینها.....

🌹

حال دلت ، خوب
روزگارت ، سبز
و دوستانت بیشمار باد....

━•··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━

💠 چهارشنبه
💠 ۸ بهمن ۱۳۹۹ش
💠 ۱۳جمادی الثانی۱۴۴۲ ق
💠 ۲۷ ژانویه ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💖❁✦•‏​‏··•​​‏━
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٣شنبه: #شعرديروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
 
چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمی‌آید
به چشمانت که چشمم را به جز چشمت نمی‌باید

چو چشمت چشم آن دارد که ریزد خون چشم من
اگر چشمت به چشمانم زند چشمی بیاساید

هر آن چشمی که می‌بیند به غیر چشم او چشمی
چو چشمش چشم تو بیند ز چشمش چشمه بگشاید

به سوی چشم من چشمی، بکن ای نور چشم من
که تا چشمم ز چشمانت به چشمانی بیاساید

به وعده چشم تو گفته: که چشمم را به چشم آرد
به چشمت هم شتابی کن که چشمم چشم می‌باید

چه دانی حال چشم من چو چشمت نیست در چشمم؟
که چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالاید

اگر چشمت به چشم آرد به چشم خویش سلمان را
خوشا چشمی که پیش چشم تو جانا به چشم آید

✍🏻: #سلمان_ساوجی
سده هشتم هجرى‎
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، حال دلتان خوش🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #سلمان_ساوجی
برگردان: امید نُصوحی
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

دل کباب مرا نیست بی لبت، نمکی
سخن بگو نمکی، بر فشان، کبابم را

#سلمان_ساوجی

قدیما اینجوری به چت دعوت می‌کردند 😍
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #سلمان_ساوجی
برگردان: وحيد بيداريان
طرح و‌خط: سینا
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

به آستین ملالم مران، که من به ارادت
نهاده‌ام سر طاعت، به آستان عبادت

به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت

من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
جفای دوست، کمند محبت است و ارادت

به التفات تو با من، توان مشاهده کردن
که چون کند به عظام رمیم، روح اعادت؟

زما بریدن یاران، بدیع نیست که ما را
به تیغ هجر، بریدند، ناف روز ولادت

دلا ز کوی محبت، متاب روی، به سختی
که رنج و محنت این ره، سلامت است و سعادت

بیان عشق، میسر نمی‌شود به حکایت
که شرح شوق، ز حد عبارت است، زیادت

حکایت غم عشق، از درون عاشق صادق
بپرس، اگر چه ز مجروح نشوند، شهادت

مراست پیش تو کاری و کارهای چنین را
نسیم صبحدم، از پیش می‌برد به جلادت

جفا، طریقه توست و وفا، وظیفه سلمان
تراست، آن شده خوی و مراست این شده عادت

✍🏻: #سلمان_ساوجی
سده ۸

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher