صبح و شعر
592 subscribers
2.1K photos
256 videos
321 files
3.11K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرجهان
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

 
اناری شکسته‌ام
نهری که آرام از شب جاری‌ست
رفتنم را اگر بخواهی
می‌روم
اگر بخواهی می‌مانم

رفتنم را اگر می‌خواهی
می روم
اما این بار نه من
و نه پرنده های پاییزی
هیچ کدام باز نمی آییم
شاخه های گیلاس با خود می برم

تمام روزهای خوب و بد را
که با تو سپری شد
به جا می گذارم

درد همان درد و آسمان
همان آسمان ست
چیزی عوض نخواهد شد
می روم با باران ها یکی شوم

ترانه‌ای نسروده و بی شاعرم
شاید هم کمی زرد
چنان عکس های قدیمی
و شاید هم در زبان کودکی
زمزمه خواهم شد

عمق بودن‌ها کوتاه
و تمام کلمات
موقتی اند

به غیر از مرگ
هیچ چیز عوض نخواهد شد

درد همان درد و آسمان
همان آسمان ست

✍🏻: #بهجت_آیسان /ترکیه
ترجمه: سیامک تقی زاده

برای #روشنایی برای #شادی برای #آزادی
شب چله‌ای دلکش و ناب داشته باشید🍉🍁🍂❤️🙏🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرجهان
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━


ول‌گردها
ول‌گردهایی که در من می‌لولند
سیگارشان را زیرِ گوشِ خواب‌هایم
خاموش می‌کنند
کرم‌های خوابم را می‌شمارند
لولیدنِ فکرهایم نگران‌شان می‌کند

من که در آستینم مورچه هم ندارم
و خواب‌هایم را
یا تخت می‌بیند
یا هر که بخواهد
وول نمی‌خورد در گیج‌گاهم افعی
و همین فردا یکی از من‌های من دری در یک بیمارستان است

من شهروندِ سربه‌راهِ وطنِ خویش‌ام
صبح را برای صرفِ قهوه‌ام تعریف کرده‌ام
بر سینیِ صبحانه‌ام معشوقکان را سرو می‌کنم
نمی‌گذارم هیچ قاره‌ای به سمتم شلیک کند
نه! ببخشید
انگار این خواب هم بودار شده است

🔘🔘
سومسوک‌لر
منده قایناشان سومسوک‌لر وار
سیگارالارینی یوخولاریمین قولاغی آلتیندا سؤندورورلر
یوخولاریمین قوردلارینی ساییرلار
فیکیرلریمین قایناشماسی اونلاری تشویشه سالیر

منیم اته‌ییمده قاریشقا دا یوخدو
یوخولاریمی چارپایی گؤرور  و هر کیمسه ایسترسه
گیجگاهیمدا افعی ایلان قورجالانمیر
بو صاباح ایسه منده‌کی من‌لردن بیریسی بیر خسته‌خانادا قاپی اولمالی‌

من وطنیمین اوزو یولا وطنداشی‌یام
سحری قهوه ایچمه‌یه آدامیشام
سحر یئمه‌یی سینی‌سینده سئوگیلی‌جیکلری قیدالاندیریرام
هئچ بیر قارّه‌نین منه دوغرو آتش آچماسینا ایذین وئرمرم
یوخ! باغیشلایین!
سانکی بو یوخو دا قوخوموش.

✍🏻: #آفاق_شوهانی
برگردانِ ترکی: زامان پاشازاده

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرجهان
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

عکس‌های قدیمیِ بهار در جیب‌مان مانده        
هر چه بیش‌تر می‌گذرد کم‌رنگ‌تر می‌شوند
غریبه‌تر می‌شوند
شاید این باغ ما بوده است،
چه باغی؟

دهانی که می‌گوید دوستت می‌دارم
چه شکل است؟
دست‌هایی که پتو را می‌کشند تا روی شانه‌ات چه شکل‌اند؟
یادمان نمی‌آید...

تنها
صدای روشنی را در شب به یاد می‌آوریم
صدای آرامی می‌گوید:
آزادی...
می‌گوید:
صلح...

✍🏻: #یانیس_ریتسوس
ترجمه:محسن آزرم


━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرجهان
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

خاتون
شنیده ای آسمان چقدر دور است ؟
به قدر دوری از آسمان
دوستت دارم.

شنیده ای دریا چقدر عمیق است ؟
به ژرفای تمام دریاها 
دوستت دارم.

بانو
تو نوشته ای هستی 
ظریف
مثل بال پروانه.

چهار سال است می خوانمت
نه می توان رهایت کرد
نه کشف می شوی
بسیار می ترسم 
شهر تو را از لا به لای شعرهایم 
بشناسد.

تو را بشناسند اگر
انگشتانم را قطع می کنند
و موهای بلندت را می سوزانند
دوربین ها
عکست را می گیرند و آویزانم می کنند.

من اما هرچه را دیده ام
هرچه را که از تو نوشته ام
پنهان نمی کنم
شعر چشمانت تمام نمی شود هرگز
از تو دست نمی کشم
تا که شک به زانو درآید
تا تمام شهر بداند
دوستت دارم
دوستت دارم 
صد برابر دوری از آسمان

✍🏼 #عبدالله_په‌شیو
ترجمه آرش سبحانی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرجهان
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

لا نريد أن نكون أبطالًا أكثر ،
لا نريد أن نكون ضحايا أكثر،
لا نريد أكثر من أن نكون بشرًا عاديين.

نمی‌خواهیم که بیش از این قهرمان باشیم
و نمی‌خواهیم که بیشتر قربانی بشویم
چیزی بیشتر از اینکه :
انسان هایی عادی باشیم نمی‌خواهیم.

✍🏻: #محمود_درویش
ترجمه: محمدرضا موسوی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

پدر
من
از تو
دو دست دارم
من
از تو
لب دارم
پس چرا نمی‌توانم
ببوسم
ببوسم ببوسم ببوسم
و هر بار
درد نکشم؟

✍🏻: #ولادیمیر_مایاکوفسکی [ زاده‌ی ۱۹ ژوئیه سال ۱۸۹۳ در گرجستان - درگذشت ۱۴ آوریل سال ۱۹۳۰ در روسیه ]

برگردان: مدیا کاشی‌گر

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

چه می‌دانی تو از دوست داشتن؟
چه می‌دانی تو از ساده‌ترین چیزها
روزها خورشیدهایی بزک شده‌اند
که شبانه خوابِ سرخ گل‌ها را می‌بینند
و همه‌ی آتش‌ها چون دود به آسمان می‌روند
چه می‌دانی تو از شوربختی دوست داشتن؟!
تو را در انتهای اتاق‌ها جسته‌ام
آن‌جا که چراغی روشن بود
پاهای‌مان هم‌راه هم طنین نمی‌انداختند
و نه آغوش‌مان که بر روی هم بسته ماندند
چه می‌دانی تو از شوربختی دوست داشتن؟!
تو را در پنجره‌ها جسته‌ام
بوستان‌ها بیهوده از رایحه‌ها پُرند
کجا، کِی می‌توانی باشی؟!
به چه چیزِ زندگی باید دل بستن در میانه‌ی بهار؟!
چه می‌دانی تو از شوربختی دوست داشتن؟!

چه می‌دانی تو از انتظار طولانی و از زیستن فقط برای نامیدن‌ات همیشه همان و همیشه متفاوت و از سوی من فقط ملامت و نکوهیدن چه می‌دانی تو از شوربختی دوست داشتن؟!
باید که از یاد بَرَم و زندگی کنم هم‌چون پاروزنی بی‌پارو می‌دانی چه‌قدر طولانی‌ست زمانِ مردن زمان به‌خود گوش دادن و از پا درآمدن می‌شناسی تو آیا شوربختی دوست داشتن را؟


✍🏻: #لویی_آراگون
ترجمه: جواد فرید

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

قلت: أما زال يجرحك الجرح، يا صاحبي ؟
قال لي: لا أُحسُّ بشيء ،فقد حوَّلت فكرتي
جسدي دفتراً للبراهين، لا شيء يثبت أَني أنا
غَيْرُ موتٍ صريحٍ على الجسر،
أَرنو إلى وردة في البعيد ، فيشتعل الجمر
أرنو إلى مسقط الرأس، خلف البعيد،
فيتسع القبرُ......


گفتم: هنوز زخم‌ات تو را می‌رنجاند رفیق!
گفت : چیزی احساس نمی‌کنم،
تفکرم، پیکرم را به دفترچه‌ی از شواهد
تبدیل کرده است،
هیچ چیز اثبات نمی‌کند من؛ من‌ام
مگر مرگی آشکار بر روی پل،
به گلی در دوردست‌ها نگاه می‌کنم
آتش می‌گیرد زغال برافروخته
به زادگاه ام نگاه می کنم،
در پس دور
و بزرگ می شود قبر



✍🏻: ##محمود_درویش
ترجمه: محمدرضا موسوی


━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

‍ فإلى أين نذهب يا حبيبتي؟

وكيف نعلق إشارات الحب على صدورنا ؟

ونحتفل بعيد القديس فالنتاين..

في عصر لا يعرف ما هو الحب ؟

به کجا برویم دلبرم؟!
چگونه بیاویزیم بر سینه‌هامان
نشانه‌های عشق را...؟!
و جشن بگیریم ولنتاینِ مقدس را
در عصری که
ناشناخته است عشق...؟!

✍🏻: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]
برگردان: سعید هلیچی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

‍ ای من!
ای زندگی!
درمیان این همه پرسش‌های مکرر
در میان زنجیره بی پایان بی ایمانان
در شهرهای آکنده از ابلهان
به چه باید دل خوش کرد؟!..‌‌

✍🏻: #والت_ویتمن
انجمن شاعران مرده _ پیتر ویر


━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher